ای پسته ی توخنده زده برحدیث قند
دوشنبه, ۱ دی ۱۳۹۹، ۱۱:۵۵ ب.ظ
ای پسته ی توخنده زده برحدیث قند
مشتاقم از برای خدا یک شکر بخند
«پسته» استعاره از دهان تنگ است.
«خنده زدن» دراینجااستهزا،طعنه وتحقیرکردنست. «حدیث» : داستان وحکایت
معنی بیت: ای معشوقه ی من که شیرینی دهان تنگ تو، قندرا بی ارزش ساخته است. دهان تنگ توآنقدرشیرین است که حکایت شیرینی قندرابه فراموشی سپرده است. آرزوی دیدن لبخند تو رادارم محض رضای خدا یکبار لبخند بزن.
«یک شکربخند» باحدیث قند آرایه ی شیرین ومناسبی بوجودآورده است. معشوق اگر به اندازه ی یک دانه شکر (بسیاراندک)هم بخنددبازهم شیرینی وحدیث قندرا درنظر عاشق ازبین می برد.
حافظ شیرین سخن باواژه های «پسته وخنده» مضمونهای جالب وبدیعی دارد:
بگشا پسته ی خندان وشکر ریرزی کن
خلق را ازدهن خویش میندازبه شک
طوبی ز قامت تو نیارد که دم زند
زین قصه بگذرم که سخن می شود بلند
طوبی درختیست دربهشت. گویند آنقدربلنداست که سایه آن تمام بهشت رافراگرفته است!جل الخالق!
نیارد : قادرنبود،نتواند
معنی بیت:
قدوقامت تو آنقدر بلند است که طوبی با همه ی بلندی قدش درمقابله ومقایسه باتو کم می آورد.نمی تواند دم از بلندی قامت تو بزند. من هم اگر بخواهم از قدوقامت تو سخن بگویم وآن راتوصیف وتعریف کنم اطاله ی کلام پیدامی شودوسخن طولانی می گردد .
تو وطوبا وما وقامت یار
فکرهرکس به قدرهمت اوست
خواهی که برنخیزدت ازدیده رود خون
دل در وفای صحبت رود کسان مبند
«رود» درمصرع اول به معنی رودخانه ودرمصرع دوم به معنی فرزند دلبند(پسر)
معنی بیت:
چنانچه می خواهی رودخون ازچشمانت جاری نگردد، به فرزندان مردم دل مبند وبه ادعاهای وفاداری آنان تکیه مکن،زیرا به یقین آنها وفادار نخواهدماند وتو سرانجام دل آزرده ونالان وگریان خواهی شد.
ازآن دمی که زچشمم برفت رودعزیز
کناردامن من همچورودجیحون است
گر جلوه می نمایی و گر طعنه می زنی
ما نیستیم معتقد شیخ خودپسند
جلوه می نمایی: متجلّی می گردی ، خودنمایی می کنی
معنی بیت:خطاب به شیخ متکبّروزاهدریاییست :
ای شیخ خود پسند ،هرچندکه جلوه گری کنی (ازخودبه حیله ونیرنگ،کرامات نشان دهی) وباتظاهروریا خودرا پیش ماصالح وشایسته وانمودکنی ومارا فریب دهی ویااگر به ما طعنه بزنی و مارابه گنهکاربودن متهم کنی، ما پیرو تونیستیم ونخواهیم بود.هرکاری انجام دهی ما به صالح بودن تواعتقادی پیدا نخواهیم کرد.
ماشیخ وواعظ کمترشناسیم
یاجام باده یاقصه کوتاه
ز آشفتگیّ حال من آگاه کی شود
آن را که دل نگشت گرفتار این کمند
معنی بیت: کسی که عشق راتجربه نکرده، درکمندگیسویی گرفتارنشده وازچندوچون پریشانی حال عاشق بی خبراست چگونه می تواند آشفتگی حال من مرا دریابد؟
هزارنکته ی باریکترزمواینجاست
نه هرکه سربتراشد قلندری داند.
بازار شوق گرم شد آن سروقد کجاست
تا جان خود بر آتش رویش کنم سپند
معنی بیت:
اشتیاق و آرزومندیِ من برایِ دیدار روی دوست فزونی یافت آن یار بلند قد کجاست تا جان خود را همچون سپند در آتش رویش بسوزانم جانم را بلاگردانش کنم .
جان عشّاق سپندِ رُخ خودمی دانست
وآتش چهره بدین کاربرافروخته بود
جایی که یار ما به شکرخنده دم زند
ای پسته کیستی تو؟خدارابه خودمخند
معنی بیت:
وقتی یار ما به خنده وتبسم سخن می گوید، ای پسته تو کیستی؟محض رضای خداتولبخندمزن که آبروی خود را خواهی برد.
گرچه ازکِبرسخن بامن درویش نگفت
جان فدای شکرین پسته ی خاموشش باد
حافظ چو ترک غمزه ی تُرکان نمی کنی
دانی کجاست جای تو ؟ خوارزم یا خجند
خوارزم : ناحیه ای در سفلای رود جیحون که مهد قوم آریا بوده است.
خجند : قصبه ای بر کنار رود سیحون که آن را عروس دنیا خوانند ، امروزه شهری است بزرگ در ترکمنستان
حافظ تو که از غمزه (شیوه )ی ترکان (زیبارویان) پرهیز نمی کنی و دل نمی کنی،دانی جایگاه تو کجاست ؟توبایددر خوارزم و خجند که سرزمین ترکان زیباروی است مسکن گزینی.
اگرچه مرغ زیرک بودحافظ درهواداری
به تیرغمزه صیدش کردچشم آن کمان ابرو
ای پسته ی توخنده زده برحدیث قند
مشتاقم از برای خدا یک شکر بخند
«پسته» استعاره از دهان تنگ است.
«خنده زدن» دراینجااستهزا،طعنه وتحقیرکردنست. «حدیث» : داستان وحکایت
معنی بیت: ای معشوقه ی من که شیرینی دهان تنگ تو، قندرا بی ارزش ساخته است. دهان تنگ توآنقدرشیرین است که حکایت شیرینی قندرابه فراموشی سپرده است. آرزوی دیدن لبخند تو رادارم محض رضای خدا یکبار لبخند بزن.
«یک شکربخند» باحدیث قند آرایه ی شیرین ومناسبی بوجودآورده است. معشوق اگر به اندازه ی یک دانه شکر (بسیاراندک)هم بخنددبازهم شیرینی وحدیث قندرا درنظر عاشق ازبین می برد.
حافظ شیرین سخن باواژه های «پسته وخنده» مضمونهای جالب وبدیعی دارد:
بگشا پسته ی خندان وشکر ریرزی کن
خلق را ازدهن خویش میندازبه شک
طوبی ز قامت تو نیارد که دم زند
زین قصه بگذرم که سخن می شود بلند
طوبی درختیست دربهشت. گویند آنقدربلنداست که سایه آن تمام بهشت رافراگرفته است!جل الخالق!
نیارد : قادرنبود،نتواند
معنی بیت:
قدوقامت تو آنقدر بلند است که طوبی با همه ی بلندی قدش درمقابله ومقایسه باتو کم می آورد.نمی تواند دم از بلندی قامت تو بزند. من هم اگر بخواهم از قدوقامت تو سخن بگویم وآن راتوصیف وتعریف کنم اطاله ی کلام پیدامی شودوسخن طولانی می گردد .
تو وطوبا وما وقامت یار
فکرهرکس به قدرهمت اوست
خواهی که برنخیزدت ازدیده رود خون
دل در وفای صحبت رود کسان مبند
«رود» درمصرع اول به معنی رودخانه ودرمصرع دوم به معنی فرزند دلبند(پسر)
معنی بیت:
چنانچه می خواهی رودخون ازچشمانت جاری نگردد، به فرزندان مردم دل مبند وبه ادعاهای وفاداری آنان تکیه مکن،زیرا به یقین آنها وفادار نخواهدماند وتو سرانجام دل آزرده ونالان وگریان خواهی شد.
ازآن دمی که زچشمم برفت رودعزیز
کناردامن من همچورودجیحون است
گر جلوه می نمایی و گر طعنه می زنی
ما نیستیم معتقد شیخ خودپسند
جلوه می نمایی: متجلّی می گردی ، خودنمایی می کنی
معنی بیت:خطاب به شیخ متکبّروزاهدریاییست :
ای شیخ خود پسند ،هرچندکه جلوه گری کنی (ازخودبه حیله ونیرنگ،کرامات نشان دهی) وباتظاهروریا خودرا پیش ماصالح وشایسته وانمودکنی ومارا فریب دهی ویااگر به ما طعنه بزنی و مارابه گنهکاربودن متهم کنی، ما پیرو تونیستیم ونخواهیم بود.هرکاری انجام دهی ما به صالح بودن تواعتقادی پیدا نخواهیم کرد.
ماشیخ وواعظ کمترشناسیم
یاجام باده یاقصه کوتاه
ز آشفتگیّ حال من آگاه کی شود
آن را که دل نگشت گرفتار این کمند
معنی بیت: کسی که عشق راتجربه نکرده، درکمندگیسویی گرفتارنشده وازچندوچون پریشانی حال عاشق بی خبراست چگونه می تواند آشفتگی حال من مرا دریابد؟
هزارنکته ی باریکترزمواینجاست
نه هرکه سربتراشد قلندری داند.
بازار شوق گرم شد آن سروقد کجاست
تا جان خود بر آتش رویش کنم سپند
معنی بیت:
اشتیاق و آرزومندیِ من برایِ دیدار روی دوست فزونی یافت آن یار بلند قد کجاست تا جان خود را همچون سپند در آتش رویش بسوزانم جانم را بلاگردانش کنم .
جان عشّاق سپندِ رُخ خودمی دانست
وآتش چهره بدین کاربرافروخته بود
جایی که یار ما به شکرخنده دم زند
ای پسته کیستی تو؟خدارابه خودمخند
معنی بیت:
وقتی یار ما به خنده وتبسم سخن می گوید، ای پسته تو کیستی؟محض رضای خداتولبخندمزن که آبروی خود را خواهی برد.
گرچه ازکِبرسخن بامن درویش نگفت
جان فدای شکرین پسته ی خاموشش باد
حافظ چو ترک غمزه ی تُرکان نمی کنی
دانی کجاست جای تو ؟ خوارزم یا خجند
خوارزم : ناحیه ای در سفلای رود جیحون که مهد قوم آریا بوده است.
خجند : قصبه ای بر کنار رود سیحون که آن را عروس دنیا خوانند ، امروزه شهری است بزرگ در ترکمنستان
حافظ تو که از غمزه (شیوه )ی ترکان (زیبارویان) پرهیز نمی کنی و دل نمی کنی،دانی جایگاه تو کجاست ؟توبایددر خوارزم و خجند که سرزمین ترکان زیباروی است مسکن گزینی.
اگرچه مرغ زیرک بودحافظ درهواداری
به تیرغمزه صیدش کردچشم آن کمان ابرو
- ۹۹/۱۰/۰۱
- ۱۰۴۴ نمایش