حافظانه

شرح غزلیات حافظ

حافظانه

شرح غزلیات حافظ

برداشتهای شخصی من از غــزلهای پیامبر عشق و ادب حضــرت حافـظ

دنبال کنندگان ۳ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
بایگانی
آخرین نظرات

هرآنکوخاطرمجموع ویاری نازنین دارد

شنبه, ۲۲ آذر ۱۳۹۹، ۰۳:۲۷ ب.ظ





هرآنکوخاطرمجموع ویاری نازنین دارد

سعادت همدم اوگشت ودولت همنشین دارد


خاطرمجموع: خاطرآسوده وجمع
دولت: بخت واقبال
همدم : هم نفس ، معاشر، مصاحب .
معنی بیت: هرآنکس  که خاطری آسود وآرام  و معشوقی دوست داشتنی دارد بداندکه سعادت، رستگاری وتوفیق نصیب اوشده وبخت واقبال نیک بااوهمراه وهمنشین است.
دراَزل هرکوبه فیض دولت ارزانی بُوَد
تاابدجام مُرادش همدم جانی بُوَد



حریم عشق را درگه بسی بالاتر از عقل است

کسی آن آستان بوسدکه جان درآستین دارد


این بیت نغز وپُرمایه،نکته ی بنیادی ِ وشالوده ی جهان بینیِ حافظانه هست. چراکه درنظرگاه متشرّعین عقل وشرع بایکدیگراتحادّی زوال ناپذیردارند یعنی می بینیم آنچه راکه شریعت روامی دارد بی تردید عقل نیز آن رامی پذیرد و متقابلاًهرآنچه راکه عقل روامی دارد درشریعت نیزازجایگاه قابل قبولی برخوردار می گردد وهرگزاین دودر تقابل همدیگرقرارنمی گیرند.
امّا درمبحثِ عشق اینگونه نیست و عقل نه تنها دراین ولایت هیچکاره هست وجایگاه والایی ندارد بلکه گاه درتقابل بادرعشق نیزقرارمی گیرد.!  مهمترین محل اختلاف عقل وعشق دراین نکته هست که عقل؛ مصلحت گرا واهل حساب وکتاب وگرفتن ومنطق است لیکن عشق؛ ایثارگر وبخشنده و ریسک پذیراست. 

 حافظ زمانی که راه خود رااز متشرّعینِ متعصّبِ یکسونگر جدا ساخت وطریق عشق راانتخاب نمود از همان زمان بودکه تصمیم گرفت ابتدا عقلِ مصلحت گرا را،با رَه توشه ای ازشراب ازشهر هستی به شهرنیستی روانه کند و برای همیشه ازشرّ وسوسه های آزارنده ی آن آسوده خاطر گردد. بااینکارنه تنها فاصله ی حافظ بامتشرّعین بیشتر وبیشترشد بلکه درست درنقطه ی مقابل آنها قرار گرفت ومابین این دوتفکّر، رزمگاهی به وسعت تاریخ پدیدارگردید ودوبینش ودونگره یکی ازنوع رندیِ حافظانه ودیگری تفکّر متعصّبینِ پیش پابین به نبرد با یکدیگرپرداختند.
حریم : پیرامون و گِرداگرد هرچیزی یاجایی، محدوده ی متعلّق به چیزی یاجایی، دراینجا موقعیّت، جایگاه، بارگاه
درگه: درگاه،آستان
درآستین داشتن : حاضروآماده داشتن 
معنی بیت: مقام وجایگاهِ عشق بسیاروالاتر از جایگاه عقل است هرکسی به این بارگاه دسترسی ندارد کسی می تواند وارد این حریم شود وبوسه برآن آستان بزندکه دست ازجان شُسته وهرلحظه آماده ی فداکاری وایثارجان بوده باشد.
قیاس کردم وتدبیرعقل درره عشق
چوشبنمیست که بربَحرمی کشد رقمی


دهان تنگِ شیرینش مگر مُهر سلیمان است

که نقش خاتم لَعلش جهان زیر نگین دارد


دربعضی نسخه ها به مُهر مُلک ثبت شده که بنظردرست نیست. چراکه دهان یارمعمولاً به کوچکی وتنگی توصیف می شود نه گشادی! علاوه براین باتوجّه به معنای مصراع بعدی که اشاره به نگین انگشتری دارد حدس مارابه یقین نزدیکترمی سازد زیرا درآن روزگاران مُهرپادشاهان وبزرگان برروی نگین انگشتری(عقیق) حک می شد. لبهای سرخ ولعلگون نیز با عقیق تناسب دارد. گذشته ازاینهاحافظ درجای دیگرنیزچندین باردهان ولب وبوسه ی یار رابه مُهر تشبیه کرده است.
دردل ندهم رَه پس ازاین مِهربُتان را
مُهرلبِ اوبردراین خانه نهادیم.
خاتم: انگشتری
نقش خاتم لَعل اَش : نقش نگین انگشتری اش 
معنی بیت: دهان تنگِ معشوق مگر مُهرحضرت سلیمان است که اینچنین درعینِ کوچکی، نقشه ی کلّ جهان زیرنگین انگشتریِ اوست! یعنی همه ی جهان تشنه ی بوسه او وتحت فرمان اوست.
ازلعل توگریابم انگشتری زینهار
صدمُلکِ سلیمانم درزیرنگین باشد


لبِ لعل وخط مُشکین چو آنش هست واینش هست

بنازم دلبرخود را که حُسن اَش آن و این دارد


لب لعل: لب آبدار وسرخ
خط مشکین : موهایی که گرداگردصورت وپشت لب می روید هم خوشبو ومعطّراَند وهم سیاه
احتمالاً درثبت این بیت نیزازسوی خطّاطان اشتباهی رخ داده است بنظرچنین می رسد که صورت درست اینگونه بوده باشد:
"لبِ لعل و خط مشکین چو این اَش هست و آن اَش نیست"
بدین دلیل که حافظ احتمالاً قصد داشته این نکته را برساند که دلبرانِ بسیاری هستند که لب لعل وخط مشکین دارند لیکن ("آن" به معنای جذابیّت وگیرایی) راندارند بنازم دلبر خودرا که هم این (لعل لب وخط مشکین) دارد هم آن( گیرایی وافسون وجاذبه)
شاهد آن نیست که مویی ومیانی دارد
بنده ی طلعتِ آن باش که "آنی" دارد


به خواری منگرای مُنعم ضعیفان ونَحیفان را

که صَدر مجلس ِ عزّت گدای رهنشین دارد


خواری: به دیده ی تحقیر وحقارت
نَحیف: ضعیف ولاغر
مُنعم : کسی که ازنعمت فراوان برخورداراست.
گدای ره نشین: فقیری که خانه به دوش وراه نشین است.
عزّت: عظمت،بزرگواری، سرافرازی، کرامت
امّافقیرچگونه می تواند درصدر مجلس عزّت بوده باشد؟  درنظرگاه حافظ،فقیران وتُهیدستان (البته منظور درویشان ورندان وپاکبازان هستند ) بدان سبب که مناعت طبع حفظ کرده وآبروی فقرو قناعت نمی فروشند همیشه عزیز ومحترم می باشند ودرمجلس عزّت برصدرتکیه می زنند.
معنی بیت: ای کسی که دارای ثروت ونعمت هستی به آنانکه فقیروضعیف خانه به دوش هستند به چشم حقارت نگاه مکن گدایان راه نشینی که تومی بینی ازدولت عشق،بهترین عشرت ها را درنداری وناتوانی می کنند ازسرفقر وافتخارگوشه ی تاج سلطنت می شکنند وبرصدر مجالس عزّت تکیه می زنند.
ازجاه عشق ودولتِ رندان پاکباز
پیوسته صدرمصطبه هابودمَسکن اَم


چو برروی زمین باشی توانایی غنیمت دان

که دوران ناتوانی‌ها بسی زیر زمین دارد


معنی بیت : هنگامی که ازنعمتِ زندگانی برخوردارهستی،سلامتی وتوانمندی راقدربدان واز آن مراقبت کن که این موهبت دیری نخواهد پائید وورق برگشت خواهدخورد.چرخ روزگار اوضاع راعوض خواهدکرد و همه ی توانمندان در زیرزمین عاجز وناتوان خواهندخفت.
وضع دوران بنگرساغرعشرت برگیر
که بهرحالتی این است بهین اوضاع


بلاگردان جان و تن دعای مُستمندان است


که بیندخیرازآن خرمن که ننگ ازخوشه چین دارد؟


خوشه چین: فقیران ونیازمندانی که ،خوشه های اطرافِ خرمن را جمع آوری وباآنها رفع نیازمی کنند.
مستمندان: فقیران وتهیدستان را دریاب که دعاهای آنان اثربخش اند وقدرت آن رادارند که بلاها و مصیبت هاراخنثی کنند. آخرکسی که دل فقیرانِ خوشه چین رامی شکند و آنهاراباحقارت ازخود می راند، چگونه انتظاردارد از خرمن خویش(مال ودارایی خویش) خیروبرکت ببیند؟
دایم گُل این بُستان شاداب نمی ماند
دریاب فقیران را دروقتِ توانایی


صبا ازعشق من رمزی بگو با آن شهِ خوبان

که صد جمشید و کیخسرو غلام کمترین دارد

رمز: نشانه مخصوص ، دراینجا شرح مختصر
صبا: بادسحرگاهان که پیامرسان ورابط عاشق ومعشوق است.
جمشید وکیخسرو: هردو ازپادشاهان بنام ایران باستان که به شکوه وشوکت فراوان مشهور هستند.
معنی بیت: ای نسیم صبا، محض رضای خدا شرح حالی مختصراز عشق واشتیاق بی پایان من به آن معشوق بازگو. بدان معشوق که در جایگاهی بسیاردورازدسترس من نشسته وصدها نفر از پادشاهان بزرگی همچون جمشید و کیخسرو کمربندگی وغلامی اورابسته اند.
در چاهِ ذَقن چوحافظ ای جان
حُسن تودوصدغلام دارد


وگرگویدنمیخواهم چو حافظ عاشق ِ مُفلس

بگوییدش که سلطانی گدایی همنشین دارد


معنی بیت: درادامه ی بیتِ قبلی، واگر معشوق گفت که حافظ فقیر ومسکین است واوراانمی خواهم به معشوق بگوئید که بانظررحمت وعنایت به این موضوع نگاه کند و تصوّرکند که یک سلطان باشوکتی ازروی لطف وبزرگواری بایک گدای بی سروپا همنشین شده است.
ازعدالت نبود دورگرش پرسد حال
پادشاهی که به همسایه گدایی دارد.

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۹۹/۰۹/۲۲
  • ۲۳۴ نمایش
  • رضا ساقی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی