حافظانه

شرح غزلیات حافظ

حافظانه

شرح غزلیات حافظ

برداشتهای شخصی من از غــزلهای پیامبر عشق و ادب حضــرت حافـظ

دنبال کنندگان ۳ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
بایگانی
آخرین نظرات

نکته ای دلکش بگویم خال آن مَه‌روببین

شنبه, ۲۲ آذر ۱۳۹۹، ۰۳:۴۹ ب.ظ



نکته ای دلکش بگویم خال آن مَه‌روببین

عقل وجان رابستـه‌ی زنجیرآن گیسوببین


این غزل را حافظ  در ستایش شاه منصور که پادشاهی شجاع ودلیر وبسیاروطن دوست بوده سروده است. همچنانکه ازحافظ سراغ داریم غزل راآمیخته به نکته های عرفانی نموده وبارمعنایی غزل راغنی سازی نموده است. حافظ برای شاه منصور قصیده و اشعار دیگری نیز دارد و مدح او نه ازروی تملّق ومصلحت اندیشی،بلکه از صمیم قلب و از روی ایمان و به خاطر شجاعت و شهامت و مردانگی های اوصورت گرفته است..........


 گویند شاه منصور در سال 795 در جنگی که با تیمور کرد تا قلب لشکر و سراپرده ی ِاو پیش رفت و تیمور با چادر زنانه از خیمه فرار نمود!. سرانجام شاه منصور در جنگ با تیمور به شهادت رسید.
"نکته" هم به نقطه ی خال اشارت دارد وهم به معنای مطلبی ظریف ونکته ای لطیف ونغزاست.
معنی بیت: گوش کن یک مطلب نغز ولطیف برایت بگویم خالِ خیال انگیز آن خوش سیمای دلستان راببین. ببین که چگونه عقل وجان وهوش تسلیم جاذبه وکششِ اوشده ودرحلقه های زنجیرگیسوی نگار به بند کشیده شده اند!
مطلبِ دلکش که شاعر ازآن به عنوان نکته یاد کرده همین فرآیندِ سِرّآمیزوخیال پرورعشق است که درهمه حال برعقل وجان ودل غالب است. جهان وهرچه دراوهست ازابتدای خلقت یک سِیر تغییروتکامل راپیش گرفته وبی وقفه همه چیز درحالِ تغییر ودگرگونیست الّا عشق وجاذبه های زیبایی که ازابتدا به همان سیاق بوده وبنظرمی رسد تاجهان ِ هستی باقیست،عشق وعشقبازی نیزهمچنان درتجلّی خواهدبود.
دراَزل پرتوحُسنت زتجلّی دَم زد 
عشق پیداشد وآتش به همه عالم زد
شاید"خال آن مَه روببین" اشاره به خالِ صورتِ شاه منصور بوده باشد،امّااین همه ی ماجرا نیست. فلسفه ی توجّه کردن به "خال" بحثِ مفصّلی درعالم عرفان است. شکل ِ ظاهری "خال" شبیهِ یک "نقطه" است البته فقط شباهتِ ظاهری نیست بلکه درمعنا نیزهمانندِ "نقطه" هست وهمین شبیهِ نقطه بودن   ازلحاظ ظاهر و باطن است که آن رااینقدراسرارآمیز وجادویی کرده است. برای درک درست این نکته،نقطه را ازمنظر (خطّاطان)خوشنویسان نگاه می کنیم. درعرصه ی خوشنویسی همه چیزازنقطه آغازمی شود. نقطه معیار وسنجش ِ ضخامت وباریکی واندازه ی طول وعرض ِ حروفات وکلمات است. برای مثال الف ازکشیده شدنِ "نقطه"به سمتِ پائین به اندازه ی سه نقطه خَلق می شود.اندازه ی هرنقطه نیزمیزان پهنای نوکِ قلم ِ نویسنده است. و"ب" ازکشیده شدن یک نقطه درطول به اندازه پنج نقطه و"ب" کشیده یابزرگ، به اندازه ی  هفت الی یازده نقطه شکل می گیرد. تمام حروف وکلمات از"نقطه" زائیده می شود وبه عبارتی نقطه به مثابهِ نطفه هست. بنابراین نقطه مرکزوحدتِ وجودِ کلمات است وتمام کلمات ازآن تکثیرمی شودودرنهایت خط تولیدمی گردد. خداوند درنظرگاهِ عارفان همانند"نقطه" هست به این معناکه همه چیزازاوشکل گرفته وکثرت یافته است.
 "خط" در فرهنگِ عرفانی، مـَدار تمام کثـرات و تعیّنات است و "نقطه" وحدتِ کثـرات و مبـدأ کثـرت است. حالا نقطه ی "خال" نیز درزیبایی همین جایگاه رادارد وتداعی کننده ی نقطه ی وحدت است. 
یعنی زیباییِ رخسار ازنقطه ی "خال" تکثیرمی شود. اگرتوجّه داشته باشیم هنگامی که به رخسارکسی نگاه می کنیم اگردرصورتِ اوخالی وجود داشته باشد آن خال کانونِ توجّهِ ما واقع می گردد،گویی که خال، اجزاءِ پراکنده ی  زیبایی رابه یکدیگرپیوندمی زندوبه آنها وحدت می بخشد.
مَدارنقطه ی بینش زخال توست مرا
که قدر گوهریکدانه جوهری داند.



عیبِ دل کردم که وحشی وضع وهرجایی مباش

گفت چشم شیرگیـر و غنـج آن آهـو بـبـیـن


غـَنج :غمزه وکرشمه اَداهای فریبنده ونازکردن
وحشی وضع: کسی که به هیچ روی آرام وقرار ندارد وبی تابی می کند.
"شیـرگیـر": قوی ترازشیر شکارچیِ شیر
معمولاً شیـر آهو را شکار می‌کند ، در اینجا چشم آهو است که شیر را شکار می‌کند.ازدلِ هرجایی وعاشق پیشه ی خود ایرادگرفتم که چرا اینقدرهر جایی هستی وهمانندِ وحشی ها غیرقابل کنترلی؟ آرام بگیر ومطیع ورام باش پاسخ داد: عشوه ها وحرکاتِ دلبرانه ودل ستاننده ی آن دلبرآهووَش راببین که چگونه وسوسه انگیز وفریبنده اند! گیرایی ِچشمان آن دلبر آهووَش رانگاه کن که قدرتِ شکارکردنِ شیر وازپای درآوردنِ او را هم دارند!
حافظ رندانه پاسخی ازجانبِ دل به خودش می دهد که دلیلِ  هرجایی بودنِ دل را بپذیرد وقانع گردد.اورا نکوهش نکندو به دل حق بدهد واورا بیشتر ازپیش درک کند.
به آهـوان نــظـر شیـر آفـتــاب بـگیـر
به ابروان دوتا قوس مشتـری بشکن


حلقـه‌ی زلـفـش تماشـاخانـه‌ی باد صباست

جان صدصاحب دل آنجابسته‌ی یک مو ببین


معنی بیت: حلقه های توبرتوی گیسوی یارتماشاگه نسیم سحرگاهی ِ صباست. بادصبا هرروزصبحگاهان،مشتاقانه به این تماشاگهِ خیال انگیز سرمی زند ازعطروبوی ِ آن سرمست شده ودرمیانِ حلقه های معطّربه سیروسیاحت می پردازد،باتارها وحلقه های گیسوی یاربازی می کند. حافظ بگونه ای ماهرانه صبا رادر این تماشاخانه  جای داده که گویی صبانیز عاشق این تماشاگه شده ونمی تواند روزی ازسرزدن به این جلوگاهِ رویایی خودداری کند.
درهرحلقه ای جانِ صدها عاشقِ شیداراببین که چگونه به بندکشیده شده اند! 
تردیدی نیست که همه ی این جانهایی که به بندکشیده شده اند عاشقانه ومشتاقانه پای به این تماشاخانه گذاشته اند!  اصلاًتماشاخانه  معمولاً جائیست که تماشاگران از روی اشتیاق وعلاقه می روند نه ازروی اجبار وبی میلی. ضمن ِ آنکه ازلحاظ فیزیکی وساختمانی نیزتماشاخانه باحلقه های گیسو تناسبِ زیبایی دارد. به استنادمستنداتِ تاریخی، در قدیم تماشاخانه ها واَماکن عمومی را گرد و حلقوی می‌ساخته‌اند.  هنوزهم تماشاخانه های پهلوانان و معرکه گیران وشاهنامه خوانان خیابانی وکلاًتئاترخیابانی بصورتِ گردهم آیی شکل می گیرد. حقیقتاً عملکردِ حافظ درانتخابِ واژه هاوخَلقِ مضامین ِ بکروخیال انگیز تماشائیست.
گفتی که حافظادل سرگشته ات کجاست؟
درحلقه های آن خم ِگیسونهاده ایم.


عابدان آفتاب از دلبـر ما غافلند

ای ملامت‌گوخدارا رومبین آن روببینن



عابدان آفتاب: خورشیدپرستان استعاره ازظاهربینان
رومبین: ظاهر رامبین
آن روببین: آن روی سکّه راببین
معنی بیت: خورشیدپرستان که به مذهبِ خویش می نازند وچنین می پندارند که معبود و محبوبِ آنها چون منبع ِ نور وروشنائیست ازهمه ی معبود ها برتراست،آنها ازمحبوب ومعشوق ِ ما غافل وبی خبرهستند. ای سرزنش کننده ی ِ طریق عشق، ظاهرمبین مباش وآن روی سکّه رانیزببین.
 معبودِ ما همان کسیست که نورخورشید وماه وستارگان وهمه ی کائنات ازجانبِ اوست. اوجانِ همه ی هستیست وآفتاب وهمه ی سیّارات وستارگان که اینچنین نورافشانی می کنند تنها یک فروغ ِ رویِ منوّر اوهستند.
شهسوارمن که مَه آئینه دار روی اوست
تاج ِخورشیدِ بلندش خاکِ نَعلِ مَرکب است


زلـف دل دزدش صبا را بند بـر گردن نهاد

بـا هـــواداران رهـرو حـیله‌ی هندو ببین


هندو: مردسیاه، درآن روزگاران، راهزنان راهندو می گفتند. حافظ به جهتِ دل دزدبودن، زلفِ سیاه راهندوگفته است. کنایه از زرنگی وچابکی درربودن دل است.
معنی بیت: زلفِ دلستاننده ی دلبرچه جادو وچه جاذبه ای  دارد که صبا رانیز اسیر وشیدای خودکرده است.جادویی که اَمرمَحال راممکن می سازد. بستن ِ گردنِ نسیم درحقیقت غیرممکن است! امّا جادوی زلفِ دلبرحافظِ  محال اندیش، ازعهده ی آن برآمده وبندِ تعلّق برگردنِ صبا افکنده است. پس بی دلیل نیست که هر روزبه تماشاخانه ی حلقویِ زلفِ یارمی پیچد وسر درکمندش می نهد.
ترفند وحیله گری این زلفِ سیاه راببین که با دوستدارانش چگونه رفتارمی کند وچه راحت آنهارااسیروگرفتارمی کند!.
هم جان بدان دونرگس جادونهاده ایم
هم دل بدان دوسُنبل گیسونهاده ایم


این که من درجست وجوی او زخود فارغ شدم

کس ندیده‌ست ونبیندمثلش از هر سو بـبین


این بیت اشاره مستقیم به شاه منصوراست.
دلیل اینکه من این همه من سنگِ اورابه سینه می زنم وبه دنبالِ پیداکردنش، ازخودبیخودشده وعاشق وشیفته ی اوشده ام بیجانیست.
ازهرطرف که اورانگاه کنی، ازهریک ازویژگیهای او سخن بگویی،هرطورکه اورا قضاوت کنی، هیچکس را (دروطن پرستی،شجاعت و جنگجویی) همانندِ اونخواهی یافت.


حـافظ اَر درگوشه‌ی محراب می‌نالدرواست

ای نـصیحت‌گو خدا راآن خم ابرو بـبـیـن


محراب : جائی در مسجد که  سقف آن قوسی وکمانی شکل است و امام جماعت در آنجا نـمـاز می‌گزارد.
معنی بیت:
حافظ اگر درگوشه ی محراب به دعا وزاری پرداخته وشب وروزناله وافغان می کند بی سبب نیست ای نصیحت گو که مراازاین کار منع می کنی محض رضای خدا کیفیّتِ کمانِ ابروانِ اوراخوب نگاه کن،آیا توبه من حق نمی دهی؟ جاذبه وکشش ِ محراب گونه ی آن ابرو، مرا وادارساخته که به گوشه ی محراب پناه بیاورم وبه تضرّع وناله بپردازم؟ بااین کارآلام درونی ام اندکی تسکین می یابد!
حافظ با بست درنشستن درگوشه ی محراب، آتش اشتیاق به ابروان معشوق را دردل فرومی نشاند وبادیدن ِ قوس وکمانِ محراب،خاطره ی کیفیّت ابروانش رادرجان ودل 
خویش زنده نگاه می دارد.
درنمازم خم ابروی توبایادآمد
حالتی رفت که محراب به فریادآمد


از مـراد شاه مـنصور ای فـلک سربرمَتاب

تـیــزی شـمشـیـر بـنـگـرقوّتِ بازوببین


مـُراد : خواسته ، آرزو ، کـام
مـعـنـی بـیـت : ای چرخ فلک ای آسمـان، خواسته ها وآرزوهای شاه منصوررابرآورده کن وازاین اَمرسرپیچی مکن که اوشایستگی ِ دستیابی به آرزوهایش رادارد، تیزی وبُرندگیِ شمشیـر و زور بازوی ِ فوق العاده یِ اورا نـگاه کن.
سپهردورخوش اکنون کند که ماه رسید
جهان به کام دل اکنون رسدکه شاه رسید

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۹۹/۰۹/۲۲
  • ۲۶۸ نمایش
  • رضا ساقی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی