حافظانه

شرح غزلیات حافظ

حافظانه

شرح غزلیات حافظ

برداشتهای شخصی من از غــزلهای پیامبر عشق و ادب حضــرت حافـظ

دنبال کنندگان ۳ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
بایگانی
آخرین نظرات

یارب سببی سازکه یارم بسلامت

شنبه, ۲۲ آذر ۱۳۹۹، ۰۳:۱۳ ب.ظ





یارب سببی سازکه یارم بسلامت

بازآید و برهاندم از بند ملامت

وقتی حافظ ازخداوند درخواستی درمورد سلامتی وبازگشت محبوب خودرا دارد مسلّماً این محبوب زمینی بوده وبرداشت عارفانه ازاین غزل نابجا ونادرست خواهد بود. وهنگانی که حافظ با این الفاظ وبااین ادبیّات وبااین لحن سخن می گوید محبوبِ اوکسی جزشاه شجاع خوش صورت وخوش سیرت نیست. این غزل نیز همانندِ غزل: "شنیده‌ام سخنی خوش که پیر کنعان گفت" درفراق شاه شجاع ودردوره ای سروده شده که وی توسط شاه محمود ازشیراز خارج شده بود. قطعاً حافظ دردوره ی غیبت او رنجها وملامتهای زیادی ازدشمنان وی که به حکومت رسیده بودند دیده وشنیده که اینچنین سوزناک وغم انگیز سروده است.
سبب: وسیله
سببی‌ساز: وسیله‌ ای فراهم کن،شرایطی را رقم بزن
ملامت:  سرزنش و شماتت 
معنی بیت: خداوندا عنایتی کن شرایطی رقم بزن تایارومونس وهمدم من(شاه شجاع) ازاین سفراجباری به سلامت بازگردد ومرا که دربندنکوهش وشماتت دشمنان گرفتارشده ام  خلاص کند.
هرسرموی مرا باتوهزاران کاراست
ماکجائیم وملامتگربی کارکجاست



خاکِ رهِ آن یار سفرکرده بیارید

تاچشم جهان بین کنمش جای اقامت


معنی بیت: ازخاک راهِ آن محبوبِ سفرکرده بیارید تا سرمه ی چشمان خویش کنم تا جهان پیرامونی راباچشمانی بنگرم که به  گرد وغبار راه تو مزیّن شده است.
کحل الجواهری به من آرای نسیم صبح
زان خاکِ نیکبخت که شد رهگذار دوست


 فریاد که از شش جهتم راه ببستند

آن خال وخط وزلف ورخ وعارض وقامت


فریاد: به دادم برسید به فریادم برسید.
"شش جهت" یعنی ازهرسو،  شرق و غرب و شمال و جنوب و بالا و پایین .
"خط" موهای نرم ولطیفی که برگِرداگِردِ صورت وپشت لب روئیده وباعث جذابیّت وزیبایی بیشترمی گردد.
عارض: چهره، رخسار
معنی بیت: به دادم برسید که جادوی خال وخط وجاذبه ی سیما وشمایل وافسون زلف وقدوقامتِ معشوق ازهرسوراه گریز برمن بسته اند. 
البته که حافظ دلی عاشق پیشه دارد وفریاد اودراین بیت ازسرنارضایتی وناراحتی نیست، اوبا این شیوه قصد دارد دهان عیب جویان ومنع کنندگان عشق را بامنطق ببندد وقانع کند. چراکه اوهمیشه ودرهر شرایطی خریدارناز وکرشمه ی خوبرویان بوده وهرگز ازعاشق پیشگی رویگردان نشده است.
شهریست پر کرشمه حوران ز شش جهت
چیزیم نیست ور نه خریدار هر ششم


امروز که در دست تواَم مرحمتی کن

فردا که شوم خاک چه سوداشک ندامت


اشک ندامت: اشک پشیمانی
معنی بیت: ای دوست، امروز که من زنده ام وامکان مهرورزی برایمان میسّرهست ازروی لطف وعنایت مرحمتی کن فردا که تضمینی ندارد من باشم یانباشم اگرچنانچه ناگه دارفانی را وداع گفتم توطبعاً پشیمان خواهی شد که چرا درفرصتی که داشتم محبّت نکردم، اشک پشیمانی چه فایده ای دارد؟
که شنیدی که در این بزم دمی خوش بنشست
که نه در آخر صحبت به ندامت برخاست


ای آنکه به تقریروبیان دم زنی ازعشق

ما با تو نداریم سخن خیر و سلامت


تقریر و بیان: گفتاربه زبان و بیان به قلم
خیر وسلامت: خداتورا خیردهد برو بسلامت
این بیت خطاب به کسانیست که بازبان وقلم ادّعای عاشقی می کنند درحالی که به آنچه که می گویند ومی نویسند عمل نمی کنند وتنها ادّعای عاشقی دارند. عاشقی با زبان چرب ونوشتار وادّعا وهیاهو میسّرنمی شود جز با عمل که آنهم بااشتیاق سوزان وازاعماق جان ودل است.
عشق چیری نیست که آن رابا زبان وقلم بتوان توضیح داد عشق حسی ناب است که می بایست باتمام وجود تجربه شود. ازتجربه ی دیگران نمی توان  مفهوم وچگونگی عشق ودرد ورنج ولذت آن را درک کرد. 
معنی بیت: ای کسی که بازبان وبیان وقلم قصد داری عشق را شرح دهی عشق قابل توضیح نیست باید درعمل عاشق باشی تاباچندوچون آن آشناگردی. ما باتوهیچ صحبتی نداریم انشااله که خیرببینی بروبسلامت.
قلم راآن زبان نبود که سرّ عشق گوید باز
وَرای حدِّ تقریراست شرح آرزومندی


درویش مکن ناله ز شمشیر احبا

کاین طایفه ازکُشته ستانند غرامت


احبّا: حبیبان
غرامت: خون‌بها، تاوان.
معنی بیت: ای درویش اگر ازحبیبان ضربه ای خورده ای، ناله وفغان ودادخواهی مکن که هیچ نتیجه ای ندارد. این طایفه(حبیبان) نه تنها تاوان نمی پردازند بلکه ازآنجا که همیشه خودرا حق می دانند انتظار تاوان وخون بها نیز ازکُشته های خود دارند.
ای درویش ازآداب عاشقی دوراست اگر از شمشیر حبیبان بنالی. باید رقص کنان به زیر شمشیرشان بروی وازاینکه کشته ی حبیب می شوی خشنودباشی
زیرشمشیرغمش رقص کنان بایدرفت
کانکه شدکُشته ی اونیک سرانجام افتاد


درخرقه زن آتش که خَم ِابروی ساقی

بر می‌شکند گوشه ی محرابِ امامت


خم ابرو: انحنای ابرو، کمان ابرو.
محراب امامت: محل نمازگزاردن امام مسجد.
خرقه: لباس مخصوص صوفیان،خرقه نمادِ عبادت وپرهیزگاریست.
روی سخن باخرقه پوشانیست که باه زُهد وتقوا وپرهیزگاری مشغولند وازعشق بی نصیب افتاده اند.
معنی بیت: ای صوفی، ای خرقه پوش، ازاین راهی که درپیش گرفته ای به جایی نخواهی رسید این خرقه را درآتش بیانداز وببین که چگونه جلوه وجاذبه ی انحنای ابروی ساقی، محرابِ مسجد راازرونق انداخته وبه سایه فروبرده است.
دراین بیت حافظ،جلوه های طریقِ عشق را با جلوه های طریق عبادت زاهدانه درتقابل هم قرار داده ودرنهایت پیروزی بی چون وچرای عشق رابه نمایش گذاشته است‌. 
در نمازم خم ابروی تو با یاد آمد
حالتی رفت که محراب به فریاد آمد


حاشا که من از جور و جفای تو بنالم

بیدادلطیفان همه لطف است وکرامت


حاشا: هرگز،غیرممکن است
معنی بیت: غیرممکن است که من ازبی توجّهی ونامهربانی تو شکایتی برزبان بیاورم. ازنظرمن خوبرویان ونازنینان اگر ظلم وستم هم بکنند عین لطف وکرامت است وعنایت.
بر من جفا ز بخت من آمد وگرنه یار
حاشا که رسم لطف و طریق کرم نداشت


کوته نکند بحثِ سر زلفِ تو حافظ

پیوسته شداین سلسله تاروزقیامت


کوته نکند: کوتاهی نکند، به پایان نبرد،رها نکند
این سلسله: این بحثِ زنجیره ای و مسلسل وار
 حافظ در بحثِ پیرامون گیسوان بلندِ تو کوتاهی نخواهدکرد وهرگزاین بحث رابه پایان نخواهدبُرد زیرا زلف توبسیار بلنداست وطبیعیست که رشته ی این بحث نیزدرازو تاقیامت استمرارداشته باشد،
شرح شکن زلف خم اندرخم جانان
کوته نتوان کرد که این قصّه درازاست

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۹۹/۰۹/۲۲
  • ۲۷۹ نمایش
  • رضا ساقی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی