هواخواه توام جانا و میدانم که میدانی
شنبه, ۲۲ آذر ۱۳۹۹، ۰۳:۲۱ ب.ظ
هواخواه توام جانا و میدانم که میدانی
که هم نادیده میبینی وهم ننوشته میخوانی
هواخواه: هوادار،خواهان
معنی بیت: ای عزیز دل، می دانم که تو خودنیک می دانی من چقدرهوادار وخواهان توهستم نیازی به گفتن ونوشتن نیست تو باچشمان بسته می بینی و بدون آنکه مطلبی نوشته شود، به موضوع پی می بری ومطلب را در می یابی.
محترم داردلم کاین مگس قندپرست
تاهواخواه توشد فرّوهمایی دارد
ملامتگوچه دریابدمیان عاشق ومعشوق
نبیندچشم نابیناخصوص اسرارپنهانی
ملامت گو: سرزنش کننده
معنی بیت: سرزنش کننده توان درکِ رابطه ی میان عاشق ومعشوق راندارد اوهمانند نابیناییست که نمی تواند به ویژه اسرار پنهانی دونفررابیند.
میان عاشق ومعشوق فازغ ازفاصله ها؛ پیوسته چیزی درجریان هست چیزی سرمست کننده وشعف انگیز به همدیگر انتقال پیدامی کند چیزی که هیچکس جز خودِ عاشق ومعشوق ازکیفیت وچگونگی آن باخبرنیست.
هرسرموی مراباتوهزاران کاراست
ماکجاییم وملامتگربیکارکجاست
بیفشان زلف وصوفی رابه پابازی ورقص آور
که ازهر رَقعه ی دَلقش هزاران بُت بیفشانی
پا بازی: پایکوبی،اشاره به رقص صوفیان که سماع گفته می شود. رقص یکی ازپیچیده ترین وشگفت انگیزترین رفتارآدمیست. تنها کسانی می توانندبرقصندکه به زندگی عشق می ورزند آنهاکه ازخشم وکینه وحسد سرشارند ازاین لذت محروم وبی نصیب هستند. ازهمین روست که حافظ ازعیش ونوش وجشن ورقص وشادمانی حمایت کرده ومردم رابه انجام آن تشویق می کند. جشن ورقص وآواز بی ریاترین واکنش آدمی به زندگانی وقدردانی ازموهبت زندگیست. رقص هیچ هدفی ندارد مقصود ومنظوری ندارد ولی لذت بخش است تاثیری باطنی وشگرف دارد. رقص درک عمیق حضور زندگی وسرمست شدن ازموهبت زندگانیست بی آنکه بدانیم زندگی چه معنایی دارد. رقص هیچ ارتباطی به گذشته وآینده ندارد ومارادرکانون «حال» نگاه می دارد وکامیابی وسروروشعف نصیبمان می کند.
رقعه: (رُ، عِ یا عَ) 1 - تکّه ، قطعه 2 - پینه که به جامه دوزند، وصله 3 - قطعه کاغذی که روی آن نویسند
دلق: خرقه
رقعهِ دلق : تکّه و پاره ی خرقه بُت: تندیس ومجسّمه ای که به اشکال گوناگون می سازند وآن رامی پرستند
معنی بیت: گیسوان خویش بگشا، صوفیان راتشویق به رقص و پایکوبی کن تا صوفیان به وجدوشعف در آیند ودرحین رقص خرقه های خویش تکّه پاره کنند وازهرتکّه هزاران بُت به روی زمین فروریزد.
دراینجا ضمن اشاره به رسم ورسومات صوفیان که تکّه پاره های خرقه رادرحین سماع به تبرّک برمی دارند وآن رامقدّس می شمارند! طعنه ی پنهانی ورندانه نیزبه عملکرد صوفیان صورت گرفته است چرا که این رفتارها(تقدس گرایی) ازنظرگاه حافظ خرافات به حساب می آید(البته نه رقص وسماع) بلکه تکّه های خرقه که متبرّک شمرده می شوند ازهمین روی به بُت تشبیه شده است. هرچیزی که تقدّس پیداکند مانعی برای کشف حقیقت خواهدبود.
خیزتاخرقه ی صوفی به خرابات بریم
شطح وطامات به بازارخرافات بریم.
گشادکار مشتاقان درآن ابروی دلبند است
خدارایک نفس بنشین گره بگشا زپیشانی
گشادِ کار: گشایش ایجادشدن درکار ومرتفع شدن مشکل ومانع
ابروی"دلبند"دراینجا باایهام حافظانه ای آمده است:۱- ابروی دلکش،اسیرکننده ی دل وجذّاب. ۲- دل به معنای وسط،ابرویی که وسطش بسته وگره خورده است کنایه ازخشم وعصبانیّت یا غمزه وغروردلبرانه
معنی بیت: محض رضای خداوند یک لحظه بنشین وگره ازابروان دلکش بگشا وبخند که گشایش کار عاشقان بسته به وضعیّت ابروان توست. تواگرخندان باشی درکارمشتاقانت گشایش حاصل می شود اگرخشمناک باشی وگره درمیان ابروانت باشد درکارآنها نیزگره می افتد.
نگارم دوش درمجلس به عزم رقص چون برخاست
گره بگشودازابرو وبردلهای یاران زد
مَلَک درسجده آدم زمین بوس تونیّت کرد
که درحُسن تولطفی دیدبیش ازحدّانسانی
مَلَک: پری،فرشته
زمین بوسِ تونیّت کرد: به نیّت بوسیدن خاک درگاه تو به آدم سجده کرد.
حُسن: زیبائی، جمال
معنی بیت: آن روز که مَلَک به آدم سجده کرد نیّت بوسیدن خاک درگاهِ تودردلش بود برای آنکه درتو زیبایی وجاذبه ی خاصّی دید زیبایی که فراترازحدّ وحدودِ انسانی وماوراییست
برفکندی پرده ازرخ یک نظردر جلوه گاه
وازحیا حور وپری را درحجاب انداختی
چراغ افروز چشم ما نسیم زلف جانان است
مباد این جمع را یا رب غم از باد پریشانی
چراغ افروز چشم: فروزنده ی چراغ چشم، روشنایی بخش چراغ چشم
"این جمع" اشاره به زلف معشوق است که سبب جمعیّت خاطرعشّاق می باشد.
معنی بیت: روشنایی بخش چراغ چشمان ما نسیم معطّرگیسوان معشوق است خداوندا هیچگاه جمع زلف معشوق ازباد پریشانی آشفته ودرهم باد.
شکنج زلف پریشان به دست بادمده
مگو که خاطرعشّاق گوپریشان باد
دریغاعیش شبگیری که درخواب سحربگذشت
ندانی قدر وقت ای دل مگر وقتی که درمانی
شبگیر:سحرگاه، بعدازنیمه شب واوایل سحرگاه
درمانی: درمانده شوی
معنی بیت: دریغ و افسوس چه شادخواریهاو عشرتهایی که می شد درسحرگاهان انجام دهیم امّا به خواب سحرگاهی فرورفتیم وازعیش بازماندیم! ای دل، قدر وارزش وقت رانمی دانی تاآن زمانی که کاملاً درمانده می شوی.
وقت راغنیمت دان آن قدرکه بتوانی
حاصل ازحیات ای جان این دم است تادانی
ملول ازهمرهان بودن طریق کاردانی نیست
بکش دشواری منزل به یاد عهد آسانی
ملول: دلگیری و اندوهناک بودن.
طریق کاردانی : رسم دانایی
عهد آسانی : زمان آرامش و آسایش، زمان رسیدن به منزل.
معنی بیت: اینکه ازرفتارهای همراهان واطرافیان خویش دلگیرباشی واندوهناک گردی رسم دانایی نیست می باید دشواریها وگرفتاریهای راه رابا یادآوریِ راحتی وآسایشِ رسیدن به منزل باصبر وشکیبایی تحمّل کرد.
مکن زغصّه شکایت که درطریق طلب
به راحتی نرسید آنکه زحمتی نکشید
خیال چنبر زلفش فریبت میدهد حافظ
نگر تا حلقه ی اقبالِ ناممکن نجنبانی
چنبر: حلقه
حلقه ی اقبال: بخت واقبال به حلقه ی درِ ، و حلقه ی گیسونیزبه حلقه ی درِاقبال تشبیه شده است.
حلقه ی اقبال ناممکن: حلقه ی درِ خانه ی اقبالی که احتمال بازشدنش صفراست.
نجنبانی : به حرکت درنیاوری، به صدا در نیاوری.
معنی بیت:
ای حافظ، تصوّرکردن حلقه های زلف معشوق تو را گمراه می کند. این حلقه های خیالی که در افکار تونقش بسته، حلقه های دری نیست که بابه حرکت درآوردن حلقه، انتظارگشایش درب راداشته باشی! مراقب باش تا حلقه درِ بخت و اقبالی را که به روی تو باز نخواهد شد، به صدا درنیاوری! بیدارشو وواقع بین باش.
دست درحلقه ی آن زلف دوتا نتوان کرد
تکیه برعهد تو وبادصبا نتوان کرد
- ۹۹/۰۹/۲۲
- ۶۸۴ نمایش