حافظانه

شرح غزلیات حافظ

حافظانه

شرح غزلیات حافظ

برداشتهای شخصی من از غــزلهای پیامبر عشق و ادب حضــرت حافـظ

دنبال کنندگان ۳ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
بایگانی
آخرین نظرات

۶۱ مطلب در دی ۱۳۹۹ ثبت شده است



اگر آن طایر قدسی زدرم باز آید 

عمربگذشته به پیرانه سرم بازآید

طایرقدسی ایهام دارد :۱_ پرنده‌ ایی ملکوتی وپاک منزّه  و(همای سعادت) ۲_معشوق  و یار فرشته‌ سیرت

معنی بیت :  چنانچه آن یارفرشته سیرت که درحال حاضر ازفیض حضورش محروم هستم دوباره بازگرددبه خانه‌ام بیاید،  عمرِ ازدست رفته وسپری شده یِ من مجدداً بازخواهد گشت ومن ِپیرانه سر، دوباره جوانی آغاز خواهم کرد.

  • رضا ساقی
http://s8.picofile.com/file/8310592868/1509479042127image.JPG



اگر آن تُرک شیرازی به دست آرد دل ما را

به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را



   تُرکان شیرازی احتمالاً جاذبه های زیادی برای حافظِ عاشق پیشه داشته که حاضر بوده سمرقند وبخارا را فدای خال ِ دلربای آنها کند! منظور ازترکِ شیرازی ممکن است دخترزیبا روی شیرازی یا شاه شجاع  بوده باشدکه ازجانب مادر ترک تباربود وبه داشتن خال سیاه وزلف بلند معروف بود. این احتمال نیزوجود دارد  که غزل زمانی سروده شده باشد که بین حافظ وشاه شجاع شکرِآب شده بوده ، به همین سبب نیز حافظ ازعبارت:  اگربدست آرد دل مارا استفاده کرده است . یعنی اگرشاه شجاع ازمن دلجویی کند..... 
  • رضا ساقی



اگر به مذهب ِ تو خونِ عاشق است مُباح

صَلاح ماهمه آنست کان تو راست صَلاح

مذهب: روش،راه ورسم
مُباح: روا، جایز،حلال داشته شده
صلاح: مصلحت، شایسته
خطاب به معشوقی زمینیست.به احتمال زیاد روی سخن باشاه شجاع ِ خوش سیما ومحبوب دل حافظ است که بیشترین غزلهای عاشقانه ی شاعررا به خود اختصاص داده است. ازحال وهوای غزل چنین بنظرمی رسدکه این غزل درزمانی سروده شده که شاه شجاع علیرغم میل قلبی، تحتِ فشارتندرویان ودلواپسانِ آن روزگاران، ناگزیرشد فرمان تبعید حافظ به یزد رابه حکم تکفیر! صادرکند. البته این اقدام شاه شجاع بیشتر به منظور حفظ جان حافظِ عصیانگر و دورنگاه داشتن او ازخطراتی بود که بشدت وی راتهدیدمی کرد. لیکن حافظ انتظار بیشتری داشته و امیدواره بوده که شاه شجاع؛ درمقابل متشرعین وفقهای متعصب ایستادگی کرده وحکم تکفیر وتبعید راباطل کند.

 حافظ درزمان حکمرانی شاه شجاع، باغزلهای تند وآتشین حملات شدیدی علیه متعصبین ومتشرعین ریاکار داشته وبه همین سبب موردخشم وکینه ی آنها واقع شده ومحکوم به کفرورزی وارتداد شده بود.  
  • رضا ساقی



اگر روم ز پی اش فتنه‌ها برانگیزد

وَر از طلب بنشینم به کینه برخیزد

شاعرعاشق پیشه ی ما که درطول زندگانی پربار خویش عشق های مجازی وزمینی زیادی راتجربه کرده است طبیعتاًبه موازات آن، موردِ بی توجّهی ها نامهربانی هاوکم لطفی های زیادی نیزشده وبارها شیشه ی نازک ِدل نازنینش به سنگ جورو جفا شکسته است.

بنظرمی رسداین غزل نیزکه  واگویه ای ازشرح حال دل شاعراست درهمین راستا بوده باشد.
  • رضا ساقی

 


اگربه کوی توباشدمرا مجال وصول

رسدبه دولت وصل توکارمن به اصول


 اگربه من این فرصت و اجازه داده می شد که به کوی تـو بـرسم ودر آنجاساکن گردم از نیکبختی و سعادتی که از وصال تـوحاصل می گشت، کار و بـار من هم سر و سامان می‌یـافت وگرنه درغیر این صورت هرگز من به سامان نخواهم رسید.
گدای کوی توازهشت خُلدمستغنیست
اسیرعشق تو از هردو عالم آزادست 

  • رضا ساقی

 



اگر شراب خوری جُرعه‌ای فشان برخاک

ازآن گناه که نفعی رسدبغیر چه باک ؟!
       
این غزل یکی ازبحث انگیزترین غزلهای حضرت حافظ است.چراکه شاه بیت این غزل وبیت های پایانی،اشاره یِ مستقیم به شراب انگوری داشته وازآن بی پرده به نیکی یادشده است. 

درنظرگاه حضرت حافظ،نه تنهاشراب مذموم ونکوهیده نیست بلکه برای زدودن غم واندوه ورسیدن به شادمانی، داروی بسیارتاثیرگذاری نیز هست. درقفسه های میکده ای که حافظ بنیادآن رابنانهاده انواع شراب بارنگها وطعمهای گوناگون موجودهست: شراب عشق ومحبت، شراب لعل لب،شراب معرفت وآگاهی ،شراب انگوری و.....وهرکس می تواند به مقتضای ظرفیت ومتناسب بادرک وفهم خویش از آنها استفاده کرده وبه عیش وعشرت بپردازد. 
بنابراین شراب درهریک ازغزلها معنای خاص خودرا دارد ومتناسب باکلمات وواژگان مجاور، معنی پیدامی کند. دراین غزل سخن ازشراب انگوریست.

  • رضا ساقی



اگر چه باده فرح بخش و باد گل‌بیز است

ببانگ چنگ مخورمی که محتسب تیزست

این غزل درزمان حاکمیّتِ امیرمبارزالدین سروده شده است.وی پس از قتل شیخ ابواسحق رفیقِ شفیق حافظ،فارس وشیراز راتصرّف و ضمیمه ی قلمرو خود ساخت.
امیرمبارزالدّین پادشاهی ظالم،بی ادب،مال اندیش، عامی و بی تربیت بوده است. زمانی مایل به افراط در می خوارگی و فسق و فجور می شود و زمانی کارش به دینداری ِ متعصّبانه می کشد ودستوربه بستن میکده ها وآزارواذیتِ میخواران صادرمی کند.
  • رضا ساقی



اگر بـه بـاده‌ی مُـشگیـن دلم کشـد شـاید


کـه بـوی خـیـر ز زهــد ریــا نمـی‌آیــد


باده یِ مُشگین:باده ای که با  با مُشگ آمیخته شده است  

مشگ:مادّه ای خوشبو ومعطّر است که در زیر پوستِ شکم ومجاورِ عضوِ تناسلیِ جنسِ نر از آهوی ختایی تولیدمی گردد. مشگِ تازه در موقع ترشّح مادّه ایست روغنی و بسیار معطر وبه رنگ شکلات و لزج می باشد و در حالت خشک شده سخت و شکننده است و رنگش قهوه اییِ تیره مایل به سیاه و طعمِ آن کمی تلخ است و بویی تند دارد .درقدیم شراب وشربت رابامشگ معطّرمی نمودند.

  • رضا ساقی


اگر رفیق شفیقی درست پیمان باش


حریف خانه و گرمابه و گلستان باش


این غزل زیباودلنشین درعین حالی که ازپندواندرزهای حکیمانه غنی شده است، یک غزل عاشقانه وسیاسی اجتماعی نیزهست. حضرت حافظ به مدد بهره مندی از نبوغ فوق العاده واستثنایی، به زیبایی و باهنرمندی توانسته دراین غزل هم ارادت قلبی خودرا به محبوب ومراد دل ورفیق نامهربان وبی معرفت خویش که همانا شاه شجاع ِ جوان خوش سیما می باشدابرازدارد وهم اورا ازعواقب رفتارهای نادرست واشتباه دررابطه باسیاست و امورمملکت داری،اخلاقیات و امورشخصی، طرزبرخوردبا دوستان واطرافیان ودرنهایت ازاسرارو رموزعشقبازی آگاه وباخبرسازد. 

  • رضا ساقی




اگر نه باده غم دل ز یاد ما ببرد

نهیبِ حادثه بنیاد ما ز جا ببرد

نهیب: هیبت،عظمت،ترس وبیم
معنی بیت: اگرنوشیدنِ باده نیزنتواند غم واندوهِ دل را ازخاطرماپاک کند، بی تردید ما نخواهیم توانست درمقابل فشارغم وغصّه مقاومت کنیم. بدون کمک گرفتن ازباده،  بنیادِ وجود ما ازترس وبیم غم فرومی ریزد ونابود می شویم.

چون نقش غم زدورببینی شراب خواه
تشخیص کرده ایم ومدوا مقرّراست      

  • رضا ساقی



اگر چه عرضِ هنر پیش یار بی‌ادبیست

زبان خموش ولیکن دهان پر از عربیست

درقدیم به زبان عربی شعروغزل سرودن هنر ویژه ای محسوب می شده ونشان ازتسلّطِ شاعربه زبان عربی داشت. شان نزول این غزل احتمالاً چنین بوده باشد که شاه شجاع، انیسِ دل ومونس جان حافظ، به عربی شعری سروده ،و به رسم آن روزگاران، ازدوستان شاعر خودتقاضا نموده که دراستقبال ازآن غزلی به زبان عربی بسرایند.
  • رضا ساقی
                                       


  

 الا یا ایّها السّاقی اَدِر کَاساً و ناوِلها


که عشق آسان نموداوّل ولی افتادمشکل‌ها


درموردِ مصرع اوّل این بیتِ زیبا ونغزسخنان زیادی گفته شده وبحث ها ی فراوانی در میان صاحبنظران و اندیشمندان صورت گرفته است. بعضی معتقدند که این مصرع در اصل از یزید ابن معاویه بوده وحافظ ازاو اقتباس نموده است! 
  • رضا ساقی


الاای طوطی گویای اسرار


مبادا خالیت شکّر ز منقار


طوطی ایهام دارد: ( قلم، نفس ناطقه، و طبع شاعر)
شکر استعاره ازسخنان شیرین ومنقار استعاره از زبان وقلم شاعرهست. 
معنای ظاهری: هان ای طوطی که رازها واسراررا بازگو می کنی ، منقارت خالی مبادازشکرتا همچنان به افشای اسراربپردازی.
 
 اغلب اشعارحافظ ایهامی وچندپهلوست وبایدبه همه ی مواردایهامی توجه شودتا مفهوم ومعنای صحیح بیت وسرانجام منظوراصلی شاعردرکل غزل روشن گردد. 
 انتخاب واژه ی طوطی بجای طبع ازآن روست که هردو انعکاس دهنده ی مطلبی هستندکه ازکسی یاجایی دریافت نموده و می شنوند. طوطی تازمانی که کلمه ای نشنیده نمی تواندکلمه ای ادا کند. تنها کلماتی راکه می شنودقادربه بیان آنهاست. طبع آدمی نیزچنین است تازمانی که الهامی ازجانب غیب صورت نپذیرد شعریاترانه ای سروده نمی شود. 

  • رضا ساقی



اَلمِنّة للّه که در میکده باز است

زان رو که مرا بردراو روی نیاز است

این غزل نیزهمانندِ بسیاری دیگرازغزلیّاتِ حافظ متاثّرازرابطه ی پرفرازو نشیبِ حافظ وشاه شجاع است. این دو بیش ازسی سال بایکدیگراُنس واُلفت داشته وهمین رابطه باعث شده که بیشترغزلیّاتِ حافظ تحتِ تاثیرآن سروده شود.
  • رضا ساقی

          



ای آفتاب آینه دار جمال تو

مُشک سیاه مِجمره گردانِ خال تو

باتوجّه به لحن عاشقانه ی کلام ولطفِ سخنی که درهمه ی ابیات این غزل جاریست بی شک مخاطب غزل کسی جزشاه شجاع نمی تواند باشد. همان شهسوار خوش سیمایی که بیشترین غزلهای عاشقانه ی حافظ رابه خود اختصاص داده ومرغک دل بیقرار و عاشق پیشه ی حافظ رادر چین وشکن زلف عنبرین خویش گرفتارساخته است.
  • رضا ساقی




ای بی‌خبربکوش که صاحب خبرشوی

تا راهرو نباشی کی راهبر شوی

بی خبر:کسی که ازچیستی وچرایی زندگانی جز خور وخواب چیزی نمی داند. 
صاحب خبر: دل آگاه وداننده،عارف، صاحب معرفت وآگاهی
منظوراز"خبر" دراینجا آگاهی پیداکردن درمورد چیستیِ زندگانی وانتخاب بهترین راه برای رسیدن به حقیقت است. بهترین راه درنظرگاه حافظ "عشق" است.
  • رضا ساقی




ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی

دل بی توبه جان آمد وقت است که بازآیی

این غزل زیبا وعاشقانه جزومعروف ترین غزل های حضرت حافظ است. چنانکه پیشترنیزگفته شده عاشقانه ترین وعاطفی ترین غزلهای حافظ که با زبانی عارفانه وبامضامین عرفانی سروده شده اند اغلب تحت تاثیر رابطه ی احساسی وعاطفی حافظ باشاه شجاع خوش سیما  شکل گرفته اند. بایددانست که عشق حافظ درشخص معینی مثل شاه شجاع متمرکزنیست البته که اوراازصمیم دل دوست دارد اما عشقبازی حافظ به او وهیچ شخص مشخصی محدودنمی شود عشق کیفیت وجودحافظ است حافظ به زمین وزمان وهمه ی انسانهاعشق می ورزد. حافظ بادلباختن به شاه شجاع یاهرکسی دیگر؛ حقیقت خودعشق راکشف کرده؛ به ژرفای آن رفته وشیوه های عاشقی راآموخته است. درعشق حقیقی محدودیتهای نژادی وجنسی محوشده و مرزهاازبین می روند وتمام هستی عاشق سرشارازعشق می گردد. 
  • رضا ساقی




ای پسته ی توخنده زده برحدیث قند

مشتاقم  از  برای خدا یک شکر بخند


 «پسته»  استعاره از دهان تنگ است.   
«خنده زدن» دراینجااستهزا،طعنه وتحقیرکردنست.  ‌‌«حدیث» : داستان وحکایت  

معنی بیت: ای معشوقه ی من که شیرینی دهان تنگ تو، قندرا بی ارزش ساخته است. دهان تنگ توآنقدرشیرین است که حکایت شیرینی قندرابه فراموشی سپرده است. آرزوی دیدن لبخند تو رادارم محض رضای خدا یکبار لبخند بزن. 

  • رضا ساقی



ای پیک راستان خبر یار ما بگو

احوال گل به بلبل دستان سرا بگو

مقصود از"پیک راستان" باد صباست که معروف است ازجانب منزلگاه معشوق می وزد وبوی معطّراورابه عاشقان می رسانند ومتقابلاً اخبار عاشقان رانیزبه معشوق می برد.
 دستان سرا: داستان سرا، قصه گو
"گل" استعاره ازمعشوق و"بلبل" استعاره ازعاشق  وخود شاعراست. همانگونه که بلبل با آوازخوانی قصّه ی اشتیاق خودرابازگومی کند حافظ نیزبا غزلسرایی داستان عشق خودرابازگومی کند.
  • رضا ساقی



ای خُرّم از فروغ رخت لاله‌زار عمر


باز آکه ریخت بی گل رویت بهارعمر


خطاب به معشوق است : ای محبوب ودلبری  که از پرتورخسار تو گلستان زندگانی شاداب و سرسبز می گردد ؛ دوباره باز گرد که بدون گل روی تو، بهار زندگی من صفایی نداردوشکوفه های زندگانی من ریخته وپرپرشده است .

بازآی که بازآید عمر شده ی حافظ

هر چند که ناید باز تیری که بشد از شست

  • رضا ساقی