حافظانه

شرح غزلیات حافظ

حافظانه

شرح غزلیات حافظ

برداشتهای شخصی من از غــزلهای پیامبر عشق و ادب حضــرت حافـظ

دنبال کنندگان ۳ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
بایگانی
آخرین نظرات

۶۱ مطلب در دی ۱۳۹۹ ثبت شده است



آنان کـه خـاک را بـه نـظـر کیمیا کننـد

آیا بُوَد کـه گوشـه‌ی چشمی به ما کننـد

این غزل احتمالاً درپاسخ به غزلیست که شاه نعمت الله ولی سروده و‌ادّعاهایی مبنی برداشتن کرامات ومداواکردن ِ صد درد را به گوشه ی چشمی مطرح کرده است! ابتدا غزل شاه نعمت اله رامرورمی کنیم:

ما خاک  راه  را به  نظر کیمیا  کنیم
صددردرابه گوشه‌ ی چشمی دواکنیم
درحبس صورتیم وچنین شادوخرّمیم
بنگرکه درسراچه‌ ی معنا چه‌ها کنیم
رندانِ  لا ابالی و مستان  سر خوشیم
هشیار رابه مجلس خود کی رها کنیم
موج   محیط   گوهر در یای  عزّتیم 
ما میل دل به آب و گِل آخر چرا کنیم
در دیده روی ساقی وبردست جام می
باری  بگو که گوش به عاقل چرا کنیم
ما رانفس چو ازدم عشق است لاجرم
بیگانه  را  به  یک  نفسی  آشنا  کنیم
ازخودبر آ و درصف اصحاب ما خرام
تا  " سیّدانه" روی  دلت با خدا کنیم 
                                                                                                                  

  • رضا ساقی



آن تُرک پری چهره که دوش از بر ما رفت

آیا چه خطا دید که از راه خطا (ختا) رفت

جای بسی تاسّف است که بعضی متعصّبِ ناآگاه، بدون اطلاع ازشان غزل، این غزل را درمدح امام زمان دانسته وجاهلانه وناآگاهانه درحق ِ امام زمان، حضرت حافظ، مخاطب غزل شاه شجاع و دوستداران حافظ جفاکرده اند.

  • رضا ساقی



آن پیک نامور که رسید از دیاردوست


آورد حرز جان ز خطِ مُشکبار دوست


دربعضی ازنسخه های قدیم به جای "آن" این ثبت شده که بنظردرست ترمی باشد. چراکه صحبت ازپیکی هست که به خدمت حافظ مشرّف شده است.
پیک: کسی که ماموررساندن چیزی یا پیامی باشد.قاصد
نامور: نامه بر، نامه ور،نامه رسان. بعضی نامور رابه معنای مشهور وسرشناس معنی کرده اند که بنظر درست نیست وهمین نامه ور درست می باشد.
                                                                                 

  • رضا ساقی





آن سیه چُرده که شیرینی عالم با اوست

چشم میگون لب خندان دل خرّم با اوست

            این غزل بسیارشیوا وشیرین باآهنگی دلنشین وموسیقی دلنوازسروده شده ودارای مضامین بِکرعاشقانه است. بسیاری بدون آگاهی ازشانِ نزولِ غزل، براین باورند که این غزل درمدح پیامبراسلام می باشد، 

  • رضا ساقی





آنشب قَدری که گوینداهل خلوت امشبست

یارب این تأثیردولت درکدامین کوکب است

شب قدر: به باورمسلمانان، قرآن درشب قدرنازل شده وعظمتِ آن آنقدرزیاد است که دراین شب اعمال هزاربرابرمحاسبه می شود.  درقرآن ازقول خداوند آمده است:....وتوچه می دانی که شب قدر چیست؟ 

  • رضا ساقی


آن غالیه خط گرسوی مانامه نوشتی

گردون ورقِ هستی ما در ننوشتی


غالیه: بوی خوش مرکّبی که به مُشک و عَنبر و باله آغشته شده باشد مرکّبی معطّر به رنگ سیاه 
"خط" ایهام دارد: ۱- دست خط ۲- موهای لطیفی که گِرداگِردِ صورت وپشت لبها درهنگام بلوغ می روید وسببِ جذابیّت وزیبایی می گردد(البته درچشم عاشق که همه چیزمعشوق خودرا زیبامی بیند) 

  • رضا ساقی


آن کیست کز روی کرم باماوفاداری کند

برجای بدکاری چومن یکدم نکوکاری کند

    

      شاعراحساسِ غریبی پیداکرده ودرپیِ شخصِ جوانمردیست که ازرویِ بزرگواری و بخشندگی،قدم پیش گذارد ودستِ دوستیِ شاعر رابفشارد ودر مقابلِ بدیهایِ اوخوبی ونیکوکاری واحسان نماید.البته خودِ شاعر نیزمی داندکه پیداکردنِ کسی که دارایِ چنین فضایلِ اخلاقی باشد ورفتار وکردارِبدِآدمی را با بزرگواری ونکوکاری پاسخ دهدبسیارسخت است، لیکن آرزوییست که ازرویِ ملالتِ خاطربرزبان جاری ساخته واین مضمون راپرورده است.

  • رضا ساقی




آن کـه پامال جفا کرد چوخاک راهم 


خاک می‌بوسم وعذرقدمش می‌خواهم 


شاعر از بابت دوریِ معشوق دچار زجر و اندوهی شدیدشده ومستأصل ودرمانده گردیده است. امازیباییِ کارعاشق دراین نکته ی لطیف نهفته که غم ودردِ دوری معشوق را با جان و دل می‌پـذیرد و این غم و اندوه را دوست دارد. 


  • رضا ساقی





آن که از سُنبل او غالیه تابی دارد


باز با دلشدگان ناز و عتابی دارد


سنبل: استعاره اززلف معشوق است.
غالیه: بوی خوشی مرکّب از مُشک و عنبر و باله به رنگ سیاه که موی را بدان خضاب کنند. در اینجا به غالیه شخصیّت انسانی داده شده است. غالیه با دیدن رنگ وبوی زلف معشوق از حسرت به پیچ وتاب افتاده است. معمول این است که زلف می بایست حسرت غالیه رابکشد تا به واسطه ی آن خوشرنگ وخوشبوشود لیکن به مدد نبوغ حافظ، دراینجا زلف معشوق چنان جلوه ای دارد که غالیه حسرت آن رامی خورد!.

  • رضا ساقی


آن که رُخسار تو را رنگِ گل و نسرین داد


صبر و آرام تواند به من مسکین داد


این غزل به استنادِ بیت پایانی درمدح "خواجه قوام الدین محمد صاحب عیار" است که از وزیران سلسله ی آل مظفّر و خدمتگزاران شاه شجاع در قرن هشتم هجری قمری بود. وی علاوه بر درایت در امر وزارت، مردی جنگجو و امیری دلیر بود و در اغلب جنگ های شاه شجاع به عنوان سردار قشون شرکت داشت و عامل اغلب پیروزی‌های پادشاه در مقابل مخالفینش بود. 

  • رضا ساقی


آنکس که بدست جام دارد

سلطانیِ جَم مُدام دارد

جام : ساغرشراب
جَم :  جمشید ، پادشاه باستانی که بارگاهی باشوکت وشکوه افسانه ای داشت.
مُدام : همیشه،پیوسته 
معنی بیت: هرکس که به جام شراب دسترسی راحتی دارد مسلّماً اوسلطانِ وقتِ خویش است وسلطانیِ اوبه همان شکوه وعظمتِ جمشیدشاه افسانه ایست.

ای که درکوی خرابات مقامی داری
جم ِوقتِ خودی اَرباده به جامی داری   

  • رضا ساقی






آن یار کز او خانه‌ی ما جای پـری بـود 

سرتاقدمش چون پری ازعیب بَری بود 

 بعضی ازشارحین محترم درمورد این غزل چنین اظهارنظرکرده اندکه حافظ این غزل را در عزا و فراق ِهمسر ویافرزندش سروده‌است. بعضی نیز براین باورند که غزل درغیبتِ شاه ابواسحاق که ازدوستان صمیمیِ حافظ بوده سروده شده است باتوجه به محتوایِ غزل، نگارنده ی این متن نیز بانظردومی موافق است . به گواهیِ مورّخین ،ابواسحاق که خوداهلِ شعر ودارایِ ذوق ِ شاعری بودمدتی به عدل ودادحکومت کردودرنهایت مغلوب امیر مبارز الدین گردید وبه امر وی به قتل رسید.
  • رضا ساقی



ابــر آذاری  بـرآمـد  بـاد  نــوروزی  وزیــد


وجه مِی میخواهم ومطرب که میگویدرسید


 آذار : ماه ششم از ماههای رومیست بعبارتی ۹ روزآزار در اسفند و ۲۱ روزش در فروردین است.  اکثر ابیات این غزل مزین به آرایه ی"حُسن طلب" می باشد. مفهوم"حسن طلب" آن است که شاعر به زیبایی و رندی با زبانی شیرین ولطیف درخواست وتقاضای خودرا مطرح سازد.

  • رضا ساقی



اَتَتْ رَوائحُ رَندَ الحِمی و زاَد غَرامی


فدای خاک دردوست بادجان گرامی 


اَتَتْ: آمد
رَوائح: شمیم و بوهای مطبوع ومعطّر
رَند: نام درختی بابوی معطّر
حِمی: منطقه وچراگاه اختصاصی، محوطه ی حرم خصوصی یار 
زاد:فزونی یافت،زیاد شد
غَرامی: عشق واشتیاق 

  • رضا ساقی


http://s9.picofile.com/file/8347494150/ac_image_4h15389843340l.jpeg



احمد الله عَلی مَعدِلة السّلطان ِ

احمدِ شیخ اویس ِ حسنِ ایلخانی

احمد الّله : خداراسپاس می گویم
علی: برای
مَعدِلت: عدل
السّلطان: پادشاه
احمد شیخ اویس حسن ایلخانی: غزل در مدح سلطان احمد جلایر، از سلسله ایلکانیان بغداد است .  این پادشاه در تذکره دولتشاه سمرقندی چنین وصف شده است :
  • رضا ساقی



از خون دل نوشتم نزدیک دوست نامه

انی رایت دهرا من هجرک القیامه


"ازخون دل نوشتم" ایهام دارد: ۱- ازدل ِخون شده ازدرد دوری ازاینکه دلم درفراق دوست خونین است تصمیم به نوشتن نامه گرفتم ۲- ازخون دل، مرکّب قلم تهیّه کردم"کنایه ازشدّت اندوه" هردومعنی مدّنظرشاعربوده است.
  • رضا ساقی

 


 ازدیده خون دل همه بر روی ما رود 


بر روی ما زدیده چه گویم چه‌هارود ؟


این غزل یکی از ناب ترین غزلهای خواجه ی شیرازاست که به آرایه ی ایهام مزین است. ایهام یکی اززینتهای غزل است. ایهام بکارگیری  واژه هابانظرداشت معانی گوناگون است. یعنی شاعر کلماتی رابا حداقل دو معنی که یکی نزدیک به ذهن و دیگری دور از ذهن باشد درشعربکارمی گیرد تاذهن خواننده برسر دوراهی یاسه راهی قراگیرد ودرکشف معنای اصلی دچار چالش شود. قرارگرفتن ذهن برسردوراهی وتلاش بدای پیداکردن معنای مورد نظرشاعر وپیداکردن داستان یا ضرب المثل مرتبط با آن بیت یا مصراع، تولیدلذت خاصی درخواننده کرده وسبب فزونی علم و دانش می گردد. یکی دیگراز رازهای ماندگاری ومحبوبیت حافظ همین نبوغ ایهام گویی اوهست

  • رضا ساقی

    

از سرکوی توهر کوبه مـلالت برود


نرودکارش وآخر به خجالت برود


 حافظ درمبحث عاشقی نظریه یِ جالبی دارد، او معتقد است هرکس کوی وبرزنِ معشوق را با خاطری آزرده و ناراحت ترک کند. کارش به پیش نمی رود و سرانجام خوشی نخواهد داشت وکارش به شرمساری کشیده خواهد شد.


ازدرخویش خدارا به بهشتم مفرست

که سرکوی توازکون ومکان مارابس

عاشق حقیقی هرگز از بی توجهیِ معشوق ملول نمی شود ودست ازعشق ورزیدن برنمی دارد. 

" وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم  که در طریقت ما کافری است رنجیدن "

  • رضا ساقی



ازمن جدامشوکه تواَم نور دیده‌ای

آرام جان ومونس قلب رمیده‌ای

تواَم نور دیده‌ ای : تو نور چشم وعزیزمن هستی 
آرام جان: آرامش بخش جان من هستی.
مونس: همرازوهمنفس 
رَمیده: رم کرده،گریزان و فراری
خطاب به معشوق است.
  • رضا ساقی



افسرسلطان گل پیداشد ازطَرف چمن

مَقدمش یارب مبارک بادبرسروو سَمن

افسر: تاج، کلاه پادشاهی 
سلطانِ گل:  گل به سلطان تشبیه شده است، کنایه ازمخاطب غزل است مخاطبی که بتازگی به تخت پادشاهی جلوس کرده است. باتوجّه به سه واژه ی "پشنگ،ایذج ونام اتابک" که درمتن غزل آمده چنین بنظرمیرسد که این غزل به مناسبت به تخت نشستن  یکی ازاتابکان لر(اتابک پشنگ سُلغرشاه فرزند اتابک احمد) درزمان امیر مبارزالدّین سروده شده است. 
  • رضا ساقی