حافظانه

شرح غزلیات حافظ

حافظانه

شرح غزلیات حافظ

برداشتهای شخصی من از غــزلهای پیامبر عشق و ادب حضــرت حافـظ

دنبال کنندگان ۳ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
بایگانی
آخرین نظرات

بنفشه دوش به گل گفت وخوش نشانی داد

يكشنبه, ۳۰ آذر ۱۳۹۹، ۱۲:۴۲ ق.ظ



بنفشه دوش به گل گفت وخوش نشانی داد

که تابِ من به جهان طُرّه فلانی داد

بنفشه: گلهایش نامنظم و دارای 5گلبرگ است که یکی از گلبرگها بنام گلبرگ مقدم دارای مهمیز میباشد. رنگ گلهایش معمولاً بنفش است و گاهی سفید. این گیاه در ایران بفراوانی و بعنوان گل زینتی در باغچه ها کاشته می شود. اغلب شاعران پارسی گو "بنفشه " را درسرودع های خویش بکارگرفته ومضامین زیبا خَلق کرده اند.
 سرایندگان پارسی‌گوی، خط عارض، لب و زلف یا گیسو و سبیل و لباس کبودِ یار را به کبودِ بنفشه، و تاب و شکن زلف را به تابِ بنفشه تشبیه کرده‌اند. همچنین از آنجا که دُمگل یا ساقه ی نرم و ظریف بنفشه خمیده می باشد، این سر به زیری را به خواب‌آلودگی، افتادگی و سر بر زانو داشتن، مست و خمار بودن از باده تعبیر کرده‌اند.
"تاب" به معناهای مختلفی بکارگرفته می شود دراینجا به معنای پیچ وتاب وخمیدگی قامت ازشدّتِ بارغم وحسرت واندوه است. ضمن آنکه هیجان زدگی واظطراب رانیزشامل می شود.
طرّه: گیسو،آن قسمت اززلف که به قصدِ دلبری به پیشانی ریزند.
معنی بیت: گل بنفشه با گل سرخ مشغول صحبت بود درمیان سخن نشانه های روشنی ازپیچ وتابِ خیال انگیز گیسوان معشوق می داد. می گفت،سبب اضطراب  وعلّت ِخمیدگی قامت من،پیچ وتاب گیسوی فلانی(معشوق) هست. غم واندوه من ،که چنین سوگوارانه سربه زانو نهاده ام ازحسرتِ تابِ زلف اوست.
تاب بنفشه می دهد گیسوی مُشکسای تو
پرده ی غُنچه می درد خنده ی دلگشای تو


دلم خزانه ی اسرار بود و دست قضا

درش ببست وکلیدش به دلستانی داد

خزانه: محلّ نگهداریِ هرچیزباارزش
دست قضا: گردش روزگار،دست سرنوشت
می توان این بیت را درادامه ی صحبت بنفشه باگلِ سرخ درنظرگرفت تارشته ی صحبت آنها قطع نگردد. بنفشه دراینجا به جای عاشق واززبان او باگل سرخ دردِ می کند.سخن می گوید. ویا می توان صحبت این دوگل راتمام شده دانست وباقی ماجرا را اززبان عاشق(شاعر) شنید.
معنی بیت: دلم گفتنی های فراوانی داشت،دل من همچون خزانه ای، پُراز رازهای ناگفته بود گردش ِ دوران بگونه ای رقم خورد که من دل شیدای معشوق شد در این خزانه بسته شدو کلیدش دراختیاراین دلسِتان قرارگرفت. ازهمین روصحبت وسخنان من فقط پیرامون عشق این دلربای روح انگیزاست وبس. رازهای دیگردرخزانه ی دل ناگفته ماندند واهمیّت خودرادرقبال این حادثه ی بزرگِ دلدادگی ازدست دادند،آنهادیگر بی ارزشدند وبازگفتنی نیستند.
من آن نی اَم که دهم نقدِ  دل به شوخی
در خزانه به مُهر تو ونشانه ی توست


شکسته واربه درگاهت آمدم که طبیب

به مومیایی ِ لطفِ تواَم نشانی داد

مومیا": داروی شکستگی ، گویند از دارابگردِ فارس مومیایی خیزد که درهیچ کجای جهان مثالش رانتوان یافت.
معنی بیت: ای حبیب وای معشوق، بادلی شکسته وخاطری آزرده به درگاهت آمده امده ام بدان دلیل که طبیبِ جان ودرمانگر روان ِمن (عشق) نوشدارویِ لطفِ تورا تجویزکرده، آمده ام تا درپناهِ لطف وعنایت تو
مداوا شوم لطف ومرحمت ِخویش راازمن مضایقه مکن.
حافظ درجایی دیگرحتّا مومیایی خواستن از معشوق رامغایربابلندهمّتی می شمارد ومی فرماید:
دل خسته ی من گرش همّتی هست
نخواهد زسنگین دلان مومیایی

تنش درست ودلش شاد باد وخاطر خوش

که دست دادش و یاریِّ ِناتوانی داد

دست دادن: رخ نمودن فرصت
که دست دادش: آنکه فرصت برای اورُخ نمود.  فرصتی فراروی اوپدیدارگشت تا کمکی بکند واونیزازاین فرصت به خوبی استفاده کرد و ناتوانی را یاری نمود.
حافظِ رند دراینجا یک نکته ی باریک ولطیفی راهنرمندانه دردل معنا جاسازی کرده وآن اینکه وقتی کسی به سمت شما دست نیازدرازمی کند بدان که فرصتی ارزشمند به توداده شده تاذاتِ خودرانشان دهی. بنابراین قدراین فرصت و نعمت بدان وافتادگان رادستگیری کن.
 دربیت پیشین دیدیم که خواجه ازمعشوق طلبِ مومیایی کرد،دراینجا بلادرنگ دعایی نیزبدنبال عرض حاجت روانه می کند به امیدآنکه دلِ سخت وسنگینِ معشوق رانرم کرده وتوانسته باشد به نوشدارویِ لطف دسترسی پیداکند.
معنی بیت: هرکس که غفلت نمی کند نیکی کردن رافرصت می شمارد ودست نیازمندان را از روی لطف ومرحمت می گیرد، خدایا جسم وجانش تندرست ودلش شادمان باد وضمیر وخاطرش خوش وخرّم .
ده روزه مِهرگردون افسانه است وافسون
نیکی به جای یاران فرصت شمار یارا


برو معالجه ی خود کن ای نصیحتگو

شراب وشاهدِ شیرین که رازیانی داد

شاهد:محبوب،دلبر
معنی بیت: ای کسی که رندان وعاشقان را نصیحت می کنی تاشراب ننوشند وعشقبازی نکنند توبیماری ونیازبه مداوا ودرمان داری به جای نصیحت بیجا برو درپی درمان ومعالجه ی خویش باش! آخر چه کسی ازشرابِ گوارا و محبوب دلنشین وشیرین لب وشیرین سخن زیان دیده است؟ 
ای نصیحتگوی نادان وبیمار:
من ترکِ عشق وشاهد وشیرین نمی کنم
صدبارتوبه کردم ودیگر نمی کنم.


گذشت برمن مِسکین وبا رقیبان گفت

دریغ حافظ مِسکین من چه جانی داد!

گذشت برمن: ازکنارمن عبورکرد
رقیبان : نگاهبانان،مراقبان 
معنی بیت: محبوب هنگامی که ازکنارمن عبورمی کرد حال وروزاندوهبارو بیچارگی ِ مرا به چشم خویش دید وبا نگاهبانانش ازروی حسرت گفت: ای وای من بی اعتنایی باحافظ چه کرد۶ است؟ افسوس حافظ ِ بیچاره ی من چقدرغم انگیز ودردناک جان به جان آفرین تسلیم کرده است!
چه عذربختِ خودگویم که آن عیّار شهرآشوب
به تلخی کُشت حافظ را وشکّردردهان دارد.

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۹۹/۰۹/۳۰
  • ۳۸۳ نمایش
  • رضا ساقی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی