حافظانه

شرح غزلیات حافظ

حافظانه

شرح غزلیات حافظ

برداشتهای شخصی من از غــزلهای پیامبر عشق و ادب حضــرت حافـظ

دنبال کنندگان ۳ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
بایگانی
آخرین نظرات

ما آزموده‌ایم در این شهر بخت خویش

يكشنبه, ۲۳ آذر ۱۳۹۹، ۰۶:۴۶ ب.ظ





ما آزموده‌ایم در این شهر بخت خویش 

بیرون کشیدبایدازین وَرطه رختِ خویش 


بخت :شانس، طالع و اقبال
وَرطه:منجلاب،جای خطرناک،گرداب 
رَخت : لباس ،وسایل زندگی
منظوراز"شهر" شیراز نیست  بنظرمی رسد استعاره ازجهانِخاکی باشد. دراینصورت "رخت" نیز وسایل شخصی نیست استعاره از تعلّقاتِ دنیویست.......
معنی بیت : ما در این جهان ِ خاکی بارها وبارها شانس و اقبالِ خویش را به تجربه آزمایش کرده‌ایم،سرودگرم ِ روزگارراچشیده ایم. نتیجه ای که گرفتیم درکل جای خوبی برای اقامت وماندن نیست! یعنی زیبائیهایش به دردورنج و به زحمتش نمی ارزد! شایداگرهمه حافظانه می اندیشیدند ،همه عشق رادرک می کردندوبی عدالتی،تبعیض وفریبکاری اینقدر دامنه دارنبود، دنیاتصویرزیباتری داشت وقابل تحملّ تربه نظرمی رسید. 
حال که چنین نیست وبشریّت روزبروزدرمنجلابِ کینه توزی وکدورت وجنگ وخونریزی گرفتارترمی گردد، بنابراین بهتراین است که ازاین دنیای پُرشَروشور وپررنج ودرد، هرچه زودتردل کَند ورفت. بیرون ازاین جهان هرچه که باشد بهتراز این رنجیست که دایم می کشیم ودلپذیرتر ازغمیست که بی وقفه می خوریم.  
حافظاترکِ جهان گفتن طریق ِخوشدلیست
تامپنداری که احوال ِ جهانداران خوشست.


از  بـس  که  دست  می‌گزَم  و آه  می‌کشم 

آتش زدم چوگل به تَن ِ لَخت لَخت خویـش
 

"دست گزیدن" نشانه ی دلگیری،نارضایتی وبی رَغبتیست.
لَخت لَخت : پاره پاره 
 منظور از"گل" معمولاً گل ِسرخ است واین جزبه سببِ سرخی وآتشناک بودن خوش بودنش نیست.
 حافظِ خوش فکرسوختن وساختنش رابافرآیندِ جوشش ِ گل وشکوفاشدن ودرنهایت سوختنش قیاس کرده واین دورا به مَددِنبوغ خویش درهم آمیخته است.
هنگامی که غنچه به مرحله ی ِشکوفایی نزدیک می شود  از درون نفس های آتشین (آه) می‌کشد و این آههای ِ سوزنده، اورا به آتش می‌کشد و سرخی و آتشین بودن ِ گل رارقم می زند.
معنی بیت : ازبس که زندگی رنج آور واندوهباراست دریغ می خورم برزخم های بی شمار نهانی که دراندرون دارم وازبس که آههای آتشین ازنهادِ خویش برمی آورم،تن وجسم ِ پاره پاره ی خودراهمانندِ گل سوزانده ام.
این چه استغناویارب وین چه قادرحکمت است؟
کین همه زخم ِ نهان هست ومَجال آه نیست!


دوشـم ز بلبلی چه خوش آمد که می‌سُرود 

 گل گوش پهن کرده ز شاخ درخت خویش 


معنی بیت : دیشب بلبلی ازسرسوزعشق نغمه خوانی می کرد برمن این صحنه که معشوقش بادقّت به ناله ی عاشقش گوش می داد چقدرخیال انگیز ودلپذیر بود.
 امّا بلبل ِ عاشق چه چیزی  به معشوق می گفت که برای حافظ جالب آمده است؟
بلبل این نکته را باآوازمی خواند:


کای دل تـو شاد باش که آن یـارتند خو 

بسیارتند روی نـشیند ز بـخت خویـش 


 تند خو : عصبانی، کج خُلق وآتشین مزاج 
تند روی : ترش رو ، خشمناک
معنی بیت : 
 بلبل خطاب به دلِ ناکام خویش  می‌گوید: ای دل اگرآن گل سرخ نسبت به توبی اعتنایی ونامهربانی می کند،غمگین مشو تو شاد باش که او نیزتاوان ِ تندخویی و سختگیری های خودرا خواهددید. به حُکم آنکه هرکه تندخویی کند اوّلین جفا را درحقّ ِ خودمی کند(یعنی اوقاتِ خودش نیزتلخ) می گردد. بنابراین قائده، اوازاین اقبالِ بَدی که برای خود رقم زده ،تازمانی که ازتندخویی دست برندارد خود نیز ترش روی خواهدنشست.   
ستم ازغمزه میاموز که درمذهبِ عشق
هرعمل اَجری وهرکرده جزایی دارد.


خواهی که سَخت وسُستِ جهان برتوبگذرد
 
بگذرزعَهد سست وسخنهای سَختِ خویش 


سخت وسُست: فراز وفرود، دشواری وراحتی 
عَهد : قرارداد ،پیمان
سخن‌سخت : درشت گویی،تندگویی وزهرآگین سخن گفتن، بی عاطفه بودن ونامهربانی
حافظ ازمشاهده ی اتّفاقی که بین ِ بلبل وگل رُخ داده درسی گرفته وآن راتقدیم حافظانه ها می کند.
معنی بیت : 
 اگر درآرزوی این هستی که مشکلات ومصائبِ دنیا برتوسهل وآسان گردد اگردوست داری که فرازوفرودِ زندگانی تورانیازرد ورنجیده خاطر نگردی ،پس تونیزمتقابلاً بایستی اولاً ازدادن ِ پیمان های ناپایدار ودروغین پرهیزکنی، دوماً لَحن ِ برخورد بادیگران راتغییرداده وازگفتن ِ سخن های درشت و نامهربانانه به اطرافیان خود داری کنی. 
گفت آسان گیربرخودکارها کزروی طبع 
سخت می گیردجهان برمردمان سخت کوش


وقت است کـز فراق تـو  وُ ســوز ِ انـدرون 

آتش درافکنم به همه رَخت وپَخت خویش 


رخت وپخت : تعلّقات ِ دنیوی، دار وندار، اسباب و وسایل زندگی 
معنی بیت : دیگرزمان ِ  آن رسیده است که از اندوهِ هجران و سوزاشتیاق ِ درونی، تمام زندگی‌ام را درآتش بسوزانم. وقتی که به مرادنمی رسم وازوصال ِ تومَحروم هستم زندگی به چه دردی می خورد؟ بهترآنست که داروندار خویش را درآتش افکنم وخودرانابودسازم.  
صباگرچاره داری وقتِ وقت است
که درد اشتیاقم قصدِ جان کرد. 


ای حافظ اَرمراد مـیـسّـر شـدی مُـدام 

جمشید نیزدورنماندی ز تخت خویـش 


مـُراد : کامیابی وآرزو ، خواسته
میسّرشدی : ممکن می بود، فراهم می‌شد
 مـُدام : همیشگی ، دایمی
 معنی بیت: 
ای حافظ تمام لذّات وخوشی های این جهان، موقّتی وناپایداراست. اگر کامیابی  بشرهمیشگی بود ودوام داشت که دیگرامثال ِ جمشیدها ازبین نمی رفتند! آنهاکه روزگاری خودرا فرمانروای مطلق می پنداشتند وگمان می کردند که به کامیابی رسیده اند به ناگاه ازتختِ کامرانی سرنگون شده ودردل ِ خاک فرورفتند.
 هرکه راخوابگهِ آخر،مشتی خاک است
گوچه حاجت که برافلاک کشی ایوان را

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۹۹/۰۹/۲۳
  • ۷۷۱ نمایش
  • رضا ساقی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی