حافظانه

شرح غزلیات حافظ

حافظانه

شرح غزلیات حافظ

برداشتهای شخصی من از غــزلهای پیامبر عشق و ادب حضــرت حافـظ

دنبال کنندگان ۳ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
بایگانی
آخرین نظرات

دوش رفتم به درمیکده خواب آلوده

چهارشنبه, ۲۶ آذر ۱۳۹۹، ۰۱:۲۵ ب.ظ



دوش رفتم به درمیکده خواب آلوده

خرقه تردامن وسجاده شراب آلوده

بنظرچنین می رسد که این غزل نیزهمانند  «غزلهای دوش دیدم که ملایک درمیخانه زدند» یا «به کوی میکده یارب سحرچه مشغله بود» شرح جریاناتیست که درعالم مکاشفه برای شاعررخ داده است.   «مکاشفه» لطفیست ازجانب غیب که نصیب عارفان وصدیقان ووارستگان میگردد. حالتی رویاگونه هست که دربیان نگنجد معمولا درعالم مکاشفه اسرار وحقایق برفردآشکارشده وموردلطف وراهنمایی قرارمیگیرد.
«میخانه ومیکده» درفرهنگِ حافظانه، معناهای متفاوت ومتضادی دارد. یکی به معنی میخانه ی مجازی که درآنجاشراب وباده انگوری عرضه میگردد ودومی  میکده ی حقیقی یامیکده ی عشقست که شرابهای متنوع ومختلفی دارداما مایه ی اصلیِ همه ی آنها باده ی اَزَلیست.
باده ی ازلی همان باده ی هستیست که به اراده خداوند به عمل آمده، ازهمیشه تاهمیشه بوده وخواهدبود وبه رایگان دردسترس همگان قراردارد.  حیوانات، درختان، رودخانه هاوتمام ستاره هاوسیاره ها ازاین باده مسرور و درحال رقص وآوازهستند. فقط انسان است که ازاین موهبت غافل مانده وبرای تامین سرمستی خود متوسل به باده های دست ساز خودشده است. 
میکده ی عشق برخلاف میکده هایی که به دست انسان ساخته شده ساختمان وبنای مشخصی نداردو درتمام کائنات گسترده وبرقرار هست. 
 گواراترین وگیراترین شراب این میکده، شراب عشق است.  البته عشق نه به معنای امروزی که کاملاتحریف شده ومفهوم اصلی خودراازدست داده است.  اغلب رابطه های به اصطلاح عا‌شقانه که درمیان مردم رواج دارند خالی ازعشق بوده وبه پشتوانه ی نیازهای جنسی ویاگریزازتنهایی وپناه آوردن به دیگریست. درچنین عشق های کذایی هریک ازطرفین سعی درتصاحب ومالکیت یکدیگر دارند وآزادی همدیگرراتباه ساخته وطرف مقابل رازندانی خویش می کنندوسپس انتظاربیهوده دارندکه عشق بین آنهاتداوم داشته باشدغافل ازاینکه عشق بین زندانی وزندانبان امریست محال ومضحک، وخیلی زود تبدیل به انزجارمی گردد. 
 
 درعشق حقیقی که نه ازبلوغ جنسی بلکه ازبلوغ روحی، آگاهی وغنای درونی نشٱت می گیرد تصاحب کردن وتملیک وجودندارد وبجای آن بخشیدن ورهاکردن ومحبت بی قیدوشرط است که تداوم رابطه رامیسر وجاودانه می سازد. 
دراین چنین عشقی، درجریان ملاقاتهای عاشق ومعشوق شرابی گیراو گوارا به عمل می آید بدین معناکه وقتی یک عاشق صادق درمحضرمعشوق حضورپیدامی کند زمان متوقف شده و بین آنهااتفاق غریبی رخ می دهد، به هر دوی آنها ازغیب چیزی اعطامیگرددوهردو رابه غایتِ خوشی وسرورمی رساند.
دراین میکده ی  باده ی ناب وخوشگواردیگریست که درجریان وارستگی ورهاییِ بی باکانه، ازبندهای تعلقات دینی ودنیوی حاصل می شود ورند وسالک راه راد مسیرجستجوی حقیقت، سرخوش وسرمست می سازد. 
 هرکسی که یکبار یک جرعه ازاین باده ی ناب وازاین شراب گوارا بچشد تاآخرعمر درحالتی سرورانگیز وسرمستی بسر خواهدبرد وهرگز میلی به بیداری وهشیاری پیدانخواهدنمود چراکه این مستی، خودنوعی هشیاری ناب واین نوع خوشی، حالتی از دانایی وآگاهی درسطحی فراتراز حدمعمول است. 
به هیچ دورنخواهندیافت هشیارش
چنین که حافظ مامست باده ی ازل است
اما به رغم این تفاوتهای بنیادی، هردومیکده ی  «حقیقی ومجازی» وجه مشترکات زیادی دارند:
 هردو درمقابل مسجدوکنشت وصومعه قراردارند. چرا که این مکانها دراغلب دوران(البته نه بصورت مطلق) به  ویژه دردوران زندگانی حضرت حافظ، محلی برای نمایش، ریاکاری وتظاهرو تزویر بودند چنانکه امروزه نیزهستندو مابه عینه شاهداین اتفاق هستیم. 
محصولات هردومیکده  «شراب وباده» هست. درهردومیکده ساقیان زیباروی خوش مشرب، مشغول خدمت رسانی بوده وازمشتریان پذیرایی می نمایند. با جامهای شراب وپیاله های باده، غم ازدل آنهازدوده وچهره هایشان راازشادمانی ارغوانی می کنند.
 درهردو میکده پیری باتجربه وروشن ضمیر حضور دارد ومیگساران راهدایت وراهنمایی می کند. منیّت وتکبرو خودخواهی به محض ورود به هردومیکده ناپدید ومستی وراستی برجسته ونمایان می گرددوالی آخر... 
 به واسطه ی همین اشتراکات، حافظ فرزانه ازروی رندی وشیرینکاری، دراغلب غزلها این دومیکده رادرهم ادغام نموده تاذهن مخاطبین خودرا به کاویدن درلایه های تودرتوی معناهاترغیب وتحریک نموده وبه چالش کشیده باشد. دراثراین شیرینکاریهاست که شعروسبک بیان وقلم حافظ، ازسایرشاعران متفاوت ومتمایز شده است. 
حافظ به عمد چنین شرایطی راایجادنموده تا هیچ یک ازمخاطبین وخوانندگان غزلهای او، ازاین درگاه دست خالی وناامید برنگردندو عارف وعامی بااندکی کاوش در لایه های سطحی وزیرینی معنا،  به فراخور درک وفهم خویش، توانسته باشند  از گوهرهای گفتارو مرجانهای ارزشمندِ معانی بهره مندگردند. بگذریم.... 

خرقه : لباس ویژه ی درویشان،صوفیان وزاهدان، پوستین بلند، گاهی ازتکه های گوناگون دوخته می شد. خرقه درنظرگاه حافظ معمولا نماد ریاکاری وابزارظاهرسازی بوده وباپوشیدن آن عیب های خودرامی پوشاندند. 
معنی بیت: 
دیشب در(عالم رویایی مکاشفه) درحالتی نه خواب ونه بیداری، درحالی که دامن خرقه ام به انواع نجاست وسجاده ی نمازم به شراب انگوری آلوده بود به میکده ی عشق ومعرفت وحقیقت رفتم.
بظاهرخرقه ی تقوابرتن داشتم وسجاده ی نمازبردوش! امادامن خرقه به انواع گناهان آلوده بود وسجاده ام به شراب! من ازاین ریاکاری وتظاهربه پاکدامنی، روحم درعذاب واذیت بود وبه همین سبب روی به درگاه میکده کردم تامگر آرام گردم. 
خرقه پوشیّ من ازغایت دینداری نیست
پرده ای برسرصدعیب نهان می پوشم. 

آمدافسوس کنان مُغبچه ی باده فروش

گفت بیدارشوای رهرو خواب آلوده

افسوس کنان: با تاسّف وازروی ناراحتی
مُغبچه: ساقی خوش چهره که درمیکده های زرتشتیان به مشتریان، خدمات رسانی می کردند. واغلب بعضی ازمشتریان دلباخته ی آنهامی شدند. حافظ با بکارگرفتن واژگان:مغان ومغبچه وپیرمغان وغیره که مختص زرتشتیان بوده، علاقه ی پنهانی وناتمام خودرابه حضرت زرتشت نشان داده  وهمواره براین عهدپایبندبوده است. 
ازآن به دیرمغانم عزیزمی دارند
که آتشی که نمیردهمیشه دردل ماست
رهرو: سالک، کسی که درجستجوی حقیقت، به راه افتاده وقصدداردخودرابه سرمنزل سعادت برساند.
معنی بیت: ساقی جوان وخوش سیمای میکده بااظهارتاسّف وناراحتی ازوضعیت من، به استقبالم آمد وگفت: ای سالکی که درخواب غفلت فرورفته ای بیدارشو. 
کاروان رفت وتودرخواب وبیابان درپیش
کی روی ره زکه پرسی چکنی چون باشی!؟ 

شست وشویی کن وآنگه بخرابات خرام

تانگردد ز تواین دیر خراب آلوده

خرابات: مکانی که درآنجابه باده نوشی پرداخته وباکنیزگان به عشقورزی وعیش وعشرت می پرداختند. اما ازنظرگاه عرفانی، مقام و مرتبه ی خرابی و نابودی عادات نفسانی، خوی حیوانی، و محل کسب اخلاق ملکوتیست. دراینجابه همین معنای عرفانیست. 
دیر:  مکانی که رهروان حقیقت در آن اقامت کنند و به گوشه‌گیری و عبادت وپاکسازی درون بپردازند. «دیرمغان» آتشکده؛ عبادتگاه زردشتیان.محفل عرفا و اولیا
دیرخراب: عبادتگاه ومکانی که بمنظورتخریب وویرانی نفس و خلق وخوی حیوانیست.
معنی بیت: مغبچه ی باده فروش درادامه گفت:
ای دامن آلوده ی درخواب غفلت فرورفته‌‌‌‌؛ اول شستشویی انجام بده ودل وجان وتن وخرقه را ازآلودگیها پاکسازی کن وآنگاه واردخرابات شوتا این مکان مقدس ومتبرک ازتوآلوده نگردد. 
 قدم منه به خرابات جزبه شرط ادب که ساکنان درش محرمان پادشهند

به هوای لب شیرین پسران چندکنی؟

جوهرروح به یاقوت مذاب آلوده

 منظوراز«شیرین پسران» همان مغبچگان و ساقیان خوش سیمای میکده هست که مشتریان درقبال زیبایی آنان خودرامی باختند.
جوهر روح: ذات روح،اصل وحقیقت روح
یاقوت:1ـ جوهری مشهور به رنگ سرخ 2ـ سنگ گرانبهای قیمتی وارشمند به رنگ سرخ 
مذاب: گداخته وسرخ
معنی بیت: تاچندمی خواهی درحسرت وهوای لبهای سرخ وهوسناک شیرین پسران خوش چهره، خودرابه رنج واندوه گرفتارکنی واصل وذات روح لطیف خودرا به جوهرسرخ گداخته آلوده کنی وازاین سوزش درعذاب باشی؟
حافظ خوش ذوق به مددنبوغ بینظیرخود، ابتدا لبهای سرخ پسران زیباروی رابه یاقوت سرخ(سنگ گرانبهای قیمتی به رنگ سرخ) تشبیه ومعنای مثبت استخراج نموده وسپس باهوشمندی معنای منفی دیگری نیزازاین واژه برگرفته‌ است تاتوانسته باشد رنجش حسرت وسوزش  آزارنده ی این دلباختگی ِ ممنوعه رابرجسته نماید. الحق که حافظ درچینش کلمات وبکارگرفتن واژه های متناسب واستخراج هنرمندانه ی معانی متضادومتفاوت، مهندسی بی نظیرومعماری بی هماننداست.
علاج ضعف دل مابه لب حوالت کن
که آن مفرّح یاقوت درخزانه ی توست

به طهارت گذران منزل پیری ومکن

خلعت شیب چو تشریف شباب آلوده

طهارت: پاکی وپرهیزگاری
منزل پیری: جایگاه پیری، دوران کهنسالی
خلعت: جامه ولباس دوخته وآماده ای که ازسوی کسی تهیه شده وبه رسم هدیه وانعام به کسی داده می شود.
شیب: سپیدی مو دردوران پیری
تشریف: بزرگ داشتن، خلعت، جامه دراینجا به معنای خلعت درنظرگرفته شده است. 
شباب :جوانی
تشریف شباب: خلعت جوانی، جامه ی جوانی
معنی بیت: ‌ دوران پیری رابه پاکی وپرهیزگاری سپری کن مراقب باش دراین جایگاه پیری،( بارندی وهوسناکی ودلبستگی به لب شیرین مغبچگان) جامه ی سپیدی که روزگار به توهدیه داده همچون جامه ی جوانی لکه دار وآلوده نگردد.
چون پیرشدی حافظ ازمیکده بیرون آی
رندیّ وهوسناکی درعهد شباب اولی
(دراینجامیکده به معنای مکان فروش باده ی انگوریست)

پاک وصافی شووازچاه طبیعت بدرآی

که صفایی ندهد آب تُراب آلوده

تُراب: خاک
معنی بیت: خودت راازآلودگیها پاک کن وزلال باش ازتعلقات دنیوی رهاشو جوهر روح راازآلایش ها پاکسازی کن چراکه آب آلوده به خاک، قابلیت روشنی بخشی وطراوت وصفاندارد.
چشم آلوده نظر ازرخ جانان دوراست
بررخ اونظرازآینه ی پاک انداز

گفتم ای جان جهان دفترگل عیبی نیست

که شودفصل بهارازمی ناب آلوده

معنی بیت: این بیت وبیت بعدی را حافظ درپاسخ به توصیه های مغبچه  خطاب به اومی فرماید:
  گفتم: ای عزیزدوست داشتنی، ای جان جهان؛ اینکه باید پاکدامنی پیشه کنی ودرایام پیری ازرندی وهوسناکی پرهیزکنی کاملا قابل قبول وپذیرفتنیست 
 لیکن بااینحال درفصل بهار؛ فصل عیش وعشرت وشادیخواری عیبی ندارد اگر برگهای گلی به باده ی ناب آلوده گردد. این آلودگی جزئی وقابل چشم پوشیست. (درفصل بهارنباید زیادسختگیری نمود) 
حافظ دراینجا رندانه به رغم پذیرفتن توصیه های مغبچه ی میکده؛ باشیطنت وزیرکی؛ فتوای قابل قبول بودن عیش وعشرت درفصل بهاررا صادرکرده ونکته ی ظریفی رابه مغبچه و مخاطبین این غزل یادآورمی شود. اینکه گرچه میکده ی معنوی ارزشهای والایی دارد وپرهیزگاری وپاکی وتزکیه ی روح دراولویت اصلیست؛ بااین همه نباید ازجاذبه های شراب انگوری نیز بکلی چشم پوشی کرد وآن راکنارگذاشت خاصه درایام بهارکه طبیعت ضیافت شورانگیزی برپانموده وباغ وبستان وگلهانیزبه سازوآواز رودها ونسیم روح نوازبهاری به جشن وپایکوبی برخاسته اند پرداختن به باده نوشی وشادیخواری ما ایرادچندانی ندارد. 
نگویمت که همه ساله می پرستی کن
سه ماه می خور ونه ماه پارسا می باش

آشنایان ره عشق دراین بحرعمیق

غرقه گشتند ونگشتند به آب آلوده

بحرعمیق: دریای عمیق؛ راه خطرناک ومسیرپرپیچ وخم عشق به دریای عمیق تشبیه شده است. 
غرقه گشتند: به درون آب فرورفته وغرق شدند. استعاره ازاینکه لغزشهاوخطاهایی داشتند. 
نگشتندبه آب آلوده: درلغزش وخطا فرونماندندو باهشیاری وآگاهی ازخطا بسرعت خودرانجات داده وآلوده نشدند. 
حافظ رند وفرزانه، درادامه ی گفتگوبامغبچه؛ حال که فتوای باده نوشی درفصل بهارراصادرنموده؛ برای آنکه مغبچه راکاملا راضی وقانع کرده  باشد استدلال محکمی بیان کرده ومی فرماید:
بسیاری ازآنهاکه در طریق عشق وحقیقت؛ گام برداشته ورهرو این راه پرفرازونشیب عشق بودند بعضا درمسیر جستجوی حقیقت‌‌‌‌‌‌‌؛ دراین دریای عمیق غرق شده(واندک خطاها ولعزشهایی داشتند) لیکن ذاتشان آنقدرپاک بوده که به برکت خلوص نیت وباعنایت خداوندگار عشق؛ هرگزآلوده نشده ودرآلودگی گرفتار نماندند. بنابراین باده نوشی درفصل بهار، خاصه برای عاشقان وآشنایان ره عشق، گناهی نابخشودنی نیست. 
 طمع زفیض کرامت مبُرکه خلق کریم
گنه ببخشد وبرعاشقان ببخشاید

گفت حافظ لغزونکته به یاران مفروش

آه ازاین لطف به انواع عتاب آلوده

لْغز:  انتقاد؛ متلک؛ ایراد؛ سخن کنایه آمیز
عتاب:  خشم؛ درشتی؛ سرزنش
مغبچه باشنیدن دلایل مستحکم وقانع کننده ی حافظ درمورد باده نوشی درفصل بهار؛بی آنکه مخالفتی کرده باشد باگله مندی صمیمانه به حافظ می گوید:
ای حافظ ختم کن؛ طعنه وکنایه ومتلک به یاران خود نثارمکن.... آه ازلطف های  متلک آمیز وداد ازمحبتهای طعنه آلودتو! 
گفت حافظ من وتو محرم این رازنه ایم
ازمی لعل حکایت کن وشیرین دهنان


  • رضا ساقی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی