حافظانه

شرح غزلیات حافظ

حافظانه

شرح غزلیات حافظ

برداشتهای شخصی من از غــزلهای پیامبر عشق و ادب حضــرت حافـظ

دنبال کنندگان ۳ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
بایگانی
آخرین نظرات

۴۱۴ مطلب در آذر ۱۳۹۹ ثبت شده است




نقد ها را بـُوَد آیا که عیاری گیرند

تاهمه صومعه‌داران پی کاری گیرند


نقدها:  پول،زروسیم ،دراینجا هرچیزی که با آن معامله کنند. منظورهمان "خرقه" هست که وسیله ی تجارت ومعامله ی صوفیان است.! "خرقه" داراییِ صوفیست! به این وسیله بهشت رامی خرند! جاه وجلال برای خودشان تهیّه می کنندوووو...

  • رضا ساقی



نکته ای دلکش بگویم خال آن مَه‌روببین

عقل وجان رابستـه‌ی زنجیرآن گیسوببین


این غزل را حافظ  در ستایش شاه منصور که پادشاهی شجاع ودلیر وبسیاروطن دوست بوده سروده است. همچنانکه ازحافظ سراغ داریم غزل راآمیخته به نکته های عرفانی نموده وبارمعنایی غزل راغنی سازی نموده است. حافظ برای شاه منصور قصیده و اشعار دیگری نیز دارد و مدح او نه ازروی تملّق ومصلحت اندیشی،بلکه از صمیم قلب و از روی ایمان و به خاطر شجاعت و شهامت و مردانگی های اوصورت گرفته است..........

  • رضا ساقی




نماز شـام غریبان چو گریه آغازم

بمویه های غریبانه قصّه پردازم 


  بنظرمی رسد حافظ این غزل سوزناک را زمانی که دریزد ودرتبعید بسرمی برد سروده است. چراکه حال وهوای غزل درغربت وغریبیست وچنانکه می دانیم حافظ زیاداهل سفرنبوده وبیشترسفرها را دردرون خویش وبه تعبیرخودش سیرِ معنوی انجام داده است. بیشترغزلیّاتی که چنین حال وهوایی دارند درزمان تبعیدسروده شده است......  

  • رضا ساقی





نوبهار است درآن کوش که خوشدل باشی

که بسی گل بدمد باز و تو در گِل باشد


معنی بیت: موسم نوبهاراست سعی کن تونیزهمپای طبیعت خوش وخرّم وشادمان باشی بدان وآگاه باش که چه بهاران بسیاری خواهد آمد وچه گلهای بسیاری خواهدشکفت درحالی که تودرزیرخاک خفته ای و ازمشاهده ی بهارمحروم مانده ای. بنابراین فرصت راغنیمت بشماروبااین نوبهارتونیزبه شادمانی بپرداز. بهترین ازهرکتابی مقدس تر؛ آموزنده تر و روشنگرتراست. 
زمان خوشدلی دریاب و دُر یاب
که دایم در صدف گوهر نباشد
غنیمت دان و می خور در گلستان
که گل تا هفته دیگر نباشد

  • رضا ساقی







نوش کن جام شراب یک منی

تا بدان بیخ غم از دل بَرکنی

معنی بیت:
برای اینکه بتوانی غم واندوه راازریشه نابود کنی، جام شرابِ بزرگ به اندازه یک منی انتخاب کن! چنانکه پیشتر نیزگفته شده، شراب دردستِ حافظ سلاحی کارساز برای مقابله با افکار پوسیده ی تصوّف،زهدِ ریایی وعبادتِ ازروی طمع ورزیست. حافظ باانتخابِ "شراب و ساقی" وبرجسته سازی آنهاوباتاکید بر «عیش وعشرت» می خواهد نبرد بین راستی و درستی وریا وتزویر ودروغ را استمراربخشد. چراکه درنظرگاهِ او نهالِ "انسانیّت،وارستگی وآزادگی" فارغ ازتعصّب های قومی، فرقه گرایی ومذهبی، درشرایطِ جدال بین راستی ودروغ،فرصتِ رشدونموِّ مناسب تری پیدا کرده وسریعتربه ثمرمی نشیند. خوش وخرم زیستن وشادمانگی ازنظر شاعر تنها راه درست سپاسگزاری ازجهان هستیست. ازهمین روست که حافظ دراغلبِ غزلیّاتش ازشراب وساقی وعیش وعشرت سخن می گوید. ........
فرداشراب وکوثروحور ازبرای ماست
وامروزنیزساقی مه روی وجام می

  • رضا ساقی


نه هر که چهره برافروخت دلبری داند

نه  هر  که  آیِنه  سازد  سکندری  داند


چهره برافروختن یعنی  آرایش کردن رخسار وآماده سازی برای جلبِ توجّه وآغازجلوه گری، بعضی نیزدرحالتِ مستی رخسارشان سرخ می شود که به آن نیزبرافروختگی گویند. حافظ معتقداست که برای ستاندنِ دل تنها برافروختگی چهره کارساز نیست هزار ویک نکته ی باریکترازموهست که یک دلبر باید داشته باشد تاتوانسته باشددلبری ودلستانی کند...........
  • رضا ساقی





نیست در شهر نگاری که دل ما ببرد

بختم اَریار شود رَختم ازاین جا ببرد


برای درک بیشتراحساسات شاعروهمنوایی با دل اندوهبارحافظ دراین غزل زیبا؛ بایدابتدا شعرناب وماندگار زنده یاد  «اخوان ثالث» رامرورکرد وباحال وهوای آن روزگاران شیراز آشناشد:
 
«سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت سرها در گریبان است
کسی سربر نیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را
نگه جز پیش پا را دید نتواند
که ره تاریک و لغزان است

وگر دست محبت سوی کس یازی
به اکراه آورد دست از بغل بیرون
که سرما سخت سوزان است..... 
سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت
هوا دلگیر؛ درها بسته؛ سرها در گریبان؛ دستها پنهان؛
نفس ها ابر؛ دل ها خسته و غمگین
درختان اسکلت های بلور آجین
زمین دلمرده سقف آسمان کوتاه
غبار آلوده مهر و ماه
زمستان است» 

  • رضا ساقی



هـاتـفـی از گـوشـه‌ی مـیـخـانـه دوش 

گفت : بـبـخـشـنـد  گـنـه ، می بـنـوش


هاتف: سروش وندادهنده ی غیبی 
دوش درمیخانه ازندادهنده ی غیبی شنیدم که می گفت، اگرمی خواهی باده بنوشی نگران نباش بخور خداوند بسیار بخشنده ومهربان است. مگر خوش وخرم بودن چه اشکالی دارد که مستوجب عذابهای هولناک باشد؟ سرخوش بودن؛ شادمانه زیستن وجشن گرفتن زندگی  خود بهترین نوع نیایش خالصانه هست. 
حافظ برخلافِ واعظ وزاهد، که بیشتر برصفتِ عذاب  دهندگی ِخداوند ومجازات های هولناک تاکیدمی وَرزند سعی داردصفاتِ بخشندگی ولطف ومهربانی اورابرجسته ومردم را امیدوارسازد. هرچه واعظ مردم را تهدید می کند وازشکنجه های غیرقابل تصوّر درروزقیامت یادآوری می کند حافظ به همان میزان وشایدبیشتر،عطوفت و مرحمت وبخشش خداوندی رابازبانی ساده قابل فهم ودرک وگاه ملموس ومشهود می کند. ......        
  • رضا ساقی





هرنکته‌ای که گفتم دروصف آن شمایل 

هر کـو شـنید گـفـتا  " لِللّهِ دَرُّ قائـل" 


نکته: مسئله ی دقیق ومطلب ظریف ولطیف
شمایل: خصوصیّات وشکل وصورت
للهِ : برای خدا
درّ : خیر ، خوبی و خوشی    قائل : گـوینده)
"للهِ درُّ قائل" : خدا خیردهد گوینده را
معنی بیت: به قدری دقیق و لطیف ونغز ازصفاتِ آن دلبربازگو کردم که هرکس شنید تعریف کرد وگفت: خدابه گوینده ی این مطالب، خیربسیارببخشد که صفاتِ او رااینچنین دقیق ولطیف توصیف می کند.
 البته حافظ رندانه سخنوری خودش رانیزبه رُخ می کشد چراکه می فرماید: شنوندگان پس ازشنیدنِ این مطلب به گوینده دعا ی خیرکردند!
درآن شمایل مطبوع هیچ نتوان گفت
جزاینقدرکه رقیبان تندخو داری ..............

  • رضا ساقی






هرگـزم نـقش تو از لوح دل و جان نرود 

هرگز از یاد مـن آن سـرو خـرامـان نرود 


نقش: تصویر
لوح: هرچیزصافی که بتوان روی آن نوشت.
خرامان: بانازواِفاده رونده، باغرور وعشوه رونده
معنی بیت:
تصویرشکل وشمایل توچنان درلوح دل وجان من ثبت است که باهیچ وسیله ای پاک شدنی نیست.هرگزیاد وخاطره ی قدوبالای همچون سروخرامان توازذهن وخاطر من زدوده نخواهدشد. تامن هستم تصویرزیبای توبرابرچشمانم خواهد بود وهرلحظه بایاد وخاطره ی توزندگی خواهم کرد. وخیال روی توازمن جداشدنی نیست حتّاپس ازمرگ!
خیال خال تو باخودبه خاک خواهم برد 
که تا ز  خال ِ  تو خاکم  شود عبیر آمیز 


  • رضا ساقی




هزار شکرکه دیدم بکام خویشت باز 

زروی صدق وصفاگشته بادلم دمساز 


    متاسّفانه ازآنجاکه حافظ خودنخواسته یا نتوانسته، یافرصت نیافته،شخصاً عزلیّاتِ خودرا جمع آوری وبازنگری کرده وبه دستِ خطّاطان بسپارد اشتباهاتِ زیادی درترتیبِ ابیات وحتّا جایگزینی کلمات وواژه های دیگر رُخ داده و ابهامات زیادی فراهم شده است.
 تداخلِ ابیاتِ این غزل باغزل: "منم که دیده به دیداردوست کردم باز" که اخیراً مورد تشریح قرار گرفت یکی ازصدها ابهاماتیست که دردیوان خواجه وجود دارد وماناچاریم به همین روال با قبول این وضعیّت به پیش رویم. قطعاً اگرخواجه فرصت می یافت ودیوان گرانقدرش رابازخوانی و به اصطلاح پرداختِ نهایی می فرمود درحال حاضر بایک دیوان بسیارنغزتر، ارزشمندتر وخیال انگیزتری روبرو بودیم. گرچه همین دیوان نیز باوجود این همه ابهام وخطای خطّاطان وروشن نبودنِ شانِ غزلهاوغیره هنوز که هنوزاست براوج قلّه ی غزل جای گرفته وفاصله اش راازدیگردیوان های شاعران طول وعرض تاریخ ادبیّات،اززمین تاآسمان کرده است.......
  • رضا ساقی

      



      هزاردشمنم اَرمی کنندقصدِ هلاک 

گرَم تودوستی ازدشمنان ندارم باک


هزار: نشانه ی کثرت است.
اگرهزاران دشمن قصدِ ازبین بُردن مراداشته باشند هیچ بیم وباکی ندارم به شرطی که تودوست ویاورم باشی. آری اگرپیونددوستی برپایه ی عشق راستین وازصمیم دل وجان باشد تردیدی نیست که آدمی به اتّکای دوست ، ازهزاران نفردشمن نهراسد.........

  • رضا ساقی



هر که شد مَحرم دل، در حرم ‌یار بماند

وان که این کار ندانست در اِنکار بماند


جایگاهِ عشق دردل است وجایگاهِ عقل درسر. آدمیان را اگربرپایه ی عقل وعشق تقسیم بندی کنیم دودسته هستند:     دسته ی اوّل آنهایی که طریق عشق پیش گرفته وبه رای دل تابع اند ودسته ی دوّم کسانی که براساس ِ مصلحت گرایی، ترس ازشکست وارزیابیِ ضرر وزیان تصمیم می گیرند وتابع عقل اند. ..........

  • رضا ساقی



هر که را با خط سبزت سر سودا باشد

پای از این دایره بیرون ننهد تا باشد

حضرت حافظ دراین غزل زیبا وکاملاً عاشقانه بامضامین بِکر وحافظانه، زیبائی رخسار وبی مِهری یاررا دستمایه ی خویش قرارداده وعواطف واحساسات درونی خود رانسبت به محبوب جذاب وخوش سیمای موردنظر، صمیمانه وبی ریاابرازنموده است.  دراین غزل عاشقانه وعاطفی، هیچ اسمی ازمخاطب برده  نشده وبه روشنی معلوم نیست که حضرت حافظ این غزل ناب را برای چه کسی سروده است لیکن نکته های ظریفِ خیال انگیز ومضامین لطیفی که درمتن غزل وجوددارد آدمی راچنان به مناطق بکرعاطفه واحساس ودلدادگی رهنمون می گردند که اهمیت نامشخص بودن ِمخاطب غزل، کاملاً کمرنگ شده ونامحسوس می گردد.

  • رضا ساقی



هر چندپیر وخسته دل و نـاتوان شـدم
 
هر گه کـه یاد روی تو کردم جوان شدم 


دراینجا نیزحافظ دست به خَلق پارادکس زده است. چیزی که به آن سخت علاقمنداست ودر آغلب غزلیّاتش حداقل یک یاچند مورد پارادکس مشاهده می شود. پارادکس یعنی جمع ضدّین، دراین بیت حافظ بااینکه ازغم واندوه عشق پیر وخسته دل شده، ازنتیجه ی همین عشق نیز دوباره جوانی آغازمی کند!.

  • رضا ساقی





هرآنکوخاطرمجموع ویاری نازنین دارد

سعادت همدم اوگشت ودولت همنشین دارد


خاطرمجموع: خاطرآسوده وجمع
دولت: بخت واقبال
همدم : هم نفس ، معاشر، مصاحب .
معنی بیت: هرآنکس  که خاطری آسود وآرام  و معشوقی دوست داشتنی دارد بداندکه سعادت، رستگاری وتوفیق نصیب اوشده وبخت واقبال نیک بااوهمراه وهمنشین است.
دراَزل هرکوبه فیض دولت ارزانی بُوَد
تاابدجام مُرادش همدم جانی بُوَد

  • رضا ساقی






هر آن که جانب اهل خدا نگه دارد

خداش در همه حال از بلا نگه دارد


دربعضی نسخه ها به جای اهل خدا "اهل وفا" آمده وترتیب ابیات نیزتغییرکرده است. درهرحال لطف کلام حافظانه همچنان درتمام ابیات جاریست واین تفاوتها وتغییرات تاثیرچندانی درمعنا ایجادنمی کند.
معنی بیت:هرکسی که مردمان عاشق، رند وخراباتیان پاک باطن راموردِ حمایت قرارداده وازحقوق آنها دفاع کند بی تردید خداوندنیز اوراازبلایا ومصیبتها محفوظ نگاه می دارد.
"اهل خدا" درنظرگاه هرکسی معنای متفاوتی دارد. دربینش حافظانه اهل خدا همان عاشقان، رندان پاکباخته وخراباتیان هستند و زاهدان ریاکار وعابدان طمّاع راشامل نمی شود.
نشان اهل خدا عاشقیست باخود دار
که درمشایخ شهر این نشان نمی بینم



حدیث دوست نگویم مگر به حضرت دوست

که آشنا سخن آشنا نگه دارد


حدیث : رخداد، داستان، مطلب،ماجرا، حکایت
حضرت:محضر،درگاه، پیشگاه.
معنی بیت: ماجراهایی راکه دررابطه بادوست رُخ می دهد به هیچ وجه به کسی بازگونمی کنم جز درپیشگاه دوست وبه شخص حضرت دوست، به حُکم آنکه آشنا سخنان آشنا راهمانندِ راز دردل خودنگاه می دارد وجزبه صاحب سخن که همانا خودِآشنا(دوست)هست درنزد غیر وبیگانه برمَلا نمی سازد.
تانگردی آشنا زین پرده رمزی نشنوی
گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش


دلا معاش چنان کن که گر بلغزد پای

فرشته‌ات به دو دست دعا نگه دارد


معاش : معیشت، زندگانی
معنی بیت: ای دل چنان زندگانی کن وبا پیرامونت سازگاری داشته باش که اگر روزی خطایی مرتکب شدی وتعادل خودراازدست دادی فرشتگان آسمانی دست به دعا برداشته وازتو حمایت کنند.
گوش کن پندای پسروزبهردنیاغم مخور
گفتمت چون دُرحدیثی گرتوانی داشت گوش


گرت هواست که معشوق نگسلدپیمان

نگاه دار سرِ رشته تا نگه دارد


گرت هواست : اگر آرزوداری.
پیمان نگسلد : بی وفایی نکند،پاره نکند،پیمان زیرپانگذارد
معنی بیت: اگرآرزوداری که معشوق توبی وفایی نکند وعهد و پیمان زیرپانگذارد می بایست توخود ابتدا به عهد وپیمان وفادار باشی وآن رامحترم بشماری تا اونیزمتقابلاً چنین عمل کند.
وفا وعهد نکوباشداَربیاموزی
وگرنه هرکه توبینی ستمگری داند.


صبا بر آن سر زلف اَر دل مرا بینی

ز روی لطف بگویش که جا نگه دارد


معنی بیت: ای نسیم سحرگاهان اگرگذرت برپیچ وخم گیسوی معشوق افتاد ودل عاشق مرا درآن حلقه های زلف دیدی، به او ازروی لطف و مهربانی ازطرف من بگو که ازسرجایش تکان نخورد وجایش راحفظ کند ویا جایی برای جان  نیز نگاهدارد.
گفتی که حافظا دل سرگشته ات کجاست
درحلقه های آن خم گیسونهاده ایم


چو گفتمش که دلم رانگاه دارچه گفت

ز دست بنده چه خیزد خدا نگه دارد


معنی بیت: زمانی که به معشوق گفتم ازدلم که پیش توست به مهربانی مراقبت کن ببینید چگونه بی اعتنای کرد وچه پاسخی داد؟ گفت: ازدست من کاری برنمی آید ازخداوند طلب کن تا اونگاهدارد! 
دیدم وآن چشم دل سیه که توداری
جانبِ هیچ آشنا نگاه ندارد.


سر و زَر و دل و جانم فدای آن یاری

که حقّ صحبت مهرو وفا نگه دارد


سر وثروت ودل وجان وهرآنچه دارم فدای آن نازنینی که جانبِ مهرومحبّت وحقّ دوستی نگاه می دارد وعهد وپیمان نمی گسلد.
گفتم زمهرورزان رسم وفا بیاموز
گفتازخوبرویان اینکارکمترآید


غبار راهگذارت کجاست تا حافظ

به یادگار نسیم صبا نگه دارد


راه گذار: گذرگاه ، معبر.
معنی بیت: ای معشوق چنان رفتی که برگرد وغبارراهت نیزنرسیدیم! غبار راهی که بر آن می گذری کجاست تا حافظ آن را به عنوان یادگاری ،ازنسیم صبادریافت و نگهداری کند.
 گویی ازصحبت مانیک به تنگ آمده بود
باربربست وبه گردش نرسیدیم وبرفت

  • رضا ساقی



هزار جهد بکردم که یار من باشی

مرادبخش دل بی‌قرار من باشی


معنی بیت: ای حبیب،برای آنکه تویارمن باشی ومقصودِ دل بی قرارمرا برآورده سازی سعی و کوشش فراوان کردم وهرکاری که لازم بودانجام دادم.
یارمن باش که زیب فلک وزینت دهر
ازمهِ روی تو واشک چوپروین من است

  • رضا ساقی



هُمای اوج سعادت به دام ما افتد

اگر تو را گذری بر مقام ما افتد


"هما" همان مرغ افسانه ای همایون است که گویند درقدیم هرگاه می خواستند پادشاه انتخاب کنند این مرغ را رها می کردند وبه دوش هرکس می نشست اوراانتخاب می کردند.
"مَقام یا مُقام"هردوبه معنای محلّ اقامت وقیام، مکان وجایگاه
اوج سعادت : کمال خوشبختی 
خوشبختی وسعادت به هماتشبیه شده ضمن آنکه خودِ هما نمادِ خوشبختیست هرجافرود آید باخودسعادت می آورد.
معنی بیت: ای محبوب وای معشوق، اگرازروی لطف ومرحمت به دیدارما (عاشقان)قدم رنجه کنی، همای بالاترین سعادت وخوشبختی به بام ما فرودمی آید وما رستگار وکامروا می گردیم......

  • رضا ساقی




هواخواه توام جانا و می‌دانم که می‌دانی

که هم نادیده میبینی وهم ننوشته میخوانی


هواخواه: هوادار،خواهان 
معنی بیت: ای عزیز دل، می دانم که تو خودنیک می دانی من چقدرهوادار وخواهان توهستم نیازی به گفتن ونوشتن نیست   تو باچشمان بسته می بینی و بدون آنکه مطلبی نوشته شود، به موضوع پی می بری ومطلب را در می ‌یابی. 
محترم داردلم کاین مگس قندپرست
تاهواخواه توشد فرّوهمایی دارد

  • رضا ساقی