- ۰ نظر
- ۲۷ آذر ۹۹ ، ۱۱:۴۴
- ۴۷۱ نمایش
دوش بامن گفت پنهان کاردانی تیزهوش
و زشماپنهـان نشایدکردسرّ می فروش
شب گذشته روشن ضمیری هوشیار وکاردان به من پنهانی گفت :
شما اهل معرفت هستید و شایسته نیست راز می فروش را از شما پنهان داشت .
«می فروش» دراشعار حافظ پیر و مرشد ومراد است که مریدانش را ازمی حق وشراب عشق سرمست می سازد وناراستی ها وتاریکی های وجودرا می زداید. معمولا این پیر درکارگاه خیال حافظ حضور دارد وواقعیت وجودی ندارد. حافظ دراغلب غزلها پندها واندرزها وفنون مهارتهای زندگی واسرارحقیقت را اززبان این پیرخیالی بازگو می کند ومخاطبان خودرا باشراب آگاهی سرخوش ومسرورمی سازد.
کاردان تیزهوشی قصد دارد پرده ازاسرار این می فروش برداشته ونزدحافظ فاش کند.چراکه حافظ را سزاوار وشایسته ی شنیدن این راز می داند؛ اما این رازچیست؟ وآن کاردان چه گفت :
دوش دیـدم کـه مـلایـک درمـیـخـانـه زدند
گِــل آدم بـسـرشـتـنـد و بـه پـیـمـانـه زدنـد
برایِ درکِ عمیقِ شأنِ نزولِ این غزل لازمست یادآوری شودکه حافظ گرچه بواسطه یِ قرارگرفتن دریک منطقه یِ جغرافیایی ِ خاص، مدّتی درعنفوانِ جوانی درپیِ یافتنِ حقیقت به گروههایِ مذهبی(البته اهل تسنن) ،صوفیگری ودرویشی پیوسته بود،لیکن پس ازکسبِ آگاهی واندوختنِ علم ودانش وآشنایی بامذاهب ومسالکِ گوناگون،اندک اندک باعشق آشناشده وجهان بینیِ خاصی پیداکرده وطریقِ دیگری درپیش گرفته است.
دوش درحلـقهی ماقصهی گیسوی تو بود
تادل شـب سـخن ازسلسلهی موی تو بود
حلقه های مو به حلقههای زنجیر تشبیه شده است بین "دوش" (هم به معنی کتف و شانه و هم به معنی شب) و "حلقه" و "گیسو" و همچنین بین "حلقه" و "سلسله" ایهام تناسب زیبا و دل انگیزی وجود دارد.
دیده دریا کنم و صبر به صحرا فکنم
واندرین کار،دل خویش به دریا فکنم
این غزل زیبا نیزهمانند اغلب غزلها؛ غزلی عامیانه وزبانحال آدمیست. به جرأت می توان گفت هرآدمی درطول عمرخویش یکبار چنین احساساتی راتجربه کرده ودرغم دوری ازیارومحبوب خویش بی اختیاراشک ریخته وکاسه ی صبرش لبریزشده است.
دل خویش به دریافکنم: ایهام دارد هم به معنای بی پروایی وشجاعانه عمل کردن است هم به معنای اینکه دلِ عاشق پیشه ی خودرا به دریا بیندازم تا ازدردسرهای ناتمام آن خلاص گردم. هردو معنا راشاعرمدنظر داشته است.