رسید مژده که آمد بهار وسبزه دَمید
چهارشنبه, ۲۶ آذر ۱۳۹۹، ۱۲:۵۰ ب.ظ
رسید مژده که آمد بهار وسبزه دَمید
وظیفه گربرسدمصرفش گُلست ونَبید
وظیفه : الف-مقرّری و حقوق ماهیانه یا سالیانه ب- رزق و روزی ،
سَهم و قسمتِ تعین شده نَبید : شراب ،شراب خرما یا کشمش معنی
بیت : موسم ِ بهار فرا رسیده و جهان سرسبزشده است. الآن وقت
شادیخواریست. اگر مقرّری و حقوق ماهیانه به موقع واریزشود وبه
من بدهند، باید صرف خرید شراب و گل بکنم...........
بهار درادبیات فارسی به فصل ِ شادمانی وآغاز دوباره ی ِ زندگانی،هماهنگ با رویش ِ سبزه وگیاهانست. شاعرعیش وعشرت وشادمانی را دراولویت ِ اوّل قرار داده ومقرّری ماهیانه را پیشاپیش به خرید گل وشراب ومهّیا ساختن ِ بساط شادخواری اختصاص داده است.......
صدالبته منظور شاعر ازپرداختن به عیش وعشرت،فقط شرابخواری ومیگساری نیست! باید دانست که درآن زمانها،عیش وعشرت به شرابخواری محدود بوده ومثل ِ این دوره،نبوده که آدمیان قدرت وفرصت ِانتخاب بیشتری داشته باشند.حافظ نیز به زبان ِ آن زمان صحبت می کند ومنظور وی این نیست که فقط باشرابخواری امکان ِ پرداختن به عیش وعشرت میّسراست.شراب وشرابخواری یک نمادِ ویژه برای،جداکردن ِ صف از زاهدان وعابدان است ومصداقی قابل درک برای پرداختن به شادیخواریست. منظورازعیش و عشرت،همان شادمانه زیستن ودوری جُستن از غمخواریست.
خوشتر زعیش وصحبت ِ باغ وبهارچیست؟
ساقی کجاست گو سببِ انتظار چیست.؟
صَفیر مرغ برآمد بَـط ِشراب کجاست ؟
فغان فتاد به بلبل ، نقاب گل که کشید ؟
صفیر : صدا ، فریاد
مرغ : بلبل
بَط: صُراحی وجامی که شبیه مرغابی می ساختند و شراب از چشمانش بیرون میریخت. درآستین ِ مُرقّع پیاله پنهان کن
که همچوچشم ِ صُراحی زمانه خون ریز است.
که : دومعنی دارد ۱-چه کسی ؟ ۲- وقتی که
"نقاب گل را که کشید؟" کنایه از اینکه چه کسی به پیش گل رفته ونازشش کرده؟ باز شدن غنچه و شکوفا شدن ِ گل نیزهست .
معنی بیت : بلبل نغمه سر داد که بهار رسیده ، صُراحی ِ پر از شراب کو،کجاست؟ چه کسی به گل دست زده؟ که بلبل اینقدرنگران شده وفغان و فریاد میکند ؟
"که" بامعنی "وقتی که" وحذف ِ علامت سؤال: وقتی که بلبل پرده را از روی گل کنار زد ازاشتیاق،ناله و فریاد سر داد.یا وقتی که بهار باعثِ شکوفاشدن ِ گل شد ونقابش راکشید برجان ِ عاشق ِ بلبل فغان افتاد.
بلبل نماد ِ عاشقی ونماینده ی ِ عاشقان است.
بنال بلبل اگربامَنت سر ِیاریست
که مادوعاشق ِ زاریم وکار ِمازاریست.
ز میوه های بهشتی چه ذوق دریابـد ؟
هر آنکه سیب زنخدان شاهدی نگَزید
زنخدان : چانه
سیب زنخدان :چانه ی ِ محبوب رابه بهانه ی اینکه شبیه ِ سیب است سیب ِ زنخدان گویند.گودی لبِ زیرین وچانه را نیز چاه ِ زنخدان گویند.
شاهد : معشوق زیبا روی
نَگزَید: به دندان نگرفت ،گازنگرفت
نَگُزید:انتخاب نکرد
بنظر "نَگزید" حافظانه تراست.
معنی بیت : هر کس طَعم ِمیوههای زمینی (سیب زنخدان) و لذّتِ بوسیدن ِ معشوق دنیایی را نچشیده باشد، وخود راازنعمت های دنیا محروم کرده باشد،چگونه ازامکانات ِ بهشت بهره مند خواهدشد و لذتِ میوه و حوری های بهشتی را درخواهدیافت ؟ طعنه به زاهدان وعابدان ِخشک مغز ومقدّس مآب هاست.می فرماید: شماکه نمی توانید طعم ِ عشق ِ رابچشید،شماکه نمی توانید طعم ِ سیب ِ زنخدان ِ معشوق را بچشید،دربهشت می خواهیدچکارکنید؟طعم میوه های بهشتی رانیز درک نخواهید کرد،لذت ِ حوریان بهشتی را نیز فهم نخواهید کرد! اصلن بهشت نصیب ِ شما نخواهدشد،اگرهم بشود نمی دانید چکار بکنید! بهشت به چه دردِ شما می خورد؟
بهشت نصیب ِ ماست ای خداشناس برو
که مستحقّ ِ کرامت گناهکارانند.
مکن ز غصّه شکایت که در طریق ِ طلب
به راحتی نرسید، آنکه زحمتی نکشید
طریق طلب : راه رسیدن به هدف یا معشوق .
معنی بیت : از رنج واندوه وازمشکلات ِ راه ِ رسیدن به هدف، گِله وشِکوه مکن،باید ازمشکلات هراس نداشته باشی، مشکلات تورا آبدیده کرده وقوی تر خواهندساخت. تازمانی که رنج ومشقّت نکشی به سرمنزل ِ آسایش وراحتی نخواهی رسید.
این هم درسی دیگرازآن حکیم ِبزرگواربرای همه ی ِ آنان که درراه ِ رسیدن به هدف،بامشکلاتی مواجه شده وچه بسیاری که پاپَس می کشند ودر ِ نیم گشوده را به روی خویش می بندند.هرکس درمواجهِ باسختی ها ومشکلات،این بیت ِانرژی بخش وروح انگیز رادرذهن ِخودمرورکرده وزمزمه کند،توانی دوباره بازیافته وبه راه ادامه خواهدداد.
هرکس زبان به گله و شکایت باز کند وازسختی های راه و خطرات ِ آن به هراسد،ناله برآرد ونِق بزند، انرژی و توان ِ خویش را ضایع کرده وازادامه ی ِ راه بازخواهد ماند.
برآستان ِ تومشکل توان رسید آری
عروج برفلکِ سَروری به دشواریست.
ز روی ِ ساقی مَهوش گلی بـچین امروز
که گِرد عارض ِ بستان خط ِبنفشه دمید
"ساقی": شراب دهنده، دربیشتر ِ غزلها ساقی به جای معشوق می نشیند.مثل ِ همین بیت.
"وش" پسوند تشبیه است ، "مهوش" یعنی رخسارش مانندِ ماه است.
"گل چیدن" کنایه از گل ِبوسه چیدن است .همچنین بعضی ازشارحان، "گل چیدن" رانظرکردن و تماشا کردن ِ گلشن ِرخسار ِمعشوق معنی کرده اند.نظر اندازی ونظر بازی، حظِّ عمیق ِ روحی ایجادمی کند.
حافظ درجای دیگری هم "گل چیدن" را باز به همین معنی ِ"نظربازی"آورده ومی فرماید:
مُرادِ دل ز ِتماشای ِ باغ ِعالم چیست ؟
به دست ِمردم ِچشم از رخ تو گل چیدن.
"مردم چشم" همان مردمک است.
"عارض ِبستان":عارض یعنی رخسار، چهرهی ِمعشوق به باغ وبستان تشبیه شده است.
"خطِ بفشه" ایهام دارد : 1- گل بنفشه 2- موهای ظریف و زیبای گِرداگِرد چهرهی معشوق . معنی بیت : حافظ بهار را دررخسار ِ معشوق (ساقی) می بیند.با آمدن ِ بهار، پیرامون ِ باغ وبستان ،بنفشه می روید،همین اتّفاق دربهار ِ عمر معشوق رُخ می دهد،گِرداگِردِ سیمای ساقی ِ جوان،موهای نرم ولطیف روئیده وسرسبز وخرّم گردیده است.می فرماید:
اکنون که بهار رسیده و در پیرامون باغ ِ رخسار ِمعشوق (گِرداگِردِ صورتش) بنفشه روییده ( سبز مو هایی آشکار شده و به زیبایی او افزوده ) تو هم از چهرهی ِ دیدنی ِ یار، بوسهای بگیر(تماشاکن ،نظربازی کن )واز حظِّ روحانی بهره مندشو.
اهل ِ نظردوعالم دریک نظر ببازند
عشق است وداو ِاوّل برنَقد ِ جان توان زد
اصطلاحی در بازی نَرداست . نوبتِ بازی ِنرد و شطرنج .چنانکه گویند: داو دست اوست یعنی نوبت بازی ِاوست.
چنان کرشمهی ساقی دلم ز دست بـبـرد
که باکسی دگرم نیست برگ گفت وشنید
کرشمه :غَمزه ، حرکاتِ چشم و ابرو که باعث دلبری ودلسِتانی میشود
برگ :سازو برگ ،آذوقه و توشه ، توان ونیرو، در اینجا قصد و پروا هست.
معنی بیت : غمزه ونازوادای ِساقی ِزیبا روی (معشوق)آنچنان مرا شیفته وشیدای ِخویش نموده که دیگر، قصد و حوصلهی گفتگو با هیچ کس ِدیگری به غیر از اورادرسرندارم.
کرشمه وعشوه وغمزه ازسوی ِ معشوق،عاشق را دچار ِهیجان وسُرور می کند سرمست می سازد وبرشیدایی وشیفتگی ِ او ژرفا می بخشد، بطوریکه که دیگر حوصله ی ِهیچکس رادارد، میل به تنهایی کند ودرخیال ِ اوغوطه ور می گردد. شیدایی بی سروسامانی پدیدآورده وعاشق راشوریده سرمی سازد.
درهمه دِیر ِمُغان نیست چومن شیدایی
خرقه جایی گِرو ِباده ودفتر جایی
من این مُرقّع رنگین چوگل بخواهم سوخت
که پـیـر باده فروشش به جرعهای نخرید
مُرقّع : دَلق و خِرقه
مرقّع ِرنگین چوگل: خرقهای که از تکّه تکّه پارچه ها و لباسهای کهنه دوخته میشده (چهل تکّه) خرقهی ِوصله دار،رنگین چوگل، یعنی مثلِ گل رنگارنگ.
حافظ رنگین بودن را فقط برای رخساره ی ِ معشوق وشراب می پسندید.اوهمیشه از رنگارنگ بودن ورنگین بودن ِخرقه بیزار بودو یکرنگی راکه نشانه ی صداقت وسادگیست، دوست داشت.
گفتی که حافظ این همه رنگ وخیال چیست
نقش ِغلط مبین که همان لوح ِ ساده ایم.
می توانیم اینگونه هم بخوانیم: مرقع ِ رنگین رامانندِ گل خواهم سوزاند.
امّاسوزاندن ِ گل دیگرچه حکایتیست؟
در دو مورد ِ سوختن ِگل دومطلب هست؛ یکی اینکه در موقع ِ گلاب گرفتن اگر حرارت زیر دیگ زیاد یا آبِ آن کم باشد گل میسوزد، یکی دیگرهم اینکه ؛ در قمصر ِکاشان تُفاله و باقی مانده ی ِ گلهایی که گلاب آن را گرفتهاند و به آن "بُن گل" میگویند فشرده و در قالبِ خشت زنی به صورت خشت و آجر در آورده و خشک میکنند و به مصرفِ سوخت می رسانند که بسیار خوب نیز میسوزد و حرارت بالایی دارد.احتمالن حافظ این دومطلب را مدِّ نظر داشته وفرموده :این خرقه ی ِ رنگارنگ را همانند ِ تفاله یِ گل خواهم سوزاند.!
معنی بیت : من ازاین خرقهی ِچهل تکّهی رنگارنگ بیزارم، حتّاپیر ِباده فروش نیز آن را با جُرعهای شراب معاوضه نکرد! من این چهلتکّه ی رنگارنگ را که نشانه ی ِ حیله گری وریاکاریست عاقبت همانند ِتُفاله های ِ گلابگیری میسوزانم.
یادربرداشتی دیگر:
من این خرقهی ِچهل تکّهی رنگارنگ ِ مانندِ گل را که بی وفاست وماندگاری ندارد و پیر باده فروش نیز آن را به گِرو ِیک جُرعه شراب قبول نکردمیسوزانم .
کلاً خرقه در شعر ِحافظ،چه رنگی وچه ساده، پوششی برای پوشاندن ِناراستی ها وپنهان کردن ِ عیبهاست .
خرقه پوشیّ ِ من ازغایت ِ دینداری نیست
پرده ای برسر ِصدعیب ِ نهان می پوشم.
خرقه درنظرگاه ِ او نمادیست از نفاق و ریا و دو رنگی . حافظ ازبندِ تعلّق ِ خرقه پوشی رهاشده بود،امّا ازآنجاکه خرقه را مظهر ِریا می داند به خود خرقه می پوشاند وخودرا ریاکارمعرفی می کند تافضا را برای شعله ورکردن ِ آتشی چون تفاله ی ِ گلابگیری ِسوزنده ،مهیّانماید وخرقه ها را درآن آتش ِ فروزان بسوزاند.
نقدِ صوفی نه همه صافی ِ بی غش باشد
ای بسا خرقه که مستوجب ِ آتش باشد.
بـهــار مـیگـــذرد ، دادگـسـتـرا ؛ دریـاب
که رفت موسم وحافظ هنوز می نچشید
دادگسترا : ای دادگستر
موسم : فصل ،هنگام ، فرصت
این بیت ازیک زاویه برگشت به بیت ِاول است.
درآن بیت دیدیم که حافظ منتظر ِ واریز شدن ِ وظیفه(حقوق ماهیانه) هست تاباگرفتن ِ آن،بساط ِ عیش وعشرتی مهیّا سازد....
دراین بیت می بینیم که هنوز حقوق واریزنشده وموسم ِ بهارنیز درحال ِ سپری شدن است وحافظ هنوز مِی نچشیده است.
با توجه به "دادگسترا" احتمالاً این غزل خطاب به پادشاه یا وزیردادگستری یا کسیست که مسئول ِ پرداخت ِ حقوق ِ ماهیانه ی ِ حافظ است. . معنی بیت : ای دادگستر عنایتی کن که بهاردرحال ِ سپری شدن است ودارد تمام میشود. فرصتِ شادیخواری ازدست میرود و هنوز حافظ شرابی ننوشیده است.
گل بی رخ ِیارخوش نباشد
بی باده بهار خوش نباشد.
- ۹۹/۰۹/۲۶
- ۴۲۷ نمایش