روزه یک سو شدوعیدآمد ودلها برخاست
چهارشنبه, ۲۶ آذر ۱۳۹۹، ۱۲:۴۳ ب.ظ
روزه یک سو شدوعیدآمد ودلها برخاست
مِی زخُمخانه بجوش آمدومی بایدخواست
این غزل زیبا ونغز یکی دیگر ازغزلیّاتِ بحث برانگیز حافظ عزیز است. این غزل رامی توان تابلویی ازباورها واعتقاداتِ شخصیِ خواجه دانست. خواجه ای که ازهمه نظر با همه ی عارفان ،دینداران وحتّاشاعران تفاوتهایی اززمین تاآسمان دارد. اودارای جهان بینی ِ ویژه ای هست وبه برکتِ اندیشه های نابی که دارد به تنهایی یک مکتب ویک مَسلک رابَنا نهاده است........
بعضی اوراهمسنگ وهم ردیفِ سایر عارفان شمرده ومعتقدند که منظور حافظ از شراب وساقی وخال وخط معشوق، تماماً روحانی وعارفانه بوده ونبایست ازآنها معنایِ سطحی برداشت نمود. آنها بااستناد به اشعار عارفانی چون شیخ شبستری ودیگران، براین فرضیّه پای اصرارمی فشارند که منظوراز ساقی وشراب وخ....معشوق اَزلی ،فیض دهنده ی ازلی ومعرفت ودانایی می باشد وبس!
باید این نکته رادرنظرداشت که آری، منظور بسیاری ازعارفانی همچون شیخ شبستری وعلامه طباطبایی ودیگران ازساقی وشراب، همان فیض دهنده ی بی مثالِ ازلی ومعشوق ازلی یابعضی اوقات نیز حضرت علی است وهیچ شکی دراین نیست. چنانکه خوداین حضرات نیز دراشعار خود به این نکته صراحتاً تاکید نموده وآن راتایید کرده اند. امّا دراینجا سخن ازحافظ است حافظی که نه شیخ بوده نه فقیه ونه علّامه.! حافظ اندیشمندی آزادفکراست ودرقید وبندِ هیچ یک ازقوانین مذهبی نیست. اوفرادینی ،فراقومی وفرامذهبیست. اوبا قوانینی که خودوضع می کرده رفتارمی نمود . ازهمین روهیچ برچسبی جز حافظانه بودن به اونمی چسبد. میکده ای که اوبا نگرش ِ شخصی بنا کرده ،باهمه ی میکده های عارفان وباده نوشان ودرویشان متفاوت است. (البته بعدازگشت وگذار درمذاهب ومکاتب مختلف ،صوفیگری، مطالعه وتحقیق وتفحصّ درآیات قران وروایات دینی)
درقفسه های میخانه ی حافظ انواع شرابهای رنگارنگ باطعم ومزه ی مختلف وجود دارد. بعضی انگوری وازنوع زمینی وبعضی آسمانی اَند. تشخیص اینکه کدام شراب انگوری وکدام شراب، ازنوع معرفت وداناییست، به کلمات وواژه هایی بسته است که دریک بیت درکنارهم نشسته ومضمونی خَلق کرده اند. گاه دریک غزل یک بیت سخن ازشراب انگوری ودربیتی دیگرسخن ازشرابِ عشق ودلدادگیست. هرشرابی درهمان بیتی که بکاررفته معنای خاص خودرا دارد ومفهوم متفاوتی پیدا می کند. شیرینی ِ سخن حافظ نسبت به سایرشاعران، همین رفت وبرگشتهای ازفرش ِ زمین به عرشِ آسمان است. اودرهرغزلی که می سراید دست مخاطبین رابا مهرورزی وعشق وانسانیّت گرفته وبه یک سفر زمینی آسمانی می برد وگاه وبیگاه،مسافرین خود را در مناطقی بِکرودیدنی رها می کند تاضمن لذّت بردن،آزادانه بیاندیشند وآزادانه دست به انتخاب بزنند.
روزه یکسو شد: روزه وماهِ رمضان به کناررفت. ازدورخارج شد.
عید آمد: عیدفطرفرارسید
دلها برخاست: دلها ازجا بلندشدند. دلهابه جنب وجوش افتاده وبه شورواشتیاق آمدند.
خُمخانه: میخانه ومحلی که خُم های باده درآنجا قراردارند.
به جوش آمدن باده: تخمیرشدن ورسیدن باده
"می باید خواست" یامِی بایدخواست، هردوجور صحیح است ودرمعناچندان تفاوتی ایجاد نمی کند. به معنای باید طلب و درخواستِ باده کرد.
معنی بیت: سرانجام ماهِ رمضان تمام شد وعیدِ فطرفرارسید. دلها به شوروشوق آمده وجشن و پایکوبی برپاست. باده هانیز درخمخانه ها به جوش آمده(رسیده اند) درچنین شرایطی لازمست که باده وشراب طلب کنیم. تاحالا که ماهِ رمضان بوده ومیکده هابسته بودند، ازاین به بعد دیگرهیچ مانعی وجودندارد وباید به باده نوشی پرداخت.
چنانکه ملاحظه می گردد کلمات وواژه ها خود به روشنی بیانگر این موضوع هستند که شاعرازسپری شدن ِ ماه رمضان بسیارخرسند است ودر حال آماده شدن برای خوردن شرابِ انگوریست. امّا بسیاری همچنان براین باورند که نه...منظور حافظ هرگز شراب انگوری نبوده و نیست بلکه منظور اوازخُمخانه (مسجد) و منظور ازباده (شرابِ عبادت) است.!
باید ازاین شارحان محترم این پرسش راپرسیدکه حافظ می بایست ازچه کلمات وواژه هایی استفاده می کرد تاشماقانع براین شوید که حافظ قصدِ شرابخواری دارد نه چیز دیگر؟ اگر چه حافظ ازهرواژه ای روشن تر وواضح ترازاینها هم منظور خودرابیان می کرد بازاین عدّه برداشت های دلخواهِ خودرا کرده واحتمالاً چنین ادّعا می نمودند که حافظ دراینجا مزاح کرده وجدّی نمی گوید!
ساقی بیارباده که ماهِ صیام رفت
دردِه قدح که موسم ناموس ونام رفت.
نوبه ی زُهدفروشان ِ گران جان بگذشت
وقتِ رندیّ وطَرب کردنِ رندان پیداست
نوبه ی زهدفروشان: همان ایّام روزه داریست که زاهدان ریاکار،فرصت راغنیمت شمرده ومیدانی برای خودنمایی وتزویر کاری پیداکرده اند. برای این قشر ماه رمضان ماه ناموس ونام است!
گران جان: سخت جان، عبوس وخودپسند،تندخو
«رند» درنظرگاه حافظ کسی است که درمسیررشدوآگاهی گام گذاشته وبارهایی ازقیدوبندهای دینی ودنیوی؛ خواسته های لجام گسیخته رامهارنموده و
درخلوص معصومیت وپاکی باطن خویش ذوب شده است. رندان در بینش حافظانه؛ به رغم داشتن ظاهرگناه آلوده، پاکباطن؛ نیک کردار ونیک گفتارانی هستند به سطح قابل قبولی ازهوشمندی رسیده اند .
زمانی که آدمی، آن معصومیت ازلی راکه دردرون همگان؛ ازازل تاابد بوده کشف کرده وآن رابه روزسانی کندپرهیزگاری وپارسایی خودبخود دررفتاروکرداراونمایان میگردد نیازی به چیزی تحمیل کردن و وادارساختن خود به معصومیت ازطریق تمرینات سخت زاهدی وقدیسانه نیست. آن خلوص ومعصومیت؛ پیشاپیش درفطرت همگان وجود دارد وکافیست بااندکی هوشمندی وآگاهی کشف وگردوغبارآن زدوده شودتاآشکارگردد. این نوع فضلیت، ازالطاف خداوندی بوده وازنوع پرورشی ودستکاری شده نیست. همانگونه که نفس کشیدن ما؛ گردش خون دررگها؛ تپیدن قلب وبسیاری ازفعالیتهای درونی ما؛ هیچ نیازی به تلاش ودستکاری بیرونی ندارند وتابع قوانین پیچیده ی خاصی هستندکه ازدرک وفهم آدمی خارج است.
بی شک چنین فرزانه ای بدون ترس وواهمه؛ همواره درمنزل آرامش وسکون ورضایت ساکن خواهدبود.
زاهدان وقدیسان برعکس این موضوع، پیوسته باانجام رفتارهای سخت وآزارنده؛ سعی وتلاش می نمایندکه برای خود چهره ای پرهیزگارومعصوم وباتقوا نقاشی کنند آنهاباتمام قدرت، ازترس ازدست دادن این مقام ساختگی؛ به شیوه های گوناگون حتی حقه بازی وتزویر متوسل می شوند تاازاین چهره ی نقاشی شده بشدت محافظت کنند. آنهانیک میدانند که اگر برای یک لحظه هم غفلت کنند، تمام تقوا وفضلیتهای پرورشی را از دست خواهند. آنها در سکون وخلوص ومعصومیت باطنی منزل ندارند، چهره ی قدیسانه ی آنها طبیعی نیست، چیزی مصنوعی و قراردادیست که بر خودشان تحمیل کردهاند.
معنی بیت:
ماهِ رمضان سپری شد ونوبتِ زُهدفروشی و خودنمایی ِ زاهدان عبوس وتندخونیزگذشت. اینک نوبتی هم که بوده باشد نوبتِ رندانِ باده نوش است که درایّام ماهِ رمضان نتوانسته اند باده خواری کنند،حالابی هیچ مانعی بایدبه عیش وعشرت بپردازند.
حافظ منشین بی می ومعشوق زمانی
کایّام گل ویاسمن وعیدِ صیام است
چه مَلامت بود آن را که چنین باده خورد؟
این چه عیبست بدین بیخردی وین چه خطاست؟!
دراین بیت حافظ کسانی راکه باده خواری راعیب وایرادمی پندارند خطاب قرارداده ومی فرماید:
معنی بیت: کسی که اینچنین باشوروشوق وصداقت وسادگی به باده خوری مشغول است وآزاری به دیگران نمی رساند، چرا باید موردِ سرزنش ونکوهش قرارگیرد.؟ این دیگرچه عیب وایرادیست که به چنین باده نوش بی آزار روا می دارید ودچار رنج وزحمت می کنید؟ چرا مردم آزاری می کنید؟ این چه بی عقلی وچه خطائیست که مرتکب می شوید؟.
بهریک جُرعه که آزارکس اَش درپی نیست
زحمتی می کشم ازمردم نادان که مپرس!
باده نوشی که در او روی و ریایی نبود
بهتراززهدفروشی که دراو روی وریاست
این بیت رامی توان خلاصه ی جهان بینی ونگرش حافظانه دانست. حافظ دراینجا به رسم ِ متشرّعین وفقها، درموردِ جایگاهِ زهدفروشی و باده نوشی فتوا صادرکرده وآنهارا ارزیابی نموده است. "باده نوشی" را هم می توان به معنایِ (عمل ِ نوشیدن ِ باده )وهم به معنای کسی که باده بنوشد درنظرگرفت، زهدفروشی هم همینطور.
معنی بیت:
کسی که باده وشراب می خورد وهیچ ریاکاری نمی کند وآسیبی به کسی نمی رساند هزاربار بهتراز کسی هست که باروی وریا وفریبِ دیگران دست به زُهد فروشی می زند وبه آنچه که ندارد تظاهر وانمودمی کند.
درنظرگاه ِ حافظ ریاکاری وتظاهر، نقطه مقابلِ اخلاص وراستی وازبزرگترین گناهان است. ریا درهرکاری بویژه به رُخ کشیدنِ تقوا وزهد، ازفرومایگی های اخلاقیست وحافظ بیش ازهر چیزی ازآن بیزاراست.
ریاکاری یکی از دغدغه های فکریِ حافظ درتمامی دوران زندگی بوده است. چرا که او معتقد است ریاکاری،چاپلوسی،خودنمایی وزهدفروشی،رفتاری سرایت کننده است وبه سرعت درمیان مردم شیوع پیدامی کند. روشن است که شیوع این بیماری همانندِ تیشه ای بر ریشه ی اخلاقیّات بوده وهرجامعه ای را ازدرون می پوساند وحس بی اعتمادی ِ مخرّبی را در تمام سطوح جامعه ایجاد می کند. نمونه ی بارز این ادّعا جامعه ی امروزی ماست!
آتش زهدوریاخرمن دین خواهدسوخت
حافظ این خرقه ی پشمینه بینداز وبرو
ما نه رندانِ ریاییم و حریفانِ نفاق
آنکه اوعالِم سِرّاست بدین حال گواست
حریفان نفاق: دَغَل بازان ونیرنگ کاران،کسانی که دورو هستند.
عالِم سِرّ: داننده ی اسرار، خداوند
معنی بیت:
ما رندان، هرگناهی هم که مرتکب شویم هرگز ریاکاری وتزویر نمی کنیم ونیرنگ بازنیستیم. این موضوع را خداوند که داننده ی اسرارپنهانیست بهترمی داند.
شاید ظاهرما گناهکار باشد وظاهرزاهد منزّه! هرگز نباید ازظاهرمردم دست به قضاوت زد. شاید کسی که وارد مسجد می شود به نیّتِ سرقتِ کفش باشد! وشاید کسی که به خانه ی فسادقدم می گذارد به نیّتِ نجاتِ کسی باشدکه درفساد غرق شده است!
برآستانه ی میخانه گرسَری بینی
مزن به پای که معلوم نیست نیّتِ او
فرض ایزد بگزاریم و به کس بد نکنیم
وان چه گویند روانیست نگوییم رواست
فرض ایزدبگزاریم: دستوراتِ الهی را انجام دهیم
معنی بیت: ما دستورات واحکام الهی راانجام می دهیم وبه کسی بدی نمی کنیم. هرچه که گفتند انجام دادنش شایسته نیست ما هم لجبازی نکرده ونمی گوئیم شایسته هست، ماهم گردن نهاده وبه قوانین شرع وعرف پایبندیم.
امّا بنظرمی رسد این بیت حافظانه نیست وباجهان بینی حافظ درتضاد است. چراکه حافظ خوردنِ شراب راجایزشمرده واهل نظربازی وعشقبازیست وروشن است که این کارها با ضوابط شرعی منطبق نمی باشد. بنابراین احتمال آنکه کلمات وواژه ها دستکاری شده باشند متصوّراست.
ظاهراً درنسخه های قدیمی این بیت چنین ضبط وثبت شده است:
"فرض ایزدبگذاریم" وبه کس بدنکنیم
وانچه گویند روانیست بگوئیم رواست
چنانکه ملاحظه می شود معنای (گزاردن با گذاردن) متفاوت وبسا متضادمی باشد.
"فرض ایزد بگذاریم": حکم الهی رافروبگذاریم، نادیده بگیریم(البته درموردِ شراب) آن هم تنها به این دلیل است که دربعضی ازادیان مثل زرتشت ومسیحیت و دربعضی ازفرقه های اهل سنّت، شراب حرام نیست وگرنه سر ازتن ِ حافظ جدا کنی حاضرنمی شود دستوراتِ الهی را نادیده بگیرد. چون حافظ معتقد است خداوند درموردِ شراب وشرابخواری همانندِ متشرّعین سختگیری نخواهدکرد.اوبراین باوراست که درموردِ شرابخواری، شیخ وزاهد،کاسه ی داغ ترازآش شده وآن راگناهی بزرگ برشمرده اند.
هاتفی ازگوشه ی میخانه دوش
گفت ببخشند گنه می بنوش
حافظ به اتّکای رحمتِ بی پایان ِ الهی وبه پشتوانه ی اینکه در بعضی مذاهب، شراب حلال شمرده شده،چنین بی پروا می فرماید: حکم الهی را به کناری می گذاریم.
گفتم شراب وخرقه نه آئین مذهب است
گفتا این عمل به مذهب پیرمغان کنند
حافظ شخصاً براین باور است که گناهِ شراب درقیاس باگناهانی دیگرمثل مردم آزاری، مردم فریبی وریاکاری بسیار ناچیزاست وقابل ِ بخشش واغماض.
معنی بیت: حکم الهی درموردِ شراب راکه زاهدِ متشرّع باغلوّ ومبالغه ابلاغ می کند فرو می گذاریم وبه کناری می نهیم. همین که بد اخلاق وبد کار وبد دل نباشیم موردِ رحمتِ خداوند قرارخواهیم گرفت. درمصرع دوّم : آنچه که (شراب خواری)متشرّعین ِ کاسه ی داغ ترازآش گویند شایسته نیست مابگوییم که شایسته ورواست است!
بی تردید این بیت واین معنا با نگرش وجهان بینی ِ حافظ مطابقت دارد زیرا حداقل تمام ابیاتِ این غزل به صراحت،حاکی از تمایل واشتیاق ِ حافظ به شراب وشرابخواریست. به بیت بعدی توجّه فرمائید:
چه شود گر من و تو چند قدح باده خوریم
باده از خون رَزان است نه از خون شماست
خون رَزان: شراب وباده ای که ازانگورگرفته باشند.
معنی بیت:
خطاب به منتقدین وزاهدان است که شرابخواری رامنع می کنند.
چه اشکالی دارد که من وتویکی دوپیاله شراب بخوریم؟ چه اتّفاقی می افتد؟ باده که ازخون ِ شما تهیّه نشده تا نجس وحرام بوده باشد! باده ازانگور تهیّه شده وخوردن ِ آن هیچ اشکالی ندارد.
همانگونه که می بینیم حافظ دراینجا بی هیچ ابهام وایهامی،عدم پایبندی ِ خود به احکام شریعت را (حداقل درموردِ شرابخواری) نشان داده و صفِ خودرا از متشرعیّن کاملاً جدانموده است. اشتباه نشود که خروج او ازشریعت به معنای کفر ورزی نیست. اوبا تحقیق وتفحصّ وتدبّر درروایات وبه ویژه آیاتِ قرآن، والطافِ الهی ،به جهان بینیِ خاصی نایل گردیده بود. او درگذرزمان خودبه تنهایی تبدیل به یک مکتب ومَسلکی فراشمول شد. مسلکی که زیرساختِ آن اندیشه های پاک،گفتارپاک ورفتار پاک است وبرمحور عشق به محبوب اَزلی وبرمَدار انسانیّت و محبّت می چرخد وبه هیچ یک ازمذاهب وقومیّت ها وفرقه هاتعلّق ندارد،گرچه ازهرکدام ازاین مذاهب وادیان،لطایف حَکَمی ونکاتِ ظریف ولطیفی راجمع آوری کرده، صیقل داده وسپس به زبانی حافظانه به جویندگانِ حقیقت هدیه نموده است.
جنگِ هفتاد دوملّت همه راعذربِنه
چون ندیدند حقیقت رهِ افسانه زدند.
این چه عیبست کزآن عیب خلل خواهدبود
وَر بود نیز چه شد مردم بیعیب کجاست
این چه عیب است: درادامه ی بیتِ پیشین است. این چه ایرادیست که می گیرید (خطاب به متشرّعین است که درموردِ شرابخواری ایراد می گیرند)
کزآن عیب خلل خواهدبود: چرامی گوئید شرابخواری ایراد وعیب است وازشرابخواری، اختلال، خرابی ،فساد و تباهی پدید می آید؟
معنی بیت: این دیگرچگونه ایرادیست که به شراب می گیرید وبراین باورهستید که ازشراب خواری فساد وتباهی پدید می آید(اشاره به روایاتی که درموردِ اُمّ الفسادبودنِ شراب درنزدِ متشرّعین هست).
برومعالجه ی خودکن ای نصیحتگو
شراب وشاهدِ شیرین که رازیانی داد؟
درمصرع دوّم: اگرهم برفرض اینکه سخن شما راست بوده باشد وازشراب فساد برمی خیزد چه اشکالی دارد؟ مگرنه این است که انسان معصوم نیست و هرکسی یک ایرادی دارد؟ خوب ،ما مرتکبِ این گناه می شویم واین ایراد رانسبت به خودمی پذیریم! ایرادِ ماهم شرابخواریست.
البته حافظ دراینجا به زبان ومنطق خودِ آنها سخن می گوید تازبانشان راببندد وبگوید که چرا درکاردیگران فضولی می کنید. من می خواهم شراب بخورم تا مراتباه سازد!
زاهدشرابِ کوثر وحافظ پیاله خواست
تادرمیانه خواسته ی کردگارچیست.
- ۹۹/۰۹/۲۶
- ۲۲۳ نمایش