حافظانه

شرح غزلیات حافظ

حافظانه

شرح غزلیات حافظ

برداشتهای شخصی من از غــزلهای پیامبر عشق و ادب حضــرت حافـظ

دنبال کنندگان ۳ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
بایگانی
آخرین نظرات

یاری اندر کس نمی بینیم یاران را چه شد؟

شنبه, ۲۲ آذر ۱۳۹۹، ۰۲:۵۰ ب.ظ


یاری اندر کس نمی بینیم یاران را چه شد؟ 

دوستی کی آخرآمد دوستداران راچه شد؟
 

غم واندوه وافسوس دربیت بیتِ این غزل موج می زند وحکایت ازوضعیّتِ اَسفبار اجتماعی سیاسی ِ آن روزگاران  دارد.
غزل آنقدرتازگی داردکه پس ازقرنها گویی که برای همین روزگار پر درد ورنج ما سروده شده است!
به احتمال قوی حافظ این غزل رادرزمان پس ازبه تخت نشستن امیرمبارزالدّین که متعصّبی متحجّر، ظالم و سخت گیربوده سروده است. 
بنظرمی رسد حافظ ازاوضاع واحوال اجتماعی- سیاسی بشدّت ناراحت ونگران بوده وبرای بیداری مردم وشوراندن آنها برعلیهِ حکومتِ ظالمانه سروده و ازآنهاانتظاردارد برای تغییردادن اوضاع متّحد شده و به پاخیزند.....
معنی بیت:
            
   یاری وهمدلی وهمراهی  درهیچکس  مشاهده نمی شود خدایامگر چه اتفاقی افتاده است که مردم اینقدر بی تفاوت شده ودرمقابلِ ظلم وستم سکوت اختیارکرده اند؟ چطور شد که به یکباره دوستی ها و رفاقت ها پایان گرفت.!؟ برای دوستداران و عاشقان چه حادثه ی شومی رُخ داده که چنین وضعیّتِ غم انگیزی برایشان رقم خورده است ؟!
مازیاران چشم یاری داشتیم
خود غلط بودآنچه می پنداشتیم


آبِ حیوان تیره گون شدخضرفرّخ پی 
کجاست؟ 

خون چکیداز شاخ گل بادبهاران راچه شد؟

آب حیوان : آب حیات،مایه ی زندگانی
"آب حیوان تیره گون شد": یعنی مرگ بهترازاین زندگیِ ذلّت باراست زندگانی بسیارکسالت بارشده ،نفس کشیدن سخت وزندگی تیره وتارشده است. 

خضر فرّخ پی : خِضر بر اساس برخی روایات، از پیامبران و بر اساس برخی دیگر از روایات تنهابنده ی صالحی بوده است. راست یا دروغ گویند از  معجزاتش این بود که روی هر زمینِ خشکی می‌نشست، زمین سبز و خرّم می‌گشت و دلیل نامش خضر (سبز) نیز همین است!

"خضر" درنظرگاهِ حافظ استعاره ازهرکسی هست که ذوقی سرشار به دل داشته؛ درقبال اوضاع پیرامونی مسئولیّت پذیربوده وبا خلوص نیّت وبه دوراز دروغ وریاکاری، درجهتِ رفاه وآسایش وآزادیی های فردی واجتماعی پیشقدم بوده باشد. شاید منظورحافظ ازخضر دراین غزل "شاه شیخ ابو اسحق" یاشاه شجاع  باشد زیرادرزمانِ آنها آزادفکری ورفاه وآسایش مردم تاحدودی مورد توجّه بوده ویا حداقل دولتمردان به زورشلّاق مردم را به بهشت فرانمی خواندندو به نام دین و مذهب  درزندگی خصوصی   مردم دخالت وفضولی نمی کردند.

"خون چکید ازشاخ گل": باغ ها خشکیده وگلهاپژمرده شده اند.کنایه ازاین است که شورو ذوق به زندگی درمیان مردم، بسیارکمرنگ شده واغلب مردم خون دل می خورند ودم برنمی آورند. 

معنی بیت: 
زندگانی طراوت وصفای خودراازدست داده وانگیزه ای برای ادامه ی زندگی وجودندارد! مگرآن خضرطالع خجسته که باخود نشاط وسرسبزی وطراوت می آورد کجاست؟ (شاه شجاع یاشیخ ابو اسحاق یاهرکسی که مسئولیّت پذیربوده وبرای تغییراوضاع پیشقدم شده است) کجاست آن نجات دهنده که هیچ خبری ازاونیست به کدام سورفته وسرسبزی وصفارا نیزبا خود برده است!  
مردم روحیّه ی زندگی راازدست داده وخون دل می خورند،  هنگامه ی بهاراست وسر سبزی،لیکن ازنسیم بهاران خبری نیست وگویی طبیعت نیزمیلی به زنده شدن ورویش دوباره وسرِ سبزینگی ندارد ؟ 
گذاربرظلمات است خضر راهی کو
مباد کآتش محرومی آب ماببرد


کس نمی گویدکه یاری داشت حق دوستی

حق شناسان راچه حال افتادیاران راچه شد؟ 

کسی مسئولانه به "دوستی" نمی اندیشد! کسی نمی گوید که "دوستی" بسیاربیشتراز اینها ارزش دارد وباید دوستی رازنده نگاهداشت! "دوستی" حقّ بزرگی به گردن ماهادارد،امّا ما مرتکبِ خطای بزرگی شدیم ما اتّحاد ودوستی رازیرپاگذاشته وازیکدیگر متفرّق شدیم. مابی توجّهی کردیم ودرحقِّ او(دوستی وهمدلی وهمیاری) جفانمودیم
" دوستی"  حقّ و حقوقی عظیم دارد، پیش ازاین کسانی بودندکه حقِّ دوستی را بهترمی شناختند و به درستی حقّش راادا می کردند آن حق شناسان  آن مسئولین وظیفه شناس چه سرنوشتی پیدا کرده وبه کجا رفتند ؟ !!
تادرخت دوستی کی بردهد
حالیارفتیم وتخمی کاشتیم



لَعلی ازکانِ مُروّت برنیامد سالهاست

تابشِ خورشید وسعی بادو باران راچه
 شد؟

لعل: گوهر،یاقوت
کان: معدن
مروّت : مردانگی و جوانمردی 

معنی بیت:
سالهاست که ازمعدن ِ جوانمردی هیچ گوهری بدست نیامده است! (جوانمردی ومردانگی بکلّی به فراموشی سپرده شده وسالهاست که کسی شاهد یک رفتارجوانمردانه ازکسی نبوده ومدتّهاست که یک عملِ قهرمانانه ازکسی سرنزده است.!
 مگر تابش ِ خورشید و باد و باران دیگر مثل گذشته ها نیست؟ چراهیچ تأثیری ندارند!

 ( در قدیم معتقد بودند که در اثر تابش خورشید و باد و باران برزمین، بعضی از سنگها درگذرزمان به لعل وگوهرتبدیل می شوند) حافظ بااشاره به این باورمردمی، مضمونی زیباساخته و فتوّت ومروّت را به گوهری تشبیه کرده که درمعدن ِ انسانیّت تولید می گردد. بااین مضمون سازی این سئوال مهّم رامطرح ساخته که چرا دیگرمثل گذشته ازمعدن انسانیّت،گوهرمروّت حاصل نمی شود؟
ببین درآینه ی جام  نقشبندی ِغیب
که کس به یادنداردچنین عجب زمنی


شهریاران بودوخاکِ مهربانی این دیار

مهربانی کی سرآمدشهریاران راچه شد؟


شهر ِیاران (مصرع اوّل): دیار ِیاران،شهری که یاران درکناریکدیگرند.
شهریاران(مصرع دوّم):پادشاهان

دراین دیار ودراین شهر، یاران یکدل ویکنظر  به خوشی وخوبی درکنارهم زندگی می کردند اینجاپیش ازاین  سرزمینِ مهربانان بود ،چه وقت  مهربانی   از بین رفت که مردم به یکباره ازیکدیگر دلسردشده ومتفرّق شدند؟ پادشاهان  ( شاه شیخ ابواسحق وشاه شجاع و... ) که مردم رابه مهربانی ومحبّت تشویق می کردند ونقطه ی وحدت ویکدلی مردم بودند کجا رفتند وچه بلایی برسرشان آمد؟  

نیست درشهرنگاری که دل ما ببرد
بختم اَریارشود رختم ارابنجا ببرد


گوی توفیق وکرامت درمیان افکنده اند

کس به میدان درنمی آید سواران راچه شد؟


گوی: توپ بازی چوگان

توفیق : موفّقیّت ، پیروزی  کرامت:بزرگواری، جوانمردی
گویِ توفیق و کرامت :  جوانمردی وبزرگواری به توپِ چوگان تشبیه شده است. 

سواران : چوگان بازان، دراینجا استعاره از مبارزان ،  
معنی بیت: این گوی واین میدان،همه چیزآماده است تایک اتّفاق بزرگ روی دهد وموفّقیّت وعزّت وسرافرازی نصیبِ کسانی شود که گام به میدان مبارزه بنهند.  امّادریغا مردان میدان بی تفاوت وبی انگیزه شدع وشوروشوقی به مبارزه نشان نمی دهند! 
 حافظ این خرقه بیانداز مگرجان ببری
کاتش ازخرقه سالوس وکرامت برخاست
 

صدهزاران گل شکفت وبانگِ مرغی برنخاست

عندلیبان راچه پیش آمدهَزاران راچه شد؟
عندلیبان: بلبلان
هَزاران یاهِزاران هردودرست است:هم به معنی عددِهزار است هم نوعی بلبل یاپرنده ی خوشخوان،هزارآوا، هزاردستان
 
معنی بیت: 
بااینکه صدها هزارگل شکفته شد لیکن جای بسی تاسّف ودرداست که آوای بلبلی به گوش نرسید، گویی که بلبلان نیزهمانندسوارکاران شوق وذوق خودرا ازدست داده اندورغبتی برای عشقبازی باگل نشان نمی دهند! چه بلایی برسرعندلیبان وهزار آواها(یاهزاران: بلبل)آمده است که چنین افسرده وبی میل شده اند؟
سزدم چوابربهمن که براین چمن بگریم
طرب آشیان بلبل بنگرکه زاغ دارد



زُهره سازی خوش نمی سازد مگرعودش بسوخت

کس نداردذوقِ مستی میگساران راچه شد؟


 "زُهره یا ناهید " به الهه ی رقص و موسیقی معروف است، چنگی زن وآوازخوانِ  چرخ فلک است.
عود : نوعی آلتِ موسیقی   
معنی بیت:

چه شده که دیگراززُهره هم آهنگِ دلپذیری به گوش نمی رسد؟آن الهه ی شادی و موسیقی که همیشه آهنگ های دلپذیرمی نواخت وساکنان چرخ فلک را به شورونوا وهیجان وامی داشت دیگر آهنگ نمی نوازد آیا ساز او نیزبه آتش بیدادِستمگران وجاه طلبان سوخته وازبین رفته است!  
هیچکس رغبتی به خوردنِ شراب ندارد ، پس باده نوشان به کجا رفته اند ؟! 
خشک شد بیخ طرب راه خرابات کجاست
تادرآن حال وهوا نشونمایی بکنیم
 

حافظ اسرارالهی کس نمی داندخموش


ازکه میپرسی که دور روزگاران راچه شد؟


ای حافظ توکه بهترمی دانی کسی ازاسرار الهی باخبرنیست ونمی داند که درپشتِ پرده ی تقدیر چه اتّفاقاتی رارقم می زنند،گِله وشکایت مکن کسی پاسخ تورانخواهدداد چراکه کسی علّتِ اصلی حوادث رانمی داند. دروَرای حوادث چیزهایی هست که ما ازآنها آگاهی نداریم، ماصورت وظاهر اتّفاقات ووقایع رامی بینیم ونمی دانیم که خداوند چه منظوری ازاین حوادث دارد. توازچه کسی می پرسی  که چرا چنین گشت وچنان شد!
حدیث ازمطرب ومی گو ورازدَهرکمترجو
که کس نگشود ونگشایدبه حکمت این معمّارا


  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۹۹/۰۹/۲۲
  • ۲۰۰۵ نمایش
  • رضا ساقی

نظرات (۱)

  • علی سهرابوند
  • بسیار عالی تشریح شده

    پاسخ:
    ممنون دوست عزیز توفیق وسلامتی شماراآرزومندم. 
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی