حافظانه

شرح غزلیات حافظ

حافظانه

شرح غزلیات حافظ

۲۱۳ مطلب در آذر ۱۳۹۹ ثبت شده است

زلف آشفته وخوی کرده وخندان لب ومست

چهارشنبه, ۲۶ آذر ۱۳۹۹، ۱۱:۵۹ ق.ظ




زلف آشفته وخوی کرده وخندان لب ومست
پیرهن چاک وغزل خوان وصراحی دردست
این غزل بسیار زیبا ،خوش آهنگ وبامضمونی بِکر وحافظانه است. ضمن آنکه بنظرنگارنده این غزل عارفانه ترین غزلیست که حافظ آن را درراستای بیان دیدگاه ونگرش ِ خودسروده است. علّت اینکه این غزل ناب،عارفانه ترین غزل حافظ است را دربیت های پایانی درخواهیم یافت.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ آذر ۹۹ ، ۱۱:۵۹
رضا ساقی

زلف بربادمده تاندهی بربادم

چهارشنبه, ۲۶ آذر ۱۳۹۹، ۱۱:۵۷ ق.ظ




زلف بربادمده تاندهی بربادم
نازبنیاد مکن تا نکَنی بنیادم
بنیاد :  بیخ؛ پایه؛ اصل؛ شالوده، بنیاد کردن: بنا کردن، آغازکردن؛ شالوده ریختن، بنیاد مکن : بنا مکن، پایه گذاری مکن 
تا نکَنی بنیادم : تا ریشه ی مرا از برنکَنی، تامرااز پایه و اساس  تخریب نکنی.
معنی بیت: ای محبوب من، زلف خویش به دست بادمسپارواینچنین دلسِتانانه  گیسوانت رو پریشان مکن که تحمّل دیدن پریشانی رلف تورا ندارم وبربادمی روم. دلبری رابرنازو عشوه پایه گذاری مکن  که بااینکارریشه ی وجودمن کنده می شودوبنیادهستی من زیروزبرمی گردد.
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ آذر ۹۹ ، ۱۱:۵۷
رضا ساقی

زلفت هزار دل به یکی تارموببست

چهارشنبه, ۲۶ آذر ۱۳۹۹، ۱۱:۴۸ ق.ظ


http://s9.picofile.com/file/8314007400/1708f_30.png


زلفت هزار دل به یکی تارموببست
راه هزار چاره گر از چار سو ببست
این غزل زیبا وبسی عاشقانه، درراستای نگرش حافظ به جهان هستی ونشان دادن ِبرتری عشق درتقابل باعقل چاره گراست‌. حافظ درتمام طول عمر پُربارخویش، براین عقیده استوار وپابرجاماند که عشق تنها راهِ رستگاریست. اوبه راستی که پیامبرعشق ومحبّت است وهمه رابه عشق ورزی دعوت می کند. عبادت وبندگی او ،اندیشه های ناب او،قوانین زندگانی او، خوروخوابِ اوهمه وهمه تحت تاثیرعشق بود......
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ آذر ۹۹ ، ۱۱:۴۸
رضا ساقی

ز گریه مردم چشمم نشسته در خون است

چهارشنبه, ۲۶ آذر ۱۳۹۹، ۱۱:۴۵ ق.ظ


ز گریه مردم چشمم نشسته در خون است
ببین که در طلبت حال مردمان چون است
مردم چشمم: مردمکِ چشمانم، ضمن آنکه چشم ها به مردمی تشبیه شده که درفراق معشوق ازاندوه وغم درخون دل نشسته وبه اصطلاح خونین دل اَند......
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ آذر ۹۹ ، ۱۱:۴۵
رضا ساقی

ز کوی یار می‌آید نسیم باد نوروزی

چهارشنبه, ۲۶ آذر ۱۳۹۹، ۱۱:۴۳ ق.ظ




ز کوی یار می‌آید نسیم باد نوروزی
از این باد اَر مدد خواهی چراغ دل برافروزی

این غزل ناب ونغزکه سراسرپند واندرز حکیمانه وعبرت انگیز است همانگونه که درابیات پایانی اشاره شده به بهانه ی مدح خواجه تورانشاه وزیر باکفایت وکاردان شاه شجاع ودوست صمیمی حافظ سروده شده است.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ آذر ۹۹ ، ۱۱:۴۳
رضا ساقی

زین خوش رقم که برگلِ رخسار می‌کشی

چهارشنبه, ۲۶ آذر ۱۳۹۹، ۱۱:۰۹ ق.ظ

زین خوش رقم که برگلِ رخسار می‌کشی
خط بر صحیفه ی گل و گلزار می‌کشی
بنظرمی رسد که مخاطبِ این غزل، شاه شجاع جوان ِ خوش قد وقامت است که هم سیرتِ زیبا وهم صورتی زیبا داشت. زیبای خوش طالعی که دل ِشاعرعاشق پیشه ی ماراربوده وشیفته ی خود کرده است. غزلیست کاملاًعاشقانه ، با مضامین بِکرحافظانه،که خطاب به معشوق زمینی سروده شده است......
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ آذر ۹۹ ، ۱۱:۰۹
رضا ساقی

سالها پیروی ِ مذهـب رندان کردم

چهارشنبه, ۲۶ آذر ۱۳۹۹، ۱۱:۰۵ ق.ظ



سالها پیروی ِ مذهـب رندان کردم  
تابفتوای ِخِردحِرص به زندان کردم  
"رنـد" به معنی لااُبالی، بی قید وبند است. امّا حافظ "رند" رااز پایه واساس فروریخته ودست به بازسازی وبِه سازی زده ومعناهای متفاوتی به آن بخشیده است. رند درفرهنگِ حافظ ، انسانی پاک نهادِ پاک پنداراست گرچه ممکن است رند، به ظاهرفردی بی قید وبند و شرابخواربوده باشد، امّاهرچه که باشد، نهاد وباطنِ پاکیزه ای دارد.خدارا همانندِ یک دوست صمیمی ِخود  می داند، ازاو نمی ترسد بلکه به اوپناه می برد، به او ازصمیم ِ دل وجان  عشق می وَرزد وبا او دردِ دل می کند. ......
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ آذر ۹۹ ، ۱۱:۰۵
رضا ساقی

سـالها دفـتـر ما در گـرو صَهـبـا بـود

چهارشنبه, ۲۶ آذر ۱۳۹۹، ۱۱:۰۲ ق.ظ


سـالها دفـتـر ما در گـرو صَهـبـا بـود 
رونقِ مـیکـده از درس و دعای ما بود 
دفتر : دیوان شعر ودفتر علم ودانش،دفتر اعتبار وآبرویِ شاعر، دفتری که حساب وکتاب شخصیّتِ شاعر درآن ثبت شده ونمادِ ماهیّت اجتماعی، سیاسی ودینیِ اوست.به عبارت دیگر حیثیّت، و صورتحسابِ داشته ها ونداشته ها وهمه چیزِ شاعراست.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ آذر ۹۹ ، ۱۱:۰۲
رضا ساقی

سالها دل طلب جام جم از ما می کرد

چهارشنبه, ۲۶ آذر ۱۳۹۹، ۱۱:۰۱ ق.ظ


سالها دل طلب جام جم از ما می کرد
وان چه خود داشت ز بیگانه تمنّا می ‌کرد
اگرپنج غزل ازشاهکارهای حضرت حافظ راانتخاب کنیم،بی گمان یکی ازاینها همین غزل مورد بحث است. 

ازآغازخلقت وپیدایش انسان، چندمسئله ی اساسی یا آرزو، فکر آدمیان رابه خود مشغول کرده وهنوزجریان دارد. یکی ازاین مسئله ها "آرزوی پرواز" بوده که خوشبختانه به مددِ اندیشه وخلّاقیت،محقّق شده است.
 دوّم مسئله این بوده که آدمیان ازروی حس ِ کنجکاوی درپِی این بودند که بااختراع وسیله ای آنسوی دیوار یا آنسوی دریاها وشهرها راببینند.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ آذر ۹۹ ، ۱۱:۰۱
رضا ساقی

ساقی بیا که شد قدح لاله پر زمی

چهارشنبه, ۲۶ آذر ۱۳۹۹، ۱۰:۵۹ ق.ظ


ساقی بیا که شد قدح لاله پر زمی
طامات تابه چند وخرافات تابه کی
قدح لاله: گل لاله به قدح تشبیه شده است.
طامات:  لاف و گزافِ صوفیان در باب اظهارکشف وکرامات 
خرافات: مجموعه ی اعتقادات وباورهای ناشی از جهل ونادانی، ترس از ناشناخته‌ها، اعتقاد به جادو و بخت، درک نادرست برخی علت‌و‌ معلول‌ها، و مانند آن.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ آذر ۹۹ ، ۱۰:۵۹
رضا ساقی

ساقیا آمدن عید مبارک بادت

چهارشنبه, ۲۶ آذر ۱۳۹۹، ۱۰:۵۶ ق.ظ




ساقیا آمدن عید مبارک بادت
وان مواعید که کردی مَروادازیادت
ازفحوای کلام وشادمانی حافظ چنین بنظرمی رسد که این غزل به مناسبت روی کارآمدن ِمجددِّ شاه شجاع یا یکی ازدوستان صمیمی وبه عبارتی هم پیاله ی وی ، پس ازفروپاشی ِاستبداد وخفگان بوده باشد.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ آذر ۹۹ ، ۱۰:۵۶
رضا ساقی

ساقیا برخیز و درده جام را

چهارشنبه, ۲۶ آذر ۱۳۹۹، ۱۰:۵۴ ق.ظ


ساقیا برخیز و درده جام را
خاک بر سر کن غم ایام را
غزلی نغزوزیبا،ساده وروان وبسیار خوش آهنگ که حضرت حافظ، ضمن بیان ِ گوشه ای ازجهان بینی نابِ خویش،  دردِ دل خود راباساقی درمیان نهاده است.
"ساقی" درغزلیّات حافظ معانی مختلفی دارد.گاه استعاره ازخودِ معشوق اَزلی ،گاه پیرمغان،گاه معشوق زمینی وگاه به معنای لغوی که همان شراب دهنده است می باشد.
بعضی ازشارحان محترم برپایه ی اعتقاداتِ شخصی وبه قصدِ اختصاصی کردن این شاعر عزیز وسودجستن ازاعتبار جهانی اوکه خیلی دوست دارند ازتمامی اشعارآن حضرت، برداشتهای عرفانی نمایند، ازاین غزل نیزبرداشت عرفانی کرده ومعتقدهستند که منظور حافظ ازباده، باده ی عشق است! غافل ازاینکه باچنین برداشت های نادرست،خواسته یاناخواسته،درحقِ اعتقاداتِ خود وهمچنین این رندِ روزگاران، جفا روامی دارند. بانظرداشتِ لَحن کلام ومعنا ومفهوم عبارتِ ساقیا برخیزو..... کاملاً روشن است که مخاطبِ شاعر، ساقی به معنای شراب دهنده وپیشخدمتِ میکده هست. زیرا حافظ که استادبی بدیل سخن، زبان وادبیّات است هرگز پیر مغان یامعشوق اَزلی یا بزرگان دینی رابا این لحن خطاب قرارنمی دهد که برخیز وبرای من باده بیاور وخاک برسرغم ایّام کن!!! 
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ آذر ۹۹ ، ۱۰:۵۴
رضا ساقی

ساقیا سایه ی ابر است و بهارو لب جوی

چهارشنبه, ۲۶ آذر ۱۳۹۹، ۱۰:۵۳ ق.ظ


ساقیا سایه ی ابر است و بهارو لب جوی
من نگویم چه کن اَراهل دلی خودتو بگوی
اهل دل: اهل ذوق و حال، صاحبدل
معنی بیت: ای ساقی، موسم بهاراست ودرزیر سایه ی ابربهاری برلب جویبار نشسته ایم من نمی گویم که دراین شرایط مطلوب چه کاری لازم است انجام دهی اگرتواهل ذوق واهل حال هستی خودت بگو.
 ساقی به نورباده برافروزجام ما
مطرب بگوکه کارجهان شدبکام ما
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ آذر ۹۹ ، ۱۰:۵۳
رضا ساقی

ساقی اَرباده ازاین دست بجام اندازد

چهارشنبه, ۲۶ آذر ۱۳۹۹، ۱۰:۵۱ ق.ظ



ساقی اَرباده ازاین دست بجام اندازد
 عـارفان را همه درشُـرب مدام اندازد
 
" از این دست" دو معنا دارد: 1 – این گونه 2- با این دست ، مدام نیز ایهام دارد : 1- پیوسته 2- شراب
معنای بیت : اگر ساقی همیشه  به این شیوه ی دلکش وبا این دست و ساعدبلورین شراب در جام بریزد ؛ بی تردیدعارفان نیز بامشاهده و دریافت طراوت؛حلاوت وظرافتاین شیوه؛ شیفته ی شراب نوشی شده وپیوسته خودرابا این متاع مشغول خواهند نمود..... 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ آذر ۹۹ ، ۱۰:۵۱
رضا ساقی

ساقی به نورباده برافروز جام ما

سه شنبه, ۲۵ آذر ۱۳۹۹، ۰۶:۵۴ ب.ظ


ساقی به نورباده برافروز جام ما
مُطرب بگوکه کارجهان شدبکام ما
ساقی: شراب دهنده، دربسیاری ازغزلیّات حافظ "ساقی" خودِ معشوق است. امّادراینجا همان شراب دهنده است.
نورباده: درخشندگی وروشنایی باده ی انگوری
مُطرب: نوازنده وآوازه خوان
معنی بیت: ای ساقی باده بریز و پیاله های مارا با روشنایی باده بیفروز. ای نوازنده آهنگی بنواز وبا صدای دلکش به همه بگوکه ماکامیاب هستیم..........
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ آذر ۹۹ ، ۱۸:۵۴
رضا ساقی

ساقی بیار باده که ماهِ صیام رفت

سه شنبه, ۲۵ آذر ۱۳۹۹، ۰۶:۵۲ ب.ظ





ساقی بیار باده که ماهِ صیام رفت
درده قَدح که موسم ناموس ونام رفت
این غزل برخلاف نظر بعضی از متعصّبین ومتشرعیّن ،معناهای عرفانی ندارد ودر صورت برداشتِ عرفانی،لطایف وظرایف کلام وطنز وطعنه های حافظانه به متشرِّعین ریاکاران ازبین می رود. گرچه خود شیفتگانِ عرفان زده، آنقدرمهارت آسمان وریسمان به هم بافی پیداکرده اند  که نه تنها ازغزلیّات واشعار بزرگان، بلکه ازهرچیزپیش پاافتاده وبی مصرفی نیزقدرت برداشت عرفانی دارند وبه  لطایف  وظرایف کلام توجّهی ندارند. 
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ آذر ۹۹ ، ۱۸:۵۲
رضا ساقی

ساقی بیا که یار ز رُخ پرده برگرفت

سه شنبه, ۲۵ آذر ۱۳۹۹، ۰۶:۵۱ ب.ظ




ساقی بیا که یار ز رُخ پرده برگرفت
کار چراغ خلوتیان باز درگرفت
دانستن شان نزول غزل به ما در درک بهترزیبائیها ولطافت وظرایف شعری کمک می کند تا لذّتِ بیشتری بُرده وبا روح لطیف وملکوتی حافظ احساس نزدیکی بیشتری داشته باشیم. بعضی ازحافظ خوانان عزیز که ضرورت واهمیّتِ شانِ نزول غزل را نادیده گرفته ودوست دارندازتمام غزلیّات حافظ برداشتهای منطبق با میل وخواستِ خود داشته باشند مثل همیشه  درمورد این غزل نیزبه بیراهه رفته ومعنی های حقیقتاًخنده داری برداشت نموده اند.
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ آذر ۹۹ ، ۱۸:۵۱
رضا ساقی

ساقی حدیث سرو و گل و لاله می‌رود

سه شنبه, ۲۵ آذر ۱۳۹۹، ۰۶:۵۰ ب.ظ


ساقی حدیث سرو و گل و لاله می‌رود 
ویـن بحث با ثلاثه‌ی غسّاله می‌رود 
درباره‌ی شأن نزول این غزل روایات مختلفی گفته‌شده است.بیان همه ی آنها سببِ اطاله ی کلام می شود.بنابراین به یکی ازاین داستانها فارغ ازصحت وسُقم ِ آن، نگاهی کرده وبه شرح غزل می پردازیم.
جناب آقای " مهدی پرتوی آملی" در کتاب "ریشه تاریخی امثال و حکم" در ذیلِ این ضرب المثل: 
 " این طفل یک‌شبه ره صد ساله می‌رود" می‌نویسد :
 « در دربار "سلطان غیاث الدین" پادشاه هند (بنگال) سه دختر بودند به نام های  (سرو ، گل ، لاله) که یکی آوازخوان و دیگری نوازنده و سومی رقاصه بود. مادر این سه دختر غسَال بوده ، شبی سلطان که طبع شاعری نیز داشته از رقص و آواز آنان به وجد آمده این مصرع " ساقی حدیث سرو و گل و لاله می‌رود" را فی‌البداهه می‌گوید اما از ادامه‌ی آن باز می‌ماند و از شاعران می‌خواهد که آن را ادامه دهند ، آنان نیز نمی‌توانند ، چند بارزگان ایرانی که در مجلس حضور داشته‌اند می‌گویند که در شیراز شاعری است به نام خواجه حافظ ،این کار حتماً از او برمی‌آید ، بازرگانان آن مصرع را به شیراز نزد خواجه آورده و او یک‌شبه این غزل را سروده و نزد سلطان می‌فرستد »........
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ آذر ۹۹ ، ۱۸:۵۰
رضا ساقی

سَبَت سَلمی بصُدغیها فُؤادی

سه شنبه, ۲۵ آذر ۱۳۹۹، ۰۶:۴۸ ب.ظ
 

سَبَت سَلمی بصُدغیها فُؤادی
و روحی کُلُّ یومٍ لی یُنادی
این غزل  به سه زبان (پارسی، عربی وگویش محلّی) سروده شده است. هرشاعری برحسب مسئولیتی که برگردن خویش احساس می کند دوست دارد باسرودن شعر وغزل به زبان محلّی، گویش مردمان سرزمین خویش رازنده وجاوید نگاهدارد وحافظ نیزازاین انرمستثنی نمی باشد.
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ آذر ۹۹ ، ۱۸:۴۸
رضا ساقی

ستاره ای بدرخشیدو ماه مجلس شد

سه شنبه, ۲۵ آذر ۱۳۹۹، ۰۶:۴۷ ب.ظ



ستاره ای بدرخشیدو ماه مجلس شد
دل رمیده ی ما را رفیق و مونس شد

این غزل یکی اززیباترین  ودرعین حال بحث انگیزترین غزلیّات حضرت حافظ است.به این سبب که بعضی "دانسته وبعضی نادانسته" ، درتفسیر وبرداشت معنابه خطا رفته وآن را در مدح پیامبراسلام (ص)شمرده اند.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ آذر ۹۹ ، ۱۸:۴۷
رضا ساقی

سحر با باد می‌گفتم حدیث آرزومندی

سه شنبه, ۲۵ آذر ۱۳۹۹، ۰۶:۴۵ ب.ظ




سحر با باد می‌گفتم حدیث آرزومندی
خطاب آمد که واثق شو به الطاف خداوندی
حدیث آرزومندی : داستان شورواشتیاق، شرح آرزوها و امیال درونی
خطاب آمد: صدایی آمد،ندا آمد
واثق شو: اطمینان داشته باش ، مطمئن شو
الطاف: لطف ها، وکرامت ها 
معنی بیت: سحرگاه با نسیم سحری درد دل می شمردم وآرزوها واشتیاق درونی رابه شرح می گفتم  ناگاه ندایی شنیدم: ناامیدمباش به لطف وعنایت خداوند امید واطمینان داشته باش.
به بوی مژده ی وصل توتاسحر شب دوش
به راه باد نهادم چراغ روشن چشم
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ آذر ۹۹ ، ۱۸:۴۵
رضا ساقی

سحر بلبل حکایت با صبا کرد

سه شنبه, ۲۵ آذر ۱۳۹۹، ۰۶:۴۴ ب.ظ




سحر بلبل حکایت با صبا کرد
که عشق روی گل با ما چه‌ها کرد
 به استناد بیت پایانی، حضرت حافظ این غزل را در مدح  کمال الدین ابوالوفا سروده است. ابوالوفا از مردان سرشناس وهم روزگار حافظ، وظاهراً آدم خیّروخوشنامی بوده که شاعرعزیزما غزلی رابنام اوسروده است.
صبح گاهان بلبلی با باد صبا درد دل می کرد وازماجرای عشقِ گل می گفت که براوازاین دلدادگی چهاگذشته است. ازسوزاشتیاق خویش تعریف می کرد وازبی توجّهی گل گلایه می نمود.
فکربلبل همه آن بود که گل شدیارش
گل دراندیشه که چون عشوه کند درکارش
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ آذر ۹۹ ، ۱۸:۴۴
رضا ساقی

سحرچون خسرو خاورعَلَم برکوهساران زد

سه شنبه, ۲۵ آذر ۱۳۹۹، ۰۶:۴۳ ب.ظ




سحرچون خسرو خاورعَلَم برکوهساران زد
به دست مرحمت یارم در امیدواران زد
"خسرو خاور"کنایه از خورشید است. همچنین می تواند کنایه ازپادشاهِ ممدوح شاعر(شاه منصور به استناد بیت دهم) بوده باشد که پیروزمندانه وارد شیرازشده وهمه جا راغرق نور وسرور کرده است.
عَلَم زدن نشانه ی فتح وپیروزیست.
معنی بیت: سحرگاهان که خورشیدِ عالم تاب یا(شاه منصور) ازسمت مشرق فاتحانه درودشت و کوهساران رافتح کرد و یارمن با دستِ لطف وکرامت، دلهای امیدواران را به نورامید روشن ساخت......
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ آذر ۹۹ ، ۱۸:۴۳
رضا ساقی

سحربه بوی گلستان دَمی شدم درباغ

سه شنبه, ۲۵ آذر ۱۳۹۹، ۰۶:۴۰ ب.ظ


سحربه بوی گلستان دَمی شدم درباغ 
که تا چوبلبل بیدل کنم علاج دِمـاغ 
حافظ دراین غزل زیبا باتوصیف شاعرانه ی صحنه ی گلشن وبزم خیال انگیزگلها، مارابه تماشاگه رازگلها می برد تاباسِیرکردن در عالَم شوق انگیز گلستان ولحظاتی همنفس شدن باآنها، اندوه روزگار فراموش کرده واز گلها شیوه ی شادخواری وطرزخوشباشی بیاموزیم. 
بو : ایهام دارد : 1- هوس و آرزو ، خواسته 2- رایحه ، شمیم   
۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ آذر ۹۹ ، ۱۸:۴۰
رضا ساقی

سحر زهاتفِ غیبم رسید مژده به گوش

سه شنبه, ۲۵ آذر ۱۳۹۹، ۰۶:۳۷ ب.ظ


سحر زهاتفِ غیبم رسید مژده به گوش 
که دور شاه شجاع‌ست میِ دلیر بنوش 
هاتف :سروش ِ غیبی ، فرشته‌ای که از عالم غیب ندا می‌دهد،ندای درونی.
دور:ایهام دارد ۱- زمانه ،دوره،عصر ۲- مجلس و حلقه‌ی می خواران.
پیشترگفته شد که بینِ "شاه شجاع" وحافظ روابط صمیمانه ،دوستانه وعاطفی حاکم بود. به قدرت رسیدنِ او،باعث شد حافظ دوباره شان ومنزلتِ اجتماعی خودراهرچند موّقت به دست آورد. چرا که قبل از "شاه شجاع" پدرش امیر مبارزالدین ِ ظالم ومتعصّب برمسند قدرت تکیه زده بود وشاعران وآزاده مردان وآزاداندیشان راسخت درفشار ومضیقه قرارداده بود. باسرنگونی ِاو شادی مضاعفی نصیبِ شاعر شده بود. ازیکطرف جوان ِخوش سیمای خوش حرکات، مردمی  وادب پرور باطبعی شاعرانه برتختِ سلطنت نشسته وازطرفِ دیگر بساط ِ دیکتاتوری، زهد فروشی وریاکاری برچیده شده است.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ آذر ۹۹ ، ۱۸:۳۷
رضا ساقی

سحرگاهان که مخمور شبانه

سه شنبه, ۲۵ آذر ۱۳۹۹، ۰۶:۳۶ ب.ظ


سحرگاهان که مخمور شبانه
گرفتم باده با چنگ و چغانه
مخمور: خمارآلوده،مست ، سرخوش
بعضی مخمور رابه معنی مست گرفته که بنظر حافظانه نیست گرچه معنای مخمور مستی رانیز شامل می گردد. دراینجا منظو رازمخمورهمان معنای خمارآلوده هست بدان دلیل که شراب رادرسحرگاهان(صبوحی) می نوشیدند نه شبانه. حافظ اشعارزیادی دارد که به این موضوع تاکید کرده است. دلیل دیگراینکه تنها یک خمارآلوده ی شبانگاهی هست که  اینچنین می تواند بااشتها باده به دست بگیرد نه مست. بنابراین شاعر درطول شب، خمارآلوده بوده وسحرگاهان با وَلع واشتها روی به نوشیدن باده کرده است.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ آذر ۹۹ ، ۱۸:۳۶
رضا ساقی

سحرگه رهروی درسرزمینی

سه شنبه, ۲۵ آذر ۱۳۹۹، ۰۶:۳۵ ب.ظ


سحرگه رهروی درسرزمینی
همی‌گفت این معمّا با قرینی
رَهرو: کسی که درجستجوی حقیقتی قدم درراهی گذاشته که گمان می کندبه سرمنزل مقصود منتهی می گردد، سالک
معمّا: سخن نکته دارو پیچیده 
قرین: هم صحبت وهم نشین.
معنی بیت: سحرگاهان رهروی درشهری باهمدم وهمراه خویش این سخن نکته دارمطرح کرد وگفت:
که ای صوفی شراب آنگه شودصاف
که درشیشه بماند اربعینی
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ آذر ۹۹ ، ۱۸:۳۵
رضا ساقی

سحرم دولت بیدار به بالین آمد

سه شنبه, ۲۵ آذر ۱۳۹۹، ۰۶:۳۳ ب.ظ


سحرم دولت بیدار به بالین آمد
گفت برخیز که آن خسرو شیرین آمد
بعضی ازعرفان زدگان خودشیفته بدون توجّه به شان نزول غزل، ازاین غزل نیزبرداشت عرفانی کرده وچنین تعبیرنموده اند که سحرگاهان حالتی ملکوتی به حافظ دست داده! طالع بیداربه بالینش آمده وگفته برخیزبه عبادت وبندگی بپرداز که هنگام نیایش وستایش آن معشوق ازلیست!!
این عرفان زدگان خودشیفته ازاین نکته غافل شده اند که خسروشیرین یا به تعبیرآنهامعشوق ازلی کجا بوده که اینک آمده وطالع بیدارحافظ راازخواب بیدارکرده وبه اوگفته برخیز به نیایش بپرداز!! مگرمعشوق ازلی همیشه درهمه جا حاضروناظرنیست؟ مگرغیبتی داشته وجایی رفته بوده که سحرگاهان بازگشته باشد؟؟! 
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ آذر ۹۹ ، ۱۸:۳۳
رضا ساقی

سحرم هاتف میخانه به دولتخواهی

سه شنبه, ۲۵ آذر ۱۳۹۹، ۰۶:۳۲ ب.ظ




سحرم هاتف میخانه به دولتخواهی
گفت بازآی که دیرینه ی این درگاهی
هاتف: آوازکننده‌ای که صدایش شنیده شود و خودش دیده نشود؛ آوازدهنده.
حسّ وحال این غزل،مشابه غزل عرفانی "دوش وقت سحرازغصّه نجاتم دادند" می باشد هردو غزل عارفانه ودریک راستا سروده شده اند. درهر دو غزل شاعرفرخنده شب ومبارک سحری داشته وموردلطف ونوازش حق قرارگرفته است.
 مراداز "میخانه" دراینجانیزمیکده ی عشق ومعرفت،یاعالم لاهوت  وبه عبارتی باطن پاک عارف  که منبع ذوق و شوق و معرفت است می باشد وباده ای که دراین میخانه عرضه می شود باده ی تجلّی صفات خالق عشق ومحبّت است که انوارش به ضمیرآدمی می‌تابدو تاریکیهای درون راروشن می سازد.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ آذر ۹۹ ، ۱۸:۳۲
رضا ساقی

سر ارادت ما و آستان حضرت دوست

سه شنبه, ۲۵ آذر ۱۳۹۹، ۰۶:۳۱ ب.ظ




سر ارادت ما و آستان حضرت دوست
که هرچه برسرما می‌رود ارادت اوست
ارادت: دوستی ازروی اخلاص ومیل قلبی،محبّت ومهرورزی
سرارادت: سری که سرشار ازعشق ومحبّت است 
حضرت: پیشگاه، مَحضر.
حضرت دوست: معشوق ازلی وابدی (خداوند بی همتا)
معنی بیت: سرِسرشار ازمحبّت  ودلدادگی خودرابرخاکِ بارگاهِ حضرت دوست نهاده ایم. جزخیال عشق ومحبّت، فکری دیگری درسرما وجود ندارد. راه ورود افکارِ غیرازارادتِ دوست رابسته ایم، وجزاندیشه ی سودای عشق اورا راه نمی دهیم‌ ونمی پروریم.
ماقصّه ی سکندرودارا نخوانده ایم
ازما بجزحکایت مِهر و وفامپرس
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ آذر ۹۹ ، ۱۸:۳۱
رضا ساقی

سَروچَمان من چرامیل چمن نمی‌کند

سه شنبه, ۲۵ آذر ۱۳۹۹، ۰۶:۲۸ ب.ظ


سَروچَمان من چرامیل چمن نمی‌کند 
همدم ِگل نمی‌شود یادِ سمن نمی‌کند
سرو : استعاره از معشوق با قامتی بلند وقدی راست وکشیده
چَمان : از مصدر چمیدن ، خرامان خرامان راه رفتن، با ناز و غمزه راه رفتن
سَمن :گل یاسمن 
این غزل عاشقانه است وموسیقی خاصی دارد. موسیقیِ غزل باتکرار پی درپی حرف"چ" و"م" از اوّلین مصرع آغازشده وشنونده را  به شنیدن آهنگی دلنشین دعوت می کند. گویی که عاشق دلباخته ای درگوشه ای، زانوی غم درآغوش گرفته، درحُزنی عمیق فرورفته،وبی اختیار با پیرامون خویش حرف می زند. این غزل تصویر روشن ِعاشقی به نقطه ای خیره مانده را به ذهن متبادر می سازد.عاشقی که بی آنکه کسی رامورد خطاب قراردهد واگویه های سوزناکش را، که از عواطف و احساساتش برمی خیزد  برزبان آورده وبا خودسخن می گوید.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ آذر ۹۹ ، ۱۸:۲۸
رضا ساقی

سلامی چو بوی خوش آشنایی

سه شنبه, ۲۵ آذر ۱۳۹۹، ۰۶:۲۶ ب.ظ




سلامی چو بوی خوش آشنایی
بدان مردم دیده ی روشنایی
شاه بیتِ این غزل زیبا ازهرشعروترانه ای معروف تراست، لیکن متاسّفانه شارحان محترم معنای درستی ازاین بیتِ زیباارایه نداده اند وبعضی نیز همانندِ دکتر...به صراحت اعلام فرموده که :از آنجاکه "بدان مردم دیده ی روشنایی" هیچ معنای قابل روشنی ندارد بنابراین این عبارت جایگزین می شود: "بدان مردم دیده راروشنایی"!! وسپس یک معنی غیرحافظانه نیز ارایه داده ورفع مسئولیّت نموده اند.! درحالی که بااندکی تامّل برروی واژه ها، منظورنظر خواجه ی عزیزقابل دسترس است ومعنای بسیارزیبا وخیال انگیزی رامی توان برداشت نمود.
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ آذر ۹۹ ، ۱۸:۲۶
رضا ساقی

سلامُ الله ما کَر اللّیالی

سه شنبه, ۲۵ آذر ۱۳۹۹، ۰۶:۲۵ ب.ظ




سلامُ الله ما کَر اللّیالی
وَ جاوبتِ المثانی و المثالی
سلامُ الله: سلام خدا.
ما:تا زمانی که
کَرْاللّیالی: شبهاتکرارمی شوند
وَ جاوَبتِ : جواب می دهد
مَثانی:  تار و سیم دوّم از تارهای عود
مَثالی :  تار و سیم سوِم از تارهای عود.
علی: بر
مَثالی: دراصل مثالث است به معنای  تارهای سوم عود که به ضرورت شعری تبدیل به مثالی شده است:
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ آذر ۹۹ ، ۱۸:۲۵
رضا ساقی

سُلیمی مُنذُ حَلّت بِالعَراقِ

سه شنبه, ۲۵ آذر ۱۳۹۹، ۰۶:۲۳ ب.ظ


سُلیمی مُنذُ حَلّت بِالعَراقِ
اُلاقی مِن نَواها مَا اُلاقی
سُلَیمی:معشوقی درشعرو ادبیّات عرب که در دیوان حافظ  بیشتربه سلما شهرت دارد 
مُنْذُ: از
حَلَّت:   نزول کرد، منزل کرد
بِالعِراقی: در عراق ، ایالت جبال را در قرون وسطی غالب اوقات عراق عجم می نامیدند تا با عراق عرب اشتباه نشودکه شامل شهرهای بزرگی  از قبیل کرمانشاه ، همدان و اصفهان بود. 
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ آذر ۹۹ ، ۱۸:۲۳
رضا ساقی

سینه از آتش دل در غم جانانه بسوخت

سه شنبه, ۲۵ آذر ۱۳۹۹، ۰۶:۲۱ ب.ظ


سینه از آتش دل در غم جانانه بسوخت
آتشی بود در این خانه که کاشانه بسوخت
بعضی براین باورند که حافظ این غزل را درفراق همسرخویش سروده است. همسری که از نظربازی وعاشق پیشگی ِ حافظ به تنگ آمده ووی راترک کرده است.! گرچه این نظریّه چیزی جزحدس وگمان نیست لیکن بعضی ازابیات در تاییدِ این حدس وگمان می باشند. به هرحال چون اسمی بُرده نشده،دلیل روشنی براین ادّعا دردست نیست. هرچه هست   غزل سوزناک است  وشاعر غزل را در غم واندوهِ کسی سروده که بسیاردوست می داشته وظاهراًمدّتیست نسبت به اوبی توجّهی می کند......
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ آذر ۹۹ ، ۱۸:۲۱
رضا ساقی

سینه مالامالِ درد است ای دریغا مَرهمی

سه شنبه, ۲۵ آذر ۱۳۹۹، ۰۵:۳۷ ب.ظ


سینه مالامالِ درد است ای دریغا مَرهمی
دل ز تنهایی به جان آمد خدا را همدمی
مالامال:پُر ولبریز
مرهم: دوا ودارو
معنی بیت : سینه لبریزازدرد واندوه است افسوس ودریغ که هیچ دارویی برای تسکین این همه درد وجودندارد جانِ دل ازغم واندوه تنهایی برلب رسیده محض رضای خدا کاش همدمی، دلآرامی نصیبم می شد.
ای پادشهِ خوبان دادازغم تنهایی
دل بی توبه جان آمدوقت است که بازآیی
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ آذر ۹۹ ، ۱۷:۳۷
رضا ساقی

شاه شمشادقدان خسرو شیرین دهنان

سه شنبه, ۲۵ آذر ۱۳۹۹، ۰۵:۳۶ ب.ظ


شاه شمشادقدان خسرو شیرین دهنان
که بمژگان شکندقلب همه صف شکنان
حافظ با اغلب پادشاهان هم روزگار خویش ارتباطات نزدیکی داشت بعضی اوقات بنابه دلایلی این ارتباط تیره وبعضی اوقات روشن وصمیانه وعاطفی بود. این غزل نیزچنانکه ازفحوای کلام برمی آید زمانی سروده شده که ظاهراًحافظ ازمسئله ای مکدّرشده وخودرا کنارکشیده است  بنظرچنین می رسد که پادشاه وقت درحال نازکشیدن ازحافظ وباز گرداندن اوبه بارگاه است لیکن چنانکه خواهیم دید اوبا پاسخهای عارفانه،کنایه های حافظانه ومقتدرانه این دعوت رارد کرده وحفظ عزّت نفس ومناعت طبع را برعیش وعشرت زودگذر ترجیح داده است‌.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ آذر ۹۹ ، ۱۷:۳۶
رضا ساقی

عمر بگذشت به بی‌حاصلی و بوالهوسی

دوشنبه, ۲۴ آذر ۱۳۹۹، ۰۵:۵۶ ب.ظ





عمر بگذشت به بی‌حاصلی و بوالهوسی
ای پسر جام می‌ام ده که به پیری برسی
بی حاصلی :  بیهودگی وپوچی
بُلهوسی:هوسرانی،صرف اوقات بسیار بدنبال هوس های بیهوده
به پیری برسی : ازبلایا بدورباشی وایّام عمر رابه سلامتی پشت سربگذاری.
معنی بیت: دریغا که عمرگرانمایه به بیهودگی وهوسرانی گذشت وهیچ نتیجه ی مطلوبی حاصل نشد ای پسرجام باده ای به من بده امیدوارم که به سلامت به پیری برسی.
اوقات خوش آن بودکه بادوست بسررفت
باقی همه بی حاصلی وبی خبری بود
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ آذر ۹۹ ، ۱۷:۵۶
رضا ساقی

ما را ز خیال تو چه پَروای شراب است

يكشنبه, ۲۳ آذر ۱۳۹۹، ۰۶:۴۰ ب.ظ



ما را ز خیال تو چه پَروای شراب است
خم گوسرخودگیرکه خُمخانه خراب است
غزلیست پخته،نغز و سراپا عرفانی. حافظ دراین غزل زیبا، ضمن اشاره به جایگاهِ والای دوست، از ناپایداری وفریبندگی ِ جهان سخن گفته و اندرزهای گرانبهایی به جویندگان حقیقت ارایه نموده است. 
پَروا: ۱-بیم ، هراس . 2 - تاب ، توان . 3 - آهنگ ، عزم . 4 - میل ، رغبت . 5 - توجه ، التفات . 
"سرخودگیر"به این معنی که : سر خُم را تا رسیدن ِ شراب با خمیر ویا گِل می پوشانند، اشاره دارد. به خُم بگویید که سرخودرابازنکند، چرا که طالبی ندارد. همانگونه که سرخودرا باگِل گرفته، ساکت وسردرگِل فروبماند......
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ آذر ۹۹ ، ۱۸:۴۰
رضا ساقی

مـسـلـمانـان مرا وقتی دلی بود

يكشنبه, ۲۳ آذر ۱۳۹۹، ۰۶:۳۹ ب.ظ

 


مـسـلـمانـان  مرا وقتی دلی بود 
که بـا وی گفتـمی گر مشکلی بود

این غزل شرح حال ِ صادقانه ایست که شاعر باصداقتِ تمام به زبان شیوا وروان بیان داشته است. بی آنکه مصلحت اندیشی کند، بی آنکه بترسد، بی آنکه محافظه کارانه عمل کند آنچه که دردلش می گذشته،ساده وبی تکلّف به زبان می آوَرد. این غزل موسیقی حُزن آلودی دارد وبه نوعی دلنوشته ایست ازخواجه ی شیراز بی هیچ منظورخاصی جز بیان ِ حالاتِ روحی وعداطفِ درونی......
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ آذر ۹۹ ، ۱۸:۳۹
رضا ساقی

مَجمع خوبی ولطف‌ست عذارچو مَهش

يكشنبه, ۲۳ آذر ۱۳۹۹، ۰۶:۳۷ ب.ظ


 

مَجمع خوبی ولطف‌ست عذارچو مَهش 
لیکنش مهر ووفا نیست خدایـا بدهش 

مَجمع :مجموعه،مَحلّ جمع شدن
لطف : لطافت ، ظرافت و زیبایی
عـِذار : چهره
معنی بیت : رخسارهمچون ماهِ محبوبِ من، مجموعه ای یابه قول امروزی ها پکیج ِ همه‌ی  زیبایی ها و لطافت هایست که یک دلبرمی تواند داشته باشد.....
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ آذر ۹۹ ، ۱۸:۳۷
رضا ساقی

مَخمور جام عشقم ساقی بده شرابی

يكشنبه, ۲۳ آذر ۱۳۹۹، ۰۶:۳۷ ب.ظ




مَخمور جام عشقم ساقی بده شرابی
پرکن قدح که بی می مجلس ندارد آبی
مخمور: خمارآلوده. 
جام عشق: جام شرابی که درعالم عشقبازی سرکشیده شود. کنایه ازمحبّت ودلدادگی
"مجلس ندارد آبی" ایهام دارد: ۱-مجلس آب (شراب) ندارد.۲- مجلس رونق وصفایی ندارد. 
معنی بیت: ای ساقی شراب بیاور خمارآلود جامی هستیم که ازروی عشق ودلدادگی سرکشیده شود تشنه ی محبّت وتوجّه یارهستم بیا که مجلس هیچ صفایی ندارد شراب بیاورتاصفایی بکنیم وازشدّت تشنگی فروبکاهیم.
عاشق و مخمور و مهجورم بت ساقی کجاست
گو که بخرامد که پیش سروبالا میرمت
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ آذر ۹۹ ، ۱۸:۳۷
رضا ساقی

مزرع سبـز فـلک دیـدم و داسِ مَهِ نو

يكشنبه, ۲۳ آذر ۱۳۹۹، ۰۶:۳۶ ب.ظ


مزرع سبـز  فـلک دیـدم و داسِ مَهِ نو
یادم ازکِشته یِ خویش آمدوهنگام درو

باید دانست که درقدیم رنگ ِآبی راسبز می گفتند. هنوز هم دربسیاری ازمناطق آبی وسبز را جابجا می گویند. امّا صرفنظر از اینکه درقدیم به آسمان آبی سبز می گفتند، 

حضرت حافظ ازسبز گفتن ِ آسمان منظور خاصّی داشته وآن اینکه: شاعرخوش ذوق ِ ما دراین غزل، آسمان را کشتزاری سرسبز تصوّرکرده وبانگاهِ لطیف وخیال انگیز خویش، ماه را چونان داسی دیده است تا یک نتیجه ی عبرت انگیز درو کند،شاعرتوانمندی که باهنرنمایی های خیره کننده، وبا خلّاقیّت های بی مانندش مضامین بِکر واندیشه زا می آفریند........
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ آذر ۹۹ ، ۱۸:۳۶
رضا ساقی

مـَزن بردل ز نـوکِ غمزه تـیـرم

يكشنبه, ۲۳ آذر ۱۳۹۹، ۰۶:۳۴ ب.ظ


 

مـَزن  بردل ز نـوکِ غمزه تـیـرم 
که پـیـش چشم بـیمارت بمیرم 

غمزه : ناز و عشوه وحرکاتِ دلستاننده ای که ازجانبِ دلبر برمی خیزد و جان ودل ِ عاشق  را ریش  و مجروح  می سازد.چشم بیمار:چشم مست، خـُمـار ، چشمی که ازمستی یا عشوهنیمه‌بـازباشد......
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ آذر ۹۹ ، ۱۸:۳۴
رضا ساقی

مـژده‌ی وصل توکو کز سرجان برخیزم

يكشنبه, ۲۳ آذر ۱۳۹۹، ۰۶:۳۱ ب.ظ

 


مـژده‌ی وصل توکو کز سرجان برخیزم 
طـایر قـُدسـم و از دام جهان برخیزم
این غزل نابِ عرفانی بر روی  سنگ مزار سرحلقه ی  رندان جهان حضرت حافظ حک شده است.
"مـژده" : نـویــد ، بشـارت ، خبر خوش   
"وصـل" : کامیابی عاشق ومعشوق، رسیدن عاشق به معشوق"از سر جان برخیزم " : جانم را  نثار کنم.............
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ آذر ۹۹ ، ۱۸:۳۱
رضا ساقی

مژده ای دل که دگر باد صبا بازآمد

يكشنبه, ۲۳ آذر ۱۳۹۹، ۰۶:۲۹ ب.ظ


مژده ای دل که دگر باد صبا بازآمد
هُدهُدِ خوش خبر از طَرف سبا بازآمد
احتمالاً این غزل در بازگشت پیروزمندانه ی شاه شجاع به شیراز سروده شده است.
باد صبا: نسیم باد صبا که درادبیّات ما به رابط میان عاشق ومعشوق معروف است.  بادملایمی که صبح و غروب از جانب شمال شرقی می وزد.
هُدهُد: شانه بسر ،مرغ سلیمان دراینجا کنایه از بادصباست که خبرورود پیروزمندانه ی شاه شجاع راآورده است.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ آذر ۹۹ ، ۱۸:۲۹
رضا ساقی

مراچشمی‌ست خون افشان زدستِ آن کمان ابرو

يكشنبه, ۲۳ آذر ۱۳۹۹، ۰۶:۲۸ ب.ظ


مراچشمی‌ست خون افشان زدستِ آن کمان ابرو
جهان بس فتنه خواهددید از آن چشم وازآن ابرو

این غزل گُل سرسبدِ گلشن ِ خیال انگیز خواجه ی شیراز است. غزلی فرحبخش باموسیقیِ دلنشین وسرشار از مضامین وعباراتِ بِکر وشاعرانه. در این غزل حافظ دست مخاطب را به مهربانی گرفته و به سفرعاشقانه ی زمینی – آسمانی می برد. دراین سفرگاه معشوق زمینی  و گاه  معشوق اَزلیست. مضامین بعضی بیت ها عاشقانه  و بعضی دیگرعارفانه.......
ازابتدای خلقت تاکنون گرچه همه چیزدست خوش تغییروتکامل شده ودگرگونی راتجربه می کند، لیکن بعضی چیزها همچنان درهمان شکلِ اوّلیّه باقی مانده واثربخشی ِ خودرا حفظ کرده اند. 
"کمانی بودن وانحنای ِ ابروان ِ معشوق وکیفیّت وگیراییِ چشمان" همچنان قربانی می گیرند ولرزه بردل وجانِ عاشق می اندازند. هنوز که هنوزاست هیچ عاشقی پیدانشده که تابِ مقاوت دربرابر خمیدگی ِ ابرو وجادوی چشمان ِ معشوق داشته وبامشاهده یایادآوری ِ آنها زیرورونگردد.!
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ آذر ۹۹ ، ۱۸:۲۸
رضا ساقی

مرا می‌بینی و هر دم زیادت می‌کنی دردم

يكشنبه, ۲۳ آذر ۱۳۹۹، ۰۶:۲۶ ب.ظ


مرا می‌بینی و هر دم زیادت می‌کنی دردم 
تو را می‌بینم ومیلم زیادت می‌شود هردم 

عاشق بادیدن ِمعشوق دردمندتر می شود.امّا این "درد"دردِ اشتیاق است، دردِ شوق است. دردِعشق است.    یعنی شور و شوقِ  مرا نسبت به خودت افزون تر می‌کنی.  عاشق فقط در مرحله ی وصال است که به آرامش می رسد........
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ آذر ۹۹ ، ۱۸:۲۶
رضا ساقی

مرا به رندی وعشق آن فضول عیب کند

يكشنبه, ۲۳ آذر ۱۳۹۹، ۰۶:۲۵ ب.ظ




مرا به رندی وعشق آن فضول عیب کند 
که  اعتراض  بر اسرار  علم غیب کـنـد 
رندی : بی قید و بندی، عاشقی ووارستگی ، آزادگی و زیرکی  
فضول : کسی که  در اَمری که به  او  مربوط نیست دخالت و قضاوت  می کند. بخش عظیمی از مشکلاتِ بشریت، جنگها، دعواها وکشمکش ها در تمامی دوره ها دربستر فضولی رشدونمو و شیوع پیدا می کند.  فضولی ازطاعون نیز خطرناک تر است.........
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ آذر ۹۹ ، ۱۸:۲۵
رضا ساقی

مراعهدیست باجانان که تاجان دربدن دارم

يكشنبه, ۲۳ آذر ۱۳۹۹، ۰۶:۲۳ ب.ظ



 مراعهدیست باجانان که تاجان دربدن دارم 
هوا داران کویش را چو جان خویشتن دارم

عَـهـد : پـیـمان ، قرارداد
هواداران : دوستداران ، عاشقان 
معنی  بیت :  من با معشوق  و محبوب خویش عهد و پیمانی بسته‌ام که تا زنـده‌ هستم دوستداران  و ارادتمندانِ کویش را همانند جان ِ خود عزیز ومحترم بدارم.بعضی از  شارحان دوست  داشتن ِ هواداران ِ کوی معشوق از طرفِ عاشق  را قابل  قبول نمی دانند وبراین باورند که شاید این عهد و پیمان از سوی معشوق و برای آزمودنِ عاشق به او تحمیل شده  باشد!همانگونه که معشوقه ی "شیخ صنعان" کارهایی مثل خروج ازشریعت،خوک چرانی ،زُنّاربستن و غیره به عنوان ِشرطِ پذیرش ِعشق ِاومطرح کرد وشیخ نیزبی هیچ چون وچرایی همه ی آنها راپذیرفت وانجام داد!.......
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ آذر ۹۹ ، ۱۸:۲۳
رضا ساقی

مرا مهر سیه چشمان زسر بیرون نخواهدشد

يكشنبه, ۲۳ آذر ۱۳۹۹، ۰۶:۲۲ ب.ظ


مرا مهر سیه چشمان زسر بیرون نخواهدشد
قضای آسمانست این ودیگرگون نخواهدشد

 مِهر : علاقه ، محبت، مهر به معنای خورشید با  آسمان ایهام تناسب  ظاهری و معنایی دارد. از این تناسب، چنین  به ذهن متبادر  می گردد که  همچنانکه  اقبال ِ خورشید و  آسمان به یکدیگر گِره خورده،  سرنوشتِ من نیز با مِحبّتِ سیه چشمانگره خورده وتغییری دراین گره خوردگی ایجاد نخواهدشد....
قضای آسمان: حکم الهی وتقدیراست.
علاقه و محبتی که من نسبت به سیه چشمان دارم ازبین رفتنی نیست وتازمانی که من زنده هستم این اشتیاق بامن خواهدبود. این علاقمندی درتقدیر و سرنوشت من هست وبی تردیدحکم ِ الهی تغییر پذیر نیست.......
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ آذر ۹۹ ، ۱۸:۲۲
رضا ساقی

مرحبا ای پیک مشتاقان بده پیغام دوست

يكشنبه, ۲۳ آذر ۱۳۹۹، ۰۶:۲۰ ب.ظ



مرحبا ای پیک مشتاقان بده پیغام دوست
تا کنم جان از سر رَغبت فدای نام دوست
بعضی ازشارحان ِ محترم، براین باورند که مخاطب این غزل "شاه شجاع" بوده است. امّا باتوجّه به ردیفِ غزل که مشابهِ ردیفِ سه غزلیست که مخاطبِ آنها "شیخ ابواسحق"می باشد:{ "دارم امید عاطفتی ازجنابِ دوست" و"این پیک نامور که رسید ازدیاردوست" و" صبا اگر گذری افتدت به کشور دوست{ بنظرمی رسد میرسد این غزل نیزدرمدح اوسروده شده باشد. چراکه فحوای کلام ومضامین بکاررفته نیز درامتداد آن غزلهاست. به هرحال مخاطبِ غزل چه  این سلطان وچه آن یکی،  چون هردو ازدوستداران  شعر وادب، وبرای حافظ ،سالهای سال انیس دل ومونس جان بوده اند دربرداشتِ معنا آنچنان تفاوتی ایجادنمی گردد.
پیک مشتاقان: بادصبا یاقاصد ونامه رسان که ازمعشوق پیامی به عاشق آورده است......
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ آذر ۹۹ ، ۱۸:۲۰
رضا ساقی

مردم ِدیده ی ماجزبه رُخت ناظرنیست

يكشنبه, ۲۳ آذر ۱۳۹۹، ۰۶:۱۹ ب.ظ


مردم ِدیده ی ماجزبه رُخت ناظرنیست
دل ِسرگشته ی ما غیر تو را ذاکر نیست
مردم دیده: مردمک چشم.
ناظر: نگاه کننده، نظر کننده، 
"نظربازی" یک مبحث پیچیده درمیان عارفان است وموافقان ومخالفان جدُی دارد. اغلبِ عرفا بانظرکردن درزیباهای پیرامون خویش، به ویژه در چهره های دلبران (فارغ ازجنسیّت وسن وسال)به منبع مطلق زیبایی که همانا خداوند است رهنمون می گردند. بعضی ازسطحی نگرانِ کوته فکر،نظربازان رابه لااُبالیگری، فساداخلاقی وبی بند وباری متّهم می کنند وبراین باورند که نظربازان درپوشش عرفان، به دنبال لذّت جویی ِ شهوانی هستند.!........
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ آذر ۹۹ ، ۱۸:۱۹
رضا ساقی

مَرحبا طـایـر فرُّخ پی فرخـُنده پیـام

يكشنبه, ۲۳ آذر ۱۳۹۹، ۰۶:۱۸ ب.ظ


مَرحبا طـایـر  فرُّخ پی فرخـُنده پیـام 
خیرمقدم چه خبردوست کجاراه کدام؟ 
مَرحبا :  آفرین بر تو
طایر : پرنده،  استعاره ازپیکی ازجانبِ معشوق.
فرّخ‌پی : مبارک قدم ،خوش قدم
فرخنده : خجسته
خیرمقدم : خوش آمدی
معنی  بیت : ای پرنده‌ی ِخوش قدم خوش خبر آفرین بر تـو،قدمت مبارک وخجسته باد، بگو ازدوست چه خبری آورده‌ای؟معشوق کجاست ؟ مسیرش از کدام طرف است؟..............
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ آذر ۹۹ ، ۱۸:۱۸
رضا ساقی

مُدامم مست می‌داردنسیم ِجَعدِگیسویت

يكشنبه, ۲۳ آذر ۱۳۹۹، ۰۶:۱۶ ب.ظ


مُدامم مست می‌داردنسیم ِجَعدِگیسویت
خرابم می‌کندهردَم فریب چشم جادویت
مُدام: پیوسته،همیشه، شراب، در اینجا معنای شراب ندارد.
نسیم:  بوی دلنواز
جَعد: موی پیچیده و حلقه حلقه 
خراب: حالتی ویرانگر وغریب ازبیقراری وبی تابی، دراینجا خُماری که به سببِ ننوشیدن شراب دست می دهد. حافظِ خوش ذوق درمصراع اوّل ازرایحه ی زلفِ معشوق سر مست شده لیکن درمصراع دوّم ازافسون چشمانش خُمار وبی تاب می باشد. "مستی" و"خرابی" دراین بیت تضادّی حافظانه خلق کرده اند. تضادّی که موردِ علاقه ی همیشگیِ حافظ است ومعمولاً دراغلب اشعارش باقراردادن واژه های  متضاد، به زیبایی تناقض می آفریند وهنرنمایی می کند تاکشمکش های حالتهای عاشقانه رابه تصویرکشد........
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ آذر ۹۹ ، ۱۸:۱۶
رضا ساقی

مُطربِ عشق عجب ساز و نوایی دارد

يكشنبه, ۲۳ آذر ۱۳۹۹، ۰۶:۱۵ ب.ظ



مُطربِ عشق عجب ساز و نوایی دارد
نقش هر نغمه که زد راه به جایی دارد
حافظ دراین غزل، جبهه ی متشرّعین ِ متعصّبِ خشکه مغز راباسمفونی خیال انگیزعشق به توپ بسته ودرهم کوبیده است. موسیقی ومطرب، عشق وشاهدبازی در نظرگاهِ متشرّعین،ازآلات واسباب شیطانیست وعاملین به آنهانیز سربازان وهواداران شیطان هستند! حافظ باآگاهی کامل ازنقطه نظراتِ متشرّعین، این غزل ناب وپُرمایه راسروده تاتوانسته باشدبکلّی از قشریّون ِ پیش پابین خودراجدا کرده ورودرروی آنها قرارگیرد.
مطرب: نوازنده وخواننده، به طرب آورنده باساز وآواز. حافظ بانشانیدنِ مطرب درکنارعشق، به آن معنای گسترده تری بخشیده است. "مطرب عشق" کسی که ازروی عشق ودلدادگی قول وغزل می خواند وساز می نوازد، کسی که ازعشق می خواند، کسی که مبلّغ وترویج دهنده ی عشق است، کسی که عاشق است وازدل می خواند وبردل می نشاند......
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ آذر ۹۹ ، ۱۸:۱۵
رضا ساقی

مَطلَب طاعت وپیمان وصلاح ازمن مست

يكشنبه, ۲۳ آذر ۱۳۹۹، ۰۶:۱۴ ب.ظ



مَطلَب طاعت وپیمان وصلاح ازمن مست
که به پیمانه کشی شُهره شدم روز اَلست
غزلی نغزوپُرمایه ی دیگر که بازتاب روشنی از باورها وعقایدِ سرحلقه ی رندان جهان است.
مطلب طاعت: ازمن پرهیزگاری وتقوا توقّع نداشته باش
پیمان وصلاح : وفاداری به احکام شریعت ومصلحت اندیشی
پیمانه کشی: باده نوشی
روزالَست: روز خلقت
خطاب به متشرّعین،زاهدان وعابدان هم روزگار است که ازعشقبازی ورندی ومیخواری حافظ خُرده گرفته ووی راموردِ ملامت قرارمی دادند...
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ آذر ۹۹ ، ۱۸:۱۴
رضا ساقی

معاشران گره از زلف یار باز کنید

يكشنبه, ۲۳ آذر ۱۳۹۹، ۰۶:۱۲ ب.ظ



معاشران گره از زلف یار باز کنید
شبی خوش است بدین قصّه‌اش دراز کنید
معاشران: یاران و رفیقان ، همدمان و دوستان
"گره اززلف یاربازکردن" کنایه ازبرطرف کردن مانع ودعوت یاربه راحت تروصمیمانه تربودن است. به موازات گشوده شدن گره زلف وگره بندقبای یار،دردلهای عاشقان نیزگشایش ایجادمی شود، تعارف ها رنگ می بازد وفضا برای صمیمیّت و نزدیکترشدن به یارمهیّا می گردد.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ آذر ۹۹ ، ۱۸:۱۲
رضا ساقی

مـعـاشران ز حریفِ شبانه یـاد آریـد

يكشنبه, ۲۳ آذر ۱۳۹۹، ۰۶:۱۰ ب.ظ




مـعـاشران ز حریفِ  شبانه یـاد آریـد 
حقوق ِ بـندگی ِ مُخلصانه یـاد آریـد 

معاشران : هم صحبتان و هم‌نشینان
حریف :  هم پیاله
حریفِ  شبانه :  دوست و هم‌نشین شب ها  که استعاره از خودِ شاعراست. ظاهران بنا به دلایلی نامعلوم، بین حافظ  وجمع  معاشران جدایی افتاده و حافظ درحسرت ِ روزگار گذشته، این غزل راسروده است.........
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ آذر ۹۹ ، ۱۸:۱۰
رضا ساقی

مَقام اَمن ومِی بی‌غَش ورفیق شفیق

يكشنبه, ۲۳ آذر ۱۳۹۹، ۰۶:۰۹ ب.ظ



مَقام اَمن ومِی بی‌غَش ورفیق شفیق 
گـرَت مـُدام مُیسـّر شود زِهی توفیق 

مقام : منزلت ،جایگاه ، مکان
اَمن : آسودگی ِخاطر، بی خطر ، راحت  
بی‌غَش : بی غل وغش، عاری ازآلودگی،  صاف و زلال ،  ناب
رفیقِ شفیق :دوستِ دلـسوز ،یار ویاور مهربان
مـُدام : ایهام دارد : 1- پـیـوسـته ، همیشه  2- شـراب انگوری.  دراینجا هردو معنی مدنظرشاعر بوده ومعنای بیت باهردومعنی درست است.
زهی : چه خوب ، چه بسیار
توفیق : موفقیّت،پیروزی و کامیابی....... 
معنی بیت : مکانی باشد راحت وبی خطر،شرابِ نابی خالص وخوشگوار ودوستی دلسوز ومهربان،دیگرچیزی کم نداری، همه چیزت زیادی می کند یعنی کامرواهستی وخوشبخت. وچنانچه این هرسه همیشه وبی وقفه دردسترست باشد که دیگرتویک اَبَرخوشبخت هستی!
جالبه که خواجه ی فرزانه، اسبابِ خوشبختی وکامیابی را چیزی فراتر از دسترس نمی داند وبراین باوراست که با یک دل خوش ومکان ِ اَمن ورفیقی بامَرام وجامی باده ی ناب نیز،می توان زندگی وخوشبختی رادرآغوش کشید،کام گرفت وگلبانگِ شادکامی برآسمان زد. برای خوشبخت بودن حتماً لازم نیست یک ثروتمندِ یا یک دکتریا یک عارفی که همه ی مراحلِ سخت وصعب العبور عرفان راپشت سرگذاشته باشیم. خوشبختی ازنظرگاه ِ حافظ رسیدن به خواسته هانیست بلکه لذّت بردن ازداشته هاست. همین که دلی رانشکنی ومردم ازدست وزبان وکردارت درآسایش باشند توبی گناهی وبی گناهی درفرهنگِ رندی وحافظانه یعنی خوشبختی.
حافظ گرچه درسُرایش ِ غزل پیچیده ترین،پُرابهام ترین وژرف انگیزترین واژه ها وعبارات را خَلق می کند،لیکن شگفتا درتبیین باورها واعتقاداتِ خویش ودرتعریفِ گناه وثواب، وتوصیفِ خوشیختی وبدبختی،آسان ترین ،ساده ترین وهمه فهم ترین عبارات را انتخاب می کند. خوشبختی درنگرش حافظانه هزینه ای ندارد وبا داشته های اندک وناچیزنیز امکانپذیراست. دراین نگرش گدا که ازمنظراجتماعی درپائین ترین رده قراردارد وکمترین است بی هیچ هزینه ای تنها بایک چرخش نگاه، به بالاترین رده ی اجتماعی صعودمی کند!
گِدا چرا نزند لافِ  سلطنت  امروز ؟
که خیمه سایه ی ابراست وبَزمگه لبِ کِشت


جهان وکارجهان جمله هیچ برهیچ ست 
هزار بار من این نکـته کرده‌ام تـحقیق 
هیچ بر هیچ :مطلق بیهوده،بی ارزش و ناپایدار
نکته: مفهوم ِ لطیف و دقیقی که با دقّت و تأمّل دریافت شود.
تحقیق :پرس وجو، بررسی ، مطالعه ، پژوهش 
هیچ انگاری یابه اصطلاح(نهیلیسم) در فلسفه، موضوعی ریشه دار وبحثی مفصّل است که طرفداران ومنتقدان ِ جدّی وسرشناسی دارد. 
بی‌معنی‌انگاری به معنایِ اِنکار معنی‌ داشتن و ارزش برای هستی  است.هیچ‌انگاشتن یانیست انگاشتن پدیده ونکته ای نیست که حافظ آن را کشف کرده وبدان رسیده باشد. این اندیشه که ازسوی منتقدانش بسیارمُخرّب وویرانگرشناخته شده ازقرن پنجم پیش از میلاد مطرح بوده واغلب فیلسوفان به کنکاش درپیرامون ِ آن پرداخته ونظریات متفاوتی ارایه نموده اند.
"نیچه "فیلسوفِ آلمانی قرن نوزدهم بیش از هر کسی به شرح باورهای بی‌معنی‌انگارانه پرداخته و نیهیلیسم را به عنوان یک پدیده ی شایع در فرهنگِ غربی شناسایی کرده است. وی معتقد بود که پیامدهایِ نابودگر آن در نهایت، تمامی احکام اخلاقی، مذهبی و متافیزیکی را به تباهی خواهد کشاند و بزرگترین بحران تاریخ بشر را رقم خواهد زد!.
اندیشه ی خیّامی رانیزمی توان درطبقه ی نیهلیسیت قرارداد. امّا حافظ باجهان بینی ِ خاصّی که داردچنانکه پیش ازاین نیزگفته شده ، آنقدرجهانشمول وبزرگ است که درهیچ طبقه وچارچوبی جانمی گیرد. اوبه تنهایی یک اندیشه،منطق وفلسفه ی ویژه ای عرضه کرده است.
 حافظ "هیچ انگاری" را ازگذشتگان گرفته ،نوسازی،به سازی وبازسازی کرده وبه گونه‌ای ترویج می کند که نه تنها جنبه ی مُخرّب ندارد بلکه جنبه ی تعالی وپویایی نیزبدنبال دارد. حافظِ فرزانه جهان راهیچ درهیچ می پندارد امّا درهمین جهان ِ هیچ درهیچ، دروغ وریا وکینه را برنمی تابد ومردم آزاری را گناهی نابخشودنی می داند. 
حافظ با بینش خاصی که دارد ازنهیلیسیم بستری مناسب برای، درحال ولحظه زیستن، خوشباشی، عشق ورزی وعیش وعشرت درچارچوبِ انسانیّت می سازد. درنظرگاه حافظ زندگی به خودی خود هیچ درهیچ وبی معنیست واین انسان ِخوش گذران باید به گونه ای زندگی کند که به زندگی معنا ببخشد.
حافظ بامسئولیّتی که درخوداحساس می کند،ازهیچ درهیچ بودن جهان سواستفاده نمی کند وارزشهای انسانیّت را زیرپانمی گذارد.
معنی بیت : جهان واموراتِ مربوط به جهان ِهستی،شامل ِ تغذیه، مقام وموقعیتِ اجتماعی،سیاسی،جاه وجلال ومال ومَنال همه ناپایدار،بی اعتبار وبی ارزشند. من هزار بار این مَطلبِ لطیف وظریفو دقیق را بررسی و مطالعه کرده‌ام و شخصاًبه این نتیجه رسیده‌ام که همه چیز ناپایدار وفناپذیر است.
 حافظِ فرزانه باطرح حکیمانه ی این نکته(همه چیز بی اعتبار وبی ارزش است) می خواهد مارا نسبت به همه چیز بدبین وشکّاک کند، می خواهد ما به هیچ چیز دل نبندیم، می خواهد ماخون دل ِ روزی ِ ننهاده نخوریم،کینه نورزیم ،بدنگوئیم ومیل به ناحق نکنیم و...  
حافظ می خواهد ما بعد ازخوانش این بیتِ نغز ِ وپُرمعنی ِ "جهان وکارجهان جمله هیچ برهیچ است" ازخواسته هایمان دست برداریم،تشنه ترشویم وبه این سئوال برسیم که پس چه چیزی پایدار،باارزش وبااعتباراست؟  وآنگاه اوازوَرای پرده ی ِسنگین ِقرنها سربرآورده وبه آواز حزین،لب فراگوش ِما نهاده پاسخ دهد:
ازصدای سخن عشق ندیدم خوشتر
یادگاری که دراین گُنبدِ دوّاربماند.


دریغ و درد که تـا این زمان ندانسـتم 
که کیمیـای سعادت رفـیـق بودرفـیـق 
 کیمیای سعادت : سعادت به کیمیا تشبیه شده است. کیمیا یکی از شاخه‏های علوم غریبه است که به کوشش در تبدیلِ موادِ کانی ها و فلزات مانندِ آهن به طلا می‌پردازد.علوم غریبه دارای پنج شاخه ی عمده می‌باشد که دانش طبیعی ِ آن کیمیا خوانده می‌شده‌است.
حافظ به رفیق  وهمدم ِ دلسوز وصادق بسیاراهمیّت قایل شده ودرچندغزل داشتن ِ آن رانعمتی بزرگ دانسته است. دراینجانیزازرفیق به عنوان ِ کیمیای سعادت نام بُرده است. رفیق بَد وقتی انسان را به تباهی وگمراهی می کشاند  پس رفیقِ شفیقِ مهربان نیزقطعاً درسعادت وکامیابی ِ انسان همان نقش ِ کیمیا رادارد. یعنی شخصیّت ِ آدمی رادگرگون وازآهن به طلا تبدیل می کند.
معنی بیت: جای بسی دردوافسوس است که ازاین حقیقتِ بزرگ تاکنون غافل بودم وتازه  این نکته ی مهم رادریافته ام که اکسیرسعادت چیزی جز یک دوستِ دلسوز ورفیقی موافق وهمدل نیست. 
بیاموزمت کیمیای سعادت
زهمصحبتِ بدجدایی جدایی


به مـَأمَنی رووُفرصت شُمَرغنیمتِ وقت 
که در کـمین‌گـهِ عمرند قـاطعانِ طریق 
 مأمن : پناهگاه ، جای مطمئن وبی خطر
فرصت‌شمر : قدربدان وبهره ببر
منظوراز"غنیمتِ وقت" عمرو زمانیست که به رایگان دراختیارماست. وقت به غنیمت تشبیه شده است.
قاطعانِ طریق : قطع کنندگاه راه، راه زنان ، دزدان،منظورحوادث  وخطراتیست که زندگانی ماراهرلحظه تهدید می کنند وضمانتی برای یک نفس زنده ماندن نیست.
 معنی بیت : بایادآوری مطلع ِ غزل که مقام اَمن را زهی توفیق خوانده،دراینجانیز پیداکردن ِجای اَمن وبی خطر راتوصیه کرده وگوشزد می کند هرلحظه خطرمرگ ماراتهدیدمی کند وهیچکس تضمینی ندارد که لحظاتی دیگر زنده خواهدبود.پس همین لحظه ای راکه دراختیارداری،بهره ببر و گوشه‌ی راحتی اختیار کن وبه کاری بپرداز که دوست داری. حوادثِ بی شماری برای نابودی وگرفتن ِ زندگانی  ما، درکمین هستند وماغافل وبی خبریم.
 چه بسیارکسانی که تمام عمربه مال اندوزی صرف می کنند وزندگانی رابرخویش واطرافیان خود تلخ می سازند وهرگزفرصت ِ بهره برداری ازمالی را که جمع کرده اند پیدا نمی کنند وبرای دیگران به ارث می گذارند! درصورتی که می توانستند با آنچه که بدست آورده اند هم برای خود واطرافیانشان روزهای خوبی رقم زنند وهم کارهای عام المنفعه وخیربرای همنوعان خودانجام دهند! اگربه پیرامون خویش نگاه کنیم همه ی ما چندنفرازاینها رامی شناسیم وکسی چه می داند شاید خودِ مانیزکه درحال خوانش این بیت هستیم دربخش هایی اززندگانی چنین بوده وهستیم ! درداینجاست که همیشه همگان چنین تصوّرمی کنندکه مرگ برای همسایه است! ای کاش می توانستیم چنان که این فرزانه ی شیرین سخن می فرماید،به خودبیائیم وبه دنبال خوشبختی نگردیم که پیداکردنی نیست،خوشبختی ساختنیست. منظورازساختن خوشبختی همان آبتنی کردن درحوضچه ی اکنون و دل کندن ازگذشته وآینده ست. بیشتر خندیدن م وکمترعبوس بودن ورقص وآوازوعیش وعشرت وجشن گرفتن است. 
ساقیاعشرت امروزبه فردامفکن
یازدیوانِ قضا خطِّ اَمانی به من آر


بیا که توبه ز لَعلِ نگار و خنده‌ی جـام 
حکایتی‌ست که عقلش نمیکند تصدیق 

لَعل ِنگار: واژه ای کاملاً حافظانه است. "لعل" ازسنگهای قیمتی وباارزش وخوش رنگ واستعاره از لبِ خوش آب ورنگِ معشوق است. جالبه که حافظ لب راابتدا به لَعل تشبیه می کند وواژه ی "لبِ لعل" را می آفریند. سپس تشبیه معکوس کرده و واژه ی"لعل ِلب" راخَلق می کند. درقدم بعدی "لب" راحذف وتنها با استفاده از"لعل" منظور وهدفِ خودرا می رساند وشرح کیفیتِ لب یار را استخراج می کند.
"خنده‌ی جام": به جام شخصیّتِ انسانی داده که می خندد،اشاره ی لطیفانه به دهانه ی بازجام است. 
معنی بیت : بیاکه دوباره به عیش وعشرت بپردازیم. مگرمی شود ازعشقبازی ومیخواری دست کشید وتوبه کرد؟
عقل وخرد، توبه از لبِ لعلگونِ  یار و شرابِ نابِ خوشگوار را درست نمی داندوتاییدنمی کند.
 دراغلب غزل های حافظ‌ جایگاه عقل همواره پایین ترازجایگاه عشق بوده «عقل» و«عشق» درمقابل هم قرارداده شده وهمیشه این عقل بوده که  درتقابل باعشق، شکست خورده وبازی راباخته است.  
 لیکن دراینجا «عقل» راکه همیشه نقش مخالف داشته به طنزوطعنه، حاکم قرارداده تادرمورد توبه کردن ازعیش وعشرت بالعل نگاروخنده ی جام،اظهارنظرکرده و حکم صادرکند!  
پیشاپیش روشن است که عقل نیز با آن همه مصلحت گرایی، نمی تواند درمقابل این وسوسه ی عیش شاهانه مقاومت کرده وآن رانهی کند بنابراین توبه کردن درچنین شرایطی را تاییدنخواهدکرد‌.
هرنقش که دستِ عقل بَندد
جزنقش ِ نگارخوش نباشد

 
اگرچه موی ِمیانت به چون منی نـرسد  
خوش‌ست خاطرم ازفکر این خیال دقیق 
میان : کـمـر
"موی میان"  کمریارازباریکی به مو تشبیه شده است . 
"به چون منی نرسد" یعنی دست افراد ضعیفی چون من به کمر تو نمی‌رسد.
"خیالِ دقیق" ایهام دارد : 1- اندیشه‌ وآرزوی لطیف ، نکته‌ی ظریف   2- "خیالِ دقیق" همان تصویرسازی ِ باریکی کمردرکارگاهِ فکراست. روشن است که خَلق ِ تصویرکمری به باریکی ِ مو،نیازمندِ خلّاقیتِ هنریست وذوق وظرافتِ خاصّی نیازدارد. 
معنی بیت : من یقین می دانم که دستِ من سزاوار  رسیدن  به کمرباریک تونیست ، با این همه ازپرداختن به این فکرو اندیشه کردن در باره‌ی وصال تـووتصویرسازی ِ کمرباریک تـو دل ِ خودرا‌خوش کرده ام .  
بدان کمرنرسددستِ هرگداحافظ
خزینه ای به کف آورزگنج قارون بیش



حلاوتی که تو را در چهِ زنخدان سـت 
به کـُنـهِ آن نـرسد صد هزار فکرعمیق 
حلاوت : شیرینی و لـذّت
زنخدان : چانه
چاه زنخدان = گودی ِ چانه
کـُنـه :اصل و ذات، اعماق، نهایت حقیقت 
عمیق : ژرفناک .
 معنی بیت : شیرینی ولذّتی که در کیفیّتِ گودیِ چانه‌ی تـو هست باهزار اندیشه‌ی ظریف وفکرژرف هم کشف ودریافت نمی شود! رازی درحقیقتِ زیبایی زنخدان ِ افسونگرتونهفته که هیچکس قادربه فهم ِ آن نیست. چون صحبت ازچاهِ زنخدان است،حافظ طوری شاعرانه سخن می گوید که اززاویه ای چنین بنظربرسد که این چاه بسیارعمیق است وکسی قادرنیست به هیچ طریق به عمق ِ آن برسد!
درخم ِزلفِ توآویخت دل ازچاهِ زنخ
آه کزچاه برون آمد ودر دام افتاد.


اگربه رنگِ عقیقی شداشکِ من چه عَجب 
که مُهرخاتم ِلعل تو هست همچو عَقیق 
عقیق : از سنگهای ارزشمند وقیمتی  سرخ‌رنگ   
"مُـهرخاتم ِلعل ِتو" نگینِ انگشتر لب تو، لبِ یاربه نگین انگشتری تشبیه شده است
 معنی بیت : چنانچه اشکِ من سرخ‌رنگ و خونین است تعجّبی ندارد ،چرا که لبِ تو همانند انگشتری است که نگین عقیق دارد.دل من درحسرت وآرزویِ لبانِ تو خون دل می اندوزد،لیکن چشمهایم زیادگریه می کنند وچون اشک کم می آورند بناچار ازهمان خون دل نثارمی کنند واینگونه می شودکه اشک خونین می‌بارم.   
دل بسی خون به کف آورد ولی دیده بریخت
الله الله که تَلف کرد وکه اندوخته بود؟


به خنده گفت که حافظ غلام طبع توأم 
ببین که تابه چه حدّم همی کندتحمیق 
طبع : ذوق ِشاعرانگی
تحمیق کردن :نادان واحمق پنداشتن. معنی بیت : معشوق به طنزوطعنه درحالی که می خندید به من گفت : ای حافظ من چاکر وغلام ِ شاعرانگی ِتو هستم ! (باسابقه ای که ازمعشوق به خاطردارم جزریشخند وطعنه منظور دیگری ندارد) ببینید که چگونه مرا احمق ونادان فرض کرده و می‌پندارد که سخن او را باورمی کنم .
گفتم آه ازدل دیوانه ی حافظ بی تو
زیرلبِ خنده زنان گفت که دیوانه ی کیست!

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ آذر ۹۹ ، ۱۸:۰۹
رضا ساقی

من که ازآتش دل چون خُم می درجوشم

يكشنبه, ۲۳ آذر ۱۳۹۹، ۰۶:۰۶ ب.ظ



من که ازآتش دل چون خُم می درجوشم
مُهر بر لب زده خون می‌خورم وخاموشم  

"آتـشِ دل" همان آتش ِعـشـق" است که دل وجان شاعررا به سوز و گدازانداخته است.
"چون  خُم ِ  می در جوشم " : یعنی اینکه همانندِ خُم ِ می که هنگام  رسیدن  به جوشش در می آید، من نیز برسرآتش ِ عشق درجوش و خروش هستم.......
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ آذر ۹۹ ، ۱۸:۰۶
رضا ساقی

من نه آن رندم که تَرکِ شاهدوساغرکنم

يكشنبه, ۲۳ آذر ۱۳۹۹، ۰۶:۰۲ ب.ظ



من نه آن رندم که تَرکِ شاهدوساغرکنم 
مُحتسب داندکه من اینکارها کمترکنم 
بازهم غزلی ناب ونغز وپُرمایه، که بازتابی ازجهان بینی وسندی  ازآزادفکری  آن فرزانه ی روزگاران است.
"رند" درنظرگاهِ عابد وزاهد ویکسویه نگران متشرّع ِسنّی مذهبِ آن روزگاران، یک شخصیّتِ لا اُبالی،بی قید وبند،  وبی مسئولیّت است. چرا که ازمنظرآنها هرکس مقیّدبه آداب شرع و اخلاق اجتماعی نباشد، هرچقدرهم پاک باطن بوده باشد، طولی نمی کشد که خودبخودبی انگیزه شده و بسوی بی بند وباری و بی غیرتی کشیده می شود ودرمَنجلابِ فساد وتباهی فرومی رود!..........
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ آذر ۹۹ ، ۱۸:۰۲
رضا ساقی

منم که گوشه ی میخانه خانقاهِ من است

يكشنبه, ۲۳ آذر ۱۳۹۹، ۰۶:۰۰ ب.ظ



منم که گوشه ی میخانه خانقاهِ من است
دعای پیر مُغان وردِ صبحگاه من است


میخانه: مکانی برای می فروشی ومی خواری .
خرابات ومیخانه درغزلیات حافظ؛ معمولاً درمقابل مسجد قراردارد. مسجدمکانیست که زاهدان ریایی،واعظان حقٌه باز وعابدان متظاهر درآنجا به جلوه گری وفریب مردم مشغولند اما درمیکده وخراباتی که حافظ بنانهاده؛ مکان بی ریائیست که رندان وارسته ازتعلقات دینی ودنیوی وآزادگان پاکباخته درآنجاحضورداشته وسرمست شراب عشق وانسانیت ومحبت هستند.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ آذر ۹۹ ، ۱۸:۰۰
رضا ساقی

منم که دیده به دیدار ِدوست کردم باز

يكشنبه, ۲۳ آذر ۱۳۹۹، ۰۵:۵۶ ب.ظ



منم که دیده به دیدار ِدوست کردم باز 
چه شکر گویمت ای کارساز بنده‌ نواز ؟ 

چنانکه قبلاً نیزگفته شده،حافظ وشاه شجاع با یکدیگرروابطِ دوستیِ صمیمانه ای داشته واین روابط درگذرزمان گه گاه دستخوش دگرگونی هایی نیزبوده است. علاوه براین شاه شجاع نیزاز طبع شعری روانی بهرمندبوده وغزلیّاتِ خوبی از خود به یادگارگذاشته است. اووحافظ اغلب با یکدیگر مشاعره نموده واشعاری را دریک ردیف و قافیه می سروده وطبع آزمایی می کردند. از جمله این غزل مورد بحث راکه حافظ دراستقبال ازغزل شاه شجاع سروده است.........
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ آذر ۹۹ ، ۱۷:۵۶
رضا ساقی

منم که شُهره ی شهرم به عشق ورزیدن

يكشنبه, ۲۳ آذر ۱۳۹۹، ۰۳:۰۱ ب.ظ




منم که شُهره ی شهرم به عشق ورزیدن
منم که دیده نیالوده‌ام به بد دیدن
بنظرچنین میرسد که رندی ها ،نظربازیها وبی پروائیهای حافظ ،چندپهلوسخن گفتن وهمه چیز را به باد نقد وطنز وطعنه سپردنِ حافظ به  خرقه سوزی و سجّاده فروشیِ خواجه ی خراباتیان، تردیدها وشبهات زیادی درنظرگاهِ علمای شریعت، واعظان وصوفیان زمانه راسخت برانگیخته وبر علیه اوشورانیده است. گویی که حافظ نیز بادرک این وضعیّت  به این نتیجه رسیده که باسرودنِ این غزل به تردیدها وسئوالات دیگران  پاسخ روشن داده واندکی گوشه ی پرده را بالا بزند تاهمگان ازموضع ابهام برانگیزاوباخبر گردند.
بنابراین به جرات می توان ادّعاکرد که بادرک مفاهیم ومعانی این غزل تاحدود زیادی می توان به حریم اعتقادات وباورهای رندِ شیراز نزدیک تر شد.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ آذر ۹۹ ، ۱۵:۰۱
رضا ساقی

من که باشم که برآن خاطر عاطرگذرم ؟!

يكشنبه, ۲۳ آذر ۱۳۹۹، ۰۲:۵۴ ب.ظ


من که باشم که برآن خاطر عاطرگذرم ؟! 
لطفها می‌کنی ای خاک درت تاج سرم ! 

باتوجّه به محتوای کلِّ غزل ، بنظرچنین می رسد که روی ِ سخن در این غزل" تورانشاه فرزند قطب الدین تهمتن است که در خلال ِسال های 747-779 در جزیره ی هرمز سلطنت می کرده است. وی مردی شاعر و فاضل بوده وباحافظ روابط صمیمانه ای داشته است. اگراین حدس درست بوده باشد، تورانشاه ظاهراً به حافظ دعوتنامه ای فرستاده وازاودعوت کرده که به هرمزسفری داشته باشد. وشاید درمتن دعوتنامه عباراتی مثلِ: "این روزها بیشترتودرخاطر وذهن من هستی، یادیشب به فکرتوبودم و...." بوده که حافظ پاسخ آن را اینچنین باشکسته نفسی ومتواضعانه داده است.....
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ آذر ۹۹ ، ۱۴:۵۴
رضا ساقی

من ترک عشق و شـاهدوسـاغر نمی‌کـنم

يكشنبه, ۲۳ آذر ۱۳۹۹، ۰۲:۴۷ ب.ظ



من ترک عشق و شـاهدوسـاغر نمی‌کـنم 
صـدبـار تــوبــه کردم و دیـگر نمی‌کـنم 

غزلی ناب وزیبا، که تمام مضامین  وعبارات آن، بازتابی از جهان بینی و نگرش ِحافظِ ِ عزیز به زندگانی ، عشق، شاد زیستن وبازعشق وعشق وعشق است.......
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ آذر ۹۹ ، ۱۴:۴۷
رضا ساقی

من دوست‌دار روی خوش و مـوی دلـکـَشـم

شنبه, ۲۲ آذر ۱۳۹۹، ۰۵:۳۸ ب.ظ




من دوست‌دار روی خوش و مـوی دلـکـَشـم 
مدهوش چشم مست ومی صاف بی‌غـشـم 

حافظ بارها و بارها  ثابت کرده  که  آدم خوش فکر، خوش سخن و خوش سلیقه است . دراینجا نیز نشان می دهد که میل وتمایل درونی اوهمیشه به سمتِ خوشی ها وچیزهای خوش است.........
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ آذر ۹۹ ، ۱۷:۳۸
رضا ساقی

من وانکار شراب این چه حکایت باشد؟!‏

شنبه, ۲۲ آذر ۱۳۹۹، ۰۵:۳۶ ب.ظ


من و انکار شراب؟! این چه حکایت باشد؟!‏            
غالباً این قدَرم عقل و کفایت باشد! 
جناب حافظ شیرین سخن دراین غزل بسیار راحت ترازسابق و بی‌ هیچ دغدغه ای ،گویی که از فشار تندروها وافراط گرایان آزادشده باشد،حرفهای دل خود را که همیشه درلفّافه ی ایهام وابهام وکنایه می پیچید بامازده است.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ آذر ۹۹ ، ۱۷:۳۶
رضا ساقی

می‌سوزم ازفراقت روی ازجفا بگردان

شنبه, ۲۲ آذر ۱۳۹۹، ۰۵:۳۵ ب.ظ


می‌سوزم ازفراقت روی ازجفا بگردان
هجران بلای ما شدیارب بلابگردان

این غزل بسیارزیبا، شورانگیز، خیال پرور وصدالبته عاشقانه وخالی ازنکات عرفانیست.
متاسّفانه بسیاری ازشارحان محترم با برداشتهای نادرست وعدم درک شان نزول این غزل، لطایف وظرایف پنهان این غزل راپایمال کرده واز مضامین وعبارات بکارگرفته شده معانی نادرست برداشت نموده اند.....
    
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ آذر ۹۹ ، ۱۷:۳۵
رضا ساقی

می‌دَمد صبح و کِلّه بست سَحاب

شنبه, ۲۲ آذر ۱۳۹۹، ۰۵:۳۲ ب.ظ


می‌دَمد صبح و کِلّه بست سَحاب
الصّبوح   الصّبوح   یا    اصحاب
       غزلی بسیار زیبا و خیال انگیز که درهربیت آن صحبت از شراب شده  است.شادمانه زیستن، توجّه به زیبائیها و لذّت جُستن از مظاهر طبیعت
وعشق بازی،  بخشی ازپیام روشن  این غزل ناب وامید بخش ونغزاست.........
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ آذر ۹۹ ، ۱۷:۳۲
رضا ساقی

میرمن خوش می‌روی کاندرسروپامیرمت

شنبه, ۲۲ آذر ۱۳۹۹، ۰۵:۳۰ ب.ظ


میرمن خوش می‌روی کاندرسروپامیرمت
خوش خرامان شوکه پیش قدرعنامیرمت

میر: امیر وفرمان روا، استعاره ازمعشوق است.
خرامان: باناز واِفاده راه رفتن
خطاب به معشوق می فرماید
معنی بیت:  سرور وفرمانروای من خیلی خوش و دلستاننده راه می روی قربان ِ آن سر وآ ن پای زیبایت شوم، راه برونرم نرمک بانازواِفاده، که من پیش آن قامتِ دلربا بمیرم
پیش بالای تومیرم چه به صلح وچه به جنگ
چون به هرحال برازنده ی نازآمده ای
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ آذر ۹۹ ، ۱۷:۳۰
رضا ساقی

می‌فکن برصف رندان نظری بهترازاین

شنبه, ۲۲ آذر ۱۳۹۹، ۰۵:۲۷ ب.ظ




می‌فکن برصف رندان نظری بهترازاین
بر درمیکده می کن گذری بهتر از این
می فکن : بیفکن، بینداز 
رندان: انسانهای آزاد ورها ازتعلّقات دینی ودُنیی، کسانی که ازنظرگاه زاهد ومتشرّع ظاهری گناه آلود دارند امّا باطنشان بی آلایش وپاک است. 
غزل خطاب به کسانی آغازشده که رندان رابه بی بندوباری و لااُبالیگری متّهم می کنند ومیکده رامحل فساد می شمارند. امّا حافظ نظردیگری دارد اومعتقداست که نباید آدمیان ازروی ظاهرشان مورد قضاوت قرار گیرند. اگرمشاهده شود که یکنفر وارد مسجد ودیگری واردمیکده شد لزوماً چنین نیست که اوّلی برای عبادت ودوّمی برای ارتکاب گناه ورودپیداکرده اند چه بسا که شاید اوّلی برای ریاکاری وفریب خَلق یا دزدی کفش دیگران واردمسجدشده ودوّمی باهدف دیگری وانجام کارخیر وارد میکده شده باشد.
بر آستانه ی میخانه  گر سری بینی
مزن به پای که معلوم نیست نیّت او
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ آذر ۹۹ ، ۱۷:۲۷
رضا ساقی

می خواه وگل افشان کن ازدَهرچه می‌جویی

شنبه, ۲۲ آذر ۱۳۹۹، ۰۵:۲۵ ب.ظ




می خواه وگل افشان کن ازدَهرچه می‌جویی
این گفت سحرگه گل بلبل تو چه می‌گویی
مِی خواه: مِی بخواه 
گل افشان کن:  گل به پاش ،گل نثار کن،کنایه از خوشباشی وخوشحالی
دَهر: روزگار
معنی بیت:  ای دل درجستجوی چه هستی ازروزگارچه می جویی؟ می بخواه وگل وبه پاش وشادخواری کن سحرگاهان پیام گل همین بود ای بلبل که درفغانی وناله می کنی توچه می گویی نظرتوچیست؟
ای بلبل دیگرازفراق گل منال، ببین که چگونه گل  پرده ی غنچه دریده،شکفته شده و تورابه عیش وشادخواری دعوت می کند؟
رونق عهدشباب است دگربُستان را
می رسدمژده ی گل بلبل خوش الحان را
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ آذر ۹۹ ، ۱۷:۲۵
رضا ساقی

ناگهان پرده برانداخته ای یعنی چه؟

شنبه, ۲۲ آذر ۱۳۹۹، ۰۵:۲۳ ب.ظ


ناگهان پرده برانداخته ای یعنی چه؟
مست ازخانه برون تاخته‌ای یعنی چه؟

شایداین غزل زیبا ودلنشین تنها غزلیست که به هیچ وجه نمی توان ازهیچ یک ازابیات آن،معانی عرفانی برداشت کرد چراکه لحن کلام ومضامین بکارگرفته شده بنابه یک دلیل روشن وقانع کننده خطاب به معشوق زمینیست ونسبت دادن آن به مقام کبریایی خداوند،اوّل جفا درحق آن  لطیف بی همتا ودوّم ستم درحق حافظ عزیزونازنین است. شگفتا که فروشندگان دین وعرفان، برای گرم نگاهداشتن بازار وفروش متاع خویش به هرکاری حتّا فریب مردم دست می زنند!
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ آذر ۹۹ ، ۱۷:۲۳
رضا ساقی

نسیم ِ بادِ صبا دوشم آگهی آورد

شنبه, ۲۲ آذر ۱۳۹۹، ۰۵:۲۱ ب.ظ





نسیم ِ بادِ صبا دوشم  آگهی   آورد 
که روزمحنت وغم روبه کوتهی آورد

دیشب پیکِ بادِ صبا به من خبر آورد که روزگار غم و رنج رو پایان است.
بنظرمی رسد اوضاع سیاسی اجتماعی جامعه که چندان وفق مراد نبوده، کم کم درحال بهبودی وسروسامان گرفتن است. باتوجّه به بیتِ پایانیِ غزل احتمال دارد این غزل در استقبال ازبه قدرت رسیدن ِ شاه منصور سروده شده باشد. شاه منصور وشاه شجاع هردو باحافظ روابطِ دوستیِ صمیمانه ای داشتند....
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ آذر ۹۹ ، ۱۷:۲۱
رضا ساقی

نسیم صبح سعادت بدان نشان که تو دانی

شنبه, ۲۲ آذر ۱۳۹۹، ۰۳:۵۸ ب.ظ


نسیم صبح سعادت بدان نشان که تو دانی
گذر به کوی فلان کن در آن زمان که تو دانی
"نسیم صبح سعادت" کنایه ازبادملایم یا همان بادصباست که به منزلگاه معشوق دسترسی دارد ،به بوی گیسوان اومزیّن است وبرای عاشق سعادت بخش وجان فزاست.
معنی بیت: ای بادصبا که نسیم تومایه ی رستگاری عاشقانست به همان نشانیِ  کوی معشوق در فرصتی مناسب که خودت نیک می دانی گذرکن....
ای صبا نکهتی ازکوی فلانی به من آر
زاروبیمارغمم راحت جانی به من آر

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ آذر ۹۹ ، ۱۵:۵۸
رضا ساقی

نـصیحتی کنم ات بـشنـو و بـهانه مگیر

شنبه, ۲۲ آذر ۱۳۹۹، ۰۳:۵۷ ب.ظ


نـصیحتی کنم ات بـشنـو  و بـهانه مگیر 
هـر آنچه ناصـح مُـشفـق بگویدت بپذیر 

ناصح : اندرز دهنده
مُشفق : دلسوز ، مهربان ، خیرخواه
معنی بیت : خوب گوش کن به پند واَندرزی که  به تو می‌دهم وبهانه وایرادمگیرکه به نفع توست. رفیق ِخیرخواه هر چه به تو می‌گوید ازسردلسوزی وارادت است قبول کن. البته اصل نصیحت درمتن بیت های پیش روست.... 
نصیحت گوش کن کاین دُربسی بِه
از  آن  گوهر  که  در  گنجینه  داری

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ آذر ۹۹ ، ۱۵:۵۷
رضا ساقی

نفس بادِصبامُشک‏ فشان خواهدشد

شنبه, ۲۲ آذر ۱۳۹۹، ۰۳:۵۵ ب.ظ


نفس بادِصبامُشک‏ فشان خواهدشد
عالم  پیر  دگر باره  جوان خواهدشد

غزلی نغز وناب، امیدبخش وفرح فزا،که نوید بخش ِ بهاری دل انگیزاست. امید دراین غزل موج می زند وآدمی را وادارمی کند که درمقابل ِ شکوهِ زندگانی،سرتسلیم فرود آورده وبه ندای زندگی پاسخ ِ آری دهد. این غزل هرگزکهنه نمی شود وازخواندن ِآن هیچکس خسته نمی گردد. به لطفِ حضور گلهای رنگارنگی چون ارغوان ،یاسمن ،شقایق ولاله، این غزل ناب آنقدرسرسبزومعطّراست که خود به تنهایی بهاری باطراوت و خیال انگیزمی باشد بااین تفاوت که به دنباله خزانی ندارد وهیچگاه صفاوسبزیِ آن به زردی نمی گراید.    
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ آذر ۹۹ ، ۱۵:۵۵
رضا ساقی

نفس بـرآمـد و کـام از تو بر نمی آید

شنبه, ۲۲ آذر ۱۳۹۹، ۰۳:۵۳ ب.ظ



نفس بـرآمـد و کـام از تو بر نمی آید 
فغان که بخت من ازخواب درنمی آید

نفس برآمد : جان به لب رسیدکنایه از مردنست
کام : مراد ، آرزو
معنی بیت : جانم به لب وعمرم به آخررسید افسوس که از تو کامیاب نشدم وتومرا به آرزویم نرساندی. فغان وفریاد از این اقبالی که من دارم،بختم به خواب رفته و قصدبیدارشدن ندارد.امّاحافظ کسی نیست که به این زودیها ناامیدشده ودرنیم گشوده رابه روی خویش بازبندد وپاپَس بکشد...........
دلبرکه جان فرسودازاو کام دلم نگشودازاو
نومیدنتوان بودازاوباشدکه دلداری کند

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ آذر ۹۹ ، ۱۵:۵۳
رضا ساقی

نقد ها را بـُوَد آیا که عیاری گیرند

شنبه, ۲۲ آذر ۱۳۹۹، ۰۳:۵۱ ب.ظ





نقد ها را بـُوَد آیا که عیاری گیرند
تاهمه صومعه‌داران پی کاری گیرند

نقدها:  پول،زروسیم ،دراینجا هرچیزی که با آن معامله کنند. منظورهمان "خرقه" هست که وسیله ی تجارت ومعامله ی صوفیان است.! "خرقه" داراییِ صوفیست! به این وسیله بهشت رامی خرند! جاه وجلال برای خودشان تهیّه می کنندوووو...
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ آذر ۹۹ ، ۱۵:۵۱
رضا ساقی

نکته ای دلکش بگویم خال آن مَه‌روببین

شنبه, ۲۲ آذر ۱۳۹۹، ۰۳:۴۹ ب.ظ


نکته ای دلکش بگویم خال آن مَه‌روببین
عقل وجان رابستـه‌ی زنجیرآن گیسوببین
این غزل را حافظ  در ستایش شاه منصور که پادشاهی شجاع ودلیر وبسیاروطن دوست بوده سروده است. همچنانکه ازحافظ سراغ داریم غزل راآمیخته به نکته های عرفانی نموده وبارمعنایی غزل راغنی سازی نموده است. حافظ برای شاه منصور قصیده و اشعار دیگری نیز دارد و مدح او نه ازروی تملّق ومصلحت اندیشی،بلکه از صمیم قلب و از روی ایمان و به خاطر شجاعت و شهامت و مردانگی های اوصورت گرفته است..........
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ آذر ۹۹ ، ۱۵:۴۹
رضا ساقی

نماز شـام غریبان چو گریه آغازم

شنبه, ۲۲ آذر ۱۳۹۹، ۰۳:۴۸ ب.ظ



نماز شـام غریبان چو گریه آغازم
بمویه های غریبانه قصّه پردازم 

  بنظرمی رسد حافظ این غزل سوزناک را زمانی که دریزد ودرتبعید بسرمی برد سروده است. چراکه حال وهوای غزل درغربت وغریبیست وچنانکه می دانیم حافظ زیاداهل سفرنبوده وبیشترسفرها را دردرون خویش وبه تعبیرخودش سیرِ معنوی انجام داده است. بیشترغزلیّاتی که چنین حال وهوایی دارند درزمان تبعیدسروده شده است......  
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ آذر ۹۹ ، ۱۵:۴۸
رضا ساقی

نوبهار است درآن کوش که خوشدل باشی

شنبه, ۲۲ آذر ۱۳۹۹، ۰۳:۴۶ ب.ظ




نوبهار است درآن کوش که خوشدل باشی
که بسی گل بدمد باز و تو در گِل باشد
معنی بیت: موسم نوبهاراست سعی کن تونیزهمپای طبیعت خوش وخرّم وشادمان باشی بدان وآگاه باش که چه بهاران بسیاری خواهد آمد وچه گلهای بسیاری خواهدشکفت درحالی که تودرزیرخاک خفته ای و ازمشاهده ی بهارمحروم مانده ای. بنابراین فرصت راغنیمت بشماروبااین نوبهارتونیزبه شادمانی بپرداز.
زمان خوشدلی دریاب و در یاب
که دایم در صدف گوهر نباشد
غنیمت دان و می خور در گلستان
که گل تا هفته دیگر نباشد
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ آذر ۹۹ ، ۱۵:۴۶
رضا ساقی

نوش کن جام شراب یک منی

شنبه, ۲۲ آذر ۱۳۹۹، ۰۳:۴۵ ب.ظ





نوش کن جام شراب یک منی
تا بدان بیخ غم از دل بَرکنی

معنی بیت:
برای اینکه بتوانی غم واندوه راازریشه نابود کنی، جام شرابِ بزرگ به اندازه یک منی انتخاب کن!چنانکه پیشتر نیزگفته شده، شراب دردستِ حافظ سلاحی کارساز برای مقابله با افکار پوسیده ی تصوّف،زهدِ ریایی وعبادتِ ازروی طمع ورزیست. حافظ باانتخابِ "شراب و ساقی" وبرجسته سازی آنها می خواهد نبرد بین راستی و درستی وریا وتزویر ودروغ را استمراربخشد. چراکه درنظرگاهِ او نهالِ "انسانیّت،وارستگی وآزادگی" فارغ ازتعصّب های قومی، فرقه گرایی ومذهبی، درشرایطِ جدال بین راستی ودروغ،فرصتِ رشدونموِّ مناسب تری پیدا کرده وسریعتربه ثمرمی نشیند.ازهمین روست که حافظ دراغلبِ غزلیّاتش ازشراب وساقی سخن می گوید. ........
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ آذر ۹۹ ، ۱۵:۴۵
رضا ساقی

نه هر که چهره برافروخت دلبری داند

شنبه, ۲۲ آذر ۱۳۹۹، ۰۳:۴۴ ب.ظ



نه هر که چهره برافروخت دلبری داند
نه  هر  که  آیِنه  سازد  سکندری  داند

چهره برافروختن یعنی  آرایش کردن رخسار وآماده سازی برای جلبِ توجّه وآغازجلوه گری، بعضی نیزدرحالتِ مستی رخسارشان سرخ می شود که به آن نیزبرافروختگی گویند. حافظ معتقداست که برای ستاندنِ دل تنها برافروختگی چهره کارساز نیست هزارویک نکته ی باریکترازموهست که یک دلبر باید داشته باشد تاتوانسته باشددلبری کند...........
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ آذر ۹۹ ، ۱۵:۴۴
رضا ساقی

نیست در شهر نگاری که دل ما ببرد

شنبه, ۲۲ آذر ۱۳۹۹، ۰۳:۴۲ ب.ظ




نیست در شهر نگاری که دل ما ببرد
بختم اَریار شود رَختم ازاین جا ببرد
ظاهراً دل عاشق پیشه ی شاعرعزیز ودوست داشتنی ماسخت درمضیقه ی عاطفیست و از اینکه نگاری شوخ و شهرآشوبی شایسته نداردتا عشق آتشین خود رانثاراوکند مُکدّر و اندوهبار است. اوقصد دارد اگراقبال یاری کند شهردلمرده وخاموش وبی ذوق راترک کند.
نگار: معشوق
رخت: لباس،باروبنه  ولوازم زندگی
معنی بیت: دراین شهرنگاری که توانسته باشد دل عاشق پیشه ی مارابستاند به چشم نمی خورد طالع اگرسریاری داشته باشد بی درنگ اینجا راترک کرده ودرجایی دیگر اقامت خواهم نمود.
ماآزموده ایم دراین شهربخت خویش
بیرون کشید بایدازاین ورطه رخت خویش

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ آذر ۹۹ ، ۱۵:۴۲
رضا ساقی

هـاتـفـی از گـوشـه‌ی مـیـخـانـه دوش

شنبه, ۲۲ آذر ۱۳۹۹، ۰۳:۴۱ ب.ظ




هـاتـفـی از گـوشـه‌ی مـیـخـانـه دوش 
گفت : بـبـخـشـنـد  گـنـه ، می بـنـوش

هاتف: سروش وندادهنده ی غیبی 
دوش درمیخانه ازندادهنده ی غیبی شنیدم که می گفت، اگرمی خواهی باده بنوشی نگران نباش بخور خداوند بسیار بخشنده ومهربان است.
حافظ برخلافِ واعظ وزاهد، که بیشتربرصفتِ عذاب  دهندگی ِخداوند ومجازات های هولناک تاکیدمی وَرزند سعی داردصفاتِ بخشندگی ولطف ومهربانی اورابرجسته ومردم را امیدوارسازد. هرچه واعظ مردم را تهدید می کند وازشکنجه های غیرقابل تصوّر درروزقیامت یادآوری می کند حافظ به همان میزان وشایدبیشتر،عطوفت و مرحمت وبخشش خداوندی رابازبانی ساده قابل فهم ودرک وگاه ملموس ومشهود می کند. ......                                            
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ آذر ۹۹ ، ۱۵:۴۱
رضا ساقی

هرنکته‌ای که گفتم دروصف آن شمایل

شنبه, ۲۲ آذر ۱۳۹۹، ۰۳:۳۹ ب.ظ




هرنکته‌ای که گفتم دروصف آن شمایل 
هر کـو شـنید گـفـتا  " لِللّهِ دَرُّ قائـل" 
نکته: مسئله ی دقیق ومطلب ظریف ولطیف
شمایل: خصوصیّات وشکل وصورت
للهِ : برای خدا
درّ : خیر ، خوبی و خوشی    قائل : گـوینده)
"للهِ درُّ قائل" : خدا خیردهد گوینده را
معنی بیت: به قدری دقیق و لطیف ونغز ازصفاتِ آن دلبربازگو کردم که هرکس شنید تعریف کرد وگفت: خدابه گوینده ی این مطالب، خیربسیارببخشد که صفاتِ او رااینچنین دقیق ولطیف توصیف می کند.
 البته حافظ رندانه سخنوری خودش رانیزبه رُخ می کشد چراکه می فرماید: شنوندگان پس ازشنیدنِ این مطلب به گوینده دعا ی خیرکردند!
درآن شمایل مطبوع هیچ نتوان گفت
جزاینقدرکه رقیبان تندخو داری ..............
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ آذر ۹۹ ، ۱۵:۳۹
رضا ساقی

هرگـزم نـقش تو از لوح دل و جان نرود

شنبه, ۲۲ آذر ۱۳۹۹، ۰۳:۳۸ ب.ظ





هرگـزم نـقش تو از لوح دل و جان نرود 
هرگز از یاد مـن آن سـرو خـرامـان نرود 

نقش: تصویر
لوح: هرچیزصافی که بتوان روی آن نوشت.
خرامان: بانازواِفاده رونده، باغرور وعشوه رونده
معنی بیت:
تصویرشکل وشمایل توچنان درلوح دل وجان من ثبت است که باهیچ وسیله ای پاک شدنی نیست.هرگزیاد وخاطره ی قدوبالای همچون سروخرامان توازذهن وخاطر من زدوده نخواهدشد. تامن هستم تصویرزیبای توبرابرچشمانم خواهد بود وهرلحظه بایاد وخاطره ی توزندگی خواهم کرد. وخیال روی توازمن جداشدنی نیست حتّاپس ازمرگ!
خیال خال تو باخودبه خاک خواهم برد 
که تا ز  خال ِ  تو خاکم  شود عبیر آمیز ........     
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ آذر ۹۹ ، ۱۵:۳۸
رضا ساقی

هزار شکرکه دیدم بکام خویشت باز

شنبه, ۲۲ آذر ۱۳۹۹، ۰۳:۳۶ ب.ظ



هزار شکرکه دیدم بکام خویشت باز 
زروی صدق وصفاگشته بادلم دمساز 

    متاسّفانه ازآنجاکه حافظ خودنخواسته یا نتوانسته، یافرصت نیافته،شخصاً عزلیّاتِ خودرا جمع آوری وبازنگری کرده وبه دستِ خطّاطان بسپارد اشتباهاتِ زیادی درترتیبِ ابیات وحتّا جایگزینی کلمات وواژه های دیگر رُخ داده و ابهامات زیادی فراهم شده است.
 تداخلِ ابیاتِ این غزل باغزل: "منم که دیده به دیداردوست کردم باز" که اخیراً مورد تشریح قرار گرفت یکی ازصدها ابهاماتیست که دردیوان خواجه وجود دارد وماناچاریم به همین روال با قبول این وضعیّت به پیش رویم.قطعاً اگرخواجه فرصت می یافت ودیوان گرانقدرش رابازخوانی و به اصطلاح پرداختِ نهایی می فرمود درحال حاضر بایک دیوان بسیارنغزتر، ارزشمندتر وخیال انگیزتری روبرو بودیم. گرچه همین دیوان نیز باوجود این همه ابهام وخطای خطّاطان وروشن نبودنِ شانِ غزلها وووووهنوز که هنوزاست براوج قلّه ی غزل جای گرفته وفاصله اش راازدیگردیوان های شاعران طول وعرض تاریخ ادبیّات،اززمین تاآسمان کرده است.......
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ آذر ۹۹ ، ۱۵:۳۶
رضا ساقی

هزار دشمنم اَر می کنند قـصدِ هلاک

شنبه, ۲۲ آذر ۱۳۹۹، ۰۳:۳۴ ب.ظ


هزار دشمنم اَر می کنند قـصدِ هلاک 
گـرَم تو دوستی از دشمنان ندارم باک

هزار: نشانه ی کثرت است.
اگرهزاران دشمن قصدِ ازبین بُردن مراداشته باشند هیچ بیم وباکی ندارم به شرطی که تودوست ویاورم باشی. آری اگردوستی برپایه ی عشق راستین وازصمیم دل وجان باشد تردیدی نیست که آدمی به اتّکای دوست ، ازهزاران نفردشمن نهراسد.........
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ آذر ۹۹ ، ۱۵:۳۴
رضا ساقی

هر که شد مَحرم دل، در حرم ‌یار بماند

شنبه, ۲۲ آذر ۱۳۹۹، ۰۳:۳۳ ب.ظ


هر که شد مَحرم دل، در حرم ‌یار بماند
وان که این کار ندانست در اِنکار بماند


جایگاهِ عشق دردل است وجایگاهِ عقل درسر. آدمیان را اگربرپایه ی عقل وعشق تقسیم بندی کنیم دودسته هستند:     دسته ی اوّل آنهایی که طریق عشق پیش گرفته وبه رای دل تابع اند ودسته ی دوّم کسانی که براساس ِ مصلحت گرایی، ترس ازشکست وارزیابیِ ضرر وزیان تصمیم می گیرند وتابع عقل اند. ..........

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ آذر ۹۹ ، ۱۵:۳۳
رضا ساقی

هر که را با خط سبزت سر سودا باشد

شنبه, ۲۲ آذر ۱۳۹۹، ۰۳:۳۱ ب.ظ


هر که را با خط سبزت سر سودا باشد
پای از این دایره بیرون ننهد تا باشد
حافظ نازنین دراین غزل زیبا وکاملاً عاشقانه بامضامین بِکر وحافظانه، زیبائی رخسار وبی مِهری یاررا دستمایه ی خویش قرارداده وعواطف واحساسات درونی خود رانسبت به محبوب جذاب وخوش سیمای موردنظر، صمیمانه وبی ریاابرازنموده است.  دراین غزل عاشقانه وعاطفی، هیچ اسمی ازمخاطب برده  نشده وبه روشنی معلوم نیست که حضرت حافظ این غزل ناب را برای چه کسی سروده است لیکن نکته های ظریفِ خیال انگیز ومضامین لطیفی که درمتن غزل وجوددارد آدمی راچنان به مناطق بکرعاطفه واحساس ودلدادگی رهنمون می گردند که اهمیت نامشخص بودن ِمخاطب غزل، کاملا کمرنگ شده ونامحسوس می گردد.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ آذر ۹۹ ، ۱۵:۳۱
رضا ساقی

هر چندپیر وخسته دل و نـاتوان شـدم

شنبه, ۲۲ آذر ۱۳۹۹، ۰۳:۳۰ ب.ظ


هر چندپیر وخسته دل و نـاتوان شـدم 
هر گه کـه یاد روی تو کردم جوان شدم 

دراینجا نیزحافظ دست به خَلق پارادکس زده است. چیزی که به آن سخت علاقمنداست ودر آغلب غزلیّاتش حداقل یک یاچند مورد پارادکس مشاهده می شود. پارادکس یعنی جمع ضدّین، دراین بیت حافظ بااینکه ازغم واندوه عشق پیر وخسته دل شده، ازنتیجه ی همین عشق نیز دوباره جوانی آغازمی کند!......    
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ آذر ۹۹ ، ۱۵:۳۰
رضا ساقی

هرآنکوخاطرمجموع ویاری نازنین دارد

شنبه, ۲۲ آذر ۱۳۹۹، ۰۳:۲۷ ب.ظ



هرآنکوخاطرمجموع ویاری نازنین دارد
سعادت همدم اوگشت ودولت همنشین دارد
خاطرمجموع: خاطرآسوده وجمع
دولت: بخت واقبال
همدم : هم نفس ، معاشر، مصاحب .
معنی بیت: هرآنکس  که خاطری آسود وآرام  و معشوقی دوست داشتنی دارد بداندکه سعادت، رستگاری وتوفیق نصیب اوشده وبخت واقبال نیک بااوهمراه وهمنشین است.
دراَزل هرکوبه فیض دولت ارزانی بُوَد
تاابدجام مُرادش همدم جانی بُوَد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ آذر ۹۹ ، ۱۵:۲۷
رضا ساقی

هر آن که جانب اهل خدا نگه دارد

شنبه, ۲۲ آذر ۱۳۹۹، ۰۳:۲۶ ب.ظ





هر آن که جانب اهل خدا نگه دارد
خداش در همه حال از بلا نگه دارد
دربعضی نسخه ها به جای اهل خدا "اهل وفا" آمده وترتیب ابیات نیزتغییرکرده است. درهرحال لطف کلام حافظانه همچنان درتمام ابیات جاریست واین تفاوتها وتغییرات تاثیرچندانی درمعنا ایجادنمی کند.
معنی بیت:هرکسی که مردمان عاشق، رند وخراباتیان پاک باطن راموردِ حمایت قرارداده وازحقوق آنها دفاع کند بی تردید خداوندنیز اوراازبلایا ومصیبتها محفوظ نگاه می دارد.
"اهل خدا" درنظرگاه هرکسی معنای متفاوتی دارد. دربینش حافظانه اهل خدا همان عاشقان، رندان پاکباخته وخراباتیان هستند و زاهدان ریاکار وعابدان طمّاع راشامل نمی شود.
نشان اهل خدا عاشقیست باخود دار
که درمشایخ شهر این نشان نمی بینم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ آذر ۹۹ ، ۱۵:۲۶
رضا ساقی

هزار جهد بکردم که یار من باشی

شنبه, ۲۲ آذر ۱۳۹۹، ۰۳:۲۴ ب.ظ


هزار جهد بکردم که یار من باشی
مرادبخش دل بی‌قرار من باشی
معنی بیت: ای حبیب،برای آنکه تویارمن باشی ومقصودِ دل بی قرارمرا برآورده سازی سعی و کوشش فراوان کردم.
یارمن باش که زیب فلک وزینت دهر
ازمهِ روی تو واشک چوپروین من است

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ آذر ۹۹ ، ۱۵:۲۴
رضا ساقی

هُمای اوج سعادت به دام ما افتد

شنبه, ۲۲ آذر ۱۳۹۹، ۰۳:۲۳ ب.ظ


هُمای اوج سعادت به دام ما افتد
اگر تو را گذری بر مقام ما افتد
"هما" همان مرغ افسانه ای همایون است که گویند درقدیم هرگاه می خواستند پادشاه انتخاب کنند این مرغ را رها می کردند وبه دوش هرکس می نشست اوراانتخاب می کردند.
"مَقام یا مُقام"هردوبه معنای محلّ اقامت وقیام، مکان وجایگاه
اوج سعادت : کمال خوشبختی 
خوشبختی وسعادت به هماتشبیه شده ضمن آنکه خودِ هما نمادِ خوشبختیست هرجافرودآید باخودسعادت می آورد.
معنی بیت: ای محبوب وای معشوق، اگرازروی لطف ومرحمت به دیدارما (عاشقان)قدم رنجه کنی، همای بالاترین سعادت وخوشبختی به بام ما فرودمی آید وما رستگار وکامروا می گردیم......
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ آذر ۹۹ ، ۱۵:۲۳
رضا ساقی

هواخواه توام جانا و می‌دانم که می‌دانی

شنبه, ۲۲ آذر ۱۳۹۹، ۰۳:۲۱ ب.ظ


هواخواه توام جانا و می‌دانم که می‌دانی
که هم نادیده می‌بینی وهم ننوشته می‌خوانی
هواخواه: هوادار،خواهان 
معنی بیت: ای عزیز دل، می دانم که تو خودنیک می دانی من چقدرهوادار وخواهان توهستم نیازی به گفتن ونوشتن نیست   تو باچشمان بسته می بینی و بدون آنکه مطلبی نوشته شود، به موضوع پی می بری ومطلب را در می ‌یابی. 
محترم داردلم کاین مگس قندپرست
تاهواخواه توشد فرّوهمایی دارد
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ آذر ۹۹ ، ۱۵:۲۱
رضا ساقی