حافظانه

شرح غزلیات حافظ

حافظانه

شرح غزلیات حافظ

برداشتهای شخصی من از غــزلهای پیامبر عشق و ادب حضــرت حافـظ

دنبال کنندگان ۳ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
بایگانی
آخرین نظرات

۴۱۴ مطلب در آذر ۱۳۹۹ ثبت شده است





راهی بزن که آهی بر ساز آن توان زد

شعری بخوان که بااورَطل گران توان زد

راه:  نام دستگاه موسیقی مثل راهِ عراق
برسازآن: مطابق نوا ومتناسب باآهنگ آن،
رطل گران: پیاله ی بزرگ ،پیمانه ی سنگین
معنی بیت: ای نوازنده وای مطرب مجلس، دردستگاهی بنواز که بتوان آهی ازدل کشید ودرغم واندوه فرورفت.( البته که منظورحافظ غم واندوهِ روزگارنیست اودلی عاشق پیشه داردو می خواهد درغم عشق فرورود) ای مطرب وای آوازه خوان ، تونیزشعری به آوازبخوان که بتوانیم برانگیخته شویم وتوانسته باشیم پیاله های سنگین شراب بنوشیم.
مطربا پرده بگردان وبزن "راه" عراق
که بدین راه بشدیار وز ما یاد نکرد
  • رضا ساقی


رسید مژده  که  آمد بهار وسبزه دَمید 


وظیفه گربرسدمصرفش گُلست ونَبید  



وظیفه : الف-مقرّری و حقوق ماهیانه یا سالیانه   ب- رزق و روزی ، 
سَهم و قسمتِ تعین شده  نَبید : شراب ،شراب خرما یا کشمش معنی  
بیت :  موسم ِ بهار فرا رسیده و جهان سرسبزشده است. الآن وقت 
شادیخواریست.  اگر مقرّری و حقوق ماهیانه به موقع واریزشود وبه 
من بدهند، باید صرف خرید شراب و گل بکنم...........
بهار درادبیات فارسی به فصل ِ شادمانی وآغاز دوباره ی ِ زندگانی،هماهنگ با رویش ِ سبزه وگیاهانست. شاعرعیش وعشرت وشادمانی را دراولویت ِ اوّل قرار داده ومقرّری ماهیانه را پیشاپیش به خرید گل وشراب ومهّیا ساختن ِ بساط شادخواری اختصاص داده است.......

  • رضا ساقی



رفتم به باغ صبحدمی تا چنم گلی

آمد به گوش ناگهم آواز بلبلی

چِنَم: بچینم
معنی بیت:هنگام صبح به باغ رفتم که گلی بچینم ناگهان آوازبلبلی به گوشم آمد
سحر به بوی گلستان دمی شدم در باغ
که تا چو بلبل بیدل کنم علاج دماغ
  • رضا ساقی



روشنی طلعت تو ماه ندارد

پیش تو گل رونق گیاه ندارد

طلعت :  روی ،رخسار
معنی بیت: ای معشوق، روشنایی وگیرایی ِ رخسارتو راماه ندارد توازماه نیززیباتری، گل باآن همه لطافت وزیبایی درقیاس با گل روی تو،ازگیاه نیزکمتراست.
عارضش رابه مثل ماهِ فلک نتوان گفت
نسبتِ دوست به هربی سروپا نتوان کرد
  • رضا ساقی



روشن از پرتو رویت نظری نیست که نیست

مِنّتِ خاکِ درت بر بَصری نیست که نیست

نظر: فکر،نگرش، اندیشه،نگاه، در اینجا به معنی چشم است.
پرتو: فروغ، بازتاب نور، روشنایی.
منّت: وام دار ومرهون احسان کسی بودن.
بَصَر : دیده، چشم
"نیست که نیست" دراین غزل علاوه براینکه باعثِ زیبایی ،ایهام ،ابهام ،پیچدگیِ  کلام  وتولیدِ موسیقی ِ حُزن انگیزشده، درهربیت به مقتضای مضمون معنای خاص خودرا دارد.
  • رضا ساقی



روز هجران و شبِ فُرقتِ یار آخر شد

زدم این فال وگذشت اختر وکارآخِرشد

ازحال وهوای غزل چنین بنظر می رسد دولتِ مستبّد، بیدادگروسختگیری، روزگار رابه کام همگان تلخ کرده بوده که حافظ ازبه پایان رسیدن این دوره اینچنین اظهارشادمانی وشکرگزاری کرده است. گرچه حافظ اسمی ازپادشاه ودولت جدید ذکرنکرده است لیکن باتوجّه به نوع کلام واحساسات وعواطفِ شاعر،احتمالاً شاه ابواسحاق که یکی ازدوستان صمیمیِ حافظ بشمارمی رود برمسندحکومت تکیه زده وموجب خرسندی وشادی وی شده است.
  • رضا ساقی



روزوصل دوستداران یاد باد

یاد باد آن روزگاران یاد باد

معنی بیت:
یادش به خیر ونیکی باد آن روزی که دوستان با فراغت خاطر وبدون تشویش ودغدغه با همدیگر دیداروملاقات می کردند یادبادآن روزگار وصال و آن روزگارانِ بانشاط وخرّم یادش به خیر.
بشد که یادخوشش باد روزگاروصال
خودآن کرشمه کجارفت وآنعتاب کجا؟
  • رضا ساقی



روزه یک سو شدوعیدآمد ودلها برخاست

مِی زخُمخانه بجوش آمدومی بایدخواست

این غزل زیبا ونغز یکی دیگر ازغزلیّاتِ بحث برانگیز حافظ عزیز است. این غزل رامی توان تابلویی ازباورها واعتقاداتِ شخصیِ خواجه دانست. خواجه ای که ازهمه نظر با همه ی عارفان ،دینداران وحتّاشاعران تفاوتهایی اززمین تاآسمان دارد. اودارای جهان بینی ِ ویژه ای هست وبه برکتِ اندیشه های نابی که دارد به تنهایی یک مکتب ویک مَسلک رابَنا نهاده است........
  • رضا ساقی



روزگاری شدکه درمیخـانه خدمت میکنم


در لباس ِ  فـقر کـار اهـل دولت مـیکنم



"روزگاری شد" : مدت زیادی سپری شد ، مدتی گذشت.

میخانه ومیکده» درفرهنگِ حافظانه، معناهای متفاوت ومتضادی دارد. یکی به معنی میخانه ی مجازی که درآنجاشراب وباده انگوری عرضه میگردد ودومی  میکده ی حقیقی یامیکده ی عشقست که شرابهای متنوع ومختلفی دارداما مایه ی اصلیِ همه ی آنها باده ی اَزَلیست.


باده ی ازلی همان باده ی هستیست که به اراده خداوند به عمل آمده، ازهمیشه تاهمیشه بوده وخواهدبود وبه رایگان دردسترس همگان قراردارد.  حیوانات، درختان، رودخانه هاوتمام ستاره هاوسیاره ها ازاین باده مسرور و درحال رقص وآوازهستند. فقط انسان است که ازاین موهبت غافل مانده وبرای تامین سرمستی خود متوسل به باده های دست ساز خودشده است. 


  • رضا ساقی



روزگاریست که سودای بُتان دینِ من است

غم ِ این کار نشاط ِ دل غمگین ِ من است

سودا: معامله کردن،شیدایی و شیفتگیِ شدید به کسی یاچیزی تاسرحدِّ جنون
بُتان: بت‌ها، زیبا رویان وخوش چهره ها
دین: مذهب، راه وروش، کیش و آیین.
معنی بیت: زمان زیادیست که من پیشه ی عاشقی پیش گرفته وخیال عشق زیبارویان را در سر می پروانم. عشقبازی با خوش چهره ها دین ومذهب من است. من آنقدردراینکاراشتیاق دارم که غم واندوه ِ عشقبازی سببِ نشاط وشادمانی من می گردد.
چند به ناز پرورم مِهربُتان سنگدل
یادپدرنمی کننداین پسران ناخلف
  • رضا ساقی
 


روزگاریست که مارانگران می داری

مخلصان را نه به وضع دگران می‌داری

معنی بیت: ای محبوب، مدّتهاست که  ما(عاشقان) را دلواپس نی کنی وچشم به راه می گذاری توبه هواداران صادق خویش التفاتی نداری درحالی که غم اغیارمی خوری و برای دیگران لطف وعنایت بیشتری روامی داری.
یاربیگانه مشوتانکنی ناشادم
غم اغیارمخورتانبری ازخویشم
  • رضا ساقی





رونقِ  عَهدِ شباب  است دگر بُســتان را

می‌رسدمژده ی گل بلبل خوش اَلحان را

عهد: روزگار، دوران
شباب: جوانی
بستان: باغ وبوستان
خوش الحان: خوش آوار،خوش آهنگ
معنی بیت: صحرا وباغ وبوستان را صفا وشادابیِ جوانی فراگرفته (ایّام بهاراست وهمه جا سرسبز وشکوفاشده است.)
نویدومژده (ازطریق انتشاربوی گل)به  بلبلِ خوش آواز(عاشق) می رسد که آماده باش، گل (معشوق) درحال ظهورو شکوفندگیست.
  • رضا ساقی



روضه ی خُلد برین خلوت درویشان است

مایه ی مُحتشمی خدمتِ درویشان است

حافظ هرچه فریاد دارد برسرصوفی وزاهد وعابد ومدّعی وشیخ کشیده وهرگزبا آنان ازدرصلح وسازش درنیامده است،لیکن هرگاه به درویشان رسیده سراحترام وارادت فرودآورده وازآنان به نیکی یادکرده است. زیرا درویشان نسبتاً دراغلبِ دوره های تاریخی، بی ادّعا وبی توقّع وبی نام و نشان، بی هیاهو وبی صدا، تمام همّ وغمّ خودرا صرف پالایش درون ازآلودگیها، منیّت ها، خودخواهی ها وپلیدی هاکرده  وهرگزاز سادگی و صداقت مردم به نفع خوداستفاده ننموده وبه کسی آزاری نرسانده اند.....
  • رضا ساقی



رواقِ منظر ِچشم من آشیانه ی توست

کرَم نما و فرودآ که خانه خانه ی توست

به باوربعضی شارحان محترم، شاه شجاع دریکی ازسفرهایِ خود، دلش برای انیس ومونس خویش تنگ شده بوده وبه واسطه ی فرستاده ای یا پیامی ازحافظ، دعوت کرده تا اورا دراین سفر همراهی کند. حافظ که اهل سفرنبوده این غزل رادرپاسخ به اوسروده وارسال کرده است.!! 
  • رضا ساقی





رو بر رهش نهادم و بر من گذر نکرد

صد لطف چشم داشتم و یک نظر نکرد

چشم داشتم:  توقّع و انتظار داشتم
معنی بیت : روی خود رابه خاک راهِ معشوق گذاشتم به این امیدکه شایدپای مبارکش رابر رخسارمن بگذارد ازاوانتظارعنایت فراوان داشتم امّااو راه خودراعوض کرد تاازمسیری دیگربگذرد. 
برخاک راه یارنهادیم روی خویش
برروی ما رواست اگرآشنارود 
  • رضا ساقی




روی بنما ومرا گو که ز جان دل برگیر

 

 پیش شمع آتش پروانه به جان گو در گیر


معنی بیت:

ای دوست ازمن چهره مپوشان وازفیض دیدارمحروم مگردان رخ بنما تاسیمای زیبایت راتماشاکنم من آنچنان دراشتیاق دیدارتوبی تابم که حاضرم برای تماشای تو دل ازجان بردارم ودرپیشگاه شمع فروزان رخسارتو همانندپروانه ی بی پروا هستی خودرابه آتش بکشم وقربانی توگردم. 

همچوصبحم یک نفس باقیست تادیدارتو

چهره بنما دلبرا تاجان برافشانم چوشمع


  • رضا ساقی





روی تو کس ندید و هزارت رقیب هست

در غنچه‌ای هنوز و صدت عندلیب هست

این غزل نکته های عرفانی زیادی دارد ازهمین برخی شارحان، دچاراشتباه شده وازکلّ غزل معنای عرفانی برداشت کرده اند. درحالی که مخاطبِ غزل خداوند نمی تواند بوده باشد. زیرا اوّل اینکه خداوند رقیب (هم به معنای امروزی "رقابت کننده" وهم به معنای آن روزگاران "نگهبان" ندارد) دوّم اینکه خداوند رانمی توان با این عبارت که درغنچه هستی خطاب کرد.......
  • رضا ساقی



زان می ِعشق کزاوپخته شودهرخامی

گر چه ماه رمضان است بیاور جامی

مِی عشق: عشق به "مِی" تشبیه شده است. "میِ عشق " شرابی نیست که آن رابتوان درجامی ریخت وبه کسی نوشانید! دراینجا حافظ ازکسی می خواهد کاری برای او انجام دهد کاری که به عشق وعشقبازی مربوط می شود ازهمین رو به کنایه می فرماید ازمی عشق جامی بیاور. 
  • رضا ساقی


این غزل زیبا ونغز وپُرمایه،یکی ازبحث انگیزترین غزلهای سرحلقه ی رندان جهان خواجه حافظ شیرازیست. بسیاری ازکسانی که نسبت به اسلام ومذهب شیعی به ویژه امام حسین تعلّق خاطر دارند ازروی  علاقه مندی وتعصّب، بدون داشتن استدلالهای منطقی،تنها بااستناد به بیت:

"رندان تشنه لب را آبی نمی‌دهد کس
گویی ولی شناسان رفتند از این ولایت"
براین باورپای اصرارمی فشارند که این غزل درارتباط با واقعه ی کربلاست!!! 
  • رضا ساقی



زاهد ظاهرپرست از حال ما آگاه نیست

درحق ماهرچه گویدجای هیچ اکراه نیست

این غزل جزونغزترین وپُرمایه ترین غزلیّات حافظ است. برای پی بردن به اندیشه ها وباورهای حافظانه، کافیست این غزل را خواند ومعناهای عمیق آن رادریافت. اغلب ابیات این غزل  در راستای تبیینِ عقایدِ رندانه سروده شده وبسانِ آوردگاهیست که دریکسو شریعتِ زاهدانه باسلاح ریا وتظاهر وکینه ودر سوی دیگر،حقیقتِ رندانه وحافظانه با سلاح راستی ودرستی وبی آزاری صف آرایی کرده اند. دراین آوردگاه خواهیم دید که چگونه عقایدِ خواجه درتقابل با باورهای زاهدانه، سرافراز وظفرمندانه میدان راترک کرده و باورهای خشکِ زاهدانه، شکست خورده پشتشان به خاک می مالد........
  • رضا ساقی