مرا به رندی وعشق آن فضول عیب کند
يكشنبه, ۲۳ آذر ۱۳۹۹، ۰۶:۲۵ ب.ظ
مرا به رندی وعشق آن فضول عیب کند
که اعتراض بر اسرار علم غیب کـنـد
رندی : رندانگی دربینش حافظانه حرکت وتلاش فردی به سمت خدایگونگیست امانه ازروی خواهش وآرزو؛ چراکه هرخواهش وآرزویی (چه مادی ومعنوی) یک بندویک زنجیراست وآدمی رابه اسارت می کشد. رند ازروی فطرت خود بسوی تکامل وخداشدن حرکت می کند برعکس عامه ی مردم درهیچ مسابقه ای برای پیشی گرفتن ازدیگران شرکت نمی کند نقاب برچهره نمی زند جاه طلب نیست وبه نظرات دیگران هیچ اهمیتی قائل نیست.
اگرچه رندان نیز همانندصوفیان ودرویشان مرشدوراهنما دارنداما مرشد باکشیش وروحانیان تفاوتهای اساسی دارند مرشد فقط به مریدان خود وعده وعید بعدازمرگ نمی دهد بلکه مرید راراهنمایی می کندتا باتلاش فردی به نور ومعرفت درونی دسترسی پیداکند وبه خدایگونگی برسد. رندانگی حرکت درمسیری متفاوت ازادیان ومذاهب بسوی الوهیت وپاکباطنی تاخداشدن است و «خدایگونگی» انجام مراسمات مشخص مذهبی وتکرارکلمات معین نیست بلکه آوارگی درکوی معرفت وپرسه زدن درفرازوفرود جاده ی آگاهیست.
«رند» دوره گردی درعرصه ی جستجو رابرسکونت درمعابد واعتکاف درمساجد ترجیح داده وبی وقفه حتی درسکوت وخلوتگاه خویش نیزدرحال حرکت ونیایش صادقانه هست.
فضول : کسی که در اَمری که به او مربوط نیست دخالت و قضاوت می کند. بخش عظیمی از مشکلاتِ بشریت، جنگها، دعواها وکشمکش ها در تمامی دوره ها دربستر فضولی رشدونمو و شیوع پیدا می کند. فضولی ازطاعون نیز خطرناک تر است؛ بسیاری ازخشکه مغزان مذهبی بعدازمرحله ی خودآزاری؛ به دگرآزاری روی می آوردند ودرکارهای دیگران فضولی می کنند.
عیب کردن : ایراد گرفتن ، انگشت برخطا و گناه کسی گذاشتن وبرمَلاساختن ِ اسرارشخصیِ دیگران
اعتراض : ایراد گرفتن ، تَعرّض کردن
علم غیب : اسرار پنهانی خلقت که تنهابعضی ازپاک باطنان،وارستگان وفرزانگان ازبخشی ازآن باخبرند.
معنی بیت : ازعقایدِ رندی وباورها وجهان بینی ِمن، تنها فضولانی ایراد می گیرند که ازاسرارنهفته ی خلقت بی خبرانند ودرصورت شنیدن ِ این اسرارنهانی، آنها را برنمی تابند وچون نمی توانند بپذیرند، برصحّتِ آنها اعتراض می کنند.
معمولاً فضول وقتی که می بیند منافع شخصی اش درخطراست، بابَرملاکردن ِ عیوبِ دیگران و فضاسازی ومتّهم نمودنِ دیگران، شرایطی ایجاد می کند تابرای خود حاشیه ی امنیّت بسازد. چراکه فضول، خودش سرتاپاعیب وایراداست وباحیله گری سعی می کند با عیبجویی وپرده دری، عیبهای خویش راپنهان کند.
کسانی که رندیِ حافظانه رابه زیرسئوال می برند،واو رامتّهم به بی قید وبندی ولااُبالیگری می کنندآنهایی هستند که خوبی ونیکی رافقط به طمع ِپاداش گرفتن انجام می دهند ویا چون یک وظیفه ی دینی می شمارند به انجام می رسانند. چنانچه این افراد ازچارچوبِ دینی که پیرو آن هستند خارج شوند، بی هیچ تردید، دچار بی قید وبندی شده ومبدّل به یک لااُبالی ِ تمام عیارمیگردند. اینان براین باورند که هیچ انسانی درعرصه ی آزاداندیشی، قادربه انجام کارهای خیر ونیک نیست! چون خودشان اینگونه هستند چنین می پندارند که درعرصه ی آزاد فکری، دیگران نیز بی انگیزه شده وتبدیل به لااُبالی می شوند! امّادرمَرام حافظانه چنین نیست و"رند" نه به بهشت طمع می ورزد ونه ازدوزخ ترسی دارد، رندی که حافظ معرفی می کند، درعین بی قیدوبندی به مسایل دینی، کار خیر رافقط به خاطر خیرونیک بودن آن کار وبه سببِ انسانیّت انجام می دهد ودرکاردیگران فضولی نمی کند. چراکه براین باوراست که کسی ازاسرار نهان ِ خلقت ومسایل پشتِ پرده آگاهی ندارد وهیچکس نمی داندکه درپشت پرده، چه کسی خوب یابدهست.بنابراین بهترآنست که درکاردیگران فضولی ودخالت نکند.
درکارخانه ای که رهِ عقل وفضل نیست
فهم ضعیف رای، فضولی چراکند؟
کمال سرّ محبّت ببین نه نقص گناه
که هرکه بی هنرافتدنظربه عیب کند
کمال سِرّ محبّت: تمامیّتِ عشق ودوستی ومحبّت که ازاسرارخلقت هستند وفضول قادربه درکِ ژرفای آن نیست. به تکامل رسیدن ِ اشتیاق وشورو علاقه دروجود عاشق
نقص ِگناه : کمبود ولغزش، کاستی وگناه،عیب وایراد
معنی بیت : خطاب به فضول است که دربیتِ پیشین مورداشاره قرارگرفت.
سعی کن به مواردِمثبت بیاندیشی نه به مواردِمنفی! ببین که چشمه ی جوشان ِ محبّت چگونه فَوَران کرده است!ببین که رندان عاشق چگونه درمهرورزی به کمال رسیده وجهان پیرامونی رازیبا ودیدنی ترنموده اند. به نقص وکمبود وایراداتِ کار وخطاها ولغزش ها نگاه مکن، بدان که هر گلی خاری دارد،به لطافت وطراوت وزیبائیهای عشقورزی نگاه کن نه به عیب وایراد ونقص کار! ای فضول ،تقصیراز تونیست. چراکه هرکس که اندرونش ازهنر وذوق واشتیاق خالی باشد قادرنخواهدبود به موارد مثبت بیاندیشد! چنین شخصی بدبین بوده وهمواره به دنبال عیب وایراد می گردد. عیب پوشی ازصفات بارز پروردگاه متعال می باشدوهم اوست که بهترین پوشاننده ی عیبهاست.
به پیرمیکده گفتم که چیست راهِ نجات
بخواست جام می وگفت عیب پوشیدن
ز عطرِحورِبهشت آن نَفَس برآید بوی
کـه خـاکِ میکدهی ما عَبیر جیب کند
حور بهشت : زن سیاه چشم بهشتی
نفس : دَم ، لحظه ، زمان
«میکده ی ما» دراینجا همان مکتب رندی واندیشه های پرنیانیِ حافظانه هست که بنیانگذار آن خود حضرت حافظ است. پیروان این مکتب ومشتریان این میکده، همان رندان وخرابانیانی هستند که ازتمامی قیدوبندها،رهاشده،از مرزها ومذاهب عبورکرده وفقط وفقط به عشق ومحبت وانسانیت می اندیشند.
عبیر : عطری ترکیب یافته از مشک و گلاب و زعفران ، مشک از نافهی آهو می گیرند ، عنبر از شکم ماهی مخصوص به همین نام می گیرند و هیچکدام تر کیبی نیستند.
جَیب : سینه،یخه ، گریبان ودل
معنی بیت : آن دَم شمیم ِ خوش ودل انگیزاز زن سیاهِ چشم ِ بهشتییان به مشام می رسد که خاکِ میخانه ی ما (عاشقان) را به جای عطرو عبیر، به یخه و گریبان خود بزند. به تعبیردیگر، اگرانسانها بامرام ومسلک حافظانه،برمدارعشق بی قیدوشرط،حرکت کرده،به جای دیدن عیب وایراددیگران، خوبیها وزیبائیهای آنان رابرجسته نمایند وبرمحیط خویش شامل طبیعت وحیوانات وآدمیان، مهروزی وعطوفت نمایند همه جا تبدیل به بهشت شده وعطروبوی حوریان بهشتی،درهمین دنیای خاکی، مشام همگان رامعطرخواهدنمود.
به سرّ جام جَم آنگه نظرتوانی کرد
که خاک میکده کحل بصرتوانی کرد.
چنان زندرهِ اسـلام غـمـزهی سـاقی
که اجتناب زصَهبا مگرصُهـیب کـند
رَه زدن : غارت کردن ، گمراه کردن غمزه : کرشمه ونازوحرکاتِ دلبرانه
ساقی :کسی که درمیکده شراب توزیع می کند. دراینجا منظور همان میکده ی عشق ومحبتیست که دربیت قبلی مورد اشاره قرارگرفت.
اجتناب: خودداری وپرهیز
صَهبا : شرابِ انگوری مایل به سرخ
صُهیب : ازتیراندازان ماهرونامی لشکراسلام که در پاکدامنی شهرت داشت.
درآن روزگاران افراطیون وتندروهای مذهبی، باشدٌت وقوٌت تمام باعشق ورندی وخراباتیگری مبارزه می کردند وآن رابهانه ای برای فرارازانجام تکالیف دینی می پنداشتند. حافظ دراین غزل بامنطق حافظانه، والبته چاشنی طنز،افراطیگری رامذمٌت نموده وباقاطعیت این نکته راگوشزدمی کند که جاذبه های عشق ومحبت بسیاربیشتر ازجاذبه های مذهبیست ودرنهایت آنکه پیروزاین میدان خواهدبود عشق ومحبت ورندیِ حافظانه هست.
معنی بیت : حرکاتِ دلبرانه ی ساقی درمیکده ی عشق ومحبت،آنچنان یغما گردین وایمان است که درنهایت کلّ ِ دین را نابود خواهد کرد!هیچکس نخواهد توانست دربرابر وسوسه ی نوشیدن شراب عشق ومحبت ایستادگی کند! اینگونه که ساقی بادلبری شرابِ گوارای محبت توزیع می کند شایدتنها صُهیب که افراطی ترازدیگران هست وقدرت ِ مبارزه ومقاومت بالایی داردتوانسته باشد ازپذیرفتن آن خودداری کند.!
ساقی اَرباده ازاین دست به جام اندازد
عارفان راهمه درشُربِ مُدام اندازد
کلید گنج سعادت قبول اهل دل است
مبادآنکه دراین نکته شکّ وریب کند
گنج سعادت : سعادت وکامرانی به گنج تشبیه شده است.
اهل دل: دردنیا دونوع آدم وجود دارد. آدم ذهنی؛ آدم دلی. بسیاری ازآدمیان درذهن خویش ساکن هستند وبامن ِ ذهنی دمخورشده اند اینها به گمان خودسعی دارند با کسب دانش ووام گرفتن ازاطلاعات دیگران ذهن خودراتقویت کنندتابه درک عمیق ازجهان هستی رسیده وبه حقیقت نزدیکترگردند. امازهی خیال باطل! چراکه بسیاری ازاین آدمیان ذهنی؛ باانباشت دانشهای مسموم مدرسه ومذهب وجامعه؛ تنها بارشان راسنگین ترکرده وچالاکی وطراوت درونی خودراازدست داده اند. اینها بافرهنگ ودانش بالا هنوز یک مسلمان افراطی؛ یک مسیحیِ متعصب یایک هندوی جنگجو درباتلاق خرافات دست وپامی زنند دانش وفرهنگ بالای آنها تنها تاثیری که داشته استدلالهای چوبین راتقویت وپالایش نموده است. اماگروه دوم آدمیان که ازذهن به سمت دل سفرکرده ودرمرکزدل ساکن شده اند بالطایف؛ احساسات وعواطف طبیعی درون تغذیه شده وبه حقیقت هستی نزدیکترند.
ساکنان دل اغلب مردمانی لطیف وپاکباطن؛ وشاعرونقاش ونوازنده ورقاص هستند که به سمت خدایگونگی درحرکتند. اما ساکنان ذهن اغلب مصلحت گرا؛ تصاحبگر؛ حسابگرو بعضاً بسیار حقه باز وحیله گرند( کشیشان؛ زاهدان؛ وواعظان ریاکار)
ریب : شک و تردید
معنی بیت : کلید صندوقچه ی خوشبختی وکامرانی را به اهل دل سپرده اند. یعنی دراین دنیا کسی که اهل ذوق وعشق وادب است او خوشبخت وکامروای حقیقیست، زاهدان افراطی ومخالفین عشق که اهل روی وریاهستند ونمی توانند ادّعای خوشبختی بکنند چراکه کلید ورمز سعادتمندی در اختیار اهل دل ودولت واهل نظرواهل هنراست. اهل دل همان اهل خداست ونشانه ی آن عاشقی ودلدادگیست.کسی در این مورد نباید تردید نماید. مبادا کسی نسبت به این موضوع شک وتردیدی داشته باشد.
نشان اهل خدا عاشقیست باخود دار
که درمشایخ شهراین نشان نمی بینم
شـَبـان وادی ایمن گهی رسد به مراد
که چند سال به جان خدمت شُعیب کند
شَــبـان : چوپان
وادی ایمن : وادی مقدس را گویند و آن همان بیابان و صحرایی است که در آنجا ندای حق به موسی رسید.
شَبان وادی ایمن :منظور حضرت موسیٰ هست. استعاره از سالک وطالب حق
مراد : آرزو
شُعیب: از پیامبران الهی و از نوادگان ابراهیم است، او سومین پیامبر عرب می باشد. شعیب پدر همسر موسی بوده ولی برخی از مفسّران شعیب پیامبر را با پدرهمسر موسی که نامش درقرآن وتورات آمده یکی ندانستهاند.
معنی بیت : ضمن ِاشاره به داستان موسی وشعیب می فرماید:
سالک و طالبِ حقیقت، زمانی به آرزوی خویش که رسیدن به سرمنزل مقصود است می رسد که زحمات ومشقّاتِ فراوانی کشیده باشد. همانگونه که موسی چندین سال شبانی کرد تااینکه دروادی ایمن ندای حق بگوشش رسید. بایدسالک راه حق نیزدر نهایتِ صداقت ودرستی،مدّت زیادی در خدمت پیر ومرشد خود به پاکسازی دل وجان بپردازد تا شایستگی ِ حضورپیدا کند.
شبِ تاراست ورَه وادی ایمن درپیش
آتش طورکجا وعده ی دیدارکجاست
زدیده خون بچکاند فسانهی حافظ
چو یادوقت زمان شباب وشیب کند
فسانه : افسانه ، داستان ، سرگذشت
شَباب : جوانی
شیب : سفیدشدن ِ مو وزمان پیری
معنی بیت : قصه وافسانه ی حافظ آنقدرسوزناک واندوهباراست که هرشنونده ای باشنیدن ِ این سرگذشت، ازسرحسرت ودلسوزی اشک خون می بارد. به ویژه آن بخش ازاین داستان که از روز گار جوانی و پیری خود یاد می کند.
عشق وشباب ورندی مجموعه ی مراداست
چون جمع شدمعانی گوی بیان توان زد