دیدم بخواب خوش که به دستم پیاله بود
تعبیر رفت و کار به دولت حـواله بـود
دولت : بخت نیکو ، اقبال خوب
حواله بود : سپرده شده بود
شاعرخواب خوشی دیده که دردست جام شرابی داشته، این خواب اینگونه تعبیر شد که کار در مسیر سعادت وثروت وخوشبختی قرار میگیرد .
حافظ درهمان دوکلمه ی اوّل غزل،صف ِ خودرا از زاهدان وپارسایان جداکرده وبه صفِ رندان ِ باده نوش می پیوندد.
اینکه خواب بیننده ،ازاینکه خواب دیده پیاله ای دردست داشته،خوش حال وشادمان است،نکته های زیادی دارد وپرده ازبخش عظیمی از شخصیت وجهان بینی وباورهای اوبرمی دارد. درهمین ابتدای سخن ،شنونده ومخاطب به راحتی می تواند پی به اعتقادات وزاویه ی ِ نگرش اوبه جهان پیرامونی ببرد. یکی ازویژگی های حافظ،شجاعت وبی باکی درابراز ِعقیده است.
ضمناً محض اطلاع، در بعضی خوابنامه ها نیزچنین آمده است که اگر کسی جام شراب در خواب ببیند و یا خواب ببیند که شراب مینوشد ، به علم و دانش دست خواهد یافت......
حافظ ازدست مده دولت این کشتی نوح
ورنه طوفان حوادث ببرد بنیادت
چل سال رنج وغصّه کشیدیم وعاقبت
تدبیر مابه دست شراب دوسـاله بود
چل : چهل اعدادی مانند "چهل" ، "هفتاد" ، "صد" ، "هزار" و . . . نشانهی زیاد بودن و فراوانی است ، "چل سال" در اینجا به معنی "مدت زیادی" است
تـدبیر : چاره
معنی بیت: سالهای زیادی در سختی و حسرت به سر بردیم .(منظور ازاین سالها،دورانیست که شاعر، در زندانی ِقید وبند بوده.درچارچوب ِ باید ها ونبایدها گرفتارشده بود،مُدام به اوگفته شده،این گناهست وآن ثواب،اینکارراانجام بده وآن کار رانه!و....) سرانجام که ازریاکاریها وخرافات،دلزده شده و برصف ِ رندی می زند،عاشق می شود ،شراب می خورد،و.....می فرماید:بلاخره معلوم شد که چارهی کار و دوای درد ما شراب دوساله بوده است.
همانگونه که گفته شد راه حافظ جداشده وبرصفِ رندان زده است.دراین صف،برخلاف ِ صف زاهدان،ریاکاری وجودندارد، شراب می خورند وپنهان کاری نمی کنند،عاشق می شوند وبا صدای بلند اعلام می کنند وخداوند را، مهربانتر، بخشاینده تروبزرگترازجُرم خویش می دانند....
لطف ِ خدابیشترازجرم ِ ماست
نکته ی ِ سربسته چه دانی خموش!
آن نافهی مراد که میخـواستم زبخت
درچین زلف آن بُت مـُشکین کُلاله بود
نافه :قبلا نیزگفته شده،نافه غدّهای است پر از مادهای سیاه رنگ و خوشبو به نام "مُشک" که در زیر ناف آهوی چینی (بویژه منطقهی ختن) قرار دارد و در بهار متورم شده و سوزش زیادی پیدا میکند ، و آهو مجبور میشود ناف خود را به سنگ تیز یا زبـری بکشد تا مواد درون آن [که همان مشک است] خارج شود
مُـراد : کام ، آرزو
نافهی مراد: خوشبختی به مُراد تشبیه شده ، کنایه از کامروایی
چین: ایهام دارد 1- پیچ وتاب 2- کشورچین گُلاله : کُلاله ، کاکُل ، موی مُجعّد ِبالاو جلو سر
معنی بیت:
دراین سالهای زَجرآور وناکامی،گمراه بودم، کام و مرادِ خود را از بخت و اقبال خود می خواستم، درحالی که کامرانی ِمن در پیچ و تاب زلف ِ آن زیباروی سیاهموی بود. بین "نافه" ، "چین" و "مشکین" ایهام تناسب وجود دارد.
بوی ِ زلف ِ معشوق برای عاشق بهتر ازنافه ی ِ آهوست.
به بوی زلف ورُخت می روند ومی آیند
صبا به غالیه سایی وگل به جلوه گری
از دست بـُرده بـود خمار غمم سحر
دولت مسـاعدآمدو می در پیاله بود
از دست بردهبود : نابود کردهبود
خمارغم : غم ِ نبود ِشراب، خماری ِ بدی ایجاد کرد، این خماری وغم هنگام سحرگاه ،داشت مرا نابود می کرد، خوشبختانه بخت سازگارافتاد و شراب در جام بود.خیلی خوب شدتوانستم با آن دفع ِ خماری کنم.
محض ِ اطلاع ِ دوستان، "درقدیم هنگام ِبامدادان سه جام (ثلاثهی غسّاله) شراب می نوشیدند ، اولی برای "دفع ِخمار ِ" مستی شب پیش ، یکی برای "شستشوی معده ، آخری هم برای سرخوشی و سرحال شدن درطول ِآن روز."
ساقی حدیثِ سرو وگل ولاله می رود
وین بحث با"ثلاثه ی ِ غسّاله می رود
بـر آستان میکده خون میخورم مُدام
روزیّ مـا ز خوان قَدَر این نـواله بـود
آستان : درگاه ، دروازه
میخانه ومیکده» درفرهنگِ حافظانه، معناهای متفاوت ومتضادی دارد. یکی به معنی میخانه ی مجازی که درآنجاشراب وباده انگوری عرضه میگردد ودومی میکده ی حقیقی یامیکده ی عشقست که شرابهای متنوع ومختلفی دارداما مایه ی اصلیِ همه ی آنها باده ی اَزَلیست.
باده ی ازلی همان باده ی هستیست که به اراده خداوند به عمل آمده، ازهمیشه تاهمیشه بوده وخواهدبود وبه رایگان دردسترس همگان قراردارد. حیوانات، درختان، رودخانه هاوتمام ستاره هاوسیاره ها ازاین باده مسرور و درحال رقص وآوازهستند. فقط انسان است که ازاین موهبت غافل مانده وبرای تامین سرمستی خود متوسل به باده های دست ساز خودشده است.
میکده ی عشق برخلاف میکده هایی که به دست انسان ساخته شده ساختمان وبنای مشخصی نداردو درتمام کائنات گسترده وبرقرار هست.
گواراترین وگیراترین شراب این میکده، شراب عشق است. البته عشق نه به معنای امروزی که کاملاتحریف شده ومفهوم اصلی خودراازدست داده است. اغلب رابطه های به اصطلاح عاشقانه که درمیان مردم رواج دارند خالی ازعشق بوده وبه پشتوانه ی نیازهای جنسی ویاگریزازتنهایی وپناه آوردن به دیگریست. درچنین عشق های کذایی هریک ازطرفین سعی درتصاحب ومالکیت یکدیگر دارند وآزادی همدیگرراتباه ساخته وطرف مقابل رازندانی خویش می کنندوسپس انتظاربیهوده دارندکه عشق بین آنهاتداوم داشته باشدغافل ازاینکه عشق بین زندانی وزندانبان امریست محال ومضحک، وخیلی زود تبدیل به انزجارمی گردد.
درعشق حقیقی که نه ازبلوغ جنسی بلکه ازبلوغ روحی، آگاهی وغنای درونی نشٱت می گیرد تصاحب کردن وتملیک وجودندارد وبجای آن بخشیدن ورهاکردن ومحبت بی قیدوشرط است که تداوم رابطه رامیسر وجاودانه می سازد.
دراین چنین عشقی، درجریان ملاقاتهای عاشق ومعشوق شرابی گیراو گوارا به عمل می آید بدین معناکه وقتی یک عاشق صادق درمحضرمعشوق حضورپیدامی کند زمان متوقف شده و بین آنهااتفاق غریبی رخ می دهد، به هر دوی آنها ازغیب چیزی اعطامیگرددوهردو رابه غایتِ خوشی وسرورمی رساند.
دراین میکده ی باده ی ناب وخوشگواردیگریست که درجریان وارستگی ورهاییِ بی باکانه، ازبندهای تعلقات دینی ودنیوی حاصل می شود ورند وسالک راه راد مسیرجستجوی حقیقت، سرخوش وسرمست می سازد .
هرکسی که یکبار یک جرعه ازاین باده ی ناب وازاین شراب گوارا بچشد تاآخرعمر درحالتی سرورانگیز وسرمستی بسر خواهدبرد وهرگز میلی به بیداری وهشیاری پیدانخواهدنمود چراکه این مستی، خودنوعی هشیاری ناب واین نوع خوشی، حالتی از دانایی وآگاهی درسطحی فراتراز حدمعمول است.
به هیچ دورنخواهندیافت هشیارش
چنین که حافظ مامست باده ی ازل است
اما به رغم این تفاوتهای بنیادی، هردومیکده ی «حقیقی ومجازی» وجه مشترکات زیادی دارند:
هردو درمقابل مسجدوکنشت وصومعه قراردارند. چرا که این مکانها دراغلب دوران(البته نه بصورت مطلق) به ویژه دردوران زندگانی حضرت حافظ، محلی برای نمایش، ریاکاری وتظاهرو تزویر بودند چنانکه امروزه نیزهستندو مابه عینه شاهداین اتفاق هستیم.
محصولات هردومیکده «شراب وباده» هست. درهردومیکده ساقیان زیباروی خوش مشرب، مشغول خدمت رسانی بوده وازمشتریان پذیرایی می نمایند. با جامهای شراب وپیاله های باده، غم ازدل آنهازدوده وچهره هایشان راازشادمانی ارغوانی می کنند.
درهردو میکده پیری باتجربه وروشن ضمیر حضور دارد ومیگساران راهدایت وراهنمایی می کند. منیّت وتکبرو خودخواهی به محض ورود به هردومیکده ناپدید ومستی وراستی برجسته ونمایان می گرددوالی آخر...
به واسطه ی همین اشتراکات، حافظ فرزانه ازروی رندی وشیرینکاری، دراغلب غزلها این دومیکده رادرهم ادغام نموده تاذهن مخاطبین خودرا به کاویدن درلایه های تودرتوی معناهاترغیب وتحریک نموده وبه چالش کشیده باشد. دراثراین شیرینکاریهاست که شعروسبک بیان وقلم حافظ، ازسایرشاعران متفاوت ومتمایز شده است.
حافظ به عمد چنین شرایطی راایجادنموده تا هیچ یک ازمخاطبین وخوانندگان غزلهای او، ازاین درگاه دست خالی وناامید برنگردندو عارف وعامی بااندکی کاوش در لایه های سطحی وزیرینی معنا، به فراخور درک وفهم خویش، توانسته باشند از گوهرهای گفتارو مرجانهای ارزشمندِ معانی بهره مندگردند
خون خوردن: ایهام دارد:ا- رنج و سختی ِ بسیار کشیدن و غصّه خوردن،۲- خون رَز،شراب که به رنگ خون نیز هست.
قَدَر : حکم و فرمان خداوندی ، سرنوشت
خوان قدر : سفره ی ِ سرنوشت
نواله : لقمهای که دردست میگیرند و میخورند.
معنی بیت بادرنظرگرفتن ِ خون خوردن به معنی رنج واندوه :
همیشه بر درگاهِ میخانه، با حسرت واندوه کسانی را که امکان ِپرداختن به عیش و عشرت و میگساری دارند،تماشامی کنم و پیوسته غم و رنج میبرم و حسرت میخورم که چرا من ازاین عیش وعشرت محروم هستم. چه میشود کرد،قسمت ِما از سفرهی سرنوشت همین اندازه بود که به جای خوشی خون ِدل بخورم .
امّا باتوّجه به بیت های قبلی ، به نظر ِ نگارنده،حافظ ازخون خوردن معنای دوّم را اراده کرده است.گرچه هردو برداشت درست است.
مُدام در دور وبَر ِ میکده می گردم،پاتوق ِ من میکده شده، درآنجا به شراب(خون رَزان) خوردن مشغولم.کاردیگری ندارم چه کنم که قسمتم از ازل این چنین بوده که من درمیکده باشم ومدام درحال شراب خواری باشم.این لقمه رابرای من گرفته اند وهمین طوربه پیش خواهد رفت. حافظ راه ِ خودرا پیدا کرده است.....
خون ِ پیاله خور که حلال است خون ِ او
درکارِ یارباش که کاریست کردنی
هرکو نکاشت مِهر وزخوبی گلی نچید
در رهـگذار بـاد نـگهبـان لاله بـود
مِـهـر : محبت ، مهربانی
رهگذار : محل عبور
لاله : ایهام دارد 1- گل لاله 2- چراغ لاله
"دررهگذاربادنگهبانلالهبود" کنایه از بیهوده سپری کردن عمر است ، کسی که میکوشد از پرپر شدن گل لاله یا خاموش شدن چراغ لاله در باد جلو گیری کند .
هرکس که بذر ِ مِهر وتخم ِ محبّت نکاشته باشد وازآن گلی نچیده باشد وبهره ای ازاین کاشت وداشت وبرداشت،درمزرعه ی ِ دل نبرده باشد، زندگانیش بیهوده آب درهاون کوبیدن است.
اول باید محبت و مهربانی کرد تا بتوانی از محبت دیگران بهرهمند شوی ، هر کس که چنین نکرد عمرش برباداست. همانندِ کسی است که درمسیر ِباد،ازچراغ ِ لاله نگهبانی کند.!روشن است که درمسیر ِ باد چراغ خاموش می شود.چراغ ِ لاله را ازآن جهت گفته که واژه های ِ بذرمهر و چیدن گل،خویشاوندباشند وشعر دلنشین گردد. وگرنه می توانست بگویدروشن کردن ِ شمع در مسیر ِ باد است.تشبیه لاله به چراغ،ازآن جهت که درون ِ لاله مثل ِ آتش سرخ است وشکل ِ لاله بصورت چراغ است ،شاعرانه وزیباست.
درجایی دیگر جام ِشراب به چراغ تشبیه شده است.:
بی چراغ ِجام درخلوت نمی یارم نشست
زانکه کُنج ِ اهل دل باید که نورانی بود
برطرف گلشنم گذرافتاد وقت صبـح
آن دم که کار مرغ سحر آه و ناله بود
این بیت با بیت بعد باهمدیگرمعنی می شود موقوف المعانیست :
رساله : ایهام دارد 1- نامه ، پیام 2- کتاب و نوشته، مقاله ، به مجموعهی فتواهای فقها نیز میگویند .
دیدیم شعر دلکش حافظ به مدح شاه
یک بیت ازاین قصیده به ازصدرساله بود
صبح زود ،آ هنگام که مرغ سحری(مجازاً بلبل) با سوز ِ دل مشغول ِ آوازخوانی بود، گذرم به باغ و بوستانی افتاد، دیدم که شعر حافظ رامی خواند. کدام شعر،شعرمدح شاه را میخواند و چه پرمعنا و زیبا بود،سرشارازنصایح وپند واندرزها ونکته های عبرت انگیزبودبگونه ای که یک بیت ازاین شعر،از صد کتاب وصد رساله ی ِ فقهی هم بهتر بود.
دراینجا حافظ پرده ازحقیقتی مهم برداشته وآن اینکه: مدّاحی های حافظ واقعن همه نغز وزیبا وعبرت انگیز هستند،فقط تعریف وتمجید نیست، بلکه درلابلای مدح، نکاتِ اخلاقی،مردم داری، عدالت گستری،وچه بسا ناپایداری ِ تخت وتاج ِ پادشاهی را گوشزد کرده وتبلیغ ِ عشق ومهر و محبت می کند.
آن شاه تندحمله که خورشیدشیرگیر
پیشش به روز معرکه کمتر غزاله بود
تند حمله : آنکه درهنگام حمله سبک پا وتندوتیز است.
خورشید ِشیرگیر :
خورشید در مدار ِگردش خود به بُرج ِ"اَسَد" (شیر) که یکی از بُروج 12 گانهی فلکی است میرسد. درعلم نجوم ِقدیم ، برج ِاسد را "خانهی خورشید" دانسته و میگفتند خورشید در آنجا غذا میخورد و استراحت میکند، در اینجا منظورازخورشید ِشیرگیر این است که خورشید بسیارقوی هست ودرمسیر ِ گردش ِ خویش تمامی بُرج های فلکی را زیرپا می گذارد وشیر(بُرج ِ اَسَد) که دربالاترین نقطه ودراوج قراردارد رااشغال می کند(شکار میکند)! حالا خورشید که اینقدر قدرتمند است به پیش ِ این شاه،کمترین صید است،همچون برّه آهوییست که به راحتی توسط ِ شاه شکارمی گردد.(مبالغه وغلوّ است)
به احتمال ِ بسیارقوی،شاهی که مورد ِ مدح ِ حافظ قرارگرفته،شاه شجاع است که به گواهی ِ موّرخین،باحمله ای برق آسا شیراز رافتح کرد وتاحدودی آزادی واستقلال را به شیراز ارزانی داشت.
معنی بیت : آن شاهی که،شکار ِ خورشید برای ِ اواز یک برّه آهو هم کمتر است.شکار ِ خورشیدی که شیرگیراست،همه ی بُروج دوازدگانه رابه راحتی تسخیر می کند.کسی که خورشیدرابه آسانی صید کند پس چرخ ِ فلک رانیز تسخیر می کند.اغراقی بی نظیر که درمدح ِ شاه شجاع رقم خورده است.
ای شاه شیرگیر چه کم گردد اَرشود
درسایه ی تومُلک فراغت میسّرم