روزگاریست که مارانگران می داری
چهارشنبه, ۲۶ آذر ۱۳۹۹، ۱۲:۳۷ ب.ظ
روزگاریست که مارانگران می داری
مخلصان را نه به وضع دگران میداری
معنی بیت: ای محبوب، مدّتهاست که ما(عاشقان) را دلواپس نی کنی وچشم به راه می گذاری توبه هواداران صادق خویش التفاتی نداری درحالی که غم اغیارمی خوری و برای دیگران لطف وعنایت بیشتری روامی داری.
یاربیگانه مشوتانکنی ناشادم
غم اغیارمخورتانبری ازخویشم
گوشه ی چشم رضایی به منت باز نشد
این چنین عزّت صاحب نظران میداری
چشم رضا: نگاه ازروی رضایت وهمدلی
عزّت: حرمت واحترام
صاحب نظران: اهل نظر،آنهاکه بانظرکردن به زیبائیها حس وحال معنوی وروحانی پیداکرده وبه منبع زیبائیها رهنمون می گردند.
معنی بیت: یکبارنشد که گوشه ی چشمانت ازروی رضایت وهمنوایی به من بازشود(همیشه ازروی خشم وعتاب به من نگاه کردی آری کارهای توبرخلاف روال معمول هست!) توبابی توجّهی وبی مهری کردن حرمت واحترام صاحبنظران رانگاه می داری!
زانجاکه رسم وعادت عاشق کُشیّ توست
بادشمنان قدح کش وباماعتاب کن!
ساعد آن به که بپوشی تو چو از بهر نگار
دست در خون دل پرهنران میداری
نگار: نقش، زیور،رنگین
ازبهرنگار: به منظورنقش زدن، نقّاشی کردن، رنگین نمودن وخضاب کردن.
پرهنران: هنرمندان،رندان،کنایه ازعاشقان
معنی بیت: زمانی که باخون سرخ عاشقانت، برساعد خود نقشی می زنی وساعد بلورین را رنگین می کنی حداقل ساعد خودرابپوشان (تا دیگران ساعد پرنقش ونگارتو رانبینند وبه هوس نیافتند گرچه نهان کردن رنگ خون دل ما تنهابا پوشاندن ساعد میسّرنمی شود چراکه فقط ساعد تونیست که به رنگ خون دل ما رنگین شده است :)
رنگ خون دل مارا که نهان می داری
همچنان درلب لعل توعیان است که بود
نه گل ازدست غمت رست ونه بلبل درباغ
همه را نعره زنان جامه دران میداری
معنی بیت: (ای حبیبب، توآن گلی نیستی که فقط بلبلان شیدای توبوده باشند توخسروخوبانی توآن نگاری هستی که هم گل هم بلبل شیفته ی توست) نه گل را توان آن هست که ازدست غمت خودرانجات دهد نه بلبل! توهمه را(عاشق ومعشوق را) شیدای خودکرده ای توهمه را (چونان بلبل)به ناله ونعره کشیدن انداخته ای ودرعین حال نیزهمه را(چون گل) به چاک زدن گریبان واداشته ای! تودرعرصه ی ودلبری ودلسِتانی خدایگانی!
به بوی زلف ورُخت می روند ومی آیند
صبا به غالیه ساییّ وگل به جلوه گری
ای که در دَلق مُلمّع طلبی نقدِ حضور
چشم سرّی عجب از بیخبران میداری
دلق: خرقه.
ملمّع: رنگین، صوفیان وخرقه پوشان، خرقه های گوناگون وملوّن داشتند که هریک بیانگرمراتب و هررنگ مناسب حالاتِ روحانیِ صوفی بود. امّا حافظ نگرشی خاص و حافظانه داشت ونه تنهابه رنگ ونوع خرقه اهمیّتی نمی داد بلکه ازهمه ی آنها بیزاربود به باورحافظ خرقه ها نمادریاکاری و رنگها نشانه ی دلبستگی وتعلّق داشتن به دنیاست باید ازرنگ ها ونمادها گذشت وبی رنگ شد تا به حقیقت نزدیک گشت.
حضور: فارغ شدن ازخَلق وتوجّه باطنی به خدا داشتن
نقدِحضور:حضوربه نقد تشبیه شده است. نعمت حضور،سرمایه ی حضور
چشم می داری : امیدمی بندی ، انتظاروتوقّع داری
سرّی عجب: رازی عجیب،اشاره به نقد حضور
"بی خبران" کنایه از صوفیانیست که با پوشیدن خرقه های رنگارنگ گمان می برند که می توانند به حضورقلبی برسند آنها نمی دانند که خرقه به ویژه خرقه های رنگارنگ ریاکاری به بار می آورد موجب پریشانی وتشویش خاطرشده وحضور قلبی راکمرنگ می کند آنهابی خبرانند.
معنی بیت: ای کسی که گمان می کنی با پوشیدن خرقه ی رنگارنگ احتمال بدست آوردن حضورقلبی افزایش می یابد توسخت در اشتباهی! حضورقلبی داشتن رازی شگفت انگیز وپیچیده است توانتظارداری این رازحیرت آور راازاین بی خبران(ملمّع پوشان) به دست آوری؟
به زیر دلق ملمّع کمندها دارند
درازدستی این کوته آستینان بین
چون تویی نرگس باغ نظر ای چشم و چراغ
سرچرابر من دلخسته گران میداری
"نرگس" کنایه ازچشم شهلا ومست است.
معنی بیت: ای محبوب، تو نرگس گلستان نظر هستی توچشم وچراغ وگل سرسبد این گلشنی ومن عاشق ونظرباز، چرا و به چه دلیل نسبت به منِ دلخسته اینگونه سرسنگین وبی توجّه هستی؟ مگرنه این است که گل جلوه گری می کندتا نظرها رابه سوی خودجلب کند؟
چشمت ازنازبه حافظ نکند میل آری
سرگرانی صفت نرگس رعنا باشد
گوهرجام جم ازکان جهانی دگر است
تو تمنّا ز گِل کوزه گران میداری
احتمالاً این بیت می بایست بعدازبیت ِ "ای که دردلق ملمع..." قرارمی گرفت بهتربود زیرا ازنظر معنا هردو همآیند وهمسوهستند.
"جام جم": جام افسانه ای که گویند جمشید حوادث روزگار را درآن می دید.اغلب کنایه ازجام شراب است دراینجا کنایه ازدل عارفیست که به روشنایی رسیده وبه بعضی از اسرارهستی وغیب واقف شده است.
کان: معدن
معنی بیت: ذات وجنس ِ"جام جم" که توتوصیف آن راشنیده ای مادّی نیست وبه جهان معنوی تعلّق دارد تو دراشتباه هستی وازجامی که باگِل کوزه گری ساخته شده چه توقّعی داری؟ انتظار داری به واسطه ی آن بتوانی ازحقیقتِ هستی وحوادث روزگارآگاهی پیداکنی!
سالها دل طلب جام جم ازما می کرد
آنچه خود داشت زبیگانه تمنّا می کرد
پدر تجربه ای دل تویی آخرزچه روی
طمع مهرووفا زین پسران میداری
پدر تجربه: دارای تجربه ی بسیار، کارآزموده وپخته
پسران: شاهدان جوان وپسران زیباروی
معنی بیت: ای دلِ عاشق پیشه ی من، تواین همه تجربه درعاشقی وعشقبازی کسب کرده وبی وفایی های زیادی دیده ای لیکن بازهم باساده دلی ازاین شاهدان ِ جوان انتظار مهرورزی وپایبندی به پیمان عشق داری؟
کس به امیّدوفاترک دل ودین مکناد
که چنانم من ازاین کرده پشیمان که مپرس
کیسه ی سیم و زرت پاک بباید پرداخت
این طمعها که تو از سیمبران میداری
سیمبران: سیمین تنان،سیم اندامان کنایه ازآنکه بدنش چون نقره سپید باشد، زیبا ولطیف
معنی بیت: ای که ازسیمین بدنان انتظار کامجویی کامل داری! برای تحقّق این کامجویی می بایست هرآنچه که درکیسه وتوان داری بپردازی
صوف برکش زسر وباده ی صافی درکش
سیم درباز وبه زرسیمبری دربرگیر
گر چه رندیّ و خرابی گنه ماست ولی
عاشقی گفت که تو بنده بر آن میداری
"رندی" دراینجا به معنای وارستگی ورهایی ازبند تعلّقات نیست بلکه به همان معنای لااُبالیگری وبی بندوباری بکار گرفته شده است.
معنی بیت: اگرچه لااُبالیگری وخرابکاری وفساد گناهِ خود ماهست بااین همه عاشقی می گفت:این مشیّت واراده ی توست(خدا) که ما گناهکار یا پرهیزکارمی شویم.
البته این نظریه که: "ماگناهکارنیستیم بلکه اراده ی خداوند براین است که یکی گناهکار ودیگری پرهیزکارباشد" نظریه ی خودحافظ است لیکن دراینجا بنابه ضرورت شعری والبته ازروی رندی، اززبان یک عاشق بازگویی کرده است.
مراروزازل کاری به جزرندی نفرمودند
هرآن قسمت که آنجارفت ازآن افزون نخواهدشد
مگذران روز سلامت به ملامت حافظ
چه توقّع ز جهان گذران میداری
معنی بیت:
ای حافظ، روزی را که از تندرستی وشادمانی برخوردار هستی با سرزنش وتلخکامی سپری مکن از این دنیای ناپایدار که همه چیزدر تغییرودرحالت گذر است چه توقّعاتی داری؟! وقتی یقین داری وبه تجربه می بینی که خوبی وبدی می گذرد وهیچ چیزنمی ماند نگرانی وسرزنش کردن خود ودیگران هیچ سودی ندارد وهرگونه توقّع ازچنین دنیای درحال گذر انتظاری عبث وبیهوده است.
چه جای شکروشکایت زنقش نیک وبداست
چوبرصیفه ی هستی رقم نخواهدماند
- ۹۹/۰۹/۲۶
- ۳۵۱ نمایش