بازآی ودل تنگ مرامونس جان باش
وین سوخته رامحرم اسرارنهان باش
دل شیدای حافظِ عاشق پیشه بشدت به تنگ آمده وبنظرچنین می رسددرشرایط اندوهباری بسرمی برد که اینگونه دلداررامی طلبد تابازگردد وبرای دل تنگش ،اَنیس ومونس جان باشد. امّاطبق معمول، غزل صرفاً درامتدادِ ابرازاحساسات عاشقانه پیش نرفته است. یکایک ابیات این غزل،همانند سایرغزلها هرکدام به تنهایی (خارج ازگودغزل نیز ) مستقلاً یک بیت الغزل معرفت، وصفحه ای ازکتاب منشور رندیهای حافظ به شمارمی روند زیرااین ابیات نغزولطیف درحقیقت از اندیشه های پرنیانی وباورهای حافظانه مایه می گیرند وظرایف ولطایف افکارخواجه راانعکاس می دهند.
معنی بیت: بازگرد ودوباره برای دل بیقرار وازغم گرفته ی من، همان مونس جان باش که پیش ازاین بودی و قراروآرامش می بخشیدی بازگرد وبرای این دلِ سوخته درآتش دوری، رازدارباش تابتوانم آنچه که درفراق تودیده ،شنیده وکشیده ام بازگویم.
یارب کجاست محرم رازی که یک زمان
دل شرح آن ده که چه گفت وچه هاشنید
زان باده که در میکده ی عشق فروشند
ما را دوسه ساغر بده وگورمضان باش
میخانه ومیکده» درفرهنگِ حافظانه، معناهای متفاوت ومتضادی دارد. یکی به معنی میخانه ی مجازی که درآنجاشراب وباده انگوری عرضه میگردد ودومی میکده ی حقیقی یامیکده ی عشقست که شرابهای متنوع ومختلفی دارداما مایه ی اصلیِ همه ی آنها باده ی اَزَلیست.
باده ی ازلی همان باده ی هستیست که به اراده خداوند به عمل آمده، ازهمیشه تاهمیشه بوده وخواهدبود وبه رایگان دردسترس همگان قراردارد. حیوانات، درختان، رودخانه هاوتمام ستاره هاوسیاره ها ازاین باده مسرور و درحال رقص وآوازهستند. فقط انسان است که ازاین موهبت غافل مانده وبرای تامین سرمستی خود متوسل به باده های دست ساز خودشده است.
میکده ی عشق برخلاف میکده هایی که به دست انسان ساخته شده ساختمان وبنای مشخصی نداردو درتمام کائنات گسترده وبرقرار هست.
گواراترین وگیراترین شراب این میکده، شراب عشق است. البته عشق نه به معنای امروزی که کاملاتحریف شده ومفهوم اصلی خودراازدست داده است. اغلب رابطه های به اصطلاح عاشقانه که درمیان مردم رواج دارند خالی ازعشق بوده وبه پشتوانه ی نیازهای جنسی ویاگریزازتنهایی وپناه آوردن به دیگریست. درچنین عشق های کذایی هریک ازطرفین سعی درتصاحب ومالکیت یکدیگر دارند وآزادی همدیگرراتباه ساخته وطرف مقابل رازندانی خویش می کنندوسپس انتظاربیهوده دارندکه عشق بین آنهاتداوم داشته باشدغافل ازاینکه عشق بین زندانی وزندانبان امریست محال ومضحک، وخیلی زود تبدیل به انزجارمی گردد.
درعشق حقیقی که نه ازبلوغ جنسی بلکه ازبلوغ روحی، آگاهی وغنای درونی نشٱت می گیرد تصاحب کردن وتملیک وجودندارد وبجای آن بخشیدن ورهاکردن ومحبت بی قیدوشرط است که تداوم رابطه رامیسر وجاودانه می سازد.
دراین چنین عشقی، درجریان ملاقاتهای عاشق ومعشوق شرابی گیراو گوارا به عمل می آید بدین معناکه وقتی یک عاشق صادق درمحضرمعشوق حضورپیدامی کند زمان متوقف شده و بین آنهااتفاق غریبی رخ می دهد، به هر دوی آنها ازغیب چیزی اعطامیگرددوهردو رابه غایتِ خوشی وسرورمی رساند.
دراین میکده ی باده ی ناب وخوشگواردیگریست که درجریان وارستگی ورهاییِ بی باکانه، ازبندهای تعلقات دینی ودنیوی حاصل می شود ورند وسالک راه راد مسیرجستجوی حقیقت، سرخوش وسرمست می سازد .
هرکسی که یکبار یک جرعه ازاین باده ی ناب وازاین شراب گوارا بچشد تاآخرعمر درحالتی سرورانگیز وسرمستی بسر خواهدبرد وهرگز میلی به بیداری وهشیاری پیدانخواهدنمود چراکه این مستی، خودنوعی هشیاری ناب واین نوع خوشی، حالتی از دانایی وآگاهی درسطحی فراتراز حدمعمول است.
به هیچ دورنخواهندیافت هشیارش
چنین که حافظ مامست باده ی ازل است
اما به رغم این تفاوتهای بنیادی، هردومیکده ی «حقیقی ومجازی» وجه مشترکات زیادی دارند:
هردو درمقابل مسجدوکنشت وصومعه قراردارند. چرا که این مکانها دراغلب دوران(البته نه بصورت مطلق) به ویژه دردوران زندگانی حضرت حافظ، محلی برای نمایش، ریاکاری وتظاهرو تزویر بودند چنانکه امروزه نیزهستندو مابه عینه شاهداین اتفاق هستیم.
محصولات هردومیکده «شراب وباده» هست. درهردومیکده ساقیان زیباروی خوش مشرب، مشغول خدمت رسانی بوده وازمشتریان پذیرایی می نمایند. با جامهای شراب وپیاله های باده، غم ازدل آنهازدوده وچهره هایشان راازشادمانی ارغوانی می کنند.
درهردو میکده پیری باتجربه وروشن ضمیر حضور دارد ومیگساران راهدایت وراهنمایی می کند. منیّت وتکبرو خودخواهی به محض ورود به هردومیکده ناپدید ومستی وراستی برجسته ونمایان می گرددوالی آخر...
به واسطه ی همین اشتراکات، حافظ فرزانه ازروی رندی وشیرینکاری، دراغلب غزلها این دومیکده رادرهم ادغام نموده تاذهن مخاطبین خودرا به کاویدن درلایه های تودرتوی معناهاترغیب وتحریک نموده وبه چالش کشیده باشد. دراثراین شیرینکاریهاست که شعروسبک بیان وقلم حافظ، ازسایرشاعران متفاوت ومتمایز شده است.
حافظ به عمد چنین شرایطی راایجادنموده تا هیچ یک ازمخاطبین وخوانندگان غزلهای او، ازاین درگاه دست خالی وناامید برنگردندو عارف وعامی بااندکی کاوش در لایه های سطحی وزیرینی معنا، به فراخور درک وفهم خویش، توانسته باشند از گوهرهای گفتارو مرجانهای ارزشمندِ معانی بهره مندگردند بگذریم....
معنی: ای دوست بیا وازمیکده ی عشق (ازسرلطف وعنایت) دوسه ساغر شرابِ محبّت به این دل ِ سوخته بچشان هرچندکه ماه رمضان بوده باشد منعی ندارد بگواصلاً رمضان باشد برای نوشیدن این شراب رمضان وشعبان تفاوتی نمی کند.
زان مِی عشق کزوپخته شودهرخامی
گرچه ماه رمضان است بیاورجامی
در خرقه چو آتش زدی ای عارف سالک
جهدی کن وسرحلقه ی رندان جهان باش
در خرقه چو آتش زدن : کنایه ازروی گردانیدن ازصوفیگری وزهدِ ریاکانه هست. خرقه درنظرگاه حافظ، لباس تزویر وریاکاریست وپوششی مناسب برای مخفی کردن عیب هاست.
عارف سالک : کسی که ازخرافات وریاکاری خودرا رهانیده ، درطریق معرفت وشناخت حقیقت قرارگرفته ودراین مسیر به سوی سرمنزل مقصود درحرکت است.
جهد: سعی وتلاش
سرحلقه ی رندان: الگو وراهنمای رندان
رندان: آزادگان ووارستگانِ ازبندِ تعلّقات دینی ودنیی
معنی بیت: ای وارسته ازبندِ تعلّقات وجهالت و ریا، حال که باآگاهی خرقه ی زهد وتزویررابه آتش کشیده ودرمسیر درستِ سرمنزل مقصودقرار گرفته ای تلاش کن که بیش ازیک سالک( راهرو ) باشی توقّف مکن سعی کن به مراحل بالاتر ارتقاپیداکنی ،الگو وراهنمای رهروان باشی و بتوانی رهرواندیگر رانیزبه سعادت و رستگاری رهنمون گردی.
ای بی خبربکوش که صاحب خبرشوی
تاراهرو نباشی کی راهبر شوی ؟
دلدار که گفتا به تواَم دل نگران است
گومیرسم اینک به سلامت نگران باش
به تواَم دل نگران است : دلم برای تونگران است
نِگران : درانتظار وچشم به راه بودن
معنی بیت: دلدارم پیام داده که نگران سلامتی من است به اوازطرف من بگو که بزودی به دیدارش خواهم شتافت همچنان منتظروچشم براه بماند.
نگران بودن دلدار برای دلداده،غرورآمیز و خیال انگیزاست همان میزات که صیدازپی صیاد دویدن مزه دارد نگرانی دلدارنیزبرای دلداده حظّی شیرین ونشاط بخش است. چنانکه می بینیم حافظ نیزدراینجا این نکته رابرجسته ترنموده است.
درخوانش شعراگرپس ازاینک مکثی کنیم وبسلامت نگران باش راباهم بخوانیم معنی حافظانه تری بدست می آید یعنی باسلامتی وخوشی چشم انتظارباش.
سلامت همه آفاق درسلامت توست
به هیچ عارضه شخص تودردمندمباد
خون شددلم ازحسرت آن لعل روان بخش
ای دُرج محبّت به همان مُهرونشان باش
"لعل روان بخش " کنایه ازلب نوشین وآبدار یاراست که برای عاشق،روحی تازه می بخشد
دُرج : صندوقچه کوچک .
دُرج محبّت : صندوقچه مهر و محبّت، کنایه از دل .
به همان مُهر و نشان باش : درقدیم صندوقچه رابا نشانهای مخصوصی مُهروموم می کردندتا ازدسترسی دیگران درامان بماند. حافظ بادستآویزقراردادن این نکته، دهان یار رابه صندوقچه ای باارزش تشبیه کرده است صندوقچه ای که بابوسه ی حافظ مُهروموم شده وحافظ امیدواراست که کس دیگری نتواند به این گنجینه دسترسی پیداکند ولب اوراببوسد.
باتوجّه به اینکه دندانهای سپیدیاردرنظرگاه عاشق همانند مرواریدهای گرانبهادیده می شوند تشبیه دهان به صندوقچه بسیارلطیف وزیباست.
معنی بیت: دلم ازحسرت بوسه های شیرین وروح بخش توخون است ای صندوق جواهرات رویاهای من،به همان حالت که مُهروموم کرده ام همچنان دست نخورده باقی بمان.
بوسه بردُرج عقیق توحلا ل است مرا
که به افسوس جفا مُهروفا نشکستم
تا بر دلش از غصّه غباری ننشیند
ای سیل سرشک ازعقب نامه روان باش
معنی بیت: ای سیلاب اشک ازپشت سراین نامه(این غزل) روان باش تامبادا بردل نازنین ونازک یار،غبارغم وغصّه نشیند واورا مکدّرنماید.
چشم من کردبه هرگوشه روان سیل سرشک
تاسهی سروتوراتازه ترآبی دارد
حافظ که هوس میکندش جام جهان بین
گو در نظر آصف جمشید مکان باش
"جام جهان بین": جام جمشید، جام جم،جام کیخسرو، جامی افسانه ای که گویند احوالات روزگاردرآن نمایان بود. دراینجا کنایه ازجام شرابیست که حافظ قبلاً دربارگاه پادشاه (احتمالاً شاه شجاع)بدان دسترسی داشته وگهگاه باآن شراب می نوشیده است.
آصف : نام وزیر حضرت سلیمان (آصف برخیا) امّاحافظ این لقب را به دوستان وزیرخود به ویژه تورانشاه داده ودراینجا نیزاحتمالاً هم اومدّ نظربوده است. به عبارتی حافظ می گوید راه رسیدن به بارگاه شاه، ازطریق تورانشاه امکانپذیراست.
"جمشید مکان" کنایه ازشکوه واقتداروزارت تحت نظرتورانشاه است حافظ اقتداراین وزیر رابا شوکت وعظمت جمشید برابردانسته است.
به حافظ بگو برای دسترسی به جام جهان نما وحضوردرمحفل اُنس شاهانه، لازم است ابتدا نظر وزیربااقتداروجمشیدشوکت رابه خودجلب کنی تاشایدبه واسطه ی اوبتوانی به حریم حرم یارواردشوی.
حافظ علاوه برشاه شجاع با خودِ تورانشاه نیزرابطه ی دوستی صمیمانه ای داشته، ودرچند جا اراوبه نیکی نام برده است. بانظرداشتِ سوابق دوستی آنها وبادانستن اینکه چه حکایاتی بین آنهابوده وچه اتّفاقاتی رُخ داده، راحت ترمی توان به منظورخواجه پی برد وشوخی حافظانه با شاه ووزیررا درپس زمینه ی این بیت مشاهده کرد. حافظ ازطرفی به شاه شجاع کنایه می زند وبه اومی فهماند که نمی تواندبی واسطه به دیدار اونایل گردد وازطرف دیگرتورانشاه رانیزباتعارفات رندانه،درشرایطی قرارمی دهد که برای دیدار او وشاه شجاع،ساکت ننشیند و دست به کاری بزند.
رحم کن برمن مسکین وبه فریادم رس
تابه خاکِ درآصف نرسد فریادم