حافظانه

شرح غزلیات حافظ

حافظانه

شرح غزلیات حافظ

ما را ز خیال تو چه پَروای شراب است

يكشنبه, ۲۳ آذر ۱۳۹۹، ۰۶:۴۰ ب.ظ



ما را ز خیال تو چه پَروای شراب است
خم گوسرخودگیرکه خُمخانه خراب است
غزلیست پخته،نغز و سراپا عرفانی. حافظ دراین غزل زیبا، ضمن اشاره به جایگاهِ والای دوست، از ناپایداری وفریبندگی ِ جهان سخن گفته و اندرزهای گرانبهایی به جویندگان حقیقت ارایه نموده است. 
پَروا: ۱-بیم ، هراس . 2 - تاب ، توان . 3 - آهنگ ، عزم . 4 - میل ، رغبت . 5 - توجه ، التفات . 
"سرخودگیر"به این معنی که : سر خُم را تا رسیدن ِ شراب با خمیر ویا گِل می پوشانند، اشاره دارد. به خُم بگویید که سرخودرابازنکند، چرا که طالبی ندارد. همانگونه که سرخودرا باگِل گرفته، ساکت وسردرگِل فروبماند......
خُمخانه: جایی که خُم هارا نگاهداری می کنند. میخانه، میکده
خراب است: کارنمی کند،مشتری ندارد وازرونق افتاده است. "خراب است" به معنی مست است نیزهست. درهردومعنی بکاررفته وشاعریقیناً هردو را مدِّ نظرداشته است.
ای دل آندم که خراب ازمی گلگون باشی
بی زروگنج به صدحشمت قارون باشی
معنی بیت: فکروخیال توآنقدرمستی بخش و شادی آورست که ما اصلاً میل ورغبتی به شراب پیدا نمی کنیم. بگو خُم سرخودرا بازنکند نیازی به شراب نیست،باهمان گِلی که سرخودراگرفته، درکار خودش باشد،خُمخانه ازکارافتاده ومیکده بی مشتریست. ویا خُمخانه( میکده) ازخیالاتِ خوش ما مستِ مست است.
حافظ هرچند که درسراسر دیوان ِ خویش ازشراب وساغروعیش وعشرت سخن گفته، لیکن آنجاکه پای شرابِ خیال معشوق ومی ِ چشم ساقی در میان باشد هیچ رغبتی به میخواری وشراب ندارد.
مِی ای درکاسه ی چشم است ساقی رابنامیزد
که مستی می کند باعقل ومی بخشدخماری خوش

گر خَمر بهشت است بریزید که بی دوست
هر شربت عَذبم که دهی عینِ عذاب است
خَمر: باده
بریزید: دوربریزید
دوست: معشوق. بعضی ازشارحان دوست رابه معنای رفیقِ گرمابه وگلستان گرفته اند که خیلی غیرحافظانه است. هیچ کس به خاطررفیق گرمابه وگلستان ازشرابِ بهشتی صرفنظرنمی کند.! برای منظورحافظ ازدوست همان معشوق اَزلیست.
عَذب: خوشگوار
عذاب: درد ورنج
اگرشرابی که می خواهید برای من بدهید حتّا اگرشرابِ بهشتی بوده باشد، آن را دوربریزید، من میل ورغبتی برای نوشیدن شراب ندارم. بدون حضور دوست(معشوق)  خوشگوارترین شربت نیز برای من عذابِ واقعی است!
حافظ بدون دوست، نه تنها ازشرابِ بهشتی  حتّا ازکلِّ بهشت نیزچشم پوشی کرده وباخاکِ کوی دوست برابرنمی کند.
باغ بهشت وسایه ی طوبا وقصرحور
باخاکِ کوی دوست برابرنمی کنم


افسوس که شد دلبرودردیده ی گریان
تحریر ِ خیال ِ خطِ او نقش برآب است
شد دلبر: دلبر برفت
تحریر: نوشتن وترسیم کردن
نقش برآب است: چشمانم پرآب است وهر تصویری که ازخط وخال دوست مجسمّ می کنم دراشک چشمم می نشیند وازبین می رود. افسوس خوردن شاعر به همین سبب است. فَوران ِاشک چشم اَمان نمی دهد که شاعر تصویر سازی کند تا دلش اندکی آرام گردد.
معنی بیت: دریغا که دلبر رفت وچشمان مرا گریان گذاشت. آنقدراشک می ریزم که قادر نیستم تصویری درست ازشمایل وخط وخال معشوق مجسّم کنم.تلاشهایم نقش برآب است. سیلاب اشک، تصاویر ذهنی ام را تخریب می کنند.
دوراز رُخ تودَم به دَم ازگوشه ی چشمم
سیلاب سرشک آمد وطوفان بلا رفت


