نقد ها را بـُوَد آیا که عیاری گیرند
شنبه, ۲۲ آذر ۱۳۹۹، ۰۳:۵۱ ب.ظ
نقد ها را بـُوَد آیا که عیاری گیرند
تاهمه صومعهداران پی کاری گیرند
نقدها: پول،زروسیم ،دراینجا هرچیزی که با آن معامله کنند. منظورهمان "خرقه" هست که وسیله ی تجارت ومعامله ی صوفیان است.! "خرقه" داراییِ صوفیست! به این وسیله بهشت رامی خرند! جاه وجلال برای خودشان تهیّه می کنندوووو...
عیاری گیرند: مَحکی به آن بزنند ومیزان خالصی وناخالصی آن راتعیین کنند تاماهیّتشان آشکارگردد.
معنی بیت: آیا این امکان دارد که این خرقه های صوفیان را مَحَکی بزنند تا عیاردقیق آن مشخص گردد؟ تاببینیم این مدّعیان چقدر خلوص نیّت دارند وچه میزان ریاکارند! اگرچنین اتّفاقی رُخ دهد وعملکرد ونیّاتِ مدّعیان موردِسنجش وارزیابی دقیق قرارگیرد،حُقّه بازی وفریبکاری آنها برمَلاخواهدشد! اطمینان دارم که صوفیان وصومعه داران دراین آزمون روسیاه شده وصومعه هارا رهاکرده وبه دنبال کسب وکاردیگری خواهندرفت؟
درجهان بینی حافظانه؛ خداوند وحقیقت را درمساجذ ومعابد وصومعه ها نمی توان یافت. تنها کسانی که به این مکانها می روندکه نتوانسته اندحقیقت را دردرون خویش پیداکنند دل ودرون هرکسی پاکترین نیایشگاه وبهترین معبداست. کسانی که نیایش خالصانه رادرمعبد درون درک نکرده اند به معابدوصومعه ها پناه می برند.
بیابه میکده وچهره اَرغوانی کن
مروبه صومعه کانجا سیاهکارانند. ......
مَصلحت دیدمن آنست که یاران همه کار
بـگـذارند و خـم ِ طُـرّهی یـاری گیرند
طُرّه: بخشی اززلف که به پیشانی بریزند.
معنی بیت: نظرمن این است که صوفیان ودرویشان وکلاً همه ی فرقه ها ومذاهب،باورها واعتقاداتشان را رها سازند وبه جای آن عشق راجایگزین نمایند عاشق شوند وطُرّه ی دلداری راگرفته وبه عشقبازی بپردازند که بهترین نوع نیایش دلدادگی وخالصانه ترین سبکِ عبادت همین عشقبازیست .
هرآنکس را که درخاطرزعشق دلبری باریست
سپندی گوبرآتش نه که دارد کاروباری خوش
خوش گرفتنـد حریفان سر زلـفِ ساقی
گر فـلکشـان بگذارد که قـراری گـیرند
حریفان:هم پیاله ها، دراینجا رندان وعاشقان ِ ساقی، کسانی که دل به غمزه ی ساقی باخته اند.
معنی بیت: هم پیاله ها ورندان ونظربازان، خوب نشانه رفته وزلفِ دلنواز ساقی رابدست گرفته اند،لیکن باسابقه ای که ازچرخ روزگار داریم بعیداست که گردش ِروزگار اجازه دهد آنها همچنان زلف ساقی را دردست داشته وکامرانی کنند. فعلاً که اوضاع فلک بی سروسامانست تامی توانیدبه عیش وعشرت بپردازید چراکه اگرفلک به خودآید وسامان گیرد هرگز نخواهدگذاشت به این آسانی به کامرانی وخوشباشی مشغول شوید.
تابی سروپاباشداوضاع فلک زین دست
درسرهوس ساقی دردست شراب اولی
قـوّتِ بازوی ِ پرهیز به خوبان مفروش
که دراین خیل حصاری به سواری گیرند
دراین خیل: دراین گروه ودراین سپاه ،منظور خیل خوبان است
حصار: قلعه استعاره ازدل است که درحصارقفسه ی سینه به دژ شبیه است.
سواری: یعنی یک سوار، یکی ازاین خوبان،
معنی بیت: مغرورمباش وبه قدرتِ خویشتن داری ِ خویش درمقابل خوبرویان مناز، جلوه گری آنهابسیار وسوسه انگیز ونفوذپذیراست نمی توانی مقاوت کنی، زیرااین سپاهِ خوبان قادرندبایک سوارکار یک دژمستحکم را فتح کنند!
خوبان ازاین جهت که صاحب تیروکمان(ابرو ومژکان وغمزه) هستند به زیبایی به سوارکاران جنگی تشبیه شده اند.
هرچه قدرهم قدرتِ پرهیزگاری داشته ویازیرک وباهوش باشی درنهایت شکاراین شکارچیان ماهر وسوارکاران چابک (خوبرویان) خواهی شد.
اگرچه مرغ زیرک بود حافظ درهواداری
به تیرغمزه صیدش کردچشم ِ آن کمان ابرو
یارب این بچّهی تُرکان چه دلیرندبخون
که به تیرمژه هرلحظه شکاری گـیـرند
بچّه ترکان: نوجوانان تُرک
معنی بیت:درادامه ی بیتِ قبلی، خداوندا این نوجوانان ِتُرک چقدر بی باک وشجاع هستند که هرلحظه اراده کنند به تیرمژگان شکاری می گیرند هیچ شکاری قدرت فرارندارد!
فغان کاین لولیان ِشوخ ِشیرین کار شهرآشوب
چنان بردندصبرازدل که ترکان خوان یغمارا
رقـص بر شعرتَر و نالهی نی خوش باشد
خاصه رقصی که درآن دست نگاری گیرند
رقص یکی ازپیچیده ترین وشگفت انگیزترین رفتارآدمیست. تنهاکسانی می توانندبرقصندکه به زندگی عشق می ورزند آنهاکه ازخشم وکینه وحسدسرشارند ازاین لذت محروم وبی نصیب هستند. ازهمین روست که حافظ ازعیش ونوش وجشن ورقص وشادمانی حمایت کرده ومردم رابه انجام آن تشویق می کند. جشن ورقص وآواز بی ریاترین واکنش آدمی به زندگانی وقدردانی ازموهبت زندگیست. رقص هیچ هدفی ندارد مقصود ومنظوری ندارد ولی لذت بخش است تاثیری باطنی وشگرف دارد. رقص درک عمیق حضور زندگی وسرمست شدن ازموهبت زندگانیست بی آنکه بدانیم زندگی چه معنایی دارد. رقص هیچ ارتباطی به گذشته وآینده ندارد ومارادرکانون «حال» نگاه می دارد وکامیابی وسروروشعف نصیبمان می کند.
معنی بیت:
رقص وپایکوبی باشعرباطراوت وآوازنی خیلی دل انگیز ودلچسب ودلگشاست به ویژه آن رقصی که عاشق ومعشوق دست دردست هم رقم زنند بسیاردل انگیزتر ودلنشین تر و دلچسب تراست.
حاجتِ مطرب ومی نیست توبُرقع بگشا
که به رقص آوردَم آتش رویت چوسپند
حافظ ابنای زمان راغم مسکینان نیست
زین میان گر بتوان بِه که کناری گیرند
ابنای زمان : پسرانِ این دوروزمانه
کنار گرفتن : هم به معنی ترک کردن وبه گوشهای خزیدن است هم به معنای بوس وکنار و آغوش
معنی بیت : ای حافظ پسران این دور وزمانه راهیچ غم بیچارگان ( عاشقان دلشکسته و تهیدست ) نیست وبسیارسینگین دلند. بهتر آنست که از مردم کناره گیری کنی و گوشه ی عُزلت گُزینی یا بهتر این است که سعی کنی کسی راپیداکنی وبه بوس وکنارو آغوشش دل خوش کنی .
گرآن شیرین پسرخونم بریزد
دلاچون شیرمادرکن حلالش
باید پذیرفت که حافظ دردوره ای اززندگانی ِ پُرشیب وفرازش،حالاتِ متفاوتی راتجربه کرده، همانندبسیاری ازآدمیان،مرتکبِ گناه شده، به فسق وفجور مبادرت ورزیده، میگساری کرده وووو......
امّا باید این رانیزپذیرفت که حافظ دربرون رفت ازاین تحولّات روحی روانی،تبدیل به اَبرانسانی آزاده منش، آزاداندیش، عاشق پیشه، پاک باطن، پاک رفتار وپاک گفتار ووارسته ازبندِ تعلّقاتِ دنیوی شده وباروح وروانی پاک ومنزّه به دیدارحق شتافته است.
قدم دریغ مَدارازجنازه ی حافظ
گرچه غرق گناهست می رود به بهشت.
- ۹۹/۰۹/۲۲
- ۱۹۵ نمایش