حافظانه

شرح غزلیات حافظ

حافظانه

شرح غزلیات حافظ

برداشتهای شخصی من از غــزلهای پیامبر عشق و ادب حضــرت حافـظ

دنبال کنندگان ۳ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
بایگانی
آخرین نظرات

یاد باد آن که ز ما وقت سفر یاد نکرد

شنبه, ۲۲ آذر ۱۳۹۹، ۰۲:۴۸ ب.ظ



یاد باد آن که ز ما وقت سفر یاد نکرد

به وداعی دل غمدیده ی ما شاد نکرد


چنین گویند که شاه شجاع ِ خوش سیما رفیق صمیمی ومونس جان حافظ؛ سفری ناگهانی وپیش بینی نشده به اصفهان داشته و حضرت حافظ که ازاین سفرسخت متاثّر ودلتنگ شده بوده ،این غزل ناب ونغزرا سروده است. این غزل نیزمانندهمه ی غزلهای آن نادره گفتار سرشاراز احساسات وعواطف درونیست که درقالب غزل انعکاس یافته است.
معنی بیت: یادش به خیر ونیکی باد آنکه(شاه شجاع) بی خبر وبی سروصدا عازم سفرشد وبه وقتِ رفتن یادی ازما نکرد. اوکه می توانست بایک خداحافظی دل ماراشادکند ازاین کارمضایقه کرد و بی خبررفت.
آن عهدیادبادکه ازبام ودرمرا
هردم پیام یار وخط دلبرآمدی.     


آن جوان بخت که می‌زد رقم خیر و قبول

بنده ی پیر ندانم زچه آزاد نکرد


جوان بخت: جوان ِ نیک طالع 
رقم زدن: نوشتن
خیر وقبول: "خیر" دراینجا به معنای "نه خیر" است. دربعضی شهرهااز جمله شیراز ازروی ادب واحترام به جای واژه ی "نه" از"خیر" استفاده می شد. درآن روزگاران رسم براین بوده که هرازچندی لیستِ بندگان وبردگان را به صاحبِ آنهاارایه می دادند تا درموردِ ماندن یا آزادشدن آنها نظردهد. صاحب بردگان درمقابل اسامی آنها نه(خیر)یعنی آزادنشود وآری (قبول) یعنی آزاد است را می نوشت. اشاره به همین مطلب است.
معنی بیت: آن جوان نیکو طالع(شاه شجاع)که هراز چندی لطف ومرحمت می نمود وتعدادی ازبردگان وبندگان خودرا به بهانه های بیماری وکهولت سن آزادمی کرد نمی دانم چرا نسبت به من ِ سالخورده عنایتی ننمود وآزادم نکرد! باشناختی که ازاوداشتم انتظارچنین می رفت که هنگام رفتن،ازروی لطف وکرم حداقل منِ کهن سال را از خدمتگری وبندگی معاف و آزادمی نمود لیکن نمی دانم چراچنین نکرد!
توبندگی چوگدایان بشرط مزدمکن
که دوست خودروش بنده پروری داند


کاغذین جامه به خوناب بشویم که فلک

رهنمونیم به پای عَلَم داد نکرد


درآن روزگاران رسم براین بوده که هرکس قصد داشت شکایتی ازموضوعی یاکسی به عرض پادشاه برساند شکایت خودرا برروی کاغذ بزرگی می نوشت ومانند روپوش برتن می کرد ودرپای چوبی که بنام "عَلَم داد خواهی" معروف بوده می ایستادتاپادشاه بخواند ودستورلازم جهت رسیدگی صادرکند. بعضی ها کاغذ خودرا با خون رنگین می کردندتاپادشاه بداندکه برآنهاچه بگذشته است. امروزه نیز گاهاً دیده می شود که کسی مطلبی رابرروی پلاکارد یاپارچه ی سفیدی نوشته وبرتن کرده وبدین وسیله باظاهرشدن درانظارعمومی  ادّعای دادخواهی می کند.
"کاغذین جامه به خوناب بشویم" یعنی شکایت خودراباخون دل بنویسم.
معنی بیت: شکایت نامه ی خودراباخون دل خواهم نوشت ودادخواهی خواهم نمود هرچند که گردش روزگار مرا به پای هیچ علم دادی راهنمایی نکرد.
دلا منال ز بیداد وجور یار که یار
تورانصیب همین کرد واین ازآن"داد"است


دل به امیّدِ صدایی که مگر در تو رسد

ناله‌ها کرد در این کوه که فرهاد نکرد


معنی بیت: دل عاشق من درپای کوهِ عشق تو ناله وفغانهای زیادی سرداد تاشاید صدایم به گوش توبرسدناله هایی که فرهادِ عاشق نیزدر فراقِ شیرین نکرد.بااینکه ناله های من بسیار سوزناک تر وبلندتراز ناله های فرهادبود ولی دریغ که هرگز بگوش معشوق نرسید.
حافظِ خوش ذوق بابکارگیریِ واژه های( کوه ، ناله، فرهاد) ضمن اشاره به داستان فرهادو شیرین، عواطفِ درونی خودرابه زیبایی ولطافت بیان داشته وجایگاهِ رفیع ودوراز دسترسِ مخاطب خویش رابااین مضمون تصویر کشیده است. چراکه ناله وفریاد درکوه،بااینکه با انعکاس صدا چندبرابرمی شودلیکن بازهم می بینیم که دراینجابه گوش مخاطب(معشوق) نمی رسد! این مطلب رساننده ی  دورازدسترس بودن مخاطب وبلند بودن جایگاهِ معشوق است.
هرناله وفریادکه کردم نشنیدی
پیداست نگارا که بلنداست جنابت


سایه تا بازگرفتی ز چمن مرغ سحر

آشیان در شکنِ طُرّه ی شمشاد نکرد


"سایه تابازگرفتی": یعنی وقتی که رفتی وسایه ات را ازچمن مضایقه کردی.
مرغ سحر: بلبل ، کنایه ازخودشاعراست.
معنی بیت: ازهنگامی که ازاین باغ وچمن رفتی وسایه ات را مضایقه نمودی،  رونق این باغ نیز ازبین رفت . بلبل (شاعر) ازروی غم واندوهِ تودرخاموشی فرورفته (نغمه خوانی نمی کند) ودرشاخه های شمشاد ودرختان وگلها آشیان نمی سازد.(بلبلی  که (شاعری که) درشکن وپیچ وخم زلفِ توچون بلبلی آشیان ساخته نغمه خوانی می کرد دلش خون شده و دیگردل به هیچ گلی نمی بازد وعاشقی نمی کند.
خون شد دلم به یادتوهرگه که درچمن
بندقبای غنچه ی گل می گشادباد


شاید اَر پیک صبا از تو بیاموزد کار

زان که چالاکتر از این حرکت باد نکرد


شاعربه ناگهان وبی خبر رفتنِ معشوق طعنه ای طنزآمیز زده می فرماید:
حرکتی که توکردی(ناگهان وبی خبر رفتی) هیچ بادی هم نمی تواند به این سرعت حرکت کند! شاید ازاین حرکتِ تو بادصبا نیز چالاکی وسریع رفتن بیاموزد! (درادبیات ما «بادصبا» به سُست بودن وکاهل رفتن وبیماربودن معروف است)
کاهل رَوَی چوبادِصبارابه بوی زلف
هردَم به  قیدِسلسله درکارمی کشی


کِلکِ مشّاطه ی صُنعش نکشدنقشِ مُراد

هر که اقرار بدین حُسن خداداد نکرد


کِلک: نی، قلم.
مشّاطه: آرایشگر ، شانه کننده ، زنی که آرایش می کند،دراینجا کارگزارونویسنده ی سرنوشتِ انسانها
کِلکِ مشّاطه ی صُنع: قلم آرایشگر ویاکارگزار آفرینش.
 مراد: کامیاب
هرکسی که زیبایی خدادادی ِ تورااذعان نداشت وقبول نکرد، هرگز قلم کارگزارتقدیر، کامیابی اورا رقم نخواهدزد. ازنظرگاهِ حافظ کسی سعادتمند وکامیاب است که توانسته باشدزیبائیهای پیرامون خویش را دریابد درک کند وعشق به وَرزد وگرنه سعادتمندورستگار نخواهدشد.
چه فتنه بود که مشّاطه ی قضا انگیخت
که کردنرگس مستش سیه به سرمه ی ناز


مطربا پرده بگردان وبزن راه عراق

که بدین راه بشد یار وزما یادنکرد


"پرده بگردان" یعنی آهنگ راتغییربده وعوض کن یک  مقام موسیقی دیگربزن 
"عراق"ایهام دارد: ۱ـ دستگاه آواز ، مقام نهم از دوازدهم مقام موسیقی ایرانی در تقسیمات گذشته است به این شرح : رهاوی – حسینی – راست – حجاز – بزرگ – کوچک – اصفهان – نوا – عراق – عشاق-زنگوله- بوسلیک
۲- اشاره به ولایتِ عراق(اراک امروزی) که درآن روزگاران بخشی ازاصفهان بوده است. از سده ی دوّم اسلامی ناحیه ی میان همدان، ری واصفهان عَراق نامیده شد که بعدها برای تمایز با عراقِ عرب آنراعراق عجم نامیدند. عَراق معرّب اراک است. بعد ها به "سلطان‌آبادعراق"و "اراک" تغییر نام داد. ظاهراً شاه شجاع دراین سفرناگهانی به اراک واصفهان سفرکرده بوده که حضرت حافظ به مددِ نبوغ خویش باایهام ومرتبط ساختن این سفربامقامات موسیقی،چنین مضمون نابی خَلق کرده است.
معنی بیت:
ای نوازنده، آهنگ راتغییر ده ودردستگاهِ دیگر(عراق) بنواز به این بهانه که یارازاین راه(راهی که به عراق (اراک)منتهی می شودرفت و از ما یادی نکرد.  تودردستگاهِ حُزن انگیز عراق بزن تامانیزبدینوسیله ازاو یادی کرده باشیم که به عراق رفته است.
این مطرب ازکجاست که سازعراق ساخت
وآهنگ بازگشت به راه حجازکرد


غزلیّاتِ عراقیست سرود حافظ

که شنید این ره دلسوز که فریاد نکرد


"عراقی" اشاره به غزلهای ناب شیخ فخرالّدین متخلّص به عراقیست. عراقی عارفِ نامی و شاعر بلندآوازه ی ایرانیست که در اوایل قرن هفتم هجری در دهی در اطراف همدان به دنیا آمد. پس از تحصیل علوم و فنون و کسب دانش، برای ادامه تحصیل به همدان رفت و.... 
 "غزلیّاتِ عراقی": اشعارشاعرعراقی ویا اشاره غزلهایی که به سبکِ عراقی سروده شده و یا در دستگاه عراق خوانده شود. درادامه ی سخن به مطرب ونوازنده گوشزدمی کند که دردستگاهِ عراق بنوازد تاهم سوزناک باشد هم آهنگ ساز با آهنگ ناله وفغان شاعر همخوانی ومطابقت داشته باشد. 
معنی بیت: 
 آوازی که موردعلاقه ی حافظ است و به صورت ترانه می خواند یازمزمه می کند،غزلیّات عراقیست. غزلیّاتی که دراین دستگاه (عراق) خوانده می شود یاآشعار عراقی که بسیارسوزناک هستند وهرکه بشنود متاثر واندوهگین می شود.
بسازای مطرب خوشخوان و خوشگو
به شعرفارسی صوت عراقی

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۹۹/۰۹/۲۲
  • ۸۲۱ نمایش
  • رضا ساقی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی