حافظانه

شرح غزلیات حافظ

حافظانه

شرح غزلیات حافظ

برداشتهای شخصی من از غــزلهای پیامبر عشق و ادب حضــرت حافـظ

دنبال کنندگان ۳ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
بایگانی
آخرین نظرات

اَتَتْ رَوائحُ رَندَ الحِمی و زاَد غَرامی

سه شنبه, ۲ دی ۱۳۹۹، ۰۱:۱۸ ب.ظ



اَتَتْ رَوائحُ رَندَ الحِمی و زاَد غَرامی


فدای خاک دردوست بادجان گرامی 


اَتَتْ: آمد
رَوائح: شمیم و بوهای مطبوع ومعطّر
رَند: نام درختی بابوی معطّر
حِمی: منطقه وچراگاه اختصاصی، محوطه ی حرم خصوصی یار 
زاد:فزونی یافت،زیاد شد
غَرامی: عشق واشتیاق 

معنی بیت: شمیم خوش درخت رَند از محوطه ی اختصاصی یاربه مشامم رسید و عشق و اشتیاق مرا افزونی بخشید. جان عزیز فدای خاکِ درگاه معشوق باد.
به بوی زلف توگرجان به بادرفت چه شد
هزارجان گرامی فدای جانانه 

      
پیام دوست شنیدن سعادت است وسلامت


مِنِ المُبلّغ عَنّی الی سُعادَ سَلامی


مِن: از
مُبَلّغ:  تبلیغ کننده
عَنّی: از من
الی: به سوی
سُعاد: اسم معشوقی درادبیّات عاشقانه ی عرب دراینجا منظور همان دوست ِ شاعر که احتمالاً شاه شجاع خوش سیما ومحبوب دل حافظ است. هم اوکه با دسیسه ی برادرش شاه محمود مدّت حدود سه سال ازسلطنت برکنار وبه بیرون ازشیراز رانده شد. این غزل احتمالاً دراین مدّت  غیبت سروده شده است.
معنی بیت: شنیدن پیام دوست سبب خوشبختی و سلامتی می شود. کیست که سلام مرا به سُعاد (محبوب- شاه شجاع) برساند.
مرحبا ای پیک مشتاقان بده پیغام دوست
تاکنم جان ازسررغبت فدای نام دوست

بیا به شام غریبان و آب دیده ی من بین


به سان باده ی صافی در آبگینه ی شامی


شام غریبان: شب ِمردم غریب و از یار و دیار دورافتاده. شاعر می فرماید ای دوست، گرچه تواز یارودیاردورافتاده ای امّا درحقیقت این من هستم که دورازتو شبهای غم انگیزی همچون شام غریبان دارم.
آبگینه: شیشه
آبگینه ی شامی: شیشه ای که متعلّق به شام (سوریه) باشد.
باده ی صافی: شراب ناب سرخرنگ، اشک چشم شاعرخونین است وبه شراب زلال تشبیه شده ودیده ی شاعربه شیشه ی شفّاف شامی.
معنی بیت: ای دوست بیاوحال وروزمارادراین شام غریبان ببین واشک روان ماراتماشاکن که گویی  به شراب زلال سرخ رنگ در شیشه ی شفافِ شامی می ماند.
نمازشام غریبان چوگریه آغازم
به مویه های غریبانه گریه پردازم


اِذا تَعَزَّدَ عَن ذِی الاَراک طائرُ خیرِ


فَلا تَفَرَّدَ عَن روضِها اَنینَ حَمامی


اِذا:  هنگامی که
تَعَزَّد: با شوق آواز بخواند
عَن: از
ذِی الاَراک: 
درست است که “وادی الاَراک” 
منطقه ای درعربستان است لیکن دراینجا کنایه از "اراک" ایران است که دردوره‌های باستان و پیش ازحمله ی اعراب، به مرکز فلات ایران، ایرانستان و ایرانک(اراک) گفته می‌شد و در دوره ی اسلامی ، منطقه یا سرزمین اراک را به صورت عربی شده ی آن یعنی “عراقِ عجم” تبدیل کردند. ولایت اراک منطقه ی وسیعی راازقم تا اصفهان و کرمانشاه و… شامل می‌شد. بنابراین بنظرچنین می رسد که حافظ “ذی الاَراک” رابه کنایه ازهمین اراکِ باستان که شاه شجاع به بخشی ازانجا (اصفهان) رانده شده بوده بکارگرفته است.
طائر: طایر، پرنده
طائرخیر: پرنده ی مبارک  وفرخنده پیام، کنایه ازدلِ محبوب
فَ: پس
لا: نه
تَفَرَّد: تنها وفرد
فَلا تَفَرَّد: پس تنها مبادا
رَوضِها: سبزه زاران ،چمنزاران
اَنینُ: ناله وزاری
حَمام: کبوتر و هر نوع مرغ طوق دار مثل فاخته و قمری 
اَنینُ حَمامی:  ناله های  قمری من، "قمری" اشاره به دل شاعر است که طوق عشق وارادت برگردن دارد.
معنی بیت: هنگامی که مرغ مبارک و فرخنده پیام (مرغ دل معشوق) در منطقه ی اراک آوازخوش سردهد ناله ی قمری ِدل من که طوق بندگی برگردن دارد  باآوازاوهمراهی وهمنوایی می کندو هرگز دل من ازآنجا جدا مباد.
اگر آن طایر قدسی ز درم بازآید
عمربگذشته به پیرانه سرم بازآید


 بسی نماند که روز فراق یارسر آید


رأیتُ من هَضَباتِ الحِمی قُبابَ خِیامی


رأیتُ:دیده
هَضَبات:  کوههای بلند و پشته ها
حِمی: منطقه وچراگاه اختصاصی، محوطه ی حرم خصوصی یار 
قُباب: گنبدها وبارگاهها
خِیام: خیمه ها
معنی بیت: زیاد نمانده که ایّام هجران به سرآید من ازبلندیها وپشته های منطقه اختصاصی معشوق، گنبدها وبارگاهها وانحنای سقف خیمه هارا مشاهده می کنم.
 چون سرآمد دولت شبهای وصل
بگذرد ایّام هجران نیز هم

خوشادمی که درآیی وگویمت به سلامت


قَدِمتَ خَیرَ  قُدومٍ نَزَلْتَ خیرُ مقامٍی

قَدِمتَ:  قدم نهادی، واردشدی
خیر: خوب
خیرَ قدومٍ: با قدمِ خیر ومبارک
نَزَلْتَ: فرود آمدی.
خیرُ مقامٍ: به جایگاهِ خیر ومبارک
معنی بیت: ای خوش آن لحظه ای که توازدر درآیی ومن به تو بگویم  مبارکباد قدوم توکه در بهترین جایگاه فرود آمدی.
درآ که دردل خسته توان درآیدباز
بیاکه درتن مُرده روان درآید باز

بَعِدْتُ مِنکَ وَ قَد صِرْتُ ذائباً کَهِلالِ


اگرچه روی چوماهت ندیده‌ام به تمامی

بَعِدْتُ: دور شدم
مِنکَ: از تو
وَ قَد: و به درستی
صِرْتُ: شدم
ذائباً:  مذاب،آب شده
کَ:‌ مثل
هلال: ماه نو
معنی بیت: هر چند که روی چون ماهِ شب چهارده ات را به تمام و کمال ندیدم بااین حال از تو دور افتادم و به درستی که به شکل هلال شب اوّل مذاب وضعیف وباریک شدم.
رحم آر بردل من کزمِهر روی خوبت
شدشخص ناتوانم باریک چون هلالی

وَ اِن دُعَیْتُ بِخُلد و صِرتُ ناقض عَهدِ


فَما تُطَیِّبُ نَفْسی وَما اَسْتَطاب مَنامی

دُعَیْتُ: دعوت شدم، خوانده شدم
خُلد: جاویدان، کنایه از بهشت.
ناقض: نقض کننده، شکننده
صِرْتُ: شدم
فَما تُطَیِّبُ: پس خوش و خوب نشود.
نَفْسی:  وجود من، جسم من.
وَ ما اَسْتَطاب:  گوارا نمی شود
مَنامی : خوابگاه من، خواب من


معنی بیت: اگر بااین شرط به بهشت دعوت شوم که عهد وپیمان دوستی را بشکنم پس هرگز به من خوش نخواهدگذشت وخواب  من دربهشت آرام نخواهد بود.
گرخَمربهشت است بریزید که بی دوست
هرشربت عَذبم که دهی عین شراب است


امید هست که زودت به بخت نیک ببینم


تو شاد گشته به فرماندهی و من به غلامی

معنی بیت: بسیارامید وارهستم که به زودی زود تورا نیک بخت وموفّق ببینم. ببینم که تو ظفرمندانه به دیارخویش بازگشته وشادمان ازتکیه زدن به مسندفرماندهی شده و من به فرمانبرداری تو خرسند هستم.
به عاشقان نظری کن به شکراین نعمت
که من غلام مطیع اَم توپادشاه مطاع


چو سِلک دّر ِخوشاب است شعرنغز توحافظ


که گاهِ لطف سَبَق می‌برد ز نظم نظامی


سِلک: رشته‌ای که چیزی به آن بکشند مثل رشتۀ مروارید، رشته،نخ، سیم.
دُرّ: مروارید
خوشاب:  آبدار، خوش آب و رنگ.
نغز: هر چیز عجیب و بدیع که دیدنش خوشایند باشد، خوب، نیکو، لطیف، بدیع.
گاهِ لطف: به هنگام لطیف شدن.
سَبَق: پیشی گرفتن وپیش افتادن.
نظامی : جمال‌الدین ابومحمّد الیاس بن یوسف بن زکی بن مؤیَّد، متخلّص به نظامی ونامور حکیم نظامی شاعر وداستان‌سرای ایرانی و پارسی‌گوی حوزه ی تمدّن ایرانی در سده ی ششم هجری  که به‌عنوان پیشوای داستان‌سرایی در ادب پارسی شناخته شده‌است. آرامگاه حکیم نظامی، در حاشیه ی غربی شهرگنجه قرار دارد. 
 نظم: شعر،کلام موزون ودارای قافیه


معنی بیت: ای حافظ، شعرتو مانندِ رشته ایست که واژه های همچون  مرواریدِ درخشان و خوش آب و رنگ رابه نظم کشیده است شعرتو آنقدر لطیف وبکر وبدیع است که دربحثِ لطافت و طراوت، از اشعار نظامی پیشی می گیرد.
ناگفته نماند که حافظ بیشترین تاثیررااز نظامی پذیرفته است. نظامی استاد بی بدیل داستانسرایی،شعرتمثیلی وبزمیست. نظامی در انتخاب الفاظ و کلمات مناسب و ایجاد ترکیبات خاص تازه و ابداع معانی و مضامین بکر و دلپسند و تصویر جزئیات بانیروی تخیّل و دقّت در وصف مناظر و توصیف طبیعت و اشخاص و به کار بردن تشبیهات و استعارات مطبوع و تازه، همتاونظیرندارد.


امّا ظاهراً آن روزکه حافظ این بیت پایانی غزل را می سروده نمی دانسته که روزی فراخواهدرسید که نه تنها ازاشعارنظامی ِ شیرین سخن بلکه ازتمامی شاعران پارسی گوی تاریخ وشاید ازتمام شاعران جهان باهرزبان وملیّت سبقت گرفته وبراوج قلّه ی لطافت وظرافت درشعروغزل تکیه خواهدزد.
غزل گفتیّ ودُرسُفتی بیا وخوش بخوان حافظ
که برنظم توافشاند فلک عقد ثریّا را


  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۹۹/۱۰/۰۲
  • ۴۷۳ نمایش
  • رضا ساقی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی