حافظانه

شرح غزلیات حافظ

حافظانه

شرح غزلیات حافظ

برداشتهای شخصی من از غــزلهای پیامبر عشق و ادب حضــرت حافـظ

دنبال کنندگان ۳ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
بایگانی
آخرین نظرات

یا مَبْسَماً یُحاکی دُرجَاً مِن اللَالی

شنبه, ۲۲ آذر ۱۳۹۹، ۰۲:۴۶ ب.ظ





یا مَبْسَماً یُحاکی دُرجَاً مِن  اللَالی

یارب چه درخورآمدگِردش خط هلالی


یا:ای
مَبْسَماً: جای تبسم، کنایه از دهان خندان.
یُحاکی: حکایت میکند،نشان می دهد
دُرج: صندوقچه ی جواهر،  دندانها به مرواریدی تشبیه شده که درصنوقچه ی دهان جای گرفته اند. مِن: از
لَآلی : مرواریدها، کنایه از دندانها.
درخور: شایسته
گِرْدَش: گِرداگرد و اطراف آن
خطّ هلالی : موهای لطیفی که پشت لب سبزمی شوند. خط نیم دایره
معنی بیت: ای دهان خندانی که  صندوقچه ی مروارید را نمایان می سازد خداوندا موهای لطیفی که گِرداگرد آن دهان روئیده چقدر درخور ومناسب است.
برآن نقّاش قدرت آفرین باد باد
که گرد مَه کشد خطّ هلالی


حالی خیال وصلت خوش می‌دهد فریبم

تا خود چه نقش بازد این صورت خیالی


حالی: اکنون
نقش بازد:  چه نقشی بازی کند وچه چیزی رقم بخورد.
معنی بیت: اکنون که تصوّرِدسترسی به حرم وصال تو مرابسیارزیبا به وسوسه می اندازد بایدبه انتظار نشست ودید که این تصوّرات خیالی چگونه رقم خواهد خورد آیا تحقّق پیداخواهدکرد.
نقشی بر آب می زنم ازگریه خالیا
تاکی شودقرین حقیقت مجازمن


می ده که گرچه گشتم نامه سیاه عالم

نومید کی توان بود از لطف لایزالی


نامه سیاه: سیاه نامه، گناهکارِ رسوا.
لطف لایزالی :لطف خدایی که جاویدان وزوال ناپذیراست.
 معنی بیت: ازلطف ومرحمت خداوند نمی توان نومید شد بااینکه گناهکار وبدنام جهان هستم شرابم بده که به لطف اوبسیار امیدوارم.
حافظ این نکته رابخوبی درک کرده بود که احساس گناه کردن ووحشت ازمجازاتهای هولناک؛ آدمی را خشک وخشن وپریشان خاطر وزندگی را به جهنم تبدیل می کند. کشیشان و روحانیان ورهبران مذهبی قرنهاسعی وتلاش کرده اندتابه انسانها تلقین کنند که شماگناهکارید وبرای رهایی لزاین گناهان بایدها ونبایدها ی زیادی طراحی کرده اند تاازاین طریق مردم را تحت سلطه ی خودیش بگیرند. . آنها؛ سعی می کنندباایجاداحساس گناه؛ آدمیان را سرشارازتنش و ترس ووحشت کنند آنها خوب می دانند که  انسانی که خودراگناهکاردانسته ودائمااز مجازاتهای هولناک بترسد راحت ترازدیگران تن به بردگی می دهد ومتقابلا کسی که احساس گناه نکند شادمانه تر؛ لطیف تر ومنعطف ترازدیگران زندگی می کند وهرگزبه هیچ قیمتی تن به بردگی نمی دهد. رسالت حافظ این هست که مارا از شرّاین احساسات منفی وتنش ووحشت پوشالی برهاند وبه ما دراین بیت ناب این نکته رابرساند که هیچ گناهی جزمردم آزاری نیست راحت باشید وازمجازتهای دروغین وحشت نکنید. 
هاتفی ازگوشه ی میخانه دوش
گفت ببخشندگنه می بنوش
لطف خدابیشترازجرم ماست
نکته ی سربسته چه دانی خموش


ساقی بیار جامی و از خلوتم برون کش

تا دَر به دَر بگردم قَلّاش و لااُبالی


خلوت: گوشه ی پرهیزگاری و تنهایی
قَلّاش : زیرک حیله گر،مردم بی نام و ننگ و لوند و بی چیز و مفلس  مکّار و میخواره، خراباتی و مقیم در میکده ها
لاابالی:  بی پروا و بی بند و بار 
معنی بیت: (ازپرهیزگاری درگوشه ی خلوت نتیجه ای نگرفتم خلوت نشینی نمی تواند راه درستی بوده باشد) ای ساقی  جام شرابی بیاور (می خواهم به سیم آخربزنم) شراب بیاورو مرا ازکُنج خلوتّ بیهودگی خویش بیرون آرتامست وسرخوش، قلم برننگ ونام بکشم وازهرچه قید وبندومحدودیت هست آزادگردم.
حافظ دراینجا به عبث بودن ِخلوت نشینی‌؛ پی برده واز ساقی مددمی طلبدتاازاین بیهودگی خلاص گردد. اودیوارهایی را که دور خود کشیده  خراب می کند تاازآن زندان نفس گیربیرون بیاید اودریافته است باآزادی ازاین سیاه چال؛ دوباره صاحب آسمان و ستارگانی خواهدشد که اینک ازدست رفته اند.  اوقصد دارد باخوشباشی وپرداختن به عیش وعشرت؛ زندگی را در تمام ابعادش تجربه کنداوازاین عصیان وشورش و تجربه ی کارهایی که ازمنظرشریعت گناه شمرده شده نمی هراسد چون نیک می داند که باکسب تجربیات بیشتر به بلوغ درونی ِبیشتر ی خواهدرسید دربینش حافظانه خوش وخرم زندگی کردن وجشن گرفتن زندگی هرچند درشکل لاابالیگری وقلّاشی  بهترین نوع نیایش وبندگیست نه درخلوت نشستن وتکراربیهوده ی جملات خاص.     چه فرق می کند قلّاش ولاابالی باشی یا خرقه پوش خلوت نشین؛ مهم این است که درضیافت زندگی حضوری شادمانه داشته باشی ولحظه های زندگی را باوجد وسرور درک کنی ودرهمین جا بهشتی برین بسازی تاخود واطرافیانت بهرمندگردند. 
خوشترزعیش وصحبت وباغ وبهارچیست؟ 
ساقی کجاست گوسبب انتظارچیست؟ 



از چار چیز مگذر گر عاقلی و زیرک

اَمن و شراب بی‌غش معشوق و جای خالی


اَمن: جایی که امنیّت دارد 
بی غَش: ناب و بی آلایش
معنی بیت: اگرعاقل وزیرک هستی توصیه می کنم ازچهارچیزچشم پوشی نکن شراب ناب،جای خالی  اَمنیّت وآرامش ومعشوق که اگرخوش اقبال باشی وبرایت میسّر گردد کارجهان بکامت خواهدبود. 
شراب لَعل وجای اَمن ویار مهربان ساقی
دلاکی بِه شودکارت اگراکنون نخواهدشد


چون نیست نقش دوران در هیچ حال ثابت

حافظ مکن شکایت تا مِی خوریم حالی


نقش دوران: بازی روزگار، حوادث زمانه
معنی بیت: ای حافظ ازآنجاکه چرخ فلک  بی وقفه درچرخش است  وحال دوران دایماً درحال تغییر ودگرگونی می باشد تونیزگله وشکایت مکن تا به عیش وبپردازیم وشراب بنوشیم هیچ چیز ثبات وپایداری ندارد بهترین واکنش به این تغییروتحول؛ شاومانگی؛ پرداختن به جشن وسرور وخوشباشیست. 
وضع دوران بنگر ساغرعشرت برگیر
که به هرحالتی این است بهین ِاوضاع



صافیست جام خاطر در دور آصف عهد

قُم فَاسقنِی رَحیقاً اَصفی مِن الزُّلالِ


صافی: زلال و بی غش
جام خاطر: خاطروذهن وضمیرآدمی به جامی تشبیه شده است.
"آصف" وزیرحضرت سلیمان، دراینجا لقبیست که حافظ به بونصر بوالمعالی وزیروقت داده است.
عهد: زمانه
قُم: به پاخیز، برخیز
فَاسْقِنی: پس سیراب کن مرا.
رحیق: شرابِ خالصِ وناب.
اَصفی: صاف تر
مِن: از
زلال: صاف وبی آلایش
معنی بیت: در دوران وزیرباکفایت وقت وقاضی القضات (بونصربوالمعالی) جام خاطرمردم صاف و روشن وزلال است(مردم هیچ دغدغه ای ندارند ودرامنیّت بسرمی برند ساقیا...) برخیز و از شرابِ زلالِ روشنتر ازآب بیاور مرا سیراب کن
ساقیا می ده که رندیهای حافظ فهم کرد
آصف صاحب قران جرم بخش عیب پوش


اَلمُلکُ قَد تَباهی مِن جَدِّه و جِدِّه

یا رَب که جاودان باد این قدر و این مَعالی


اَلمُلک: کشور، مملکت
قد: به تحقیق
تباهی: فخرورزی، مباهات کردن
جَدِّه: بخت و طالع او
جِدِّه: کوشش او
قَدَر: درجه
معالی : خصلتهای ممتاز و عالی
معنی بیت: به برکت لیاقت وکفایت خواجه بونصر مملکت رونق واعتلاپیداکرده و به خود می بالد  خدایا کاش این مقام و اقتدار و اعتلا را پیوسته پایدار بماند وزوال نپذیرد.
دراوج نازونعمتی ای پادشاه حسن
یارب مباد تابه قیامت زوال تو



مَسندفروز دولت کانِ شکوه و شوکت

بُرهان مُلک و ملّت بونصر بوالمعالی


مَسْنَد: جایی که برآن تکیه زنند، جایگاه، دستگاه دولتی
مَسندفروز: روشن کننده ی جایگاه و رونق دهنده
کان: معدن
شکوه و شوکت: جاه و جلال 
بُرهان: دلیل
بونصر بولمعالی: قاضی القضات خواجه برهان الدین ابونصر خواجه کمال الدین ابوالمعالی
 معنی بیت: روشن کننده ی دستگاهِ وزارت ومعدن اقتدار وعظمت خواجه ابونصربوالمعالی،  دلیل شکوه واعتلای مُلک و ملت است.
برهان مُلک ودین که زدست وزارتش
ایّام کان یمین شد ودریا یسارهم

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۹۹/۰۹/۲۲
  • ۱۸۶ نمایش
  • رضا ساقی

نظرات (۱)

چوخ قشنگ

پاسخ:
چوخ ساغول🌹
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی