حافظانه

شرح غزلیات حافظ

حافظانه

شرح غزلیات حافظ

برداشتهای شخصی من از غــزلهای پیامبر عشق و ادب حضــرت حافـظ

دنبال کنندگان ۳ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
بایگانی
آخرین نظرات

دوش از جناب آصف پیک بشارت آمد

پنجشنبه, ۲۷ آذر ۱۳۹۹، ۱۱:۴۴ ق.ظ




دوش از جناب آصف پیک بشارت آمد

کز حضرت سلیمان عشرت اشارت آمد

جناب : درگاه ، مجازاً به معنی ازسوی و جانب
دراصل "آصف" همان آصف ابن برخیا وزیر و مشاور حضرت سلیمان است. امّا حافظ این لقب رامعمولاً به وزیران لایق وفاضلی همچون  خواجه جلال الدین تورانشاه و خواجه قوام الدّین محمدصاحب عیارداده وازآنهابه سببِ لیاقت وکاردانی، با عنوان آصف یادمی کرده است. این دووزیر باکفایت، هردوبا حافظ انس والفتی داشته اند. این غزل احتمالاً به هنگام به وزارت رسیدن صاحب عیار سروده شده است.
 "حضرت سلیمان" نیزکنایه از شاه شجاع  است. بدان سبب که شیراز ازدیرباز با تختگاه سلیمان و یا ملک سلیمان مترداف بوده، وشاه شجاع نیز دارای قدرت وشوکت بوده وبراین آب وخاک حکمرانی می کرده حافظ این لقب رابه او بخشیده است.
پیک ِ بشارت: قاصد خوش خبر
معنی بیت : دیشب از جانبِ خواجه صاحب عیار ،پیاآور ِخوش خبری ، پیام خوبی آورد که حضرت سلیمان(شاه شجاع) شادی و شاد خواری را آزاد کرده است........
شاه شجاع پادشاهی ادب دوست،شاعرومردم دار بود ودرموردِ شراب وعیش وعشرت،سخت گیری نمی کرد تااینکه بعدها ازسوی متشرّعینِ متعصّب تحت فشارقرارگرفت ورابطه اش باحافظ نیز تحت تاثیر فشارهای دلواپسان روبه سردی وتیرگی گرائید. حافظ با رندی،درچند غزل اورا به اعطای آزادی، برقراری عدالت وتامین امنیت در جامعه تشویق کرده تاهمچنان درمقابل تندروها مقاومت کند.


سحرزهاتف غیبم رسید مژده به گوش

که دورشاه شجاع است می دلیربنوش

خاک وجود ما را از آب دیده گِل کن
ویرانسرای دل را گاه عمارت آمد
دربعضی نسخه ها ازآب باده ثبت شده است. امّا باتوجّه به خویشاوندی واژه ها(خاک وجود، آب دیده، ویرانسرا، عمارت) آب دیده بنظر حافظانه ترمی نماید.
آب دیده : اشک چشم  
عمارت : تعمیرکردن ، آبادکردن 
 معنی بیت : اکنون با این خبر ِخوش دربیت ِ قبلی  (اعطای آزادی ِعیش وعشرت) خاک ِوجودِ ما را   با اشک شوق، دوباره گِل کن و ما راباتوّجه به دگرگونی ِ اوضاع، نوسازی و بِهسازی کن تا درشرایط جدید،با فراغت وآسودگی ِ خاطر، به عیش وعشرت بپردازیم وبادلی آباد به استقبال ِشرایطِ تازه برویم. 
به مِی عمارت دل کن که این جهان خراب
برآن سراست که ازخاک مابسازدخشت


این شرح بی ‌نهایت کز زلف یار گفتند

حرفیست از هزاران کاندر عبارت آمد

گرچه ازاین بیت بعضی معنای عرفانی برداشت می کنند. امّا بنظرمی رسد که روی سخن با سلیمان زمانه شاه شجاع است که فرمان آزادی عشرت صادر وازطریق وزیرباکفایت ابلاغ نموده است. حافظ دراینجا به زبانی عاشقانه وعارفانه درحال تعریف ازاین پادشاه مردم دار وخوش نیّت است. وبه مخاطبین این نکته رامی رساند که این اعطای آزادی همه ی ماجرانیست واین اقدام به مثابهِ مشتی ونمونه ای ازخرواراست ومردم درآینده ازچنین اقدامات شایسته فراوان خواهنددید چراکه این پادشاه هم سیرت زیبا دارد هم صورت زیبا.
معنی بیت : این توصیفی که از جاذبه ودلفریبی زلف یار (شاه شجاع  یا عماد ادّین) کرده اند بازگوییِ یک حرف از هزاران ویژگی های خیال انگیزآن زلف است که به زبان وبیان درآمده است. ویژگیهای بسیاری درزلف دلکش یار وجود دارد که به زبان وبیان درنمی آید ونمی توان آنها رادرگفتگوآورد وبازگونمود.
بی گفت وگوی زلف تودل راهمی کشد
بازلف دلکش تو که راروی گفتگوست؟


عیبم بپوش زنهار ای خرقه ی می آلود

کان پاکِ پاکدامن بهر زیارت آمد

زنهار : آگاه باش
خرقه:شولا ،ردا ،لباس مخصوص صوفیان  که ازتکّه های گوناگون درست می شودصوفیان ودرویشان آن را برتن کرده وهررنگش معنای خاصی داشت.
 خرقه هابیشتر‌ سیاه وسفید، ملمّع (رنگارنگ، به‌سبب تکه‌های مختلف آن) یا ازرق (کبود) بوده که رنگ اَزرق رواج بیشتری داشته به‌نحوی که خرقه به این رنگ معروف بوده است. 
 ازنظرگاهِ حافظ خرقه  پوشی به دلیل اینکه جدا ساختنِ خود ازمردم می باشد ودرواقع به این معناست که گویی خرقه پوش با به تن کردنِ خرقه فریادمی زند: آی مردم بدانیدکه من صوفی یا درویش یازاهد وعابدهستم من پرهیزگارم ومن چنین ومن چنانم. بنابراین درنگرش حافظانه،خرقه پوشی عملی ریاکارانه، مردم فریبی و چیزی فراتر ازنمایش دادنِ خود نیست. حافظ براین نظر است که عبادت وبندگی  می بایست بدون نام و نشان صورت پذیرد و پرهیزگاری دردرون و قلب آدمی باشد نه در ظاهر ولباس. 
حافظ دراینجا بارندی درتحقیر خرقه می فرماید: تنها ویژگی ِ مثبت ِ خرقه ، پوشاندنِ بعضی از گناهان مثل ِ حمل کردن ِ پنهانی ِ شراب است وبس!
معنی بیت : ای خرقه ای که خودت آلوده به می هستی  مواظب باش که هنگام ملاقات با شاه شجاع یاوزیرخواجه قوام الدّین صاحب عیار فرا رسیده است او فردیست پاکدامن  و بی آلایش  ، بنابراین عیب های مرا بپوشان تابتوانم دراین دیدار آبروداری کنم.
خرقه پوشیّ ِ من ازغایت ِ دینداری نیست
پرده ای برسر ِ صدعیب ِ نهان می پوشم.!


امروز جای هر کس پیدا شود ز خوبان

کان ماهِ مجلس افروزاندر صدارت آمد

 صدارت : وزارت ، به معنی صدر نشینی ، دراینجا منظورهمان به وزارت رسیدن خواجه قوام است.
پیش ازآنکه اوبه تخت وزارت تکیه بزند ظاهرن اوضاع ِ وزارت،بی سرو سامان بوده و چاپلوسان و ریاکاران در راس ِ امور بودند و جایی برای خوبان وپاکدامانان ونیک اندیشان وجود نداشت وآنها به حاشیه رانده  شده بودند. 
معنی بیت : امروز که آن ماه زیبا روی ( خواجه قوام ) به مسندِ وزارت تکیه زده، امورات وزارت سروسامان یافته و جایگاه و مقام ِواقعی هر کسی مشخص  و چاپلوسان ومتظاهران به حاشیه رانده خواهند شد و صداقت پیشگان درسر ِ جای خود خواهندنشست.
خوش بجای خویشتن بوداین نشست خسروی
تانشیند هرکسی اکنون به جای ِخویشتن


بر تختِ جَم که تاجش معراج آسمان است

همّت نگر که موری با آن حقارت آمد

تخت جم : تختِ جمشید وتختِ سلیمان که معمولاً ازدیربازهردو یکی گرفته شده اند. دراینجا به سبب حشمت وشکوه کنایه از تختِ پادشاهی ِ شاه شجاع است. 
معراج : اسم وسیله ای که به واسطه ی ِ آن به بالا بروند مثل ِ نردبان
تاج تخت نشان خورشید بوده،اشاره به همین مطلب است.
حقارت : محقّر وکوچک ، موری با آن حقارت آمد ، اشاره ایست  به داستان "مور و سلیمان" است.
درمورد صحبت های سلیمان ومور حکایت های شیرینی بازمانده ودرادبیّات ما راه پیدا کرده است. ازجمله اینکه درجریان یک داستان،سلیمان ازحرف های حکمت آمیز مورچه درمورد ناپایداری قدرت عبرت ها می گیرد و.... 
بعضی ازشارحین براین عقیده هستند که دراینجا "مور" کنایه از خواجه قوام الدّین است. امّا باتوجّه به مقام وزراتی که خواجه قوام داشته بعید است که حافظ درغزلی که درمدح اوسروده شده ،اورا اینچنین خوارو خفیف کرده ولقب "مور" داده باشد!
بنظرنگارنده، حافظ دراینجا شکسته نفسی نموده وبه خودش لقب مور داده که به بارگاهِ سلیمانی راه یافته است. "حقارت" نیز اشاره به زمان قبل ازشاه شجاع است که شاعردرشرایط سختی بسر می برده وبا روی کارآمدن شاه شجاع به بارگاه دولت راه یافته است. ضمن آنکه حافظ بدان سبب خودرا مور وشاه شجاع راسلیمان لقب داده که بابی پروایی همانندمورچه دربرابر سلیمان، اونیز دربرابر شاه شجاع بازبانی صریح وحکمت آمیز ازریاکاری اطرافیان وناپایداری قدرت سخنهای عبرت انگیزمی گوید.
معنی بیت :  بارگاهِ شاه شجاع بااینکه بسیاربا شکوه و بسیار بلند مرتبه است وتاجش سینه ی آسمان رامی شکافد اما همّت واراده ی مور (حافظ) رابنگرکه چگونه بدان  بارگاه  راه یافته است .
نظرکردن به درویشان منافیّ بزرگی نیست
سلیمان باچنان حشمت نظرها بودبامورش


از چشم شوخش ای دل ایمان خودنگه دار

کان جادوی ِ کمانکش بر عزم غارت آمد

شوخ : فتنه انگیز ، آشوبگر
 کمانکش : کمان کشنده و تیرانداز
غارت : تاراج ، چپاول 
معنی بیت :  ای دل مواظب ِ دین و ایمان و اعتقاداتِ خود باش. اوچشمانِ شوخ و بسیار فتنه انگیزی دارد. انگار که با آن کمان ِابرو و تیر ِمژگانش برای تاراج ِ وغارت ِدل و دین آمده است.
دلیل ِ بارز ِبکارگیری مضامین ِ عاشقانه،  درچنین شرایطی که روی ِ سخن پادشاه است، وجودِ روابط دوستی ِ فی مابین است.  حافظ بامهارتی که دارد توانایی ِآن را دارد که عبارات ومضامین عاشقانه را که ویژه ی ِ معشوق است،بابه خدمت گرفتن ِ واژه های ِ مناسب  ودرخور ِ مقام ِمخاطب، درجایی غیراز محلِّ عشقبازی، همانندِ این غزل که محلِّ عرض ارادتِ شاعر به یک شاه ووزیر است بکارگیرد ودرعین حال هیچ لطمه ای به کلّ ِ مطلب نیز وارد نگردد. 


آلوده‌ای تو حافظ فیضی ز شاه درخواه

کان عنصر سماحت بهر طهارت آمد

فیض خواستن : طلبِ بخشش و عطا کردن 
عنصر : ذات و وجود
سماحت : بخشندگی ، جوانمردی 
دراین بیت که مخاطب(شاه شجاع) به صفتِ بخشندگی وکرم وجوانمردی،آراسته است، حافظ ازروی ِ شکسته نفسی وتواضع وصدالبته رندانه، خودرا نقطه مقابلِ او فرض می کند تاهم جوانمردی وکرم وجودِ مخاطب برجسته تر ونمایان تر شود وهم زمینه ای فراهم گردد که ازلطف ِ شاهانه نیز بهره ای حاصل آید. حافظ برای این منظور ازواژه یِ " آلوده " بصورت ِ کلّی استفاده کرده تا هرشنونده ای بوی ِ تعارف بودن ِآن را استشمام کند وبه شاه چنین تلقین نماید که توپاک هستی وآلوده نیستی! ضمن آنکه ازواژه ی ِ آلوده، معنای فقرمادّی  وتهیدستی برنمی آید تا کسی  نتواند حافظ رامتّهم به گدایی ازشاه کند!
 آلوده بیشترمعنای گناهکار وخطاکار بودن را می رساند،حافظ رندانه ازشاه درخواست فیض وعفو گناهان رامی نماید! وهمگان نیک می دانند که شاه جز بااعطای ِپول وامکانات ِ مادّی ومعیشتی چگونه  می تواند آلودگی ِ حافظ راپاک نماید واین همان رندی حافظانه هست پیشترگفته شد.
معنی بیت :  ای حافظ توغرق گناهی و آلوده وگناهکارهستی، حال که خداوند  پادشاهی کریم و جوانمرد رابرتخت نشانده، ازاو عطا و بخششی بخواه که آن عنصرسماحت (آن پادشاه ِبخشنده) برای از بین بردن ناپاکی ها،آلودگی ها وبخشش وکرم آمده است .
پادشاهی که ازاواینگونه استقبال شود،وچنین صفات ِ ارزشمندی را به اونسبت دهند، چنانچه کرامت وبخشندگی وجوانمردی نیز دروجودش نباشد،قطعن به خودآمده وسعی خواهد کرد حداقل برای حفظ ظاهر، اندکی بخشندگی وجوانمردی، چاشنی  کار  خود کند تا بخشی ازانتظاری که ازاوایجادشده برآورده گردد.
رندی حافظ نه گناهیست صعب
باکرم پادشهِ عیب پوش


دریاست مجلس او دَریاب وقت و دُر یاب

هان ای زیان رسیده وقت ِ تجارت آمد

 هان:  آگاه باش 
 معنی بیت : بارگاه ِ شاه شجاع همچون دریای سرشار از درّ و گوهر است اکنون ای زیان دیده، آگاه باش که هنگام تجارت است پس وقت را غنیمت بدان و از این دریا درّ و گوهربدست آر.
باتوجه به اینکه شاه شجاع قریحه ی ِ شاعری نیز داشته، وبه شاعران واهل ادب و معرفت احترام خاصی قایل بود وبیشترین لطف وعنایتش رابه این طبقه مبذول می داشت حافظ ازاین موضوع بسیارخشنود است واشعار نغز وپر محتوایی  که درآن مجالس اُنس واُلفت خوانده می شده رابه دُر وگوهر تشبیه کرده است.
حافظا علم وادب ورز که درمجلس شاه
هرکه رانیست ادب لایق صحبت نبود

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۹۹/۰۹/۲۷
  • ۴۷۰ نمایش
  • رضا ساقی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی