به کوی میکده هر سالکی که ره دانست
يكشنبه, ۳۰ آذر ۱۳۹۹، ۱۲:۰۸ ق.ظ
به کوی میکده هر سالکی که ره دانست
دری دگر زدن اندیشه ی تَبه دانست
«کوی میکده» درفرهنگِ حافظانه، معناهای متفاوت ومتضادی دارد. یکی به معنی میخانه ی مجازی که درآنجاشراب وباده انگوری عرضه میگردد ودومی میکده ی حقیقی یامیکده ی عشقست که شرابهای متنوع ومختلفی دارداما مایه ی اصلیِ همه ی آنها باده ی اَزَلیست.
باده ی ازلی همان باده ی هستیست که به اراده خداوند به عمل آمده، ازهمیشه تاهمیشه بوده وخواهدبود وبه رایگان دردسترس همگان قراردارد. حیوانات، درختان، رودخانه هاوتمام ستاره هاوسیاره ها ازاین باده مسرور و درحال رقص وآوازهستند. فقط انسان است که ازاین موهبت غافل مانده وبرای تامین سرمستی خود متوسل به باده های دست ساز خودشده است.
میکده ی عشق برخلاف میکده هایی که به دست انسان ساخته شده ساختمان وبنای مشخصی نداردو درتمام کائنات گسترده وبرقرار هست.
گواراترین وگیراترین شراب این میکده، شراب عشق است. البته عشق نه به معنای امروزی که کاملاتحریف شده ومفهوم اصلی خودراازدست داده است. اغلب رابطه های به اصطلاح عاشقانه که درمیان مردم رواج دارند خالی ازعشق بوده وبه پشتوانه ی نیازهای جنسی ویاگریزازتنهایی وپناه آوردن به دیگریست. درچنین عشق های کذایی هریک ازطرفین سعی درتصاحب ومالکیت یکدیگر دارند وآزادی همدیگرراتباه ساخته وطرف مقابل رازندانی خویش می کنندوسپس انتظاربیهوده دارندکه عشق بین آنهاتداوم داشته باشدغافل ازاینکه عشق بین زندانی وزندانبان امریست محال ومضحک، وخیلی زود تبدیل به انزجارمی گردد.
درعشق حقیقی که نه ازبلوغ جنسی بلکه ازبلوغ روحی، آگاهی وغنای درونی نشٱت می گیرد تصاحب کردن وتملیک وجودندارد وبجای آن بخشیدن ورهاکردن ومحبت بی قیدوشرط است که تداوم رابطه رامیسر وجاودانه می سازد.
دراین چنین عشقی، درجریان ملاقاتهای عاشق ومعشوق شرابی گیراو گوارا به عمل می آید بدین معناکه وقتی یک عاشق صادق درمحضرمعشوق حضورپیدامی کند زمان متوقف شده و بین آنهااتفاق غریبی رخ می دهد، به هر دوی آنها ازغیب چیزی اعطامیگرددوهردو رابه غایتِ خوشی وسرورمی رساند.
دراین میکده ی باده ی ناب وخوشگواردیگریست که درجریان وارستگی ورهاییِ بی باکانه، ازبندهای تعلقات دینی ودنیوی حاصل می شود ورند وسالک راه راد مسیرجستجوی حقیقت، سرخوش وسرمست می سازد .
هرکسی که یکبار یک جرعه ازاین باده ی ناب وازاین شراب گوارا بچشد تاآخرعمر درحالتی سرورانگیز وسرمستی بسر خواهدبرد وهرگز میلی به بیداری وهشیاری پیدانخواهدنمود چراکه این مستی، خودنوعی هشیاری ناب واین نوع خوشی، حالتی از دانایی وآگاهی درسطحی فراتراز حدمعمول است.
به هیچ دورنخواهندیافت هشیارش
چنین که حافظ مامست باده ی ازل است
اما به رغم این تفاوتهای بنیادی، هردومیکده ی «حقیقی ومجازی» وجه مشترکات زیادی دارند:
هردو درمقابل مسجدوکنشت وصومعه قراردارند. چرا که این مکانها دراغلب دوران(البته نه بصورت مطلق) به ویژه دردوران زندگانی حضرت حافظ، محلی برای نمایش، ریاکاری وتظاهرو تزویر بودند چنانکه امروزه نیزهستندو مابه عینه شاهداین اتفاق هستیم.
محصولات هردومیکده «شراب وباده» هست. درهردومیکده ساقیان زیباروی خوش مشرب، مشغول خدمت رسانی بوده وازمشتریان پذیرایی می نمایند. با جامهای شراب وپیاله های باده، غم ازدل آنهازدوده وچهره هایشان راازشادمانی ارغوانی می کنند.
درهردو میکده پیری باتجربه وروشن ضمیر حضور دارد ومیگساران راهدایت وراهنمایی می کند. منیّت وتکبرو خودخواهی به محض ورود به هردومیکده ناپدید ومستی وراستی برجسته ونمایان می گرددوالی آخر...
به واسطه ی همین اشتراکات، حافظ فرزانه ازروی رندی وشیرینکاری، دراغلب غزلها این دومیکده رادرهم ادغام نموده تاذهن مخاطبین خودرا به کاویدن درلایه های تودرتوی معناهاترغیب وتحریک نموده وبه چالش کشیده باشد. دراثراین شیرینکاریهاست که شعروسبک بیان وقلم حافظ، ازسایرشاعران متفاوت ومتمایز
شده است. حافظ به عمد چنین شرایطی راایجادنموده تا هیچ یک ازمخاطبین وخوانندگان غزلهای او، ازاین درگاه دست خالی وناامید برنگردندو عارف وعامی بااندکی کاوش در لایه های سطحی وزیرینی معنا، به فراخور درک وفهم خویش، توانسته باشند از گوهرهای گفتارو مرجانهای ارزشمندِ معانی بهره مندگردند.
سالک: راهرو، کسی که قصد رسیدن به سرمنزل حقیقت راکرده، وباشهامت پای درراهی پرپیچ وخم نهاده است.
اندیشه ی تَبه: فکرباطل و بی ربط
معنی بیت: هرکسی اگر به کوی میکده راه یافته و لذّتِ مستی شرابهای این میکده راچشیده باشد. هرکسی در کوی میکده، رهایی ازبندِتعلّقات ،بی ریایی وعشقبازی رایکبار آزموده باشد، آنچنان به رضایت درونی می رسد که حاضرنمی شود برای یافتن حقیقت، طریقی دیگر را آزموده یامسلک ومذهب دیگری راانتخاب کند.
نمونه ی بارز این ادّعا خودِ خواجه حافظ است که پس ازعمری عبادت درمسجد وجستجو درصومعه وخانقاه، درنهایت ازآنها رویگردان شده وبه میکده ی عشق روی نهاده است.
اگرامام جماعت طلب کند امروز
خبردهید که حافظ به می طهارت کرد
زمانه افسر رندی نداد جز به کسی
که سرفرازی عالم در این کُله دانست
افسر رندی: نشان وتاج رندی
رندی: بی قید وبند ورهاشده ازبندهرگونه تعلّقات دینی ودنیوی، آزادگی، فروتنی، خاکساری،پاک باطنی باظاهری گناهکار وآلوده
معنی بیت:
روزگارتاج رندی را به هرکسی نمی بخشد. تاج رندی سزاواری وشایستگی می خواهد به کسی می دهند که باتمام وجود، به فهمی عمیق ودرکی درست نایل شده باشد، هم او که سرافرازی وسعادت را درثروت و جاه ومقام دنیوی نبیند بلکه سعادت وسربلندی را دررندانگی وفرزانگی ببیند. خاکی وفروتن باشد، پندارپاک وگفتار وکردارپاکیزه داشته باشد ومیل ورغبتی به ناحق نداشته باشد.
فرصت شمر طریقه ی رندی که این نشان
چون راهِ گنج برهمه کس آشکاره نیست
بر آستانه ی میخانه هرکه یافت رهی
ز فیضِ جام ِمی اسرار ِخانقه دانست
فیض: ریزش،بخشش، برکت، عطا
اسرارخانقه: حُقّه بازیها وشیوه ها وشگرد های فریبکاری صوفیان
شاعردرادامه ی بیتِ قبلی که فرمود:
کسی که به میکده راه یافت به راههای دیگر نمی اندیشد یکی ازدلایش این است که به آگاهی می رسد وضمیرش روشن شده و سرازحُقّه بازیهای ریاکاران درمی آورد.
معنی بیت: هرکس که به میخانه قدم بگذارد وجامی ازشرابِ معرفت وآگاهی بنوشد، ازخاصیّت شراب سودمی برد وبه روشن ضمیری می رسد. آنگاه درمی یابد که ریاکاران چگونه وباچه شیوه هایی مردم رامی