حافظانه

شرح غزلیات حافظ

حافظانه

شرح غزلیات حافظ

برداشتهای شخصی من از غــزلهای پیامبر عشق و ادب حضــرت حافـظ

دنبال کنندگان ۳ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
بایگانی
آخرین نظرات

از سرکوی توهر کوبه مـلالت برود

سه شنبه, ۲ دی ۱۳۹۹، ۱۲:۴۷ ق.ظ

    

از سرکوی توهر کوبه مـلالت برود


نرودکارش وآخر به خجالت برود


 حافظ درمبحث عاشقی نظریه یِ جالبی دارد، او معتقد است هرکس کوی وبرزنِ معشوق را با خاطری آزرده و ناراحت ترک کند. کارش به پیش نمی رود و سرانجام خوشی نخواهد داشت وکارش به شرمساری کشیده خواهد شد.


ازدرخویش خدارا به بهشتم مفرست

که سرکوی توازکون ومکان مارابس

عاشق حقیقی هرگز از بی توجهیِ معشوق ملول نمی شود ودست ازعشق ورزیدن برنمی دارد. 

" وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم  که در طریقت ما کافری است رنجیدن "

 
کاروانی که بُوَدبدرقه اش حفظ خدا

به تـجمّـل بـنشیند بـه جلالت بـرود


( بدرقه معانی زیادی دارد: همراهی و مشایعت کردن ،نگهبانی،مراقبت، حمایت و پشتیبانی،استقبال، به پیشوازرفتن و....

هر کاروان وقافله ای که در سایه ی عنایات خداوند و تحت حفاظت ومراقبت او باشد،بی هیچ تردیدی با شوکت وجلال وشکوه فرودآمده ومنزل خواهدکرد و با بزرگی و عظمت نیزبه راه افتاده وازهرخطری مصون وایمن خواهد ماند .

نگار می فروشم عشوه ای داد

که ایمن گشـتم ازمکـرزمانه

ازهمین روست که موقع بدرقه ومشایعت کردن ِ کسی عبارت "خداحافظ" رابیان می کنند.


سـالک ازنور هدایت ببرد راه به دوست


که به جائی نرسـد گر بـه ضلالت برود


"هدایت" در مقابل "ضلالت" آرایه ی ِزیبایِ تضاد ایجادنموده است.

 رهرو راه عشق به کمک فروغ ِنورهدایت ،که ازجانبِ آفتاب ِحق می تابد راه رسیدن به سرمنزل دوست را پیدامی کند. زیرا اگر کورکورانه وبدون عنایتِ حق وبدون مرشد ومراد به راه بیافتد به جایی نخواهد رسیدوگمراه خواهد گردید. 

بکوی عشق منه بی دلیل راه قدم  

که من بخویش نمودم صداهتمام ونشد

دلیل راه: (مرشد،راهنما،پیر وهدایت کننده)

 

کام خود آخر عمر ازمی ومعشـوق بگیر


حیفِ اوقات که یکسـر به بطالـت برود


حال که بیشترایام عمر رابه بطالت وبیهودگی سپری کرده ای، بهتراین است که در آخر عمر، از می و معشوقه کام بگیری وبهره مند گردی . حیف است که تمام عمرِآدمی یکسره به بیهودگی از دست برود

عاشق شوارنه روزی کارجهان برآید

ناخوانده نقش مقصود ازکارگاه هستی

پس روی به جانب دوست کن ودراندک فرصتی که باقی مانده است ازفیض اوکامیاب باش.


ای دلیـل دل گـم‌گشـتـه ؛ خدا را مددی


کـه غـریب ار نـبـرد ره ،بـه دلالت بـرود


ای مرشد وراهنمای دل سرگشته وگمراه، محض رضای خاطر خدا دستگیری کن وراهنمایی کن که غریب وگمراهی که راه حق را بلد نباشد ،به یقین با راهنمایی ، به سر منزل مقصود می رسد.

گرپیرمغان مرشدمن شدچه تفاوت

درهیچ سری نیست که سرّی زخدانیست


تفاوتی نمی کندهرکسی که به منبعِ حق متصل است می تواندمرشد و راهنماباشد، زیرا درهرسری سرّی ازخدا نهفته است. ازهمین بینش و جهان بینی هست که حافظ درچارچوب هیچ مذهب ومسلکی نمی گنجد، اوخود، مذهب ومسلک خاصی رابنیانگذاری نموده وصاحب سبکی  ونگرشی منحصر بفرداست.


حکم مستوری ومستی همه برخاتمتست


کـس ندانسـت که آخر به چه حالت برود


بیهوده فریب مخور ومغرورمباش .تنها درپایان کارویاقیامت روشن می شود که چه کسی پرهیزگار و چه کسی گناهکاربوده است، زیرا هیچ کسی پایان کاررانمی داند،و معلوم نیست که در پایان عمل  ،چه کسی به چه حالت از این دنیا می رود.


می فرماید ؛ درمورد ظاهر کسان داوری نتوان کرد ، چه بسا افراد ظاهر الصلاح که در قیامت اهل آتش خواهندبود و متقابلاً افرادی ظاهری گنهکار دارند اما ازاهالی  بهشت ورستگارانند.

ناامیدم مکن ازسابقه ی لطف ازل

توچه دانی که پسِ پرده که خوبست وکه زشت؟

 

حافظ ازچشمه‌ حکمت به کف آورجامی


بـُو که از لوح دلـت نـقش جـهالت بــرود


بو :شاید،به امیدآنکه

لوح: صفحه دراینجا به معنای ضمیر

ای حافظ ، از سرچشمه ی حکمت و دانش و معرفت پیاله ای به دست آور و بنوش . شاید بدین وسیله، نشان نادانی وآثارگمراهی از صفحه ی دلت وضمیرت زدوده ومحو شود.

لازم به توضیح است که  ارکان سلوک پنج‌تاست :

 1- راهنما ، رهرو وسالک باید با هدایت وراهنماییِ مرشدی روشن ضمیر راه را طی کندوگرنه گمراه خواهدشد. "طی این مرحله بی همرهی خضر مکن ظلمات است بترس ازخطرگمراهی"   2- ارادت ، باید به راهنما ارادت خالصانه داشت."سر ارادت ماوآستان حضرت دوست که هرچه برسرما می رود ارادت اوست"

3- اطاعت ، بایدبی چون وچرا ومطلق ازمرشدوراهنما فرمانبرداریی کرد " به می سجاده رنگین کن گرت پیر مغان گوید که سالک بی خبرنیودزراه ورسم منزلها "   4- ترک خواسته ،نظرورأیِ خویش : سالک می بایست نظر و اندیشه‌ی خودرابفراموشی بسپارد وهرکاری که انجام می دهدبانظر راهنماباشد "عاشقان رابرسر خودحکم نیست هرچه فرمان توباشدآن کنند"


 5- تسلیم شدن وپرهیزازهرگونه اعتراض و انکار ، سالک نباید بعضی ازاعمال مرشد و راهنما را منکرشودو یا اعتراض کند.

در دایره یِ  قسمت ما نقطه ی تسلیمیم

 لطف آنچه تواندیشی حکم آنچه توفرمایی


  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۹۹/۱۰/۰۲
  • ۴۴۶ نمایش
  • رضا ساقی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی