حافظانه

شرح غزلیات حافظ

حافظانه

شرح غزلیات حافظ

برداشتهای شخصی من از غــزلهای پیامبر عشق و ادب حضــرت حافـظ

دنبال کنندگان ۳ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
بایگانی
آخرین نظرات

دویارزیرک وازباده ی کُهَن دومنی

چهارشنبه, ۲۶ آذر ۱۳۹۹، ۰۱:۱۲ ب.ظ



دویارزیرک وازباده ی کُهَن دومنی

فراغتیّ و کتابیّ و گوشه ی چمنی

زیرک: هوشیار
باده ی کُهَن: شراب کهنه
دومنی: به اندازه ی دومن شراب
معنی بیت:  دونفر رفیق هوشمند دومن شراب کهنه ورسیده، خاطرآسوده وکتاب شعری وگوشه ی گلشنی... اینها چیزهاییست که حافظِ خوش ذوق وخوش اشتها برای برپایی بساط عیش وعشرت آرزومنداست تا به واسطه ی آن بیخ غم واندوه ازدل بَرکند.
 نوش کن جام شراب یک منی
تا بدان بیخ غم از دل برکنی


من این مقام به دنیا و آخرت ندهم

اگر چه در پی ام افتند هر دَم انجمنی

در پی ‌اَم افتند: به دنبالم بیافتند، به هرمنظوری پشت سر من بیافتند، تهدیدوتکفیرکنند، آزارو اذیت کنندو... 
مقام: جایگاه( موقعیّت عیش وعشرت با دو یاروباده ی دومن و...)
معنی بیت: من این جایگاه را با دودنیا عوض نمی کنم، حتّا اگر  جماعتی به دنبال آزارواذیت وبدگویی کردن از من باشند بازهم من چنین موقعیّت عالی رابه هیچ قیمتی ازدست نمی دهم.
بیاکه وقت شناسان دوکون بفروشند
به یک پیاله می صاف وصحبت صنمی


هرآن که کُنج قناعت به گنج دنیا داد

فروخت یوسف مصری به کمترین ثَمنی

کُنجِ قناعت: مناعت طبع،صرفه جویی، راضی شدن به هرآنچه هرچند اندک که دراختیارباشد. قناعت به کنجی تشبیه شده است.
گنج دنیا : نعمتهای دنیا، مال و منال دنیوی.
ثَمن: قیمت وبها
"فروخت یوسف مصری به کمترین ثمنی ": اشاره به به داستان حضرت یوسف وفروخته شدن یوسف به صورت برده به کمترین قیمت.
معنی بیت: هرکس که مناعت طبع خودرابه سیم وزرومال و منال دنیوی فروخت خطای بزرگی مرتکب شد گویی که یوسف مصری ِ ارزشمند رابه  قیمتی ناچیز فروخته است. دراینجا ارزش "مناعت طبع" وارزشِ یوسف برابرشمرده است.  
چو حافظ در قناعت کوش و از دنیای دون بگذر
که یک جو منت دونان دو صد من زر نمی‌ارزد

بیاکه رونق این کارخانه کم نشود

به زهدهمچوتویی یابه فسق همچو منی

کارخانه : کنایه از دنیا
فسق: گناه
معنی بیت: (ای زاهد بیا وتعصّب وکینه وبدبینی راازخود دورکن) که زهد وتقوای تو و گناهکاری من هیچ تاثیری بررونق این دنیا ندارد. نه زهد تومی تواندبه کارخانه ی دنیا گرمی ورونق بخشد ونه فسق وفجورمن از رونق وگرمای آن می کاهد کینه ودشمنی باگناهکاران رافرو بگذار وبه کار خویش مشغول باش(عیسی به دین خود و موسی به دین خود)
دلا دلالت خیرت کنم به راه نجات
مکن به فسق مباهات و زهد هم مفروش

ز تندبادِ حوادث نمی‌توان دیدن

دراین چمن که گلی بوده است یاسمنی

تند باد حوادث: طوفان رخدادهای اجتماعی. چنانکه بسیاری از شارحین نیزبراین باورهستند احتمالاً این غزل دررابطه باحمله ی تیمور و خونریزیهای اودرشیراز سروده شده است.
سمن: گلی خوشبو، یاسمن
معنی بیت: ازطوفان حوادث واتّفاقات اجتماعی که رخ دادند وهمه چیز راویران کردند دیگر نمی توان تشخیص داد که دراین باغ روزی گلهای زیبایی، یاسمنی  شکفته بودند!
سزد اَرچوابربهمن که براین چمن بگریم
طرب آشیان بلبل بنگر که زاغ دارد


ببین در آینه ی جام نقش بندی غیب

که کس به یاد ندارد چنین عجب زَمنی

زمنی: زمانه ای، روزگاری
نقش بندی غیب: نقشه های قضاوقدری که درپشت پرده ی غیب کشیده شده است.
معنی بیت: درآیینه ی جام شراب بنگر که در پشت پرده ی غیب برای ما چه نقشه های قضا وقدر عجیب وغریبی کشیده اند! شگفتا چه زمانه ای! هیچکس به یاد ندارد که پیش ازاین نیزچنین دوره ی غریبی بوده باشد.
زانقلاب زمانه عحب مدارکه چرخ
ازاین فسانه هزاران هزارداردیاد


از این سموم که برطَرف بوستان بگذشت

عجب که بوی گلی هست و رنگ نسترنی

سموم: بادزهرآگین، سم ها، کنایه ازوقایع تلخ واندوهبار
اتّفاقات ناگوار به "سموم" وجامعه به بوستان تشبیه شده است.
طَرْف: جانب، سو
نسترن: نوعی گل
معنی بیت: ازاین اتّفاقات ناگواری که چونان بادهای زهرآگین بربوستان جامعه ی ما وزید عجیب است که بازهم بوی گلی به مشام می رسد ورنگ نسترنی به چشم می خورد!
شکرایزد که زتاراج خزان رخنه نیافت
بوستان سمن وسرو وگل وشمشادت


به صبرکوش توای دل که حق رها نکند

چنین عزیز نگینی به دست اَهرمنی


اهرمن: دیو، همان دیوی که انگشترحضرت سلیمان راربوده ومدّتی به جای اوحکمرانی کرد. کنایه ازحکمرانی ظالم وخون ریز(احتمالاً تیمور) که با زور وستم وارد شیرازشده  ودرحال غارت وظلم وستم برمردم است.
معنی بیت: ای دل شکیبایی پیشه کن وبه حق امیدوارباش که حق(خداوند) این دیوی را که انگشتری حضرت سلیمان را ربوده به حال خود رهانخواهد کرد.
اسم اعظم بکندکارخود ای دل خوش باش
که به تلبیس وحیل دیو مسلمان نشود


مزاج دَهر تبه شد در این بلا حافظ

کجاست فکر حکیمی و رایِ بَرْهَمَنی

مزاج: طبع، وضع و حالت، 
دَهر: روزگار
حکیم:  دانا وخردمند
رای : اندیشه و تدبیر
بَرْهَمَن: دراصل بَرَهْمن است که به ضرورت شعری" ر" ساکن خوانده می شود. پیشوا ورهبر آیین برهمای و هندویی، کنایه از فرد دانشمند و خردمند.
ای حافظ ازاین بلایی که براجتماع مانازل شد روزگار به نابودی کشیده شده است، کجاست اراده ی خردمند  وتدبیر دانشمندی تاراهکارهای نجات بخش ارایه دهد.
گرت چونوح نبی صبرهست در غم طوفان
بلابگردد وکام هزارساله برآید

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۹۹/۰۹/۲۶
  • ۳۳۶ نمایش
  • رضا ساقی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی