روز هجران و شبِ فُرقتِ یار آخر شد
چهارشنبه, ۲۶ آذر ۱۳۹۹، ۱۲:۴۶ ب.ظ
روز هجران و شبِ فُرقتِ یار آخر شد
زدم این فال وگذشت اختر وکارآخِرشد
ازحال وهوای غزل چنین بنظر می رسد دولتِ مستبّد، بیدادگروسختگیری، روزگار رابه کام همگان تلخ کرده بوده که حافظ ازبه پایان رسیدن این دوره اینچنین اظهارشادمانی وشکرگزاری کرده است. گرچه حافظ اسمی ازپادشاه ودولت جدید ذکرنکرده است لیکن باتوجّه به نوع کلام واحساسات وعواطفِ شاعر،احتمالاً شاه ابواسحاق که یکی ازدوستان صمیمیِ حافظ بشمارمی رود برمسندحکومت تکیه زده وموجب خرسندی وشادی وی شده است.
فُرقت: دوری
فال: طالع ، پیش بینی کردن
اختر: ستاره ی اقبال.درقدیم حوادث واتّفاقات را تاثیر گرفته ازسَعد ونَحس(بد یُمنی وخوش یُمنی ) ستارگان می دانستندو براین عقیده بودند که هر کسی یک ستاره ی اقبال دارد. حال حافظ در اینجا فالی زده که نتیجه ی آن فال این بوده که ستاره ی اقبال بیدادگران درحال عبور وگذشتن است پس دوره ی حاکمیّت آنها به اتمام رسیده است.
آخِرشد: به پایان رسید
معنی بیت: روزفراق وشب دوری ازیار(احتمالاً شاه ابواسحاق) به پایان رسید. فالی زده ام که مبارک است وبراساس آن اطمینان دارم که آن ستاره ی نحس (حکومت ستمگر قبلی) به خاموشی گرائیده وکارش تمام شده است.
حافظ شبِ هجران شد بوی خوش وصل آمد
شادیت مبارک باد ای عاشق شیدایی
آنهمه نازوتنّعُم که خزان میفرمود
عاقبت در قدم باد بهار آخِر شد
تنّعُم : فخرفروشی به برخورداری ازنعمت فراوان
"خزان" کنایه ازدولت بیدادگرقبلی و"بهار" دولت جدید است.
معنی بیت: آن دولت خودکامه(خزان) که آن همه نازواِفاده می فروخت وگمان می کردهرگز زوالی پیدا نخواهد کرد دیدیم که درپیش پای بادبهار(دولت جدید) تاب مقاومت نیاورد وچگونه به پایان رسید.
شُکرایزدکه زتاراج خزان رخنه نیافت
بوستان سمن وسرو وگل وشمشادت
شُکر ایزد که به اقبال ِکُله گوشه ی گل
نخوت بادِ دی و شوکتِ خار آخر شد
اقبال: به میمنتِ بخت گل
کُله گوشه : گوشه ی کلاه که کنایه از برگهای گل است، تاج گل
نخوت: کِبروخودپسندی
باد دی: بادخزان
شوکت: فرّوشکوه
"خار" کنایه ازدولتیست که سرنگون شده است
معنی بیت: خدای راسپاس که به میمنت بخت گل وشکوهِ تاج گل(دولت جدید) خودخواهی های بادخزان وشوکت پوشالیِ خار(دولت قبلی) فرو ریخت وبه پایان خط رسید.
حباب راچوفتدبادِنخوت اندرسر
کلاه داریش اندرسرشراب رود
صبحِ امیّدکه بُدمُعتکف پرده ی غیب
گو برون آی که کار شب تار آخر شد
صبح امید: امیدواری به صبحی تشبیه شده است.
مُعتکف: درگوشه ای ساکن ماندن،مقیم شدن
معنی بیت: امید که همچون صبحی ازشدّتِ ظلمت ازنظرها پنهان شده بود وطلوع نمی کرد اینک بگوبرآی وطلوع کن که ظلمت ازبین رفته وشب به پایان رسید.
کوپیک صبح تاگِله های شبِ فراق
باآن خجسته طالع فرخنده پِی کنم
آن پریشانی شبهای دراز و غم دل
همه در سایه ی گیسوی نگار آخر شد
معنی بیت : آن پریشان خاطری های شب های درازهجران وغم واندوهِ فراق یار(شیخ ابواسحاق) همه وهمه به یُمن حضور او ودرسایه ی جلوه های گیسوان اوبه پایان آمدند ومحوشدند.
ظِلّ ممدود خم زلف توام برسرباد
کاندراین سایه قراردل شیداباشد
باورم نیست ز بدعهدی ایّام هنوز
قصّه ی غصّه که در دولت یار آخر شد
معنی بیت: روزگارآنچنان پیمان شکن وتلخ ودردآوربود که هنوز باورنمی کنم دوران عوض شده وبروفق مُراد می چرخد وداستان اندوهبار گذشته باروی کارآمدن دولت یار به پایان رسیده است.
چون نیست نقش دوران درهیچ حال ثابت
حافظ مکن شکایت تامِی خوریم حالی
ساقیا لطف نمودی قدحت پرمی باد
که به تدبیر تو تشویش خمار آخر شد
تدبیر: چاره اندیشی
تشویش: نگرانی وبیقراری
معنی بیت: ای ساقی لطف وعنایت کردی ودراین دوران جدید به داد عاشقان رسیدی وباچاره اندیشی(دادن شراب گوارا) کسالت وبیقراری رااز جان ودل ما زدودی، الهی که جام تو همیشه پُرمِی بادا.
ساقیا می بده وغم مخورازدشمن ودوست
که بکام دل ما آن بشد واین آمد
در شمار اَر چه نیاورد کسی حافظ را
شُکرکان مِحنتِ بیحدّ و شمار آخر شد
معنی بیت: اگرچه دردوران گذشته ،کسی به حافظ اهمیّتی نداد وحافظ راازهمه جاطرد وازهمه چیزتحریم کرده بودند امّا خدای راسپاس که آن همه اندوه بی حدوغم بی شمار سپری شدند ورنج مابه پایان رسید.
سپهردورخوش اکنون کندکه ماه رسید
جهان بکام دل اکنون شود که شاه رسید
- ۹۹/۰۹/۲۶
- ۶۳۴ نمایش