http:google-site-verification: google44dbf53098ef50a8.html google-site-verification: google44dbf53098ef50a8.html google-site-verification: google44dbf53098ef50a8.html

حافظانه

شرح غزلیات حافظ

حافظانه

شرح غزلیات حافظ

برداشتهای شخصی من از غــزلهای پیامبر عشق و ادب حضــرت حافـظ

دنبال کنندگان ۳ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
بایگانی
آخرین نظرات
  • ۱۳ آذر ۰۴، ۰۰:۴۶ - نیک
    زیبا
  • ۲۴ آبان ۰۴، ۱۷:۵۹ - مهسا
    عاالی
  • ۴ مرداد ۰۴، ۲۳:۵۵ - نیک
    درود

۴۱۷ مطلب در آذر ۱۳۹۹ ثبت شده است




گل دربرومی درکف ومعشوق بکام است

سلطان جهانم به چنین روز غلام است


معنی بیت: گل درکنارم جام شراب دردستانم ومعشوق دراختیارم است من به منتهای آرزوی خویش رسیده ام ودرشرایطی هستم که اگربگویم شاه شاهان جهان کمترین غلام من است بیجا نگفته ام.
ساقیا می بده وغم مخورازدشمن ودوست
که به کام دل ما آن بشد واین آمد
  • رضا ساقی



گلبرگ را ز سُنبل مُشکین نقاب کن

یعنی که رُخ بپوش و جهانی خراب کن


"گلبرگ"کنایه از رخسار معشوق 
"سنبل"کنایه ازگیسو
 مُشکین: سیاه ومعطّر 
نقاب: حجاب، روبند 
معنی بیت: رخسار خودرا با گیسوان معطّر و خوشبو بپوشان تا ازنادیدن روی ماه توفغان دردل مردمان بیافتد وجهانی خمار وخراب گردد.
بُتی دارم که گِردگل زسنبل سایبان دارد
بهارعارض اَش خطی به خون ارغوان دارد
  • رضا ساقی

 


گـُلبـُن عیش مـی‌دمدساقی گـُلعـُذار کو ؟



بـاد بـهـار می‌وزد بـاده‌ی  خوشگوار کـو ؟



گلـبـُن : درخت وبوته ی گل، بیخ وریشه ی گل 

گلبُن  عیش  میدمدموسم  بهار  میرسد ،گلِ عیش و عشرت شکوفا  میشود.


"گلعِذار یاگلعذار" :

کسی که چهره ای به لطافت و زیبایی گل دارد.

  

چهرهی ساقی ازانعکاس سرخی شراب یا از شدت سرمستی همچون گل سرخ شکفته شده است. .....


  • رضا ساقی



گل بی رُخ یارخوش نباشد

بی باده بهار خوش نباشد


معنی بیت: 
"گل" هرچندکه عزیزاست لیکن بدون حضوریار و رخسارزیبای اوهیچ لطفی ندارد همچنین "بهار" باآن همه صفا وطراوت ، فقط با وجودشراب است که نشاط انگیزوروح افزامی گردد.
  • رضا ساقی




گُلعِذاری زگلستان جهان ما را بس

زین چمن سایه ی آن سروروان مارابس


گُلعِذار : زیباروی،گل رو،خوش سیما
"سروِ روان" کنایه از معشوق ِ خوش قدوبالاست. 
چمن: باغ، کنایه ازدنیاست.
 معنی بیت: (مازیاده خواه نیستیم) ازگلستان جهان تنها یک گلرُخ ِ دلستان برای دل عاشق پیشه ی  ماکفایت می کند ازمیان این همه نعمت واز این باغ باصفای دنیا، همین که سایه ی آن سرو قامت برسرماافتاده باشد برای ماکافیست.
تابوکه یابم آگهی ازسایه ی سروسَهی
گلبانگ عشق ازهرطرف برخوش خرامی می زنم
  • رضا ساقی


 


گفتابرون شدی به تماشای ماه نو

از ماهِ  ابروانِ من اَت شرم باد رو
معنی بیت:
معشوق گفت: ای عاشق به تماشای ماه نودر آسمان آمدی! برو، ازماهِ ابروان من شرم نمی کنی؟ وقتی عاشق هستی فقط باید به معشوق توجّه کنی و همه ی زیبائیها رادر وجود او ببینی.
آسمان گو مفروش این  عظمت  کاندر عشق
خرمن مه به جوی خوشه ی پروین به دوجو
حافظ دراین غزل اززبان معشوق، عاشق را پندواندرزمی دهد واورابااصول عشق ورزی آشنا می سازد.
  • رضا ساقی




گفتم ای سلطان خوبان رحم کن براین غریب

گفت در دنبال دل ره گم کند مسکین غریب


این غزل گفت وشنودِ عاشق و معشوق زمینیست. معشوق حافظ نیز مانندِ خودش رند است و پاسخ های رندانه می دهد.
معنی بیت:
گفتم ای پادشاه خوبرویان برمنِ غریب وبی کس رحم کن گفت: هرکس که به دنبالِ تمنیّات وخواهش های دل ِ خودروان گردد بی تردید راهِ خودرا گم می کند ای بینوای غریب تونیز حق داری که گمگشته و سرگردان شده ای.
به دام زلفِ تو دل مبتلای خویشتن است
بکُش به غمزه که اینش سزای خویشتن است
  • رضا ساقی

    

 


گفتم  غم تـو دارم ، گفتا غمت سرآیـد

گفتم  که ماهِ من شو ، گفتا اگر بـرآیـد

این غزل ِ زیبا وبیادماندنی نیز همانندِ غزل ِ پیشین شرح حال ِ یک گفتگوی خیال انگیزبین ِ حافظ ِ عاشق ومعشوقه ی رند وزیرک ِ او ست. معشوقه ای که پاسخ هایش اندیشه زای، خیالپرور ومنحصر بفرداست.......
  • رضا ساقی



 


گفتم  کِی ام دهـان و لـبـت کامران کنـنـد؟ 

گفتا به چشم   هر چه تـو گویی چنان کننـد 

کِی‌ام : چه وقت مرا  

معنی بیت : 

از معشوق  پرسیدم  پس چه وقت  ازآن دهانِ گُهربارت سخنان ِ لطف آمیزو مِهرانگیز خواهم شنید؟ کی  لَبت بوسه ی وصال خواهد بخشیدومرا کامروا خواهدکرد؟ کی  نفس ِجانبخش تو با نفس ِنیمه جان ِمن  درهم خواهندآمیخت؟

با توجّه به اینکه خواسته و آرزویِ عاشق بسیار فراتر ازانتظاراست یارحافظ که رندانه ترازخودحافظ هست در پاسخ به طنزمی گوید: 

به روی ِ چشم! به زودی هر آن چه که آرزوی توست برآورده خواهد شد ! دهان ولبم همان کار راانجام خواهند دادکه طلب میکنی ودرآرزوی آن هستی!. باش تاصبح ِ دولتت بدَمَد.  

ز دست ِ جور توگفتم  زشهرخواهم رفت

به خنده گفت که حافظ بروکه پای توبست!

 

  • رضا ساقی



گفتند خلایق که تویی یوسف ثانی

چون نیک بدیدم به حقیقت بِه ازآنی


خلایق: مردم،مخلوقات
ثانی: دوّمی
معنی بیت: مردم همه گفتند که تو در زیبایی و جمال، یوسف دوّم هستی امّا وقتی که من به تو دقیق تر نگاه کردم  دریافتم که به راستی تو بهتر ازآنی که مردم گفته اند.
هرکس که دید روی توبوسیدچشم من
کاری که کرددیده ی من بی نظرنظرنکرد
  • رضا ساقی




گوهرِ  مخزنِ  اسرار  همان  است  که بود 

حُقّه یِ مِهربدان مُهر و نشان است که بود


گوهر  : جوهر، سنگِ باارزش و قیمتی ، استعاره از ذاتِ عشق منظور  از  "مخزنِ اسرار" دل  است  که  محلِ تجلّیِ  محبّت است. خزینه یِ رازها وسینه یِ عاشق که صندوقچه یِ اسرارِ است.........

حـُقّه ی مِهر : صندوقچه یِ محبّت ،صندوقچه‌ای که جواهراتِ ارزشمند در آن گذارند. ( استعاره از دل)

مُهر : علامت،نشانه ، کد و رمز

معنی بیت:

متاعی که درصندقچه یِ سینه وجعبه یِ دلِ من هست ومن درحالِ مراقبت ومواظبت ازآن هستم همان متاعِ ارزشمندیست (عشق ومحبّت)که خداونددرروزِ ازل به امانت گذاشته است. من چیزی ازآن کم نکرده ام، درحالی که بسیاری ازآدمیان این متاعِ باارزش رادور انداخته ودرصندوقچه یِ دل متاعِ دیگری مانند: زروسیم ومال ومنال ومیزومقام انباشته اند.

  • رضا ساقی



لبش می‌بوسم ودَرمی‌کشم می

به آبِ زندگانی برده‌ام پی


در می ‌کشم :  سر می ‌کشم
آب زندگانی: آب حیات، آبی که خضر بدان دست یافت وعمرجاودانه پیداکرد.
معنی بیت: لب معشوق را می بوسم وازسرکشیدن شراب لبش سرمست می شوم آب دهانش جانفزا وزندگی بخش است من به  آب حیات دسترسی پیداکرده ام وعمرجاوید یافته ام.
لب توخضرودهان تو آب حیوان است
قد تو سرو ومیان موی وبَربه هیئت عاج
  • رضا ساقی



لَعلِ سیرابِ بخون تشنه،لبِ یارمن است

وز پی دیدن او دادن جان کار من است

 

 

لعل: جواهر،سنگی قیمتی سرخ رنگ که دارای خواص گوناگون نیزهست.

لَعل سیراب: سنگی قیمتی که سرخی آن درحدّ اعلا وکمال بوده باشد.لب یارازلحاظ سرخی به چینین جواهری تشبیه شده است.

 سیراب به خون :‌ایهام دارد هم به معنای سیرشده ازخون عاشقان وهم به معنای سرخی درحدکمال است .درعین حالی که  ازخون عاشقان سیراب  هست تشنه به خون نیز هست! 

معنی بیت: لب ِ یار من همانندِ لعلی که درسرخی به کمال است، درعین حالی که ازخون عاشقان سیراب شده  همچنان تشنه ی خون عاشقان است!. من ِعاشق نیز به همان اندازه که اوتشنه ی خون است به دادن  خون مشتاقم. هرروزفقط برای دیدن او جان دادن کارمن است.

 خونم بخور که هیچ مَلِک باچنان جمال

 ازدل نیایدش که نویسد گناهِ تو

  • رضا ساقی


 


مابی غَمانِ مست دل ازدست داده‌ایم 

 

هـمراز عـشق وهم‌نفـس جام باده‌ایم 

 

 

بی غمان:  رندان، درویشان وکسانی هستندکه غم دنیا ندارند. دراینجا "غم" غم فراق وعشق نیست غم دنیاواندوه فرازوفرودزندگانیست.

"دل از دست داد ه ایم" یعنی : عاشقانیم واصلا وابدا به دنیا ومسایل مادّی توّجهی نداریم، مامست ومَدهوش ِ عشقیم وازپیرامون ِ خویش بی خبرهستیم.......

  • رضا ساقی


مـا درس سـحـر درره مـیـخانه نهادیم

 

مـحـصـول دعـا در ره جـانـانه نهادیم

 

 

این غزل زیبا ونغزو خوش آهنگ  نیز همانندِ اغلبِ غزلیّاتِ حافظ، درراستای تبیین ِ جهان بینی ومعرّفی ِمَسلکِ رندی  درمقابله با تفکّراتِ زاهدانه ومتحجّرانه سروده شده است. 

برای درک بیشتروعمیق ترمفهوم این غزل باید درنظرداشت که حافظ درآغازجستجوی حقیقت؛ مدتی به همراه متشرّعین وجویندگانِ علم ِ شریعت به تحقیق وکسب دانش متون فقهی ودینی پرداخته وخیلی زود بارسیدن به معرفتی والاتر؛ راه خودرااز آنهاجدانموده وآزاداندیشی پیشه کرد.ابتدا ازبنداعتقادات وباورهای  دینی خودرارهاکردتافضایی بازبرای رشدونمو بازکرده باشد. کنارگذاشتن اعتقادات نه برای آنکه باطل هستند بلکه ازآن جهت کاری هوشمندانه هست که اعتقاد وتعصّب به هرچیزی مانع ازپذیریش نظرات متضادومتفاوت می شود وشخص ازارتقای هوشیاری وهوشمندی بازمی ماند.بنابراین اغلب روشن ضمیران برای رسیدن به مراتب بالای آگاهی وبیداری ابتدا باورهای خویش راازبین می برند تاتوانسته باشندنظریات تازه ومتضادراپذیراباشند.

  • رضا ساقی





مابدین درنه پی حشمت وجاه آمده‌ایم
 
از بدِ حادثه  اینجـا بـه پنـاه آمده‌ ایـم
 
 
اگربخواهیم ده تاغزل ناب وآبدار ازدیوان حضرت حافظ گلچین کنیم بی گمان یکی ازغزلها،همین غزل زیبا وپُررمز ورازاست. این غزل ازاَعماق ِ وجود شاعر عزیزما سرچشمه گرفته ودربَرگیرنده ی باورها واعتقاداتِ سرحلقه ی رندان ِ جهان است. به جرات می توان گفت مظهر حافظانگی ِ حافظ همین غزل است. این غزل به تنهایی می تواند حافظ را ازسایر شاعران جداساخته ودراوج ِقُلّه ی افتخاردرعرصه ی اندیشه ورزی نشانَد.........

  • رضا ساقی




ما ز ِ یاران چـشم یاری داشـتـیـم

خـود غلط بود آنچه ما پنداشتـیـم 


"چشم یاری داشتیم" : امید کمک داشتیم،  تـوقـّع و انتـظار مساعدت داشتیم.
"غـلـط" : نا درست ، اشتـبـاه
"پـنـداشتـن" : گـمـان کردن ، فـکـر کـردن
مـعـنـی بـیـت :مـا از دوستان ِ خویش توقّع کمک و مساعدت داشتـیـم ، امـّا دریغا که توقّع ِما  نابجا بوده  و آنگونه که می پنداشتیم  رشته ی دوستی و اُلفتِ  ما محکم نبوده است. ما اشتباه می کردیم وظاهراّ دوستی بین ما اصلاً جاری نبوده است.! پس انتظارمان نیزبیهوده وبیجاست.

  • رضا ساقی





ما آزموده‌ایم در این شهر بخت خویش 

بیرون کشیدبایدازین وَرطه رختِ خویش 


بخت :شانس، طالع و اقبال
وَرطه:منجلاب،جای خطرناک،گرداب 
رَخت : لباس ،وسایل زندگی
منظوراز"شهر" فقط شهرشیراز نیست  گرچه ممکن است درزمان سرایش شعر، اوضاع سیاسی واجتماعی شهرنامطلوب بوده باشد وهمین موضوع سبب خلق این غزل ناب شده باشد لیکن باتوجه به اینکه دربیتهای بعدی هیچ اشاره ای به شیرازنشده و موضاعات مطروحه همه جانبه و کلّی هستند،چنین بنظرمی رسدکه "شهر" استعاره ازجهانِ خاکی هست. دراینصورت "رخت" نیز صرفا وسایل شخصی نمی تواندبوده باشد بلکه استعاره از تعلّقاتِ دینی ودنیویست که تمام بشریت را به بیماری خطرناکی مبتلا نمووه وسرچشمه ی همه ی رنجهاودردهای بشریست. همه عجله وشتاب داریم بی آنکه دلیل آن رادانسته باشیم!همگان شتابان درحال انباشت ثروت،کسب شهرت ومقام، ذخیره پول وانبارکردن آذوقه و......هستیم بی آنکه بدانیم تاکی باید این چنین باعجله واشتیاق سعی وتلاش کنیم؟ تعلقات دنیوی همانندآب شور هرچه بیشتر می نوشیم عطش وتشنگیمان بیشترمی شود وماهمگان ازاین موضوع غافل هستیم. بزودی مرگ سراغ تک تکمان خواهدآمدوهرآنچه اندوختیم راازماپس خواهدگرفت بایدیادبگیریم چیزی بیاندوزیم که مرگ نتواندآن رابازپس بگیرد.
  • رضا ساقی
 


مـا نگویـیم بد و میل به ناحق  نکنیم

جامه‌ی کس سیه ودلق خودازرق نکنیم


حضرت حافظ گرچه دراین غزل  اخلاقیّاتِ شخصی ِ خودرا طرح نموده،  لیکن  به نوعی می توان این صفاتِ اخلاقی راهمان  خصوصیّات رندان ِ آزاد منش و  وارسته در مقابله با زاهدان،  عابدان وصوفیانِ ریاکار دانست‌. ......

  • رضا ساقی



مـا شبـی دسـت بر آریم ودعایی بکنیم 

غـم هجران تو را چـاره ز جایـی بکنیم 


"دعـا" : آرزو و خواستن ِ چیزی از درگاهِ خداوند، 
دعااشکال مختلف دارد: اگردعا به گریه و زاری ودرخواست چیزی مثل پول وخانه وسلامتی و.... آلوده گرددچیزی جز گدایی ودریوزگی نیست، التماس شکوه وجلال زندگی به هم می ریزدوارزش آدمی رابه پایین ترین سطح تنزل می دهد. ضمن آنکه این سبک دعاکردن نوعی اهانت به درگاه خداوندیست یعنی خدایا درست کارنمی کنی! اینگونه که من می گویم کارکن! درحالی که خداوند هرآنچه که لازم بوده به همگان داده وچیزی تغییرنخواهدکرد مگرآنکه شخص خودش اقدام نماید.  کائنات ازگدایان بیزاراست باید بیاموزیم که مانمی توانیم چیزی راتغییردهیم جزآنکه هرآنچه که نصیب ماشده  همانهارادوست داشته وبپذیریم وگرنه درصورت طلبِ روزی ِننهاده چیزی که نصیب ماخواهدشدخون دلست وحسرت واندوه.
شکل دیگردعابه نیایش مزیّن هست وبه درخواست چیزی آلوده نیست دعاکننده التماس نمی کند وفقط برای داشته هاونداشته ها سپاسگزاری می کند. سپاسگزاری دراینگونه دعا لزوما تکرارذکروجملات ازپیش آماده شده نیست ومی تواندباشادمانی وشادکردن دل دیگران،رقص وآوازخواندن ویاتنهاخندیدن باشد چراکه خنده صدای خداست وهرکس که باعث شادمانی وسروردردیگران گردد گویی که درحال عبادت ونیایش ودعاست.
شکل سوم دعا نیایشی هست که انجام دادنی نیست گفتن ذکروجملات آماده شده ازقبل نیست. این نوع دعا اتفاق ورویدادی درونی هست که درشرایط مشخص ودرصورت صاف وزلال بودن درون آدمی،ناگهانی وخودبخود روی می دهد. همانگونه که برای حضرت حافظ درغزل معروف: درنمازم خم ابروی توآم یادآمد افتاد وچگونگی آن درشرح غزل مذکور مفصلاتوضیح داده شده است.

  البته "دعا" دراین بیت به معنای آرزومندی عاشقانه واشتیاق وتلاش برای ملاقات بامعشوق زمینی هست وبه معنای دعاکردن ونیایش به درگاه پروردگار نیست.
  • رضا ساقی