بعدازاین دست من ودامن آن سروبلند
يكشنبه, ۳۰ آذر ۱۳۹۹، ۰۲:۵۶ ب.ظ
بعدازاین دست من ودامن آن سروبلند
که به بالای چمان از بُن و بیخم بَرکَند
غزلی زیبا ،روان ،بامضامین ادبی خیال انگیز، عاشقانه،آنسان که ازدل برآمده بردل می نشیند وجان ودل راصفا ونورمی بخشد.
بالای چمان: قدوقامت ِ نازنین وپُرازعشوه، خرامان ودلنشین
بُن وبیخم: اساس وریشه ام
معنی بیت:
ازاین پس دستان ِنیازمن است ودامن ِنازآن سرو قامت، که ازقدوبالای خرامان ونازنده اَش بنیانِ هستیِ من فروریخته است.
حافظِ عاشق پیشه بازدل به قدوبالای معشوقی سپرده که ازقامتِ رعنایش نازواِفاده می ریزد و اساس ِهستی اَش رابرباد می دهد. جالب است که حافظ به رغم اینکه ریشه ی وجودش به تَبر نازمعشوق کنده می شود،بازهم بااشتیاق قصد داردتاواپسین نفس دست ازاین عشقبازی برندارد وهمچنان دامن آن سرقامت رارها نسازد.
تادامن کفن نکشم زیرپای خاک
باورمکن که دست زدامن بدارمت
حاجتِ مطرب ومی نیست توبُرقع بگشا
که به رقص آوردم آتش رویت چو سپند
بُرقع: حجاب
معنی بیت خطاب به معشوق: ای یاربرای اینکه رقص وپایکوبیِ مرابه تماشا بنشینی،هیچ نیازی به موسیقی ومطرب ومی نیست، توحجاب از رُخساربرداروجلوه گری کن تا آن آتش سوزنده ی چهره ات مراهمچون سپندی بسوزاند،هم آفاتِ زخم چشم وگزندِ بدنظر ازوجود تومرتفع گردد وهم توشاهدِ یک رقصِ تماشایی ازعاشق خویش باشی.
رخسارمعشوق به سببِ برافروختگی، رنگین وسرخ بودن، به آتشِ فروزنده تشبیه شده که جان عاشق راهمچون دانه ی سپنددرکام کشیده و می سوزاند. رقصیدن عاشق ازسرشورواشتیاق دربرابر معشوق، به بالاوپائین پریدنِ دانه ی سپند تشبیه شده است.
جان ِ عشّاق سپندِ رُخ خودمی دانست
آتش چهره بدینکاربرافروخته بود.
هیچ رویی نشودآینه ی حجله ی بخت
مگر آن روی که مالند در آن سُمّ سمند
"رویی"ایهام دارد: ۱-هیچ فلزّی (روی) ۲- هیچ صورتی
"روی" درمصرع دوّم نیز به همان صورت دارای ایهام است.
آینه ی حجله ی بخت: آینه ای که به رسم معمول دراتاقِ عروس گذاشته می شودتا عروس خود راتماشا کند.
سُم : ناخن
" سمند" : اسبی که به رنگِ مایل به زرد باشد.
حافظ به مددِ نبوغ بی بدیل خویش دراین بیت، ایهام حافظانه ای رقم زده است. بنابراین دو برداشت ودو معنای متفاوت ازاین بیتِ زیبا حاصل می گردد.
برداشتِ اوّل: برای درک ِ بهتراین معنا بایستی ازطرز ساختِ آئینه درقدیم اندکی آگاهی داشت. درآن روزگاران برای ساختِ آینه، ابتداازفلزّاتی مانندِطلا، نقره، مس، روی و...اشکال دلخواه تهیّه می کردند سپس به روش های مختلف ووسایل گوناگون ازجمله سُم حیوانات صیقل می دادندتاکاملاً شفّاف گرددوقابلیّت انعکاس تصویر راپیداکند.
معنی بیت :
هیچ فلزّی(رویی) خودبخود تبدیل به آینه نمی گردد وسعادتِ واردشدن برحجله ی عروس راپیدانمی کند مگرآنکه سُم اسب درآن بکشند وصیقل فراوان خورده باشد. اگرهرفلزّی آرزوی تبدیل شدن به آینه وواردشدن براتاق عروس وانعکاس زیبائیهای عروس رادارد بایدکه رنج صیقل خوردن تحمّل کند،سیلی سُم ِسمند بسیار خورد تا شایستگی پیدا کند وآرزویش مُحقّق گردد.
برداشت ِ دوّم:
هیچ شخصی دلش آن آینه ی شفّاف نخواهدبود وبه خلوتگاهِ عروس ِ اقبال راه پیدانخواهد کرد مگرآنکه جان درآستین نَهد ورنج ومشقّتِ طریق ِ عشق بَرتابد، خاکِ راهِ معشوق گردد رُخسارش زیرسُم ِ مَرکبِ یاربیافتد وآنقدرازدرد واندوه پیچ وتاب خورد تاصیقل خورد چنانکه قطعه ای فلزصیقل خوردوقابلیّت پیداکند. آنگاه چون آینه شفّاف می شود وپرتوفروغ تجلّی جمال یاربر دلش می افتد واونیزهمچون آینه،فروغ روی محبوب را انعکاس می دهد.
به ضربِ پُتکِ پیکرسازِ پیرِدَهرتاب آور
که هرسنگی تحمّل کرد شد تندیس زیبایی
گفتم اسرارِ غمت هر چه بُوَد گو میباش
صبرازاین بیش ندارم چه کنم تاکی وچند
معنی بیت: باید رازدارمی بودم واسرارغمت را فاش نمی ساختم، لیکن نتوانستم واسرارغمت را برمَلانمودم هرچه باداباد، حاضرم تاوانش را بپردازم ،چه کنم که صبروطاقت بیش ازاین ندارم.
ازمن اکنون طمع صبرودل وهوش مَدار
کان تحمّل که تودیدی همه بربادآمد
مکُش آن آهوی مشکین مرا ای صیاد
شرم ازآن چشم سیه دارومبندش به کمند
معنی بیت: ای صیّاد سنگین دل،محض رضای خدا ازکُشتن ِ آن آهوی مُشک بویِ سیه چشم صرفنظرکن، ازآن چشمان ِ زیبا وسیاهش شرم کن واورابه کمندمبند.
شاعربابهره گیری از واژه های صیّاد وکمند وآهو، مضمونی خیالی ساخته تااحساسات وعواطفِ خودرا نسبت به یارابرازدارد وطرح چشمانش رابرای تسکین بیقراری دل تصویرسازی کند.
یارب آن آهوی مشکین به خُتن بازرسان
وان سهی سروخرامان به چمن بازرسان
من خاکی که از این دَر نتوانم برخاست
از کجا بوسه زنم بر لبِ آن قصر بلند
"خاکی" نمادِ زمینی بودن وبه معنای ِ زمین خورده، ساده دلی،خاکساری، فروتنی وتواضع است.
قصربلند: جایگاه ِ دوراز دسترس بودنِ یاررامی رساند. ضمن آنکه باتوجّه به خاکی بودن ِ عاشق، "قصربلند" آسمانی بودن ِ جایگاه معشوق رانیز تداعی وآرایه ی تضادایجادمی کند.
معنی بیت: ای یار،منِ خاکسار ودرویشی به خاک افتاده ازناتوانی، چگونه می توانم برآن قصرآسمانخراش که دورازدسترس من است بوسه بزنم.؟
هرناله وفریادکه کردم نشنیدی
پیداست نگارا که بلنداست جنابت
بازمَستان دل ازآن گیسوی مشکین حافظ
زان که دیوانه همان به که بود اندر بند
بازمستان: بازپس مگیر
معنی بیت:
ای حافظ دل خودرا بازپس مگیر وبگذاردرحلقه های مُشکین ِگیسوی یار همچنان دربندگرفتار بماند، چراکه سزاوارهمین است که دیوانه به بندکشیده شود وآزاد نباشد.
دل دیوانه ازآن شد که نصیحت شنود
مگرش هم به سرزلف توزنجیرکنم
- ۹۹/۰۹/۳۰
- ۲۱۷ نمایش