گفتم کِی ام دهـان و لـبـت کامران کنـنـد؟
گفتا به چشم هر چه تـو گویی چنان کننـد
کِیام : چه وقت مرا
معنی بیت : از معشوق پرسیدم پس چه وقت ازآن دهانِ گُهربارت سخنان ِ لطف آمیز و مِهرانگیز خواهم شنید؟ کی لَبت بوسه ی وصال خواهد بخشید ومرا کامرانخواهدکرد؟ کی نفس ِ جان بخش ِ تو با نفس ِ نیمه جان ِ من درهم خواهند آمیخت؟.........
با توجّه به اینکه خواسته و آرزوی ِ عاشق بسیار فراتر ازانتظاراست.یار در پاسخ به طنزمی گوید: به روی ِ چشم! به زودی هر آن چه که آرزوی توست برآورده خواهد شد ! دهان ولبم همان کار راانجام خواهند دادکه طلب می کنی!. باش تاصبح ِ دولتت بدَمَد. معشوق حافظ نیز همانندِ خودِ حافظ رند است و پاسخ های طعنه دار و طنزآمیزمیدهد:
ز دست ِ جور توگفتم زشهر خواهم رفت
به خنده گفت که حافظ بروکه پای توبست!
گـفـتـم خـراج ِمـصـر طـلـب مـیکند لـَبـت
گـفـتـا در ایـن مـعـامـلـه کـمـتـر زیـان کنند
خراج : چیزی که به زور و ستم گیرند، باجگیری، ظاهراً در قدیم مالیاتی که کشور مصر به دارالخلافه یا مرکزحکومت، می بایست پرداخت می کرده مقدارزیادی نیشکر وقندبوده که زبانزدِ همگان شده بوده است. حافظ بانگاهی شاعرانه ،این موضوع را دستآویز قرار داده و مضمونی زیبا ساخته است. شیرینی ِ خراج مصر را با شیرینیِ لب معشوق ، و سنگین بودن ِ مالیات مصر را به انتظاراتِ معشوق ازعاشق،مرتبط ساخته ومی فرماید:به یارگفتم که لبِ تو در اِزای یک بوسه، باج و خراجی به اندازه ی مالیاتِ مملکتِ مصر طلب می کند (یعنی معشوق ازعاشق چیزی انتظار دارد که ازحدودِ اختیار اوفراتراست.)!
یاردوباره رندانه پاسخ میدهد که درچنین معامله ای کسی زیان نمی کند! چراکه خریدار بوسه، اگرچه بایستی به میزان مالیاتِ کشور مصر در قبال یک بوسه پرداخت کند، لیکن بازخسارت نخواهد دید. شیرینی بوسه ی من بیشتر ازشیرینی همه ی نیشکرها ئیست که در دنیا کِشت می شود!
پاسخ های معشوق، کنایه آمیز وپُرمعنی امّا مختصر ورندانه است وتوضیحی برپاسخ های خودنمی دهد! واین موضوع نشانگر ناز وغرور وغمزه ی معشوق است.
حافظ با بیان ِپاسخ ازطرفِ معشوق، گویی که شکل وشمایل اورا نقّاشی می کند!ازطرفی مخاطبین را نیزوادار به کنکاش و اندیشه ورزی پیرامونِ پاسخ های سربسته ومختصر معشوق می نماید.
دوش درخیل ِ غلامان ِ دَرَش می رفتم
گفت ای عاشق بیچاره توباری چه کسی؟
گفتم ؛ بـه نـقطه ی دهنت خـود که بـُرد راه
گفت ؛ این حکایتی است که با نکتهدان کنـنـد
نقطهی دهن : دهن ِ معشوق در ظرافت و کوچکی به نقطه تشبیه شده است. درادبیّاتِ ما دهان یار همیشه، تنگ وکوچک است وبیشتربه نقطه وغنچه تشبیه می گردد.دربحث ِ عرفان، هستی ازنقطه شروع می شود. همانگونه که دربحثِ خوشنویسی وخطاطی مقیاس ومیزان کشش ِ حروفات نقطه است ومبنای شکل گیری ِ حروفات ازنقطه آغاز می گردد. یعنی نطفه ی ِهرحرفی که باقلم خوشنویسی خَلق می شود نقطه هست. هرکس حتّا اندکی ناچیز نیز باقلم ِ نی ومرکّب، تجربه ی خوشنویسی داشته باشد آسان تر ازدیگران متوجّه ِ این موضوع می شودکه: "نقطه" اوّلین نقشیست که برصفحه می نشیند.
وقتی باسرانگشتِ خلّاق ِ خوشنویس به طرفین یابالا وپائین کشیده می شود یک حرف مثل ِ: الف،ب و.... متولّد می گردد وهیچ حرفی نیست که منشاء ومبداءِ آن چیزی غیراز نقطه باشد. علّت ِتشبیه ِ دهان به "نقطه" فقط بیانگر کوچکی دهان نیست وبیشتراشاره به "نقطه" به عنوان ِمبداءِ هستی هست.
راه بُردن : دستیابی، درک کردن و رسیدن به چیزی
نکته دان : عارف،سخن سنج ،کادران و زیرک
معنی بیت : گفتم کمتر کسی توانسته به دهان به دهان توگذاشته وبوسه ای ازتوبگیرد. کمترکسی توانسته به رمزو راز دهانت، وبه معنا ومفهوم ِکلماتِ ظریف وگهربارت دست پیدا کند. دورازدسترسی!
معشوق رندانه پاسخ داد: آری چنین است که می گویی! فقط رندان ِ زیرک ونکته دانانند که توان ِ دسترسی دارند! این کار فقط از عهده یِ جویندگان ِ حقیقت و عاشقان حقیقی برمی آید.
خوش برآ باغصّه ای دل کاهل ِ راز
عیش ِ خوش دربوته ی هجران کنند.
گفتم صنـمپـرسـت مَـشـو ، بـا صـمد نشین
گفتا ؛ بـه کـوی عشق هم این و هم آن کنـنـد
این غزل باآنکه مضامین بلندِ عرفانی نیز دارد امّا بهتراست ازهمان مطلع تامقطع غزل برداشت معنا پیرامون ِ عشق ِ زمینی باشد. یعنی چنین درنظرگرفته شود که حافظ در حال ِگفتگو با یک معشوقه ی زمینیست. بااین نگاه ازاین بیت چنین برداشتی حاصل می گردد:
صَنم : بُت ،نمادِ معشوق زمینی
صَنمپرست : بتپرست ودل بستن به معشوق زمینی، دراینجا به معنی ِ جمال پرستی. حافظ به معشوق ِ زمینی اندرزمیدهد که تونسبت به عاشقانی که شخصیّتی معنوی دارند (مثل خودحافظ) بی توجّهی می کنی وبه عاشقان ِ دیگر که ظاهروجمالی زیباتر نسبت به سایرِخواهانت دارند بَها واهمیّت می دهی وبیشترباآنها نشست وبرخاست می کنی، جمال پرست مباش. به باطن ِ عاشقانت بیشتر از ظاهرشان توجّه کن.
صَمد : یکی از نامهای خداوند به معنی غنی بودن و بی نیازیست. ودراینجا چون روی ِ سخن بامعشوق زمینی هست، منظورازباصمدبنشین یعنی به عاشقی که مناعتِ طبع دارد وازلحاظ معنوی غنی هست وبی هیچ چشمداشتی به توعشق ورزی می کند عنایت وتوجّه ِ بیشتر کن وبا اوبنشین.
معنی بیت :گفتم ای معشوق، ظاهربینی وجمال دوستی
همانندِ بُت پرستیست. بیا به عاشقان ِ عارفت که صمیمانه تو را دوست دارند روی کن و از عاشقان ِ دیگر که ظاهری آراسته وجمالی فریبنده دارند دوری کن.
معشوق درپاسخ گفت: در میدان ِ عشقبازی ودلبری ازاین اتّفاق ها زیاد می افتد. ددرازانتظار وعجیب نسیت. دلبران گاهی به عاشقان ِ ظاهر آراسته، وگاهی هم به عاشقان ِ پاک باطن تمایل پیدا می کنند واین طبیعی هست.اگربخواهیم به معنای این بیت اززاویه ای دیگر برسیم باید چنین درنظر بگیریم که روی سخن ِشاعربا دل ِ عاشق پیشه ی خود است، درآنصورت معنی چنین خواهدشد:
گفتم ای دل، به ظاهر معشوقان ِ زمینی دل مَسپار وبیا به معشوق ِ اَزلی بیاندیش ونسبت به اوعشق ورزی کن.دل درپاسخ گفت: "درعرصه ی عشقبازی، عشق ورزیدن به معشوق زمینی وآسمانی تفاوتی ندارد. معشوقان زمینی نیزتجلیگاهِ زیبائی های معشوق ازلیست و بت های زمینی هم مظهری ازدلبریهایِ آفریدگار مطلق است.
بنابراین هردو خوب است. عشق زمینی پُل وپیش نیاز عشق آسمانیست."برداشتِ اوّل به این دلیل نسبت به برداشت ِ دوّم برتری داردکه درآن معنا، رویِ سخن با معشوق است وارتباطِ عمودی ِ بیت های قبل وپیش رو محفوظ می ماند وغزل یکدست ترمی شود. امّا دربرداشتِ دوّم ،معنا درچارچوبِ "خطاب به دل خویش" صورت می پذیرد ودراین برداشت پیوندِ معنایی ِ عمودی ِ بیت با بیت های قبل وپیش رو قطع می گردد وبه نظرحافظانه نمی آید که شاعردرحال صحبت بامعشوق، دل خویش راخطاب قراردهد.زیرا بیتِ بعدی نیز خطاب به معشوق است وبابرداشتِ اوّل همخوانی دارد.
گـفـتـم هـوای مـیکده غـم مـی بـرد ز دل
گفتا خوش آنکسـان که دلی شادمان کنـنـد
میخانه ومیکده» درفرهنگِ حافظانه، معناهای متفاوت ومتضادی دارد. یکی به معنی میخانه ی مجازی که درآنجاشراب وباده انگوری عرضه میگردد ودومی میکده ی حقیقی یامیکده ی عشقست که شرابهای متنوع ومختلفی دارداما مایه ی اصلیِ همه ی آنها باده ی اَزَلیست.
باده ی ازلی همان باده ی هستیست که به اراده خداوند به عمل آمده، ازهمیشه تاهمیشه بوده وخواهدبود وبه رایگان دردسترس همگان قراردارد. حیوانات، درختان، رودخانه هاوتمام ستاره هاوسیاره ها ازاین باده مسرور و درحال رقص وآوازهستند. فقط انسان است که ازاین موهبت غافل مانده وبرای تامین سرمستی خود متوسل به باده های دست ساز خودشده است.
میکده ی عشق برخلاف میکده هایی که به دست انسان ساخته شده ساختمان وبنای مشخصی نداردو درتمام کائنات گسترده وبرقرار هست.
گواراترین وگیراترین شراب این میکده، شراب عشق است. البته عشق نه به معنای امروزی که کاملاتحریف شده ومفهوم اصلی خودراازدست داده است. اغلب رابطه های به اصطلاح عاشقانه که درمیان مردم رواج دارند خالی ازعشق بوده وبه پشتوانه ی نیازهای جنسی ویاگریزازتنهایی وپناه آوردن به دیگریست. درچنین عشق های کذایی هریک ازطرفین سعی درتصاحب ومالکیت یکدیگر دارند وآزادی همدیگرراتباه ساخته وطرف مقابل رازندانی خویش می کنندوسپس انتظاربیهوده دارندکه عشق بین آنهاتداوم داشته باشدغافل ازاینکه عشق بین زندانی وزندانبان امریست محال ومضحک، وخیلی زود تبدیل به انزجارمی گردد.
درعشق حقیقی که نه ازبلوغ جنسی بلکه ازبلوغ روحی، آگاهی وغنای درونی نشٱت می گیرد تصاحب کردن وتملیک وجودندارد وبجای آن بخشیدن ورهاکردن ومحبت بی قیدوشرط است که تداوم رابطه رامیسر وجاودانه می سازد.
دراین چنین عشقی، درجریان ملاقاتهای عاشق ومعشوق شرابی گیراو گوارا به عمل می آید بدین معناکه وقتی یک عاشق صادق درمحضرمعشوق حضورپیدامی کند زمان متوقف شده و بین آنهااتفاق غریبی رخ می دهد، به هر دوی آنها ازغیب چیزی اعطامیگرددوهردو رابه غایتِ خوشی وسرورمی رساند.
دراین میکده ی باده ی ناب وخوشگواردیگریست که درجریان وارستگی ورهاییِ بی باکانه، ازبندهای تعلقات دینی ودنیوی حاصل می شود ورند وسالک راه راد مسیرجستجوی حقیقت، سرخوش وسرمست می سازد .
هرکسی که یکبار یک جرعه ازاین باده ی ناب وازاین شراب گوارا بچشد تاآخرعمر درحالتی سرورانگیز وسرمستی بسر خواهدبرد وهرگز میلی به بیداری وهشیاری پیدانخواهدنمود چراکه این مستی، خودنوعی هشیاری ناب واین نوع خوشی، حالتی از دانایی وآگاهی درسطحی فراتراز حدمعمول است.
به هیچ دورنخواهندیافت هشیارش
چنین که حافظ مامست باده ی ازل است
اما به رغم این تفاوتهای بنیادی، هردومیکده ی «حقیقی ومجازی» وجه مشترکات زیادی دارند:
هردو درمقابل مسجدوکنشت وصومعه قراردارند. چرا که این مکانها دراغلب دوران(البته نه بصورت مطلق) به ویژه دردوران زندگانی حضرت حافظ، محلی برای نمایش، ریاکاری وتظاهرو تزویر بودند چنانکه امروزه نیزهستندو مابه عینه شاهداین اتفاق هستیم.
محصولات هردومیکده «شراب وباده» هست. درهردومیکده ساقیان زیباروی خوش مشرب، مشغول خدمت رسانی بوده وازمشتریان پذیرایی می نمایند. با جامهای شراب وپیاله های باده، غم ازدل آنهازدوده وچهره هایشان راازشادمانی ارغوانی می کنند.
درهردو میکده پیری باتجربه وروشن ضمیر حضور دارد ومیگساران راهدایت وراهنمایی می کند. منیّت وتکبرو خودخواهی به محض ورود به هردومیکده ناپدید ومستی وراستی برجسته ونمایان می گرددوالی آخر...
به واسطه ی همین اشتراکات، حافظ فرزانه ازروی رندی وشیرینکاری، دراغلب غزلها این دومیکده رادرهم ادغام نموده تاذهن مخاطبین خودرا به کاویدن درلایه های تودرتوی معناهاترغیب وتحریک نموده وبه چالش کشیده باشد. دراثراین شیرینکاریهاست که شعروسبک بیان وقلم حافظ، ازسایرشاعران متفاوت ومتمایز شده است.
حافظ به عمد چنین شرایطی راایجادنموده تا هیچ یک ازمخاطبین وخوانندگان غزلهای او، ازاین درگاه دست خالی وناامید برنگردندو عارف وعامی بااندکی کاوش در لایه های سطحی وزیرینی معنا، به فراخور درک وفهم خویش، توانسته باشند از گوهرهای گفتارو مرجانهای ارزشمندِ معانی بهره مندگردند
هوا : ایهام دارد: 1- میل و آرزو 2- فضا ، هوا و جوّ
معنی بیت : به یار گفتم فضایِ میخانه(میگساری) عجب غم واندوه از دل می زُداید وآدمی رابانشاط وشادمان می سازد! گفت: خوش به حال کسانی که (ساقیان ومی فروشان) که اسبابِ شادمانی ِ دلها رافراهم می سازند.حافظ دریک گفت وشنود بامعشوق، بستری فراهم ساخته ونکاتِ کلیدی ِ جهان بینی خویش رامطرح ومُهر ِتاییدیه ای ازجانبِ معشوق نیز به پای آن زده وبه جویندگان ِ حقیقت هدیه نموده است. یکی ازنکاتِ کلیدی ِ مَسلکِ حافظ، توجّه به شادکردن ِ دل دیگران، شادیخواری زدودن ِغم واندوهست که دراغلبِ غزلیّات توصیه شده است.
قَدح مگیرچوحافظ مگر به ناله ی چنگ
که بسته اند برابریشم ِ طَرب دلِ شاد
گـفـتـم شراب و خـرقه نـه آیین مذهب است
گفت ایـن عـمل به مـذهب پـیـر مغان کنـنـد
همانگونه که گفته شد طرح نکاتِ کلیدی ِ جهان بینی برای رندِ شیراز بیشترازگفتگوی یک عاشق با معشوق ِ زمینی اهمیّت دارد. چنانکه ملاحظه می شود دراین گفتمان، حافظ بیشترسعی برطرح ِ افکار وعقایدِ خویش دارد وطرح ِ مسایل عاشقانه بامعشوق زمینی ازاولویّت اصلی برخوردارنیست. بنظرچنین می رسد که حافظ باهوشمندی، باهدف ِ خاصّی غزل را درغالبِ گفتگوی "عاشق ومعشوق" آغاز می کند تا دلهای مخاطبین رابرانگیخته سازد وبستری مناسب جهتِ مطرح ساختنِ دریافت ها وباورهای ِ خویش پیداکند. اوشاعری بامسئولیّت است ودرنظرگاه ِ اوبیدارسازی ِ اذهان ِ مخاطبین، بیشتر ازبیان ِ سخنان عاشق ومعشوق اهمیّت دارد. معنی بیت : به معشوق گفتم که شرابخواری و دینداری که با یکدیگر جور در نمیآید، تکلیفمان چیست؟ نمی توانیم شراب رانخوریم نه می توان بی دین بود! چکار باید کنیم؟ که وین دورا درکنار یکدیگر داشته باشیم؟معشوق گفت :در طریقتِ پیر مغان (اشاره به مذهبِ زرتشت ) هردو درکناریکدیگر امکانپذیراست.
به باغ تازه کن آیین دین زرتشتی
کنون که لاله برافروخت آتش نمرود
گـفـتـم ز لعلِ نوشلبـان پـیر را چه سـود ؟
گفتابه بـوسـهای شـکـریـنـش جـوان کنـنـد
نوشلبان :شیرین دهنانی که شکرین بوسه دارند
معنی بیت : گفتم لب شکرین دلبران جوان و زیبا برای کهنسالان ِ ازکارافتاده ای چون من چه فایده ای دارند؟ آیا وقتی به سنّ ِ ازکارافتادگی رسیدی باید دست ازعشقبازی برداری وکنج عُزلت گُزینی وبه عبادت پردازی؟گفت نه اینگونه نیست! دلبران ِ شکرین لبِ جوان، با یک بوسه ی شیرین پیر کهنسال را جوان می سازند.
گرچه پیرم توشبی تنگ درآغوشم گیر
تا سحر گه زکنار تو جوان برخیزم.
گـفتـم که خواجه کی به سر حجله می رود؟
گفت آن زمـان که مشتری و مَـه قِران کنند
حجله :خانه ی آراسته به تخت و جامه های نو و پرده برای عروس، اطاق و حجره ای آراسته وزینت شده جهت عروس و دامادقِران شدن : قرینه شدن، قرار گرفتن دو ستاره یاسیّاره ای که در دو مدار متفاوت میگردند لیکن درشرایطِ خاصّ در یک درجه از یک برج قرارگیرند. سالها باید انتظارکشید تااین شرایط فراهم وچنین اتّفاق ِ نادری رُخ دهد.
مشتری: ایهام دارد۱- استعاره از داماد که مشتری وخواستارعروس است. ۲- مُشتَری، هُرمُز، اورمزد، برجیس یا زاوش پنجمین سیّاره از خورشید و بزرگترین سیّاره در سامانه خورشیدی است. این سیّاره ی غول گازی با جرم یک هزارم خورشید است، ولی جرمی دو و نیم برابر تمامی دیگر سیارههای منظومهٔ شمسی دارد. ماه نیز ایهام دارد: ۱- ستاره ی ماه ۲-استعاره ازعروسهوشمندی ِ حافظ درانتخابِ "ماه ومشتری " وایهاماتی که درهردوواژه ایجاد کرده است قابل توجّه است. "مشتری وماه" ازستارگان ِسعد وخوشبختی هستند.منظوراز"خواجه" دقیقاً روشن نیست که چه کسی بوده است. امّا باتوجّه به بیت ِ پایانی، چنین بنظرمی رسد که"خواجه" یکی ازدوستان ِ نزدیکِ حافظ که مَنصبی دولتی نیزداشته ودرحال عروسی بوده می باشد. حافظ این دوبیتِ پایانی رابه اواختصاص داده است.
معنی بیت : گفتم که خواجه(فردموردِ نظر کی به حجله گاه می رود ولباس دامادی به تن می کند؟ گفت:
روزی که ماه و مشتری با هم دیگرقران شوند، آن روز مبارک ومیمون خواهدبود واین دو(عروس وداماد) همانگونه که ماه ومشتری دریک مَدارقرارخواهند گرفت درمدارعشق قرار خواهند گرفت و خوشبختی را رقم خواهندزد. حافظ درجای دیگروزیری دیگر راصاحب قران دانسته است.
یعنی دارای اقبالی خوش ومیمون. صاحب قران آن مولود را گویند که وقتِ افتادن نطفه ی ِ وی در رحم مادر، یا به وقت ولادتِ او قران بزرگی باشد و بُرج قران در طالع بود.
و بعضی گویند که در سال ولادتِ اوقران ِ زُحل و مشتری یاماه ومشتری رُخ داده باشد و این نوع قران بزرگ بعد از سالهای فراوان واقع شود، و این چنین مولود را اقبالی بسیارنیکوست.
ساقیامِی ده که رندیهای حافظ فهم کرد
آصفِ صاحب"قران" جرم بخش عیب پوش
گـفـتـم دعای دولـت او وِردحافظ است
گفت ایـن دعـاملایـکِ هفت آسمان کنند
ورد : دعا وذکری که آهسته وتکراری گویند.
معنی بیت : گفتم که دعا برای حفظ دولتِ او وخوشبختی وسعادتِ او (خواجه ووزیرممدوح) وردِ هر روزه ی ِ من است. گفت :تنها تو نیستی که برای سربلندی وسلامتی اودعا می کنی، فرشتگان هفت آسمان نیزهمیشه درحال ِ دعا برای او هستند.
حافظ وصال می طلبد از ره دعا
یا رب دعای خسته دلان مستجاب کن