 بیدار شو ای دیده که ایمن نتوان بود
زین سیلِ دَمادَم که دراین منزل خوابست.
دمادم را دُمادُم نیز می توان خواند،به معنای پیوسته و به دنبال ِ هم. تفاوتی درمعنا ایجاد نمی کند ولی دَمادَم خوش آهنگ تراست وبا دَراین منزل هماهنگ.
این بیت هم درادامه ی بیتِ قبلیست هم معنای عرفانی عمیقی دردل خود دارد.
برداشتِ اوّل:
خطاب به دیدگان خویش می فرماید:
ای دیده به خودت بیا، ازاین همه سیلاب سرشکی که ازاندوهِ فراق دلبرجاریست، امنیّتِ جانمان به خطرافتاده و درمعرض نابودیست، اینقدر اشک مریزوآرام باش.
برداشت دوّم:
دنیا باهمه ی زیبائیها ومظاهرفریبندگی هایش، ناپایداراست ودرهرلحظه اززندگانی، صدهاخطر در کمین است. تاکی درخواب غفلت توان بود؟ باید بیدارباشی(آگاهی بدست آوری وبا چشمان باز گام برداری) تا لغزش پیدا نکنی. فقط بادانایی ، معرفت ومهارت است که می توان ازمیان این همه آشوب وسیلاب وطوفان گذرکرد وراهی به سوی سعادت وسرمنزل مقصود پیداکرد.
  نقدِعمرت ببردغصّه ی دنیا به گزاف
گرشب وروز دراین قصّه ی مشکل باشی


معشوق عیان می‌گذرد بر تو ولیکن
اغیار همی‌بیند از آن بسته نقاب است
حافظ دراینجا یکی دیگرازنکاتِ کلیدی جهان بینی ِ خاص خودرا مطرح نموده است.
درنگرش حافظانه،معشوق(خدا) درهمه جاآشکارا قابل رویت ودردسترس همگان است. بااین شرط که باید دیده را قابل سازی تا نظربرآن منظربی بدیل اندازی.
عیان :آشکار
اَغیار: نامحرمان، بیگانگان
نقاب: حجاب
معنی بیت: خداوند(معشوق) درجای جای این جهان درهمه حال مشغول جلوه گری هست. ولی باید مَحرم باشی (آئینه ی چشم ودل را از زنگارهای هواوهوس وکینه وبددلی پاک کنی) تا بتوانی مشاهده کنی. به همین سبب است که درحجاب فرورفته تاازدیدِ نامحرمان ونااهلان پوشیده بماند. 
چشم آلوده نظرازرُخ جانان دوراست
بر رُخ اونظرازآینه ی پاک انداز
شاید روانشادسهراب سپهری تحتِ تاثیر همین مضمون ناب وزیبای حافظ، این شعرزیبا وبیاد ماندنی راسروده بود.
اهل کاشانم 
روزگارم بد نیست
تکّه نانی دارم ، خرده هوشی، سر سوزن ذوقی.
مادری دارم ، بهتر از برگ درخت.
دوستانی ، بهتر از آب روان.
و خدایی که در این نزدیکی است:
لای این شب بوها، پای آن کاج بلند،
روی آگاهی آب، روی قانون گیاه.
من مسلمانم،
قبله ام یک گل سرخ،
جانمازم چشمه، مُهرم نور،
دشت،  سجّاده ی من.
من وضو با تپش پنجره ها می گیرم.
در نمازم جریان دارد ماه ، جریان دارد طیف.
سنگ از پشت نمازم پیداست:
همه ذرّاتِ نمازم متبلور شده است.
من نمازم را    وقتی می خوانم 
که اذانش را باد ، گفته باشد سرِ گلدسته یِ سَرو.
من نمازم را پی ِ "تکبیره الاحرام"ِ علف می خوانم،
پی ِ "قد قامتِ" موج.
کعبه ام بر لب ِآب ،
کعبه ام زیر اقاقی هاست.
کعبه ام مثل نسیم ، می رود باغ به باغ ، می رود شهر به شهر.
"حَجر الاسود" من روشنی ِ باغچه است.......
گل بررُخ ِ رنگین تو تا لطفِ عَرق دید
در آتش شوق ازغم دل غرق گلابست
معنی بیت،خطاب به معشوق است:وقتی که رخسار توبرافروخته می شود و دانه های عَرق بر رُخ زیبای تومی نشیند زیبایی ولطافتِ مضاعفی به سیمای تومی بخشد. گل به این نکته پی برد و آتش اشتیاق به جانش افتاد، خواست اونیز مثل توباشد وازلطفِ عرق بررخسارخویش بهره مندگردد. ازاین حسرت ورَشک وحَسد است که همیشه غرق درگلاب است.
حافظ  دراینجا به زیبایی به گلابگیری نیز اشاره کرده است. گل درآتش ِ رَشک وحَسد می سوزد واز حرارتِ این آتش عرقش درمی آید(گلابگیری) این جزای حسادت وحسدِ گل است که تاجهان باقیست درآتش خواهدجوشید. 
درجایی دیگر"خورشید" ازرشک وحسدِ عرقِ معشوق ،هر روزش درتب است!
عکس خوی برعارضش بین کآفتابِ گرم رو
درهوای آن عرق تاهست هرروزش تَب است


سبز است در و دَشت بیا تا نگذاریم
دست ازسر ِآبی که جهان جمله سرابست
"سر ِ آب" با سراب گرچه به ظاهرشبیه هم هستند لیکن معنای متضاد دارند.حافظ به مددِ نبوغ خویش باچیدنِ آنها درکنارهم مضمونی زیباخَلق کرده است.
منظور از"سر ِآب" همان سر ِچشمه ساران است. ضمن آنکه دراینجا اشاره ای نیز به باده وشراب می تواندباشد.
معنی بیت: جهان سرسبز وباصفا شده (بهاراست) بیاتافرصت راغنیمت شمرده وقدرسرسبزی باغ وصفای بُستان را بدانیم ودرکنارچشمه ساران به عیش وعشرت بپردازیم. جهان همچون سرابی فریبنده است،قدرفرصت ها رابدانیم.
درجایی دیگر ازاین دو واژه مضمونی دیگرخلق کرده است.
دوراست سر ِ آب ازاین بادیه هشدار
تاغول بیابان نفریبد به سرابت


در کُنج ِ دماغم مَطلب جای نصیحت
کاین گوشه پراززمزمه ی چنگ و رُبابست
معنی بیت: ای ناصح، ذهن من سرشارازترانه و موسیقیست، من جزبه شادیخواری وعیش و عشرت به هیچ چیزدیگرنمی اندیشم.ذهن من اینگونه آفریده شده ونصیحت پذیرنیست،برمن خُرده مگیر وخودت راخسته نکن!
بروای ناصح وبردُردکشان خُرده مگیر
کارفرمای قَدَرمی کند این من چه کنم؟


حافظ چه شداَرعاشق ورنداست ونظرباز
بس طور ِ عجب لازم ِایّام شباب است
چه شد؟: چه اهمیّتی دارد
طور: روش
شباب: جوانی
"رند" ازنظرگاهِ واعظ وعابد وزاهد یعنی لااُبالی وبی قید وبند. امّا ازنظرگاهِ حافظ انسانی آزاداندیش، وارسته ورهاشده ازبندِ تعلّقاتِ دنیویست، ظاهری گناهکار دارد اما نیک پندار ونیک رفتاراست.
معنی بیت:   حافظ  اگر عاشق پیشه هست وبه خوبرویان نظر دارد،حافظ اگربه نظرشما گناهکاراست وبی قید وبند،چه اهمیّتی دارد؟ ازویژگیهای جوانی، پرداختن به عیش ونوش، کنجکاوی وارتکاب ِخطا وگناه است. خداوند اینگونه رقم زده تا ما با خطا وآزمون به نتایج جدیدی برسیم. باخطا وگناه یکی هیچ اتّفاق ِ ناگواری نمی افتد، ای واعظ و ای مُحتسب اینها طبیعیست زیادنگران مباشید!
خدا رامُحتسب مارا به فریادِ دَف ونی بخش
که سازشرع ازاین افسانه بی قانون نخواهدشد!

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۹/۰۹/۲۳
رضا ساقی

خیال

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی