بلبلی خون دلی خورد و گلی حاصل کرد
يكشنبه, ۳۰ آذر ۱۳۹۹، ۱۲:۱۵ ب.ظ
بلبلی خون دلی خورد و گلی حاصل کرد
بادِ غیرت به صدش خار پریشان دل کرد
"بلبل" درادبیات ما نماد عاشق وگل نمادِ دلبر ومعشوق است. باتوجّه به ابیات پیش رو "گل" دراینجا کنایه ازفرزند شاعراست که دارفانی راوداع گفته است.
گلی حاصل کرد: کنایه از فرزندیست که بازحمت زیاد پرورش داده شده بود.
غیرت: حسد،رشگ
به صدش خارپریشان دل کرد: صدها بار مورد رشگ وحسرت قرارگرفت و سرانجام به تاراج رفت
معنی بیت: همانگونه که یک بلبلِ عاشق جهت پروراندن یک گل متحمّل درد ورنج فراوان می گردد من نیز برای فرزند خویش خون دلها خوردم ورنجهاکشیدم لیکن افسوس که صدها بارمورد رشگ وحسرتِ بدنظرها واقع شد وسرانجام باد خزانِ رشگ وحسرت به تاراج برد وپرپرش کرد.
چوسرواگربخرامی دمی به گلزاری
خورَد زغیرت روی توهرگلی خاری
طوطی ای را به خیال شکری دل خوش بود
ناگهش سیلِ فنا نقش اَمل باطل کرد
دراین بیت "طوطی" استعاره ازخودِ شاعر و"شکر" نیزاستعاره ازلذّت شیرینِ همراه بودن با فرزند است.
فنا: نابودی
اَمل: آرزو
معنی بیت: یک طوطی که دراین دنیای بی وفا دلش به یک شکرخوش بود به آرزویش نرسید ناگاه سیل نابودی طغیان کرد وآرزوهای طوطی رانقش برآب نمود.
بیاکه قصراَمل سخت سست بنیاداست
بیارباده که بنیاد عمر برباد است
قُرّةالعِین من آن میوه ی دل یادش باد
که چه آسان بشد و کار مرا مشکل کرد
قُرّه العین : آنچه که مایه ی روشنی چشم گردد، نور چشم ، فرزند
میوه ی دل : فرزند
آسان بشد: به راحتی رفت
معنی بیت: نورچشم من آن فرزندِ دلبند یادش به خیرباد اگرچه خیلی راحت مراتنهاگذاشت و رفت ومن دچار مشکلات زیادی شدم.
من ازدست غمت مشکل برم جان
ولی دل راتوآسان بُردی ازمن
ساروان بار من افتاد خدا را مَددی
که امید کرم اَم همره این مَحمل کرد
ساروان یاساربان: قافله سالار،اشتربان در اینجا کنایه ازروزگار یاهمان قافله سالارعمراست.
بارمن افتاد: دراینجا کنایه ازفوت شدن فرزند است.
مَحمل: کجاوه
معنی بیت: ای قافله سالار،دستم به دامانت کمکم کن بارمن افتاده (فرزندم ازدست رفته) تنها امیدم عنایت ولطف توست وبه همین امیداست که همراه این قافله ودراین کجاوه نشسته ام بزرگواریت راازمن دریغ مکن.
ساروان رخت به دروازه مبرکان سرکو
شاهراهیست که منزلگه دلدارمن است.
رویِ خاکیّ و نَم چشم مرا خوار مَدار
چرخ فیروزه طربخانه از این کَهگِل کرد
طربخانه: خانه ی شادمانی
چرخ فیروزه : از آسمان فیروزه ا یی رنگ
کهگل: کاه گل.
معنی بیت: روی خاک آلود واشک چشم مرا تحقیر مکن که چرخ فلک ازهمین کاه گل (خاک روی و اشک چشم ِ سوگوارانی همچون من) خانه ی جشن وشادی بنا کرده است. به عبارتی دیگر راه ورسم چرخ فلک، گیج کننده وحیرت آوراست. آهویی توسط گرگی شکارمی گردد برّه های آهوگریان وگرسنه درانتظارمادر شیون می کنند امّادر آنسودرلانه ای بچه های گرگ با گوشت همین آهوی بخت برگشته بساط جشن وشادمانی برپاکرده اند! بنابراین جشن وسرور این لانه از اشک وآه آن لانه ی دیگرمایه گرفته است.
آه و فریاد که از چشم حسود مهِ چرخ
در لَحد ماهِ کمان ابروی من منزل کرد
لَحد: گور، قبر
معنی بیت: افسوس و صد دریغ که ماهِ چرخ فلک، به روی ماهِ فرزندمن آنقدرحسادت کرد که سرانجام فرزند کمان ابروی زیبایم راازمن گرفت وماه رخسارش رادرگورفرو برد.
چه ناله ها که رسیدازدلم به خرمن ماه
چویادعارض آن ماه خرگهی آورد
نزدی شاه رُخ و فوت شد امکان حافظ
چه کنم بازی ایّام مرا غافل کرد
شاه رخ: حرکتی دربازی شطرنج که هربازیکن، یکبار فرصت دارد ازآن بهره ببرد، دراین حرکت به منظور دورکردن مُهره ی شاه ازتهدیدات حریف صورت می پذیرد جایگاه شاه وقلعه با یکدیگرعوض می گردد تاموقّتاً شاه در امنیّت بوده باشد. مهره ی شاه دراینجا کنایه ازفرزند ازدست رفته هست. حافظ ظاهراً فرصتی برای حفظ جان فرزند وتغییرمحل زندگی او داشته وغفلت کرده است اینک دریغ می خورد که چرا آن فرصت طلایی راازکف داده است.
معنی بیت: حافظ فرصتی طلایی دراختیارداشتی چنانکه هربازیکن شطرنجی دراختیاردارد ومی تواند درمواقع احساس خطر ازآن فرصت استفاده کند دریغ که غفلت کردی وفرصت ازبین رفت... درمصرع دوّم حافظ خودش رادلداری می دهد ومی فرماید: چه می شود کرد بازی روزگار آنقدر گیج کننده بود که نتوانستم ازفرصتهایی که داشتم بهره ببرم!
توعمرخواه وصبوری که چرخ شعبده باز
هزاربازی ازاین طُرفه تربرانگیزد
- ۹۹/۰۹/۳۰
- ۵۹۴ نمایش