لبش میبوسم ودَرمیکشم می
يكشنبه, ۲۳ آذر ۱۳۹۹، ۰۸:۲۵ ب.ظ
لبش میبوسم ودَرمیکشم می
به آبِ زندگانی بردهام پی
در می کشم : سر می کشم
آب زندگانی: آب حیات، آبی که خضر بدان دست یافت وعمرجاودانه پیداکرد.
معنی بیت: لب معشوق را می بوسم وازسرکشیدن شراب لبش سرمست می شوم آب دهانش جانفزا وزندگی بخش است من به آب حیات دسترسی پیداکرده ام وعمرجاوید یافته ام.
لب توخضرودهان تو آب حیوان است
قد تو سرو ومیان موی وبَربه هیئت عاج
نه رازش میتوانم گفت با کس
نه کس را میتوانم دید با وی
معنی بیت: نه توان آن را دارم که اسرارش رابادیگران بازگویم نه غیرتم اجازه می دهد کسی راببینم که با اودمسازشده است.
غم حبیب نهان بِه زگفتگوی رقیب
که نیست سینه ی ارباب کینه مَحرم راز
لبش میبوسدوخون میخوردجام
رُخش میبیند و گل میکند خوی
خوی کردن: عرق کردن
معنی بیت: وقتی که جام شراب به لبهای معشوق من بوسه می زند ازرشک وحسرت دلش خون می شود(اشاره به شراب سرخرنگی که دردرون جام هست) وگل زمانی که رخسار معشوق مرامی بیند از شرمندگی عرق می کند(اشاره به قطرات شبنم روی گل)
بدان هوس که به مستی ببوسم آن لب لعل
چه خون که دردلم افتادهمچوجام ونشد
بده جام می و از جم مکن یاد
که میداند که جم کی بود وکی کی
جم: جمشید
کی: لقب پادشاهان کیانی مانندِ کیقباد، کیکاووس، کیخسرو
کی: چه هنگام،چه موقع.
معنی بیت: جام شراب بیاور واز جمشید یادمکن چه کسی می داند که جمشید چه کسی بوده وکیقباد چه هنگامی حکمرانی می کرد! زمان زیادی گذشته وازآنها جزنامی هیچ باقی نمانده است.
دل به قدرت وخوشی های دنیوی مبند که هیچ چیزپایدارنیست. حتّا قدرت اسکندر وجمشید وکی قبادها نیز پوشالی وناپایداربودند ببین ازآنها جزنامی وسخنی باقی نمانده است. آسیب پذیری را بپذیرتالذّت زندگی را دریابی با پذیرش ِآسیب پذیربودن وناپایداریست که همه چیز لذّت بخش می شود ونسیم حیات درگلشن وجود می وزد.
شکوه وسلطنت حُسن کی ثباتی داد
زتخت جم سخنی مانده است وافسرکی
بزن درپرده چنگ ای ماه مطرب
رَگش بخراش تا بخروشم از وی
پرده : مفتول روده که به فاصلههای معیّن در دسته ی تار وسه تارمیبندند.
ای ماه مطرب: ای مطرب نازنین، ماه رو.
رگش بخراش: رشته های سیمی آلت موسیقی را با زخمه یامضراب به لرزش درآور.
بخروشم : خروش برآورم ، آواز بخوانم.
معنی بیت: ای مطرب نازنین ساکت منشین برپرده های تارچنگ بزن سیم های آن رابا مضراب بنوازتا با آهنگ آن به خروش درآیم وبه آوازخوانی بپردازم.
بادل خونین لب خندان بیاورهمچو جام
نی گرت زخمی رسد آیی چوچنگ اندرخروش؟
گل از خلوت به باغ آورد مسند
بساط زُهدهمچون غنچه کن طی
مسند: چیزی که برروی آن بشینند وتکیه زنند. فرش
بساط زهد طی کن: بساط پرهیزگاری را درهم به پیچ
معنی بیت: همانند گل که از خلوتگاهِ پرهیزگاری (درون غنچه) بساط خویش را به باغ آورد (جلوه گری) وشکوفاشد تونیز زهد وپرهیزگاریِ بی حاصل را درکنج خلوت تمام کن نسخه ی زهد وتقوا رادرهم بپیچ وبساط خویش به باغ ببر وبه عشرت بپرداز(شکوفایی)
زهدگران که شاهدوساقی نمی خرند
درحلقه ی چمن به نسیم بهاربخش
چوچشمش مست رامخمورمگذار
به یاد لَعلش ای ساقی بده می
مخمور: خمارآلوده
"لعل" کنایه ازلب معشوق،سرخرنگ وآبدار
به یاد لَعلش : به یاد لبش
معنی بیت: ای ساقی، ماراهمچون چشمان معشوق خمارآلوده وناقص مگذار به یاد لب سرخ وآبدارمعشوق جام شرابِ لبالب پی درپی بگردان ومستان(عاشقان) راسیراب کن.
لعل سیراب به خون تشنه لب یارمن است
وزپی دیدن اودادن جان کارمن است
نجوید جان از آن قالب جدایی
که باشد خون جامش دررگ وپی
قالب: جسم، کالبد
"خون جام" کنایه ازشراب
معنی بیت: ازآن کالبدی که دررگ و پی او خون شراب جاری بوده باشد جان، هرگزمیل جدایی پیدانمی کند (کسی که دایم شراب بنوشد مرگ سراغ اونمی آید)
خون پیاله خور که حلال است خون او
درکاریارباش که کاریست کردنی
زبانت درکش ای حافظ زمانی
حدیث بی زبانان بشنوازنی
زبانت درکش: ساکت وخاموش باش،
بی زبانان: خاموشان، کسانی که بنابه دلایلی ساکت وخاموشند. کنایه از عاشقانیست که نه رازمعشوق می توانندبیان کرد ونه کس رابامعشوق دید. درتنهایی خویش می سوزند ومی سازند و شرح حال آنان را اززبانِ سوزناکِ نی می توان دریافت نمود.
معنی بیت: ای حافظ لحظاتی ساکت وخاموش باش به آوازنی گوش جان بسپار وسخنان بی زبانان را اززبان نی بشنو
رازسربسته ی ما بین که به دستان گفتند
هرزمان بادف ونی برسربازاردگر
- ۹۹/۰۹/۲۳
- ۳۶۸ نمایش