حافظانه

شرح غزلیات حافظ

حافظانه

شرح غزلیات حافظ

برداشتهای شخصی من از غــزلهای پیامبر عشق و ادب حضــرت حافـظ

دنبال کنندگان ۳ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
بایگانی
آخرین نظرات

از خون دل نوشتم نزدیک دوست نامه

سه شنبه, ۲ دی ۱۳۹۹، ۰۱:۱۳ ق.ظ



از خون دل نوشتم نزدیک دوست نامه

انی رایت دهرا من هجرک القیامه


"ازخون دل نوشتم" ایهام دارد: ۱- ازدل ِخون شده ازدرد دوری ازاینکه دلم درفراق دوست خونین است تصمیم به نوشتن نامه گرفتم ۲- ازخون دل، مرکّب قلم تهیّه کردم"کنایه ازشدّت اندوه" هردومعنی مدّنظرشاعربوده است.
نزدیکِ : پیش ِ، نَزدِ، به حضورِ
اِنّی:  به درستی که من
رایت: دیدم.
دهراً: دنیا را، روزگار را.
مِنْ: از.
هجرکَ: دوری تو، فراق تو.
القیامه: قیامت، روز رستاخیز
باتوجّه به اینکه مصرع اوّل این بیت بصورت جمله ی خبری وخطاب به  مخاطبین عام و مصرع دوّم  خطاب به معشوق می باشد باید درنظرداشت که مصرع دوّم  درحقیقت بخشی ازنامه ایست که شاعرخطاب به "دوست" نوشته ودراینجا برای آگاهی مخاطبین عام، جمله ای ازآن نامه را بازگویی می کند.

معنی بیت: از اعماق ِدل ِخون شده ازشدّت اندوه، به حضوردوست نامه ای نوشتم (بااین مضمون:) ازهول ِاضطراب وتب وتاب بیقراری، بدرستی که روزگارم درنبود توبرای خودش قیامتی خوفناک است.
حدیث هول قیامت که گفت واعظ شهر
کنایتیست که ازروزگارهجران گفت         


دارم من ازفراقش دردیده صدعلامت

لیست دموع عینی هذا لنا العلامه

علامت: نشانه
لیست: نیست 
دموع: (جمع دمع) اشکها.
عینی: چشم من.
هذا: این.
لنا: برای ما.
العلامه: علامت، نشان.
دراین بیت شاهدیک پارداکس حافظانه هستیم. حافظ درمصرع اوّل ازوجودصدنشانِ عاشقی  درچشمانش سخن می گوید درمصرع دوم نبودنِ اشک (خشکیده شدن چشم) را برای درکِ صدنشان عاشقی درچشم کافی می داند. یعنی "نبودنِ" اشک  دلیلی روشن ونشانه ای بربودن صد نشان ِعاشقیست. چشمی که از فراوانی گریه سوخته باشد دلالت برسوز واشتیاق وافرصاحب چشم است ودیگرنیازی به شرح بیشتر وبیان نشانه های دیگرنیست.
بعضی براین باورند که می بایست مصرع دوم بصورت پرسشی خوانده شود تامعنای درست حاصل آید درصورتیکه چنین نیست وبا خوانش عادی نیز منظوراصلی شاعر دردسترس است. یعنی باهردونوع خوانش تفاوتی درمعنا ایجاد نمی شود. 
معنی بیت: درچشمان من صدها نشانه ی عاشقی ودلدادگی وجود دارد  (  ضرورتی ندارد همه ی آنها رایکایک بشمارم) همین که اشکی درچشمان من باقی نمانده خود گویای همه چیزاست وسایرعلامتها را ازاین یک نشان(گریه ی زیاد وخشکیدن چشم) می توان حدس زد.

درخوانش با استفهام: همینکه اشکی درچشمانم باقی نمانده آیا این خودگویای همه چیزنیست؟ آیا سایرنشانهای عاشقی را نمی توان ازهمین یک نشان (سوختگی چشم ) حدس زد؟
سرم زدست بشد چشم ازانتظاربسوخت
درآرزوی سرودست مجلس آرایی


هر چند کآزمودم ازوی نبود سودم

من جرّب المجرَّب حلّت به النِّدامه


هرچندکآزمودم: هرچندبارکه امتحان وتجربه کردم
من: کسی که.
جرَّبَ: تجربه کرد، آزمود.
المجرَّبْ:  آزموده. کسی که قبلاً امتحان پس داده ووضعش به تجربه معلوم است. دوباره نباید اوراامتحان کرد تجربه ی دوباره مساویست باپشیمانی‌.
حلَّت: حلول کرد، نوعی ازفرودآمدن ونزول کردن
به: به او.
النِّدامه: پشیمانی، ندامت.
معنی بیت: هرچندباری که وفای معشوق راامتحان وتجربه کردم هیچ سودی نصیبم نشد (هرباربی وفایی دیدم) حقّا که هرکس  کسی راکه امتحانش راپس داده، دوباره به این امید که شایدتغییری کرده باشدامتحانش کند بی شک پشیمانی براونازل می گردد وازکرده ی خویش وهزینه هایی که متحمّل شده پشیمان می شود من چنان پشیمانم که مپرس. آزموده را آزمودن خطاست.
کس به امیّدوفاترک دل ودین مکناد
که چنانم من ازاین کرده پشیمان که مپرس


پرسیدم ازطبیبی احوال دوست گفتا

فی بعدها عذاب فی قربها السّلامه


احوال: ماجرا،چگونگیِ مزاج تندرستی وبیماری.
 بانظرداشت اینکه حافظ ازطبیب، جویای حال دوست شده است، پرسش او دررابطه با حال عمومی دوست نیست بلکه درموردچگونگیِ حالِ مرتبط بادوست است یعنی ازچگونه بودنِ حال دروصال او  و وضعیّتِ حال درفراقِ دوست پرس وجو می کند.
فی: در
بعدها: دوری آن
عذاب: درد و رنج
قربها: نزدیکی آن، جوار آن.
السَّلامه: سلامت.

معنی بیت: ازطبیبی ماجرا وچگونگی با دوست وبی دوست بودن راجویاشدم پاسخ داد: درفراق او بیماری وعذاب خواهدبود ودرکنار اوسلامتی وسعادت، این است ماجرا واحوالات دوست.
فراق ووصل چه باشدرضای دوست طلب
که حیف باشد ازاوغیراو تمنّایی


گفتم ملامت آید گرگِرد دوست گردم

و الله ما رَاَینا حُبّا بلا مَلامه


ملامت: سرزنش،توبیخ وتنبیه
والله: به خدا، به خدا سوگند.
ما: (نفی) نه.
رَاَینا: دیدیم.
ما رَاَینا: ندیدیم.
حُبّا: دوستی را.
بلاملامه: بدون سرزنش و شماتت.
معنی بیت: (به طبیب گفتم درست است که  نزدیک شدن به دوست سلامت وسعادت آورد لیکن شرایط من بگونه ایست که) اگرنزدیکترشوم ودوربراوباشم یقین دارم که موردملامت قرار خواهم گرفت (طبیب گفت:) سوگندبه خدا که چنین است وما تابحال عشقبازی بدون ملامت کشیدن ندیده ایم.
عاشق چه کند گرنکشد بارملامت
با هیچ دلاورسپر تیرقضا نیست

حافظ چوطالب آمدجامی به جان شیرین

حتی یذوق منه کاسا من الکرامه

طالب: طلب کننده، خواستار
به جان شیرین: درقبال جان شیرین، در اِزای جان شیرین.
حتّی: تا، تااینکه
یَذوق: بچشد.
منه: از آن.
کاسا: کاسه، پیاله.
من: از.
الکرامه: کرامت، بخشش، بزرگواری.
معنی بیت:
حافظ در قبال دادنِ جان شیرین یا به بهای جان عزیز پیاله ای طلب کرده است، امیدهست که ازآن پیاله، شرابی از کرامت عشق بچشد.
زاهدشراب کوثر وحافظ پیاله خواست
تادرمیانه خواسته ی کردگارچیست

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۹۹/۱۰/۰۲
  • ۸۹۲ نمایش
  • رضا ساقی

دوست

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی