اگررفیق شفیقی درست پیمان باش
اگر رفیق شفیقی درست پیمان باش
حریف خانه و گرمابه و گلستان باش
این غزل زیباودلنشین درعین حالی که ازپندواندرزهای حکیمانه غنی شده است، یک غزل عاشقانه وسیاسی اجتماعی نیزهست. حضرت حافظ به مدد بهره مندی از نبوغ فوق العاده واستثنایی، به زیبایی و باهنرمندی توانسته دراین غزل هم ارادت قلبی خودرا به محبوب ومراد دل ورفیق نامهربان وبی معرفت خویش که همانا شاه شجاع ِ جوان خوش سیما می باشدابرازدارد وهم اورا ازعواقب رفتارهای نادرست واشتباه دررابطه باسیاست و امورمملکت داری،اخلاقیات و امورشخصی، طرزبرخوردبا دوستان واطرافیان ودرنهایت ازاسرارو رموزعشقبازی آگاه وباخبرسازد.
شفیق : مهربان و دلسوز
حریف : همدم و همراه، یارویاور،همکار، هم صحبت
«حریف خانه وگرمابه وگلستان» اصطلاحیست که درمورد رفیقی گویند که درغم وشادی رفیقش شریک باشد ودرهمه جا وهمه حال همراه اوباشد.
معنی بیت :
اگرقصد رفاقت وهمدلی وهمراهی با کسی داری وفاداری پیشه کن وبه عهد وپیمان دوستی پایبندباش دررفاقت ودوستی باید همیشه وپیوسته درکنار دوست خویش باشی ودرهمه احوال چه خوب وچه بد، به رفیق خود یاوری ومددرسانی کنی. نه اینکه در روزهای خوب درکناررفیق باشی ودرروزهای سخت اورابه فراموشی بسپاری.
دوستی حافظ وشاه شجاع فرازونشیب های زیادی داشته وچنانچه ازاغلب غزلیات استنباط می شود حافظ به رغم آنکه گله وشکایتهای زیادی ازنامهربانیها وبی معرفتی شجاع باگوشه وکنایه برزبان می آورد لیکن هرگزازارادت قلبی وعشق وعلاقه ی او کاسته نمی شود وپیوندعاطفی عمیق بین این دو تاپایان عمرگسسته نمی شود. زمانی که حافظ باتوطئه ودسیسه ی بدخواهان به حکم زاهدان و متشرعین متعصب زمان خویش، ازشیرازبه یزد تبعیدگردید شاه شجاع به سبب ترس ازموقعیت خود ،محافظه کاری پیشه کرد واز رفیق وهمدم خویش هیچ حمایتی نکرد! ازلحن کلام وگله وشکایتی که درمتن غزل جاریست چنین بنظرمی رسد که این غزل درآن دوران سخت تبعید سروده شده باشد. درآن روزگاری که حافظ انتظارداشته رفیق شفیقش یارویاوراوباشدوازوی حمایت کند.
مقام امن ومی بی غش ورفیق شفیق
گرت مدام میسر شود زهی توفیق
شکنج زلف پریشان به دست باد مده
مگو که خاطر عشاق گو پریشان باش
شِکَنج زلف: چین و شکن زلف. گویندکه شاه شجاع علاوه برزیبایی چهره، دارای زلفی دلکش نیزبوده، دراغلب غزلیاتی که مخاطب غزل شاه شجاع هست به زلف وگیسوی دلکش اونیزاشاره شده است.
خاطر : فکر، ضمیر، دل
حافظ پس ازآنکه مطلع غزل را باگله وشکایت و توصیه به درست پیمان بودن شاه شجاع آغازمی کند بلافاصله سخنان خودراباچاشنی عشق ادامه می دهد تا مبادا خاطرنازک یار مکدرگردد.
معنی بیت: چین وشکن زلف تو،به خودی خود دلبر ودلکش هست بیش ازاین دلبری مکن زلف خودرااینگونه بازمکن و به بادمسپار ودر دل خویش مگو که بگذاردل عاشقان خون گردد راضی مشوکه دلدادگان توبیقراروبی تاب شوند. توکه خوب می دانی وقتی زلف برباد می سپاری عاشقان توازشدت اشتیاق زیرورو می شوند وبرباد می روند.
زلف بربادمده تاندهی بربادم
نازبنیادمکن تا نکَنی بنیادم
گرت هواست که با خضر همنشین باشی
نهان ز چشم سکندر چو آب حیوان باش
گرت هواست : اگر آرزوی داری، اگر میل داری .
خضر: پیامبری که گویند به آب زندگانی جاوید دسترسی پیداکرد.
سکندر: اسکندر که به دنبال پیداکردن آب حیات بودوموفق نشد.
آب حیات: آب زندگانی
معنی بیت: اگردرسرت آرزوی همنشینی با خضر داری(اگرمی خواهی درمعرفت واخلاقیات به کمال برسی وبه عمرجاوید دسترسی پیداکنی) بایستی ازهمنشینی با افراد ناپاک وآلوده دوری کنی فقط با اهل دل ومعرفت همنشین باشی همانطورکه آب حیات دردسترس همگان قرارنگرفت ودرنهایت نصیب خضرشد تونیزباید ازآلودگان وپلیدان دوربمانی.
دراین بیت سکندر کنایه ازآدمیان ناپاک وخودبین وخضرنمادپاکدلان واهل دل هست. باتوجه به اینکه در بارگاه شاه شجاع افرادمختلف چه ناپاک وچه پاکدل حضورداشتند وگه گاه شاه شجاع تحت تاثیرافراد سخن چینان و ناپاکان قرارمی گرفت حافظ با گوشه وکنایه به اونصیحت می کندکه اگرآرزومنداین هستی که با افراد صادق ومخلص وبی شیله پیله ای چون من همنشینی کنی لازمست که درارتباطات خودبااطرافیانت تجدیدنظرکنی وازسخن چینان وبدخواهان ِبددل دورباشی همانگونه که آب حیات ازچشم جنایتکارانی مثل اسکندر نهان ماند وزلالی وپاکی خودراحفظ کردودرنهایت نصیب خضرگردید.
فیض ازل به زور وزر اَر آمدی بدست
آب خضرنصیبه ی اسکندرآمدی
زبور عشق نوازی نه کارهرمرغیست
بیا و نوگل این بلبل غزل خوان باش
زَبور : کتاب داوود پیامبر که با آواز خوش می خواند، مَزامیرِ داوود .
زَبور نواز : زبور خوان .
دراینجا عشق به زبور تشبیه شده است.
نوگل : گل تازه، کنایه از معشوق برگزیده .
باتوجه به اینکه عده ای فرصت طلب وحسود، همواره به منظوربدست آوردن جایگاه ویژه ی حضرت حافظ دربارگاه شاه شجاع مشغول تلاش وتوطئه بودند این بیت اشاره به تلاشهای نافرجام آنها وآگاهسازی شاه شجاع ازدسیسه های آنان است.« نه کارهرمرغیست» کنایه به همین فرصت طلبان هست.
معنی بیت: کتاب وترانه های عشق را هرمرغی نمی تواند به آواز دلکش وخوش بخواند ای شاه شجاع بیا وازآنها دوری کن بیا تو نوگل این بلبل غزلخوان باش. مقصوداز«بلبل غزلخوان» خود شاعر است.
ای گل خوش نسیم من بلبل خویش رامسوز
کزسرصدق می کندشب همه شب دعای تو
طریق خدمت و آیین بندگی کردن
خدای را که رها کن به ما وسلطان باش
طریق خدمت : راه خدمتگزاری
آئین بندگی : مقررات خدمتگزاری
معنی بیت:
ای شاه شجاع توبرتخت پادشاهی تکیه بزن وفرمان صادرکن محض رضای خدا کارهای متفرقه وامورغیرازسلطانی را رها کن وبه دلداگانت بسپار توفقط پادشاهی کن بقیه امورات را عاشقانت با شورواشتیاق انجام خواهند داد.
قبای حسن فروشی تورابرازد وبس
که همچوگل همه آئین ورنگ وبوداری
دگر به صید حرم تیغ برمکش زنهار
وز آن که با دل ما کردهای پشیمان باش
صید حرم : صیدی یاکبوتری که به حرم پناه می آورد وتحت امان وحمایت صاحب حرم قرارمی گیرد .
معنی بیت: ازاین به بعد به کسانی که ازروی صدق عاشقت هستند بدی مکن به روی صیدی که به حرم بارگاه توپناه آورده تیغ مکش. نسبت به من نامهربانی وجفا کردی ازکرده ات پشمیان ونادم باش وازاین به بعد چنین مکن.
یارب مگیرش ارچه دل چون کبوترم
افکندوکشت عزت صیدحرم نداشت
تو شمع انجمنی یکزبان و یکدل شو
خیال و کوشش پروانه بین و خندان باش
معنی بیت: توهمانند شمعی برمحفل نوروصفامی پراکنی بنابرین همانند شمع یک زبان ویکدل باش دو رویی مکن وصادق باش. آنگاه که همچون شمع یکدل ویکزبان شدی شاهدباش وبنگرکه پروانه چگونه برای درآغوش کشیدن تو صادقانه وبااشتیاق تلاش وکوشش می کند. این تلاش عاشقانه را بنگروازآن حظ ولذت ببر.
غنیمتی شمر ای شمع وصل پروانه
که این معامله تاصبحدم نخواهدماند
کمال دلبری و حُسن در نظربازیست
به شیوه ی نظرازنادران دوران باش
نظربازی : نگاه کردن درخوبرویان ولذت بردن اززیبائیهای آنها. نظربازی ازدیدگاه عارفان وروشندلان، نگاه کردن عاری ازشهوت وهوا وهوس است. نگاه کردن به زیبائیهای زیبارویان وزیبائیهای خلقت(چه زن چه مرد؛ چه حیوان چه منظره )آنهارا به منبع زیبایی وخداوندگارزیبا متصل می کند. متشرعین متعصب وزاهدان خودبین؛همواره مخالف نظربازی بوده وآن را بهانه ای برای شهوترانی قلمدادمی نمایند. یکی ازعلتهایی که باعث شد حضرت حافظ با متشرعین وفقیهان دینی اختلاف نظر پیداکرده ودرنهایت به تبعیدمحکوم گردد همین پایبندی شدیدبه نظربازی بود. دراینجا نیزملاحظه می شودکه تبعید نیزنه تنها نتوانسته اورا ازپایبندی به نظربازی منصرف کندبلکه پایبندترازقبل نیزکرده است اودراین بیت درحال تشویق وترغیب شاه شجاع به نظربازیست!.
شیوه ی نظر : طرز نگاه کردن، روشِ نگریستن .
نادر : بی همتا، بی مانند
معنی بیت:
نظربازی نه تنها بدنیست بلکه دلبری وحسن وزیبایی را به حدکمال می رساند سعی کن به زیبائیهای خلقت نظرعمیق بیفکنی طرزنگاه خودرا تغییربده اگرمی خواهی دردلبری به کمال برسی بایدنظربازی راسرلوحه ی امورات خویش قرار دهی باید به همه چیز زیبا نگاه کنی تا به کمال زیبایی برسی درنظربازی شیوه ای پیداکن بی وقفه وپیوسته زیبائیهاراکشف کن ودریاب تا به شیوه ی نظر،نادره ی دوران باشی.
درنظربازی ما بیخبران حیرانند
من چنینم که نمودم که دگرایشان دانند
خموش حافظ و از جور یار ناله مکن
توراکه گفت که درروی خوب حیران باش
معنی بیت:
خاموش باش ای حافظ، ازنامهربانیهای یارکمترگله وشکایت کن اصلا که گفت توواله وشیدای روی خوب یارباشی؟ اگراینچنین گله وشکایت کنی وظرفیتت کم باشد درطریق عشق به هیچ منزل ومقامی نخواهی رسید.
حافظ ازجورتوحاشاکه بگرداندروی
من ازآن روزکه دربند توام آزادم
- ۹۹/۱۰/۰۲
- ۳۲۴ نمایش