به آب روشن می عارفی طهارت کرد
يكشنبه, ۳۰ آذر ۱۳۹۹، ۱۲:۳۶ ق.ظ
به آب روشن می عارفی طهارت کرد
علی الصباح که میخانه را زیارت کرد
دراین غزل زیبا حافظ جبهه ی زاهدان وعابدان متعصّبِ خودبین رابه توپ طعنه بسته وفاصله ی خودرا ازمتشرّعین بیشترو بیشتر کرده است.
می درنظرگاه متشرّعین نجس وناپاک است حالا حافظ می فرمایدعارفی به آب می طهارت کرده و به پاکیزگی رسیده است.
"عارف" درنگرش حافظانه همان رندِ به ظاهر لااُبالیست که ازقید وبند دنیی ودینی رهاشده وبه وارستگی نایل گردیده است.
علی الصباح: صبحگاهان
طهارت: پاکیزگی
معنی بیت: هنگام صبح آنگاه که رندِ دانایی وارد میکده شدبه فیض ِآبِ زلال وروشنایی بخش باده، دل و جان وروح ِ خود را ازغبار آلودگیها: (غرور، کینه، ریا، دروغ و....) پاکسازی کرد.
بیارمی که به فتوای حافظ ازدل پاک
غبار زرق به فیضِ قدح فرو شوئیم
همین که ساغر زرّین خور نهان گردید
هلال عید به دور قدح اشارت کرد
حافظ روزگاروجهان هستی را همانندِ بساطِ عیش و خوشگذرانی می بیند و مخاطبین خودرا بی وقفه به عشرت وشادمانی دعوت می کند. زیرا اوبهترمی داند که تنها یک دل شادمان است که می تواند شایسته ترین بنده برای خدا،آرامش بخش وگشاینده ی گره ِخلق خدا بوده باشد نه یک دل مکدّر وعبوس وملول. ازهمین روست که به چشم زیبابینِ حافظ، خورشید به شکل ساغر زرّین تجلّی می کندو هلال ِماه به دورقدح اشارت می نماید.
خور: خورشید
قدح: جام،کاسه ای بزرگ به اندازه ای که دونفر راسیراب گرداند.
معنی بیت: کائنات لحظه ای ازعیش وعشرت غافل نمی ماند به محض اینکه ساغر طلائی خورشید ازنظرها پنهان شد هلال ماه بی درنگ به مانندِ لبه ی جام متجلّی گردید ومیگساران رابه غیش وعشرت دعوت نمود تاچراغ عشرت حتّابرای لحظه ای خاموش نگردد.
ساقی بیارباده که رمزی بگویمت
ازسِرّ اخترانِ کهن سیر وماهِ نو
خوشا نماز و نیاز کسی که از سر درد
به آب دیده و خون جگر طهارت کرد
معنی بیت: ای خوش به حال کسی که نماز واظهارنیازش به درگاهِ معشوق ومحبوب اَزلی، عاشقانه باشد ووضو به سرشگ اشک گیرد وطهارت به خون جگر.
طهارت اَرنه بخون جگرکند عاشق
به قول مُفتیِ عشقش درست نیست نماز
امام خواجه که بودش سر نماز دراز
به خون دختر رَز خرقه را قصارت کرد
امام خواجه: امام جماعت وپیش نمازمسجد.
"خون دختر رَز"کنایه از شراب لعل انگوریست.
خرقه: لباس مخصوص زهد وتقوا
قصارت:شستن جامه،شستشو دادن
معنی بیت: پیش نمازمسجد یا امام جماعت مسجدشهرکه درزُهد وتقوا به درجه ای رسیده بود که درحین انجام فریضه ی نمازبیقرارنی شد واز حال می رفت عاقبت وسوسه ی عشق گرفتارش کرد وخرقه ی زهد وعبادت خویش راباشراب لعل شستشو داد!
این بیت اشاره به داستان شیخ صنعان نیزمی تواند بوده باشدکه عمری رابه زُهد و تقوا سپری کردلیکن بعد ازهفتاد سال دل به عشق دختری ترساسپرد وبه درخواست معشوقه وارد میکده شده وبه میگساری پرداخت.
زکوی میکده دوشش به دوش می بردند
امام شهرکه سجّاده می کشید بدوش
دلم ز حلقه ی زلفش به جان خرید آشوب
چه سوددید ندانم که این تجارت کرد
معنی بیت: دلم بااشتیاق ورَغبت خود را درحلقه های زلفش گرفتارساخت و بیقراری وآشوب و پریشانی نصیب اَش شد! نمی دانم که باخودچه اندیشید وچه سودی را ازاین معامله پیش بینی کرد که دست به این دادوستد کرد!جان خودرا تقدیم کرد وبی سروسامانی وآشوب وبلواخرید!
جمع کن به احسانی خافظ پریشان را
ای شکنج گیسویت مجمع پریشانی
اگر امام جماعت طلب کند امروز
خبر دهید که حافظ به می طهارت کرد
معنی بیت: ای دوستان من ازامروز طریق عشق رابرمی گزینم وازمسجد خارج می شوم اگرامام جماعت مسجد سراغ مرا گرفت به اوبگوئید که ازاین پس حافظ رادرمسجدنخواهی دید بگوئید حافظ با شرابی که توآن رانجس می دانی خودرا ازآلودگیهاپاکسازی کرد!
گرزمسجدبه خرابات شدم خُرده مگیر
مجلس وَعظ درازاست و زمان خواهدشد
- ۹۹/۰۹/۳۰
- ۳۶۷ نمایش