وصال او ز عمر جاودان به
- ۰ نظر
- ۲۲ آذر ۹۹ ، ۱۵:۲۰
- ۶۶۰ نمایش
واعظان کین جلوه درمحراب ومنبرمیکنند
چون به خلوت میروند آن کار دیگر میکنند
دردیوان حضرت حافظ واعظان ریاکار،زاهدان خودپسند وتمام کسانی که نه ازروی دلسوزی بلکه به سبب حفظِ منافعِ شخصیِ خویش ،دیگران را امرونهی می کنند، چهره هایی منفور ومنفی دارند وباشدیدترین لحن مورد نکوهش وسرزنش قرار گرفته اند.
ازآنجاکه افشاگری و آگاهی بخشی درخصوص کردارِ ناپسنداین قوم ریاکار و متظاهر ، وبازکردن مشت این حقّه بازان؛ کاری خداپسندانه، شایسته و به حق بوده و مسئولانه ودلسوزانه طرح شده است بدان مثل که: "هرچه ازدل برآید بردل نشیند" چنان بردل هر خواننده و شنونده ای زیبامی نشیند که خود این ابیات وعبارات تبدیل به مثل وحکایت شده ودرخاطره هاجاوید وابدی باقی می مانند.....
یک دو جامم دی سحرگه اتفاق افتاده بود
وز لب ساقی شرابم در مذاق افتاده بود
لازم به توضیح است که غزلهایی مانند: «دوش دیدم که ملائک درمیخانه زدند» ویا سحربه کوی میکده یارب چه مشغله بود وتعدادی ازغزلهای دیگر،ازجمله همین غزل موردبحث ؛ که شاعر درحال شرح ِ بظاهر ماجرائیست که دوش یا سحرگاهان رخ داده است درحقیقت بصورت عملی و عینی رخ نداده اند و شاعر این وقایع را درحالت خلسه ومکاشفه مشاهده نموده است.
مکاشفه معناهای متفاوتی دارد دراینجا منظور همان حالت خلسه ورویاهای شاعرانه هست که درعالم خیال شاعر روی می دهد وشاعر آن رابه زبان شعر برملا وبازتعریف می نماید.