هر که را با خط سبزت سر سودا باشد
شنبه, ۲۲ آذر ۱۳۹۹، ۰۳:۳۱ ب.ظ
هر که را با خط سبزت سر سودا باشد
پای از این دایره بیرون ننهد تا باشد
حضرت حافظ دراین غزل زیبا وکاملاً عاشقانه بامضامین بِکر وحافظانه، زیبائی رخسار وبی مِهری یاررا دستمایه ی خویش قرارداده وعواطف واحساسات درونی خود رانسبت به محبوب جذاب وخوش سیمای موردنظر، صمیمانه وبی ریاابرازنموده است. دراین غزل عاشقانه وعاطفی، هیچ اسمی ازمخاطب برده نشده وبه روشنی معلوم نیست که حضرت حافظ این غزل ناب را برای چه کسی سروده است لیکن نکته های ظریفِ خیال انگیز ومضامین لطیفی که درمتن غزل وجوددارد آدمی راچنان به مناطق بکرعاطفه واحساس ودلدادگی رهنمون می گردند که اهمیت نامشخص بودن ِمخاطب غزل، کاملاً کمرنگ شده ونامحسوس می گردد.
خط سبز : موهای لطیفی که درگرداگردچهره ی نوجوانان وجوانان می روید وبرزیبایی وجاذبه ی آنها فزونی می بخشد.
سودا: تجارت ومعامله ، نقطه ی سیاهی.
دایره : اشاره به گرداگردرخساریارکه رویش موهای لطیف، جذابیت آن راصدچندان است.
معنی بیت: هرکسی که مفتون وشیدای خطِ نورسته ی رخسارزیبای توگردد تا زمانی که نفس می کشد وزنده هست دیگر نخواهد توانست ازاین شیدایی ودلبستگی بیرون بیاید رهایی ازکمندجاذبه وکشش خط سبزتومحال وناممکن است. کدام صاحبدلیست که به شوق مشاهده ی جذابیتها وزیبائیهای رخسارتوپای دراین دایره ی جادویی وافسون برانگیزنهاده وتوانسته به اراده ی خویش ازاین دایره ی طلسمی خلاص گردد؟! هرکسی درگرداب خطِ سبزگرداگردِ رخسارتوگرفتارشد میل رهایی ازاین بند نداشته وتازمانی که زنده باشدبا اشتیاق، اسیرودربند باقی خواهدماند.
سودا: تجارت ومعامله ، نقطه ی سیاهی.
دایره : اشاره به گرداگردرخساریارکه رویش موهای لطیف، جذابیت آن راصدچندان است.
معنی بیت: هرکسی که مفتون وشیدای خطِ نورسته ی رخسارزیبای توگردد تا زمانی که نفس می کشد وزنده هست دیگر نخواهد توانست ازاین شیدایی ودلبستگی بیرون بیاید رهایی ازکمندجاذبه وکشش خط سبزتومحال وناممکن است. کدام صاحبدلیست که به شوق مشاهده ی جذابیتها وزیبائیهای رخسارتوپای دراین دایره ی جادویی وافسون برانگیزنهاده وتوانسته به اراده ی خویش ازاین دایره ی طلسمی خلاص گردد؟! هرکسی درگرداب خطِ سبزگرداگردِ رخسارتوگرفتارشد میل رهایی ازاین بند نداشته وتازمانی که زنده باشدبا اشتیاق، اسیرودربند باقی خواهدماند.
سبزه ی خطّ تودیدیم وزبُستان بهشت
به طلبکاری این مِهرگیاه آمده ایم
داغ سودای تواَم سِرّ سویدا باشد
خاک لَحد:خاک گور
سودا: دراینجااشاره به نقطه ی سیاهی که دردل لاله هست. دل شاعرنیزازحسرتِ وافسوس ، همچون لاله لکّه ی سیاهی درمیان دارد. دل ازاین منظرکه داغداروخونین است به لاله تشبیه شده است. لاله ازآن جهت که لکه ی سیاهی دردل خوددارد گل ِ همیشه عاشق هست وبه دل خون شده ی عاشق شباهت دارد.
سویدا: دانه ی دل که قدیمیان معتقدبودند درمیانه و وسط دل قراردارد. هم نشینی واژگان ِ لاله صفت و داغ وسویدا وسودا وسرّ دریک بیت وهمکاری جهت بازتاباندن ِ شدتِ خون شدن دل عاشق، کاربسیار ظریفیست وهمین اثربدیع به تنهایی رسانده ی نبوغ فوق العاده ی معماری چینش کلمات شاعر است وبه غیرازحافظ ازعهده ی هیچ کس دیگری برنمی آید.
معنی بیت: زمانی که همانندلاله،با دل خون شده از خاک گوربرمی خیزم هماندم رازمن برملامی گردد وآن اینکه داغ حسرت عشق تو تنهاسرمایه وهمه ی آن چیزیست که من درمیان دل دارم. جز سودای تو هیچ سرّی درسرمن نیست واین داغی ِ دل، نشانه ی روشن دلدادگی من درروزقیامت خواهدبود همانگونه که لکه ی سیاهی درمیان لاله، رازعاشقی اورا آشکارکرده، اسرارمرا برملاخواهدنمود.
نسیم زلف توچون بگذردبه تربت حافظ
زخاک کالبدش صدهزارلاله برآید
به طلبکاری این مِهرگیاه آمده ایم
من چو ازخاکِ لَحدلاله صفت برخیزم
داغ سودای تواَم سِرّ سویدا باشد
سودا: دراینجااشاره به نقطه ی سیاهی که دردل لاله هست. دل شاعرنیزازحسرتِ وافسوس ، همچون لاله لکّه ی سیاهی درمیان دارد. دل ازاین منظرکه داغداروخونین است به لاله تشبیه شده است. لاله ازآن جهت که لکه ی سیاهی دردل خوددارد گل ِ همیشه عاشق هست وبه دل خون شده ی عاشق شباهت دارد.
سویدا: دانه ی دل که قدیمیان معتقدبودند درمیانه و وسط دل قراردارد. هم نشینی واژگان ِ لاله صفت و داغ وسویدا وسودا وسرّ دریک بیت وهمکاری جهت بازتاباندن ِ شدتِ خون شدن دل عاشق، کاربسیار ظریفیست وهمین اثربدیع به تنهایی رسانده ی نبوغ فوق العاده ی معماری چینش کلمات شاعر است وبه غیرازحافظ ازعهده ی هیچ کس دیگری برنمی آید.
معنی بیت: زمانی که همانندلاله،با دل خون شده از خاک گوربرمی خیزم هماندم رازمن برملامی گردد وآن اینکه داغ حسرت عشق تو تنهاسرمایه وهمه ی آن چیزیست که من درمیان دل دارم. جز سودای تو هیچ سرّی درسرمن نیست واین داغی ِ دل، نشانه ی روشن دلدادگی من درروزقیامت خواهدبود همانگونه که لکه ی سیاهی درمیان لاله، رازعاشقی اورا آشکارکرده، اسرارمرا برملاخواهدنمود.
نسیم زلف توچون بگذردبه تربت حافظ
زخاک کالبدش صدهزارلاله برآید
تو خود ای گوهر یک دانه کجایی آخر
کز غمت دیده ی مردم همه دریا باشد
"گوهر یکدانه" : ایهام دارد:۱ـ ذات بی آلایش وبی همانند ۲ـ مروارید ومرجان کمیاب وگرانبها، رساننده ی ارزش والا وبی مثال وجودمحبوب و استعاره ازدردسترس نبودن وکیمیا شدن وجوداو
دیده ی مردم: ایهام دارد۱ـ چشمان مردم (چشمان عاشقانت) ۲ـ چشم ِ مردمک (درمعنای دوم ، دیده، دارای شخصیتی شده که خودش نیزچشم داردوازاندوه فراق دریای خون است)
دراین بیت همانند اغلب غزلیات حافظ، واژگان ازخویشاوندان نزدیک یکدیگرانتخاب شده اند و ارتباط ظاهری وپیوندمعنایی نزدیکی دارند:
«گوهر یکدانه» همیشه نایاب وازنظرهاپنهان است
«دریا» گوهر ازاعماق دریاها وبه سختی بدست می آید
«دیده ی مردم»(مردمک چشم)
معنی بیت: ای محبوب، ای کیمیا که همانندِ دانه ی مرجان ومروارید وجودت ارزشمند وپربها لیکن دردسترس نیستی، توکجا نهان شده ای که ازغم واندوهِ فراقِ تو چشمان مردم (عاشقانت) ازگریه واشگ مثل دریاشده است؟.
این بیت علاوه برمعنای سطحی،معنای عارفانه ی دیگری نیزدردل خود دارد. بانظرداشت اینکه گوهرازدل واعماق دریاهابه دست می آید وجایگاه آن دردل دریاهاست درنگاه سطحی به چشم دیده نمی شود. معشوق نیزبه عبارتی دردل دریای چشمان عاشقان قرار دارد وآنها بیهوده به دنبال گوهرمقصود (معشوق) دربیرون ازدریا مشغول جستجو هستند غافل ازآنکه گوهردردل دریاست نه بیرون ازآن.
سالهادل طلب جام جم ازما می کرد
آنچه خودداشت زبیگانه تمنّا می کرد.
از بُنِ هر مژهام آب روان است بیا
اگرت میل لب جوی و تماشا باشد
صدجوی آب بسته ام ازدیده برکنار
بربوی تخم مِهرکه دردل بکارمت
چون گل ومِی دمی ازپرده برون آی ودرآ
که دگر باره ملاقات نه پیدا باشد
مُردم دراین فراق ودرآن پرده راه نیست
یاهست وپرده دارنشانم نمی دهد
ظِلّ مَمدودِ خم زلف تواَم بر سر باد
کاندر این سایه قرار دل شیدا باشد
ممدود: بلند وطولانی
شیدا:مفتون،دلداده وعاشق
معنی بیت: الهی که سایه ی بلندِ خم زلف تو بر سر منِ عاشق، مستدام وبرقرارباد که قرار وآرامش دلِ دلدادگان، تنهادرزیرچنین سایه ای بدست می آید.
ای آفتاب خوبان میجوشد اندرونم
یک ساعتم بگنجان درسایه ی عنایت
چشمت ازنازبه حافظ نکندمیل آری
سرگرانی صفت نرگس رعنا باشد
رعنا: خوشگل وزیبا، خودپسند ومغرور
نرگس رعنا: استعاره ازمحبوب ِ نرگس چشم ِ خوش قدوقامت
معنی بیت: ازروی نازواِفاده، چشمان توبه حافظ تمایلی نشان نمی دهد وبه اونگاه نمی کند آری این سرسنگینی ازویژگیها وخصلتهای زیبارویان ِ نرگس چشم ،مغروراست که چشمانشان از تکبّروغروربه سمت عاشق نمی چرخد.
غرورحُسنت اجازت مگرنداد ای گل
که پرسشی نکنی عندلیب شیدارا
- ۹۹/۰۹/۲۲
- ۳۶۴ نمایش