اَلمِنّة للّه که در میکده باز است
سه شنبه, ۲ دی ۱۳۹۹، ۱۲:۰۱ ق.ظ
اَلمِنّة للّه که در میکده باز است
زان رو که مرا بردراو روی نیاز است
این غزل نیزهمانندِ بسیاری دیگرازغزلیّاتِ حافظ متاثّرازرابطه ی پرفرازو نشیبِ حافظ وشاه شجاع است. این دو بیش ازسی سال بایکدیگراُنس واُلفت داشته وهمین رابطه باعث شده که بیشترغزلیّاتِ حافظ تحتِ تاثیرآن سروده شود.
پیش ازبه تخت نشستن شاه شجاع، پدر وی امیرمبارزالّدین که فردی بسیارمستبد ومتعصّب بود حکمرانی می کرد. امیرمبارزگرچه خود فردی عیّاش وفاسد بود لیکن پس ازروی کارآمدن،تحتِ تاثیر متعصّبین ومتشرّعینِ درباری، رنگ عوض نمود وباپیشه کردن ریاکاری وتظاهر،اقدام به بستنِ میکده ها وسخت گیری برباده نوشان کرد. به همین سبب اوبه "مُحتسب" (به معنای محاسبه کار ومحافظه گر) معروف شد. درآن روزگاران برحافظ وباده نوشان بسیارسخت گذشت. چون ناگزیربودند باتحمّل زحمت وترس ازماموران،شراب موردنیازخودرا اززرتشتیان وکسانی که پنهانی درخانه شراب درست می کردند تهیّه کنند. وچه بسیارکسانی که دراین راه به دست ماموران حکومتی دستگیر وبه شلاق وزندان مجازات می شدند.
شرابِ خانگی ِ ترس ِ مُحتسب خورده
به روی یاربنوشیم وبانگِ نوشانوش
درهمان دورانِ سیاه واختناق بود که حافظ دست به سرودن غزلیّاتِ انتقادی زیادی اززاهدان ریاکاران ومتظاهر زد.
اگرچه باده فرحبخش وبادِگل بیزاست
به بانگِ چنگ مخورباده محتسب تیزاست
پس ازروی کارآمدن شاه شجاع اوضاع سیاسی و اجتماعی بکلّی دگرگون شد. اونسبت به مردم سخت گیری نکرد وبه رغم ِ فشارتندرویان ومتعصّبین، دستور دادمیکده ها راکه به دستورپدرش بسته شده بودنددوباره باز کنند،چراکه خودنیز فردی خوشگذران وعیّاش بود.
شاه شجاع در سال ۷۳۳ هجری از مادری به نام قتلغ شاه بِنتِ جهان از دودمان قراختائیان کرمان و پدری به نام امیر مبارزالدین محمد مظفر متولد شد. حافظ در این زمان پانزده ساله بود. لقب ابوالفوارس را اول مرتبه مادرش به شاه شجاع داد. پدرش در تربیت او کوشاو بسیارجدی بود. او در ایام کودکی نزد قطب الدین رازی و عضدالدین ایگی دانش اندوخت چنانکه در نه سالگی حافظ قرآن و بتدریج در علوم دینی و ادبی و زبان عربی متبحّر و صاحب نظر شد و خود نیز به زبان فارسی و عربی شعر می سرود. در بیست و شش سالگی بر پدر بشورید و او را دستگیر و کور نمودو در ۷۶۰ به جای او نشست و مدت بیست و شش سال سلطنت و پنجاه و سه سال و سه ماه عمر کرد و در شعبان ۷۸۶ هجری وفات یافت.
شاه شجاع علاوه برنبوغ شعری وشجاعت وشعور، قدوقامتی دلکش ورخساری دلرُبا ودلسِتان داشت. ضمن آنکه از زلفی بلند و شکن درشکن نیزبهرمندبوده و دلهای عاشقان خودرا به وسیله ی آن به بندمی کشید وگرفتارمی ساخت. جاذبه وگیرایی رخسار اوآنقدربوده که همانند یوسف زبانزد عام وخاص شده بود. اوپادشاهی شجاع، وطن دوست وخوشرفتار بود وازهرنظر(سیرت وصورتِ زیبا) گل سرسبدِ آل مظفر محسوب می شود.
پیش ازآنکه اوبه تخت بنشیند با حافظ که ازمشاهیر شهربوده آشنایی داشته و گهگاه به بهانه شعر وشاعری، اما پنهانی وبه دورازچشمان پدر (امیرمبارزالدّین) همدیگر راملاقات می کردند. بنظرمی رسد ازهمان ایّام بود که مِهر ومحبّتِ شاه شجاع ِ نوجوان در دل ِ شیدا وعاشق پیشه ی حافظ که بیش ازپانزده سال ازاوبزرگتربود نشست وروابطِ آنهاراتحتِ تاثیر عشق وعاطفه ای عمیق قرارداد.
حافظ عاشقانه ترین غزلهای خودرا تحت تاتیراین رابطه ی عاطفی سروده است. این غزل شاید دراوایل به روی کارآمدن ِ اوسروده شده است.
اَلمِنّة لله : منّت خدای را، سپاس خدای را
معنی بیت: سپاس ومنّت خدای را که میکده ها بازاست، ازآن رو سپاسگزاری می کنم چراکه مرا به این درگاه(میکده) نیاز فراوانست.
بعضی ازشارحان محترم "میکده" رامیکده ی مجازی عشق گرفته وچنین برداشت کرده اندکه حافظ می فرماید: میکده ی عشق بازاست وامکان عشقبازی میسّرشده است!
درحالی که دراین بیت، صحبت ازعشق نیست واضافه کردن عشق به واژه ی میکده، دخل وتصرّف درشعردیگران محسوب می گردد. ماحق نداریم ازخودمان واژه ای به شعراضافه کرده ومعنای دلخواه رابرداشت کنیم. حافظ بیش ازهرشاعری درموردِ عشق ومحبّت، غزل سروده است، ضرورتی ندارد مابادست درازی درامانتی که به مارسیده، آنراتغییر داده ومعناهای دلخواه خویش استخراج کنیم.
ضمن آنکه میکده ی عشق،همانندِ میکده ی شراب انگوری، قفل وبَست وکرکره ندارد که بعضی اوقات بسته ویا بازبوده باشد.! میکده ی عشق را هرکسی درهرحکومتی ، درپستوی خانه ی خویش نیز می تواند برپاکند. بنابراین لزومی نداشته که حافظ برای بازبودن ِ آن، اینچنین خدای راسپاس بگوید!
روشن است که دراین غزل، حافظ ازبازشدن دوباره ی میکده های حقیقی وشرابخانه هادرسطح شهر خرسنداست. میکده هایی که مدّتی به دستِ متعصّبین وافراطیّون بسته بوده، حال باروی کارآمدن شاه شجاع دوباره بازشده، وحافظ دست به شکرگزاری زده است.
آنها که اصراردارند ازغزلهایی ازاین دست ،بااضافه ویاکسرکردن ِ واژه ای، معنای دلخواه برداشت کنند، خودخواه وتمامیّت خواهند! زیراخودشان ازشراب بیزارند ودوست دارند این بیزاری رابه دیگران نیز تحمیل کنند. نمی خواهند ونمی توانندببینند و بپذیرند که حافظ مثل آنها نبوده،حافظ گهگاه شراب می نوشیده وبه عیش ونوش می پرداخته وحتی به قول خودش این مقام را به دنیا وآخرت نمی داده است.
دویارزیرک وازباده ی کهن دومنی
فراغتیّ وکتابیّ وگوشه ی چمنی
من این مقام به دنیا وآخرت ندهم
اگرچه درپی ام افتند انجمنی
خُمها همه در جوش و خروشند ز مستی
وان مِی که در آنجاست حقیقت نه مَجازاست
جالب است که آنها که از"میکده"،تعبیر میکده ی معنوی برداشت کرده اند، دراین بیت "خُم ها" را مومنینی تعبیر نموده اند که درکارعبادت درجوش وخروش اَند!!!
آخربه کدامین منطق ودرکدام لغتنامه "خُم" معنای مومن دارد؟!
خُم ها : ظروفی سفالین هستند که درآنها شراب درست می کردند.
درجوش وخروش بودند: اشاره به زمان رسیدن ِ شراب که به جوش می آید هست نه چیزدیگر.
حقیقت: راستین
مَجاز: غیرحقیقی،
من نمی دانم که حافظ می بایست باچه واژه ای وبه چه زبانی به شراب انگوری اشاره می کرد تایک عدّه نتوانند برداشتهای دیگربکنند!
دراینجا به صراحت می فرماید:
ازشرابهایی سخن می گویم که راستین هستند نه مجازی! شراب راستین وحقیقی همین شراب انگوریست. شراب مجازی شرابهایی مثل شرابِ نگاه،شرابِ غرور، شرابِ مقام، شرابِ محبّت، شرابِ لعل لب و..... هستند. چیزی نیستند که بتوان درسبو یا پیاله ریخت ونوش جان کرد! یعنی شرابهای غیرواقعی اَند. مثل دنیای اینترنت که نسبت به دنیای حقیقی، غیرواقعیست. درخانه نشستیم وازبازار خرید می کنیم بی آنکه ازخانه خارج شده وبه بازاررفته باشیم، حضورفیزیکی دربازارنداریم وحضورما غیرواقعیست. ازهمین رو به اینترنت دنیای مجازی گفته می شود. بنابراین هرچیزی که غیرحقیقی وغیرواقعی بوده باشد مجازی نامیده می شود.
معنی بیت: درادامه ی بیتِ قبلی، که شاعرمیکده ها را بازدیده وخرسندشده است حالا واردِ میکده شده وخُم ها رابه چشم خویش می بیندکه درجوش وخروش اَند وبه عبارتی پخته شده ورسیده اند. گویی که خُم ها وشرابها نیزاین آزادی راجشن گرفته وسرمست شده اند! شرابهایی من درآنجا به چشم خویشتن دیدم که واقعی وحقیقی بودند،مجازی نبودند! شراب عشق ومحبّت ولعل لب نبود شراب انگوری بود.
سحرگهم چه خوش آمد که بلبلی گلبانگ
به غنچه میزد و میگفت در سخنرانی
که تنگدل چه نشینی ز پرده بیرون آی
که در خم است شرابی چو لعل رمانی
ازوی همه مستیّ وغروراست وتکبّر
وزما همه بیچارگی وعجزونیاز است
دراینجا دیگرصحبت ازشراب وخُم تمام شد وروی سخن به جانبِ معشوقی زمینی رفت، معشوق ممکن است همین شاه شجاع بوده باشد که درسایه ی اومیکده ها بازشده اند.
معنی بیت: اوسرمستِ مقام والای خویش است، اوسرمستِ زیبائی خویش است، اومست غروراست ومتکبّر! وآنچه که ما درمقابل این ناز وغروروکِبر داریم، بیچارگی ونیاز وناتوانیست.
درادبیّاتِ عاشقانه،غرور ونازو عتاب از سوی معشوق، نه تنها ناخوشایند نیستند، بلکه باعثِ برجسته ترشدن زیبائی های معشوق وشورواشتیاق ِ بیشترعاشق می شوند.
چشمت ازنازبه حافظ نکندمیل آری
سرگرانی صفتِ نرگس رعنا باشد
رازی که بر غیر نگفتیم و نگوییم
با دوست بگوییم که اومحرم راز است
این بیت نیز دلیلی روشن براین ادّعاست که صحبت ازیک معشوق ودوستِ زمینی هست. چراکه کسی راز را به خداوند نمی گویند! اوبرهمه چیز دانا وشنواست. وقتی سخن درموردِ گقتن ِ رازبه یک دوست است قطعاً اوزمینیست.
غیر: بیگانه، دراینجاهرکسی غیراز دوست بیگانه محسوب می شود.
معنی بیت: آن رازی راکه با هیچکس (بیگانگان) نگفته وهرگزنخواهم گفت بادوست(شاه شجاع) می گویم که تنها اومَحرم رازاست.
مَحرم ِ راز ِ دل شیدای خود
کس نمی بینم زخاص وعام را
بادلآرامی مراخاطرخوشست
کز دلم یکباره بُرد آرام را
شرح ِشکن زلفِ خَم اندر خم جانان
کوته نتوان کرد که این قصّه دراز است
این بیت نیزحدس مارا مبنی براینکه غزل دررابطه باشاه شجاعست به یقین نزدیک ترمی سازد. هرجا که حافظ ازشاه شجاع می گوید،حتماً اشاره ای نیز به زلفِ مجعّد و شکن درشکن اَش می کند.
معنی بیت:
شرح ِ جادو وجاذبه ی زلفِ توکه به زیبایی پیچیده شده وچین وشکن ِ دلکشی دارد بسیارطولانیست.(همانگونه که زلف تودراز وطولانیست) قصّه ی چین وخم گیسوی توتمامی ندارد.
آل مظفر همگی به داشتن خال درصورت شهرت داشتند شاه شجاع علاوه برخال سیاه زلف بلند ودلکش نیزداشته که همواره توجه حافظ رابخودجلب می نمود.
ای که در زنجیر زلفت جای چندین آشناست
خوش فتاد آن خال مشکین بر رخ رنگین غریب
بارِ دل مجنون و خَم ِطُرّه ی لیلی
رخساره ی محمودوکف پای اَیاز است
باردل: کنایه ازغم وغصّه ی دل، بار عشق وبارمسئولیتِ عاشقی
خم طرّه: چین وشکن زلف
محمود وایاز: اشاره به داستان عاشقی سلطان محمود با غلام خویش ایازاست. سلطان محمود آنقدرعاشق غلام خویش بوده که رخسارش رابرکفِ پای اومی نهاد ودل شیدای خودرا آرام می نمود.
معنی بیت: درادامه ی بیتِ پیشین است که می فرماید: شرح داستان ِ من وزلفِ تو همان داستانِ دلدادگیِ مجنون به کشش وجاذبه ی خم گیسوی لیلیست که تمامی ندارد،همانگونه که دل مجنون ازچین وشکن معشوقه اش پُرخون وپرازغصّه بود، دل من نیزازجادوی زلفِ تو پرخون است. داستان من وتو همان داستان محمود وایازاست. دلدادگی ِ من ازهمان جنس است، بااین تفاوت که دراینجامنِ غلام،شیدای سلطان خودشده است. من نیزرخساره ام راکه برکفِ پای تومی نهم اندکی دلم آرام می گیرد.
حافظ رابطه ی خود باشاه شجاع را ازآن جهت به "لیلی ومجنون" و "محمود وایاز" تشبیه کرده،تابدینوسیله ذهنِ محبوبِ خود(شاه شجاع) ومخاطبین غزل رابه این نکته جلب نماید که درعشق های اینچنینی،جنسیّت ،تمایلاتِ جنسی وهوا و هوس وشهوت، مقام وجایگاهِ اجتماعی طرفین، کوچکترین تاثیری دررابطه نداشته وآنچه که اهمیّت دارد عشق ودلدادگیست وبس. هر چه هست،مهرو ومحبّت و شیدائیست ومسایل حاشیه ای هیچ جایگاهی ندارند.
عشقبازی کاربازی نیست ای دل سربباز
زانکه گوی عشق نتوان زد به چوگان هوس
بردوختهام دیده چو باز از همه عالم
تا دیده ی من بررخ زیبای توبازاست
بردوخته ام: چشم پوشیده ام
"باز" درمصرع اوّل،پرنده ی شکاری شهباز است ودرمصرع دوّم به معنای گشوده است.
دراینجا شاعر موضوع نحوه ی تربیت کردن شهباز را دستمایه ی خویش قرارداده ومضمونی شاعرانه وعاشقانه خَلق کرده است. هنگامی که پرنده ی شکاری بازرابه شکارگاه می برند، چشمان اورا باکلاهکِ کوچکی که برروی سرش می نهند می پوشانند تا توجّهش به اطراف معطوف نگردد. موقع شکارکلاه ازسر اوبرمی دارند تا تمام حواس وتوجّهش برروی شکار متمرکز گردد واحتمال توفیق درشکارفزونی یابد.
حافظ نیز دراینجا همانندِ «باز» چشمانش را ازهمه ی زیبائیهای عالم پوشیده نگاهداشته تا تمام حواس وتوجّهش به شکار(معشوق) متمرکزگردد واحتمال جلبِ توجّهِ اوفزونی یابد.
معنی بیت: اززمانی که دیده ی من به روی زیبای توگشوده شد،چشمان خودرا بسان ِبازشکاری، ازهمه ی زیبائیهای دنیا پوشیده نگاهداشته ام تامگرتوجّه ِ تورا جلب کنم. توراشکارکنم تاعشق مرا درک کنی وازمحبّت وعنایت خود مرامستفیض نمایی.
بازی با واژه ی "باز" به معنی شاهباز و"باز" به معنی گشوده جالب توجّه است.حافظ استاد بی بدیل بازی باکلمات وخَلق مضامین نو وبدیع وبینظیراست.
داده ام "بازِ ِ" نظررابه تَذروی پرواز
"باز"خواندمگرش نقش و شکاری بکند
درکعبه ی کوی توهرآن کس که بیاید
از قبله ی ابرویِ تودرعین نماز است
کوی معشوق برای عاشق همان حرمتِ کعبه رادارد. حافظ ازواژه های کعبه وقبله ونماز مضمونی بدیع وزیباساخته است.
معنی بیت: ای معشوق، کوی توحرمت کعبه دارد وابروی توقبله. هرکس که درحریم کوی تووارد گردد، بی اختیارچشمانش به محرابِ ابروان توخواهد افتاد،زبان به ذکرزیبائیهای توگشوده وتوراتحسین خواهدکرد وبی آنکه قصد کرده باشد به تعظیم وسجده ی توخواهدپرداخت. بنابراین هرکس که درکوی تو گام بگذارد بی آنکه اراده کند مشغول نمازگزاردن خواهدشد.
حافظ اگرسجده ی توکرد مکن عیب
کافرعشق ای صَنم گناه ندارد.
ای مجلسیان سوزدل حافظ مسکین
از شمع بپرسید که در سوز و گداز است
معنی بیت: ای دوستان وای یاران،اگرمی خواهید حس وحال حافظ را دریابید وبدانید که درچه حالیست وچگونه روزگارمی گذراند، ازشمع که درحال سوختن وگداختن است،بپرسید که پاسخ روشنی به شما خواهد داد.
حافظ دراین بیت باهنرنمایی، پرسشی رامطرح کرده و پاسخ آن رانیزدر صورتِ مسئله گنجانده است. ضمن آنکه بصورتِ لطیف وظریف، خود را به شمع سوزانی تشبیه کرده که می سوزد ومی سازد،ودرعین گداختن، به پیرامون خویش نیز روشنایی(به معنای آگاهی) می بخشد.
دروفای کوی تومشهورخوبانم چوشمع
شب نشین کی سربازان ورندانم چوشمع
- ۹۹/۱۰/۰۲
- ۸۷۸ نمایش