روضه ی خُلد برین خلوت درویشان است
چهارشنبه, ۲۶ آذر ۱۳۹۹، ۱۲:۳۴ ب.ظ
روضه ی خُلد برین خلوت درویشان است
مایه ی مُحتشمی خدمتِ درویشان است
حافظ هرچه فریاد دارد برسرصوفی وزاهد وعابد ومدّعی وشیخ کشیده وهرگزبا آنان ازدرصلح وسازش درنیامده است،لیکن هرگاه به درویشان رسیده سراحترام وارادت فرودآورده وازآنان به نیکی یادکرده است. زیرا درویشان نسبتاً دراغلبِ دوره های تاریخی، بی ادّعا وبی توقّع وبی نام و نشان، بی هیاهو وبی صدا، تمام همّ وغمّ خودرا صرف پالایش درون ازآلودگیها، منیّت ها، خودخواهی ها وپلیدی هاکرده وهرگزاز سادگی و صداقت مردم به نفع خوداستفاده ننموده وبه کسی آزاری نرسانده اند.....
حافظ دراین غزل زیبا ازابتدا تاانتها ازپاکیزگیِ باطن وظاهرمعنوی درویشان سخن گفته است. درویشانی که همواره درصف اوّل جنبشهای مردمی و مبارزاتِ آزادیخواهانه بوده ودرغالبِ دوره ها موردِ ظلم وستم قرارگرفته اند. کسی چه می داند شاید درآن روزگاران که درویشان پاک نهاد درشرایط نامناسب سیاسی، سرکوب می شدند، این غزلِ اثربخش، درتغییرنظر دولتمردان بسیار موثّرواقع شده واین قشرآزاریخواه ِ روشن ضمیرراجایگاهی شایسته بخشیده است.
«درویش» دراینجاهمان اَبَرانسان وارسته ازقید وبند دین ودنیاست که حافظ درآرزو ومسیر تبدیل شدن به اوست. هم او که دراندرون خویش به رضایت؛ قناعت وصلح وآرامش رسیده وناپایداری مظاهر دلفریب دنیارا عمیقا درک کرده است. درویش یعنی کسی که درضیافت زندگی؛ غفلت نمی کند؛ وهرلحظه ازاین جشن باشکوه را درعیش وعشرت وشادی می گذراند. اوبجای طمع بستن به بهشت افسانه ای؛ درهمینجا بهشتی ساخته وجزبه عیش وعشرت وعشق ورزی به چیزی نمی اندیشد.
روضه: باغ، گلزار
خُلد: همیشگی، جاویدان، کنایه از بهشت
خُلدبرین: بهشت اَعلا
خلوت: گوشه ی عُزلت وتنهایی اختیارکردن به منظورخاصّی. درویشان باهدفِ تمرکز برپاکسازی روحی وجسمی، گهگاه به مدّت های معلومی با راهنمایی ِ راهنما ومرشد به خلوتگاه پناه برده وبه گفتن وِرد وذکرمشغول می شوند.
مایه: سرمایه.
مایه ی مُحتشمی: آنچه که سببِ بزرگی و جاه و جلال شود.
معنی بیت: خلوتگاهِ درویشان آنقدرباصفا هست که گویی چشم اندازی ازبهشت اَعلا ست. خدمت کردن به درویشان سببِ بزرگی وعزّت می شود.
نظرکردن به درویشان منافیِّ بزرگی نیست
سلیمان باچنان حشمت نظرها بود بامورش
گنج عُزلت که طلسمات عجایب دارد
فتح آن درنظررحمت درویشان است
گنج عُزلت: گوشه نشینی به گنجی تشبیه شده است.
طلسمات: جمع طلسم، دعاهایی که بر برای محفوظ ماندن چیزی یاگنجی نوشته وبه اصطلاح آن گنج راازدسترسی دیگران غیرقابل نفوذ می کنند.
فتح: گشودن، گشایش.
رحمت: مهربانی، دلسوزی ،احسان ونیکوکاری
گوشی نشینی گنجیست که هرکسی نمی تواند ازعهده ی انجام آن برآید. گویی که این گوشه ی تنهایی طلسم شده باشد درنگاه اوّل بنظرترسناک وتوهّم زا می آید وهرکسی نمی تواند روزها درکنجی نشسته وبه ذکرگفتن بپردازد. این طلسم شگفت انگیز وعجیب را فقط درویشان می توانندباروح لطف ومهربان خویش بشکنند واین گوشه رافتح کنند.
رحمت ازصفات خداوند است که حافظ دراینجا نظردرویش را نظررحمت خوانده است. درویش نیز به پیروی از خدا، خودرا به این صفت آراسته است وازهمین رو دوست داشتنی ومحبوب قلبها می باشد.
سلطان وفکرلشکروسودای گنج وتاج
درویش واَمن خاطر وکُنج قلندری
قصرفردوس که رضوانش به دربانی رفت
مَنظری از چمن ِ نُزهتِ درویشان است
قصر فردوس: کاخ بهشت
رضوان: نام ملائکهیی که دربان بهشت است همانگونه مالک نیزدربان جهنّم است.
مَنظر: نظرگاه،منظره وچشمانداز
نُزهت: خُرسندی، خوشی، تفرّج وشادی
معنی بیت: ازکاخ های بهشت که آن همه تعریف وتوصیف شنیده می شود وملائکه به نگاهبانی درآن گماشته شده اند، تنها چشم اندازی ازباغ تفریحی وخُرسندی درویشان است. درویشان درکنج خلوتگاهِ خویش، بسیارخُرسندن وبهشتی خیال انگیزتر ازآن بهشتی که گویندرضوان نگاهبانش هست دارند. آن بهشتی که وعده می دهند تنهاگوشه ای ازآن خُرسندی ورضایت درویشان است.
درنظرگاه حافظ بهشت وجهنمی وجودندارد. بهشت واقعی همانا درک درویشان وجهنم حقیقی هماناجهل جاهلان است.
دراین بازاراگرسودیست بادرویش ِ خُرسند است
خدایا مُنعمم گردان به درویشیّ وخُرسندی
آن چه زَر میشود از پرتوِ آن قلب ِسیاه
کیمیاییست که درصحبت درویشان است
"قلبِ سیاه" ایهام دارد: ۱- جگرسیاه رنگ آدمی ۲- آهن تقلّبی وبی ارزش
کیمیا: اکسیر ومادّه ای که درقدیم به دنبال کشف وبه دست آوردن آن بودند تا به توانند فلزّاتِ بی ارزش رابه طلا تبدیل کنند.
معنی بیت: هم صحبت شدن بادرویشان دل وجان آدمی راصفا می بخشد، درپرتو هم نشینی بادرویشان ِ پاک باطن ِ خوش صحبت، قلبِ سیاه آدمی باطراوت ولطیف ترمی شود آن چنانکه بوسیله ی کیمیا، آهن پاره ی بی ارزش را به طلا تبدیل کنند.
غلام همّت آن رندِ عافیت سوزم
که درگدا صفتی کیمیاگری داند
آن که پیشش بنهد تاج تکبّر خورشید
کبریاییست که در حشمت ِدرویشان است
پیش اَش بنهد: در پیشش برزمین نهد.
تکبّر: غرور و خودخواهی.
کبریا: بزرگی و عظمت و شوکت.
حشمت: شکوه و جلال.
معنی بیت:
خورشیدی که باتکبّر وغرور درپهنه ی آسمان می تابد تنها دریک جا ناگزیزمی شود که تاج تکبّرازسربرداشته وسرتسلیم خم کند آن هم هنگامیست که به بزرگی وعظمتِ درویشان برمی خورد، درمقابل شکوه وجلال ِآنها فروتنی می کند وبه احترامشان کلاه غرورازسربرمی دارد.
دولتِ فقرخدایا به من ارزانی دار
کاین کرامت سببِ حشمت وتمکین منست
دولتی را که نباشد غم ازآسیب زوال
بی تکلّف بشنو دولت درویشان است
دولت: امکانات، ثروت و مِکنت، اقبال و طالع. دراینجا منظور ازدولت درویشان، همان پنداروگفتارو وکردارنیک است همان خدای گونگیست که دربینش درویشانه جریان دارد.
بیتکلّف: بیتعارف ودرکمال سادگی وصداقت.
معنی بیت: همه ی دولتها وامکانات زوال پذیر وناپایدارند. تنها دولتی که زوال ندارد همین دولت درویشیست(دولت درک وفهم ناپایداری جهان وهرچه دراوست دولت خوشدلی وخوشباشی وبی توجه بودن به ثروت ناپایدار دنیوی؛ دولت درآرامش درونی بودن) . این حقیقتی انکارناپذیراست ومن بی هیچ تعصّبی باصداقت تمام این نکته را می گویم دولت درویشان جاویدان ولایزال است.
آرامش وآسایش در گوشه ی مسجد وکنشت وکلیسا معمولا برای همگان میسراست اما این آرامش بسیارزودگذر وناپایداروکاذب است وباخروج ازاین مکانها به سرعت ازبین می رود. آرامش حقیقی زمانیست که آدمی بتوانددرگرداب حوادث وپریشانحالی تجربه کند. درویشان راستین اینچنین هستند آنها گرچه دردنیا زندگی می کنند اما از انجاکه اجازه نداده اند دنیا دروجود آنها رخنه کند درهنگامه ی پریشانحالی کاملا درآرامش وآسایش درونی هستند.
من این مقام به دنیا وآخرت ندهم
اگرچه درپی ام افتند انجمنی
خسروان قبله ی حاجات جهانند ولی
سببش بندگیِ حضرتِ درویشان است
خسروان : پادشاهان
قبله ی حاجات: مرکز برآوردن خواستههای نیازمندان.
معنی بیت: اگرپادشاهان به جایگاهی می رسند که برآورنده ی حاجاتِ مردم می گردند،دراثراین است که آن پادشاهان درمحضرمعنوی درویشان بندگی کرده اند. سرانجام خدمتگزاری درمحضر درویشان، خسروی وپادشاهیست.
به داغ بندگی مردن دراین در
به جان اوکه ازمُلک جهان به
روی مقصود که شاهان به دعا میطلبند
مظهرش آینه ی طَلعتِ درویشان است
"روی مقصود" برای هرکسی می تواندمتفاوت باشد. امّا پادشاهان که به همه ی آرزوهای خویش رسیده وهمه چیز رادردسترس دارند چه چیزی را به دعا می طلبند که درآئینه ی صورتِ درویشان مشهوداست؟ پاسخ این سئوال باید این بوده باشد که چون شاهان تقریباً به همه ی آرزوهایشان رسیده اند و بدان سبب که معمولاً خودرا یک پلّه پائین تر ونزدیک به خداوند تصوّرمی کنند، ممکن است تنها آرزویی که درسر داشته باشند،مشاهده ودیدارخداوند باشد.
مظهر: جلوگاه
طلعت: چهره
معنی بیت: پادشاهان که آرزومندِ دیدارخداوند هستند ودردعاهای خود طلب می کنند، به روی درویشان نگاه کنند. جمالِ منوّر آنها تجلّی گاهِ فروغ ِ چهره ی خداوند است.
جلوه گاهِ رخ او دیده ی من تنها نیست
مه وخورشید همین آینه می گردانند
از کران تا به کران لشکر ظلم است ولی
از ازل تا به ابد فرصت درویشان است
کران: جانب، مرز،کناره،سو
از ازل تا به ابد: از آغاز تا پایان، از پیش از آغاز آفرینش تا پایان بیپایان.
معنی بیت: ازاین سوی تاآنسو همه جا لشکریان ظلم گسترده شده وبه ستمگری مشغولند.امّا هرگزآنهاپیروزمیدان نیستند چراکه ستمگری پیروزی ندارد وازآغازباطل وشکست خورده است. امّا آنانکه ازاَزل تا ابدپیروزمیدان هستند وهرگز شکست نمی خورند درویشانند که پاکی وراستی پیشه کرده ودرهردوره ای محبوبِ قلبهاهستند.
وفا وعهد نکوباشد اَربیاموزی
وگرنه هرکه توبینی ستمگری داند
ای توانگر مفروش این همه نخوت که تو را
سر و زَر در کنَفِ همّتِ درویشان است
نخوت: تکبّر و غرور و تظاهر به بزرگی.
کنَف: پناه، حمایت.
همّت: اراده وعزم
معنی بیت: ای که به مال ومنال خویش مغروری وتظاهربه بزرگی می کنی، به خودآی که جان ومال تو مدیون همّت والای درویشان است . اگرآنها مناعتِ طبع پیشه نمی کردند وازدنیادست نمی کشیدند تونمی توانستی صاحب این همه ثروت وقدرت شوی. هرچه که آنها نخواستند وردکردند به تورسید پس تونیز سعی کن دل آنها رابدست آوری.
توانگرا دل ِدرویش خود بدست آور
که مخزن زر وگنج درم نخواهدماند
گنج قارون که فرو میشود از قهر هنوز
خوانده باشی که هم ازغیرت درویشانست
درروایات چنین آمده که قارون پسرعموی موسی ثروتِ بی حد وحسابی داشته و اوراآزار واذیتِ فراوان نمود. تااینکه درنهایت بادرخواست ودعای موسی به امرخداوند به همراه ثروت خود به زمین فرورفت.
داستانهای زیادی ازاین دونقل شده است. ازآن جمله هست : گویندسرانجام غرور قارون باعث شد که تصمیم خطرناکى بگیرد تصمیمش این بود که به یک زن فاحشه که خوشسیما و خوشقامت و فریبا بود، گفت: صدهزار درهم به تو مىدهم که فردا هنگامى که موسى براى بنىاسرائیل سخنرانى مىکند، در ملأعام بگویى موسى با من زنا کرده است!
آن زن، این پیشنهاد ناجوانمردانه را پذیرفت. فرداى آن روز، بنىاسرائیل اجتماع کرده بودند. موسى تورات را به دست گرفته و از روى آن، مردم را موعظه مىکرد.
قارون با زرق و برق همراه اطرافیان خود در آن اجتماع شرکت کرده بود. ناگهان آن زن برخاست، ولى وقتى سیماى ملکوتى موسى علیه السلام را دید، از تصمیم قبلى خود منصرف شد و با صداى بلند گفت:
اى موسى! بدان که قارون صدهزار درهم به من داد تا در ملأعام به بنىاسرائیل بگویم تو مرا به سوى خود خواندهاى تا با من زنا کنى. تو هرگز مرا به سوى خویش دعوت نکردهاى، خداوند ساحت مقدس تو را از چنین آلودگىهایی منزه کرده است.
در این هنگام دل پردرد و رنج موسى شکست و درباره قارون چنین نفرین کرد: اى زمین! قارون را بگیر و در کام خود فرو بر.
زمین به امر الهى دهان باز کرد و قارون و اموالش را به اعماق خود فرو برد
غیرت: قهر، خشم.
حافظ بادستآویزقراردادن این موضوع، مضمونی درصفای باطن وتاثیردعای درویشان خَلق نموده است.
معنی بیت: شنیده ای که گنج قارون به امر خداوند درزمین فرو رفت وهنوز که هنوزاست درحال فرورفتن است، این واقعه دراثر دعا ودرخواستِ درویشی چون موسی به انجام رسید. آری این گوشهایی از تاثیرتیرآه وخشم وغیرت درویشان است.
تیرآه مازگردون بگذرد حافظ خموش
رحم کن برجان خود پرهیزکن ازتیرما
حافظ اَر آب حیات اَزلی میخواهی
منبعش خاک در خلوت درویشان است
آب حیات: آب زندگانی که گویند درظلمات بود وخضرموفق به نوشیدن آن شد. حافظ معتقد است که سرچشمه ی این شهدجاودانی درتاریکخانه ی خلوتگاهِ درویشانست.
معنی بیت: ای حافظ اگرطالبِ آب حیات هستی تاهمانندخضربه عمرجاویددست یابی، سرچشمه ی آن درخلوتگاهِ درویشانست. درجایی دیگر می فرماید این شهدجاودانی رابایددرمیکده بجویی.
آبی که خضرحیات ازاویافت
درمیکده جو که جام دارد
من غلام نظر آصف عهدم کو را
صورتِ خواجگی و سیرتِ درویشان است
آصف عهد: وزیر وقت (تورانشاه وزیرشاه شجاع)
صورت خواجگی: علایم ونشانه بزرگواری ،ظاهر باشکوه وجلال
سیرت درویشان: خُلق وخو ورفتار درویشانه
معنی بیت: من ارادتمندِ وزیروقت تورانشاهم که او ازلحاظ ظاهر وصورت همانندِ بزرگان ودولتمردان وازلحاظ خُلق وخو وخصلت، مانندِ درویشان است.
ساقیا می ده که رندیهای حافظ فهم کرد
آصف صاحب قران جرم بخش عیب پوش
- ۹۹/۰۹/۲۶
- ۴۵۲ نمایش