حافظانه

شرح غزلیات حافظ

حافظانه

شرح غزلیات حافظ

برداشتهای شخصی من از غــزلهای پیامبر عشق و ادب حضــرت حافـظ

دنبال کنندگان ۳ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
بایگانی
آخرین نظرات

برنیامد از تمنّای لبت کامم هنوز

يكشنبه, ۳۰ آذر ۱۳۹۹، ۰۳:۰۱ ب.ظ

 



برنیامد از تمنّای لبت کامم هنوز

برامیدجام لَعلت دُردی آشامم هنوز

این غزل بسیار دلنشین،آهنگین، نغز وزیبا بامضامین شورانگیزوکاملاًعاشقانه هست شاعرمثل همیشه به مددِنبوغ خویش  گلایه ها وشِکوه های خودرارندانه درلفّافه ی مضامین لطیف عاطفی پیچیده وباآهنگی دلنوازبه گوش مخاطب خودرسانده است. اگرچه هیچ اسمی ازمخاطب غزل برده نشده لیکن با توجه به فحوای کلام ،جنس سخن ومفاهیم مضامین مطرح شده،به احتمال قریب به یقین،  روی سخن باشاه شجاع، همان جوان خوش قدوقامت وخوش سیماست که دل ازحافظ ربوده واغلب غزلهای عاشقانه ی اورابه خوداختصاص داده است.
تمنا : خواهش، آرزو
کام : مراد 
لعل: سنگ سرخرنگ قیمتی مثل یاقوت.
جام لعل: لب به سه دلیل به جام شراب تشبیه شده است:۱-شباهت هلال لب به هلال لب جام ۲- شباهت رنگ لب بارنگ شراب ۳-هردو مستی بخش هستند.
دُردآشام: کسی که تا ته پیاله را می نوشد. ضمن آنکه دُردآشام به کسانی گفته می شد که ازتنگدستی وبیچارگی نمی توانستند شراب خالص تهیه کنند وبه ناچار از دُردشراب که ته مانده ودارای رسوبات بود وارزانتر ازشراب ناب به فروش می رسیداستفاده می کردند.
معنی بیت: تا به امروز آرزو وخواسته ی دل من که همانا بوسیدن وکام گرفتن ازلب نوشین وسرخرنگ توهست حاصل نشده است ازهمان روزآغازین عشق تو به امید نوشیدن شراب ناب ازجام لعل لبت دُردِ شراب می نوشم.
اماچرا دُردآشام؟
دُردآشام رساننده ی سه نکته هست اول اینکه شاعرقصددارد شدت اشتیاق واندوه خودرابه معشوق نشان دهد که درفراق او ازفرط غصه وغم تا ته پیاله رامی نوشد.دوم اینکه شاعر درتنگنای مالی قرارگرفته وازشدت تنگدستی ناگزیربه نوشیدن دُرد شده است. سوم اینکه زمانی که شراب ناب لعلگون لب معشوق دردسترس عاشق نباشد روشن است که عاشق هرچندکه شراب خالص بنوشد به مذاق جانش خوش وگوارا نخواهدنشست هرچه بنوشد ناخوش وناگوار خواهدبودچون آغشته به خون دل است وگویی که دُرد می نوشد.
به یادلعل لب وچشم مست میگونت
زجام غم میِ لعلی که می خورم خون است 

      ‌             
روز اول رفت دینم در سر زلفین تو

تاچه خواهد شددرین سوداسرانجامم هنوز


زلفین: موهای دو طرف سر و بالای گوش که هر یک را زلف و هر دو را زلفین گویند.
سودا: معامله، دیوانگی، عشق واشتیاق
معنی بیت: ازهمان روزاول عاشقی، جاذبه وجلوه ی گیسوان تو دینم رابه باد داد تاببینیم دراین معامله وسودای عاشقی، چه بلاهای دیگری برسرم خواهدآمد وچه چیزهایی ازدست خواهم داد
من که ازآتش سودای توآهی نکشم
کی توان گفت که برداغ، دلم صابرنیست


ساقیا یک جرعه ده زآن آب آتشگون که من

در میان پختگان عشق او خامم هنوز


آب آتشگون: شراب ناب
علی الظاهر معشوق حافظ  عاشقان دیگری هم دارد عاشقانی که پخته وباتجربه ترهستند حافظ که دراینجا خام وبی تجربه درکار عاشقی هست دست به دامن ساقی می شود تا بامَددساقی این فاصله راکمترکند
. دراینجانیز مثل سایرغزلها با هنرنمایی حافظ یک پارادکس زیبا نهفته هست. اینکه حافظ با این شیوه ی رندانه دست به دامن ساقی می شود بیانگرشکسته نفسی، شور واشتیاق وعشق وافر او به معشوق هست  و حکایت ازمیزان بالای پختگی درکارعاشقی دارد. 
معنی بیت: ای ساقی پیاله ای شراب ناب به من ده تا وجودم رابه آتش بکشد من هنوز دراول کارعاشقی هستم من بی تجربه وخامم ولی حریفان پخته وکارآزموده هستند احتمال وصال ورسیدن آنها بیشترازاحتمال رسیدن من به سرمنزل مقصود وکامرواییست ای ساقی مرا دریاب.
بیا ساقی آن می که حال آورد
کرامت فزاید کمال آورد
به من ده که بس بی‌دل افتاده‌ام
وز این هر دو بی‌حاصل افتاده‌ام


از خطا گفتم شبی زلف تو را مُشک خُتن

میزند هر لحظه تیغی مو بر اندامم هنوز


مُشک خُتن:
ماده ای ارزشمند با عطر نافذ و پایدار که از کیسه ای در زیر شکم نوعی آهوی نر ختن به دست می آید.
معنی بیت: شبی زلف خوشبو ومعطر تورا به مشک ختن تشبیه کردم اشتباه کردم شاید باید می گفتم رایحه وعطرمشک ختن شبیه عطروبوی زلف توست ازآن روزکه مرتکب این خطای بزرگ شدم درعذاب هستم هرلحظه هریک ازموهای تنم مثل تیغی بدنم را می خراشد. موهای تنم به هواداری زلفین تو برخاسته ومرا می آزارند.
جگرچون نافه ام خون گشت کم زینم نمی باید
جزای آنکه بازلفت سخن ازچین خطاگفتم


پرتو روی تو تا درخلوتم دید آفتاب

میرود چون سایه هردم بردروبامم هنوز


پرتو: تابش، درخشش،فروغ
معنی بیت: ازوقتی که آفتاب فروغ وتابش خیره کننده ی رخسارتورادرخلوتسرای من دید ازروی شرمساری همانندسایه بردروبامم می رود وخودراازمن پنهان می سازد.
درجایی دیگر ماه، ازتابش خورشیدِرخسار معشوق حافظ  شرمنده شده وروبر دیوار آورده است.
فروغ ماه می دیدم زبام قصراو روشن
که رو ازشرمِ آن خورشید بردیوارمی آورد


نام من رفتست روزی بر لب جانان به سَهو

اهل دل را بوی جان میآید از نامم هنوز


سهو:اشتباه غیرعمدی
اهل دل:   آدمیانی که ازذهن به سمت دل سفرکرده ودرمرکزدل ساکن شده اند بالطایف؛ احساسات وعواطف طبیعی درون تغذیه شده وبه حقیقت هستی نزدیکترند. 
ساکنان دل اغلب مردمانی لطیف وپاکباطن‌؛ وشاعرونقاش ونوازنده ورقاص هستند که بی وقفه به سمت خدایگونگی درحرکتند. اما ساکنان ذهن اغلب مصلحت گرا؛ تصاحبگر؛ حسابگرو بعضاً بسیار حقّه باز وحیله گرند( کشیشان؛ زاهدان؛ وواعظان ریاکار
معنی بیت: ازروی اشتباه یکبارجانان نام مرابرزبان رانده هنوز که هنوزاست به لطف خطای محبوب، ازنام من عطروبوی جان برمشام اهل دل می آید
نام حافظ گربرآید برزبان کِلک دوست
ازجناب حضرت شاهم بس است این ملتمس


در اَزل دادست ما را ساقی لعل لبت

جرعه جامی که من مدهوش آن جامم هنوز


ازل: آنچه اول و ابتدا نداشته باشد؛ همیشگی؛ دیرینگی. زمان بی‌ابتدا. دراینجا منظور آغازین روزعاشقیست
ساقی لعل لب: لب معشوق که شراب بوسه به عاشق می دهد به ساقی تشبیه شده است.
جرعه: مقداری از آب یا مایع دیگر که در یک دفعه آشامیدن به گلو وارد می‌شود؛ قُلُپ
معنی بیت: ای حبیب درآغازین روزعاشقی، ساقیِ لعل لبت جرعه ای شراب به من داد که من هنوز مست ومدهوش آن جام هستم.
هرکه چون من درازل یک جرعه خوردازجام دوست
سرزمستی برنگیرد تابه صبح روزحشر


ای که گفتی جان بده تا باشدت آرام دل

جان به غمهایش سپردم نیست آرامم هنوز


معنی بیت: ای کسی که به من توصیه کردی جانم را فدایش کنم تا به آرامش دل برسم  من جانم را تقدیم غم های محبوب سپردم لیکن هنوز آرامش پیدانکرده ام .
گداخت جان که شود کاردل تمام ونشد
بسوختیم دراین آرزوی خام ونشد


در قلم آورد حافظ قصّه ی لـَعل لبت

آب حیوان میرود هردَم زاَقلامم هنوز


در قلم آورد: با قلم نوشت وبازگوکرد
آب حیوان: آب حیات آبی که زندگانی جاوید می بخشد.مرکب قلم شاعر به جهت اینکه حکایت لعل لب معشوق رابه تحریردرآورده است تبدیل به آب حیات شده است. 
اَقلام: جمع قلم، خامه ها، کِلک ها .
معنی بیت:
 ای محبوب، شرح جلوه وجاذبه ی لبهای نوشین تورا حافظ به وسیله ی قلم بازگونمود از آن زمان از نوک قلم های من آب حیات جاری میگردد.
اگرچه که حافظ دراینجابه ظاهر ازقلم خودش تعریف وتمجید می کند لیکن روشن است که سرچشمه ی اصلی آب حیات همانا لب لعل دوست هست.
آب حیوان اگراین است دارد لب دوست
روشن است اینکه خِضِر بهره سرابی دارد

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۹۹/۰۹/۳۰
  • ۲۳۰ نمایش
  • رضا ساقی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی