- ۰ نظر
- ۳۰ آذر ۹۹ ، ۱۸:۵۹
- ۲۹۸ نمایش
باز آی ساقیا که هوا خواه خدمتم
مشتاق بندگی و دعاگوی دولتم
"ساقی" در لغت به معنیِ سقـّاست ؛ کسی که آب یا شراب میدهد و در اصطلاح عرفانی عامل وواسطهیِ فیض رحمانیست است.
ازاین غزل نیز مثل غالب غزلهای حافظ هم می توان برداشت عرفانی نمود هم برداشت غیرعرفانی. دربرداشت عرفانی ، شاعرآرزوی خدمتگری معشوق آسمانی را دردل خویش می پرورد وخواهان فیض ورحمت الهی وراه نجات ورستگاریست است.
بامدادان که ز خلـوتـگه کاخ ابداع
شمع خاور فکندبرهمه اطراف شعاع
ابداع : کاینات وهستی ، شمعِ خاور: خورشید
صبحگاهان که از خلوت سرایِ قصرِ هستی آفتابِ عالمتاب برهمه سو پرتو می افکند وروزی نو آغازمی شود.معنایِ این بیت بابیتِ بعدی کامل می گردد.
بـبـرد از من قرار و طاقت و هـوش
بتِ سنـگیـن دلِ سـیمین بُناگوش
بُتِ سنگین دل :یارِ زیباروی ، استعاره از نگار و محبوبِ سخت دل و بیرحم
سیمین : نقرهای ، سفید ، بلورین
«بُناگوش» در اصل «بـُنِ گوش» است ، به نرمهیِ گوش وقسمتی از گردن و چهره که در پایین واطراف نرمهیِ گوش است ، گفته میشود.
معنی بیت:
عقل و توان وتاب و آرامشِ مرا، دلبرِ سنگ دلِ گردن بلورینی ،برباد داده است .
رشته یِ تسبیح اگربگسست معذورم بدار
دستم اندردامنِ ساقیِ سیمین ساق بود...
بخت از دهان دوست نشـانم نمیدهـد
دولت خـبـر ز راز نـهـانـم نـمیدهــد
بخت واقبال بامنِ عاشق سرِسازگاری ندارد،شانس وا قبال بامن نیست،"دهانِ دوست" (که درنظرِعاشق سر چشمه ی ِ آب حیات است)ازدسترسِ من خارج است و دولت (بخت واقبال) نیزیاری نمی کندوهیچ نشانی ازآن بی نشان(دهانِ یار)دراختیارِمن نمی گذارد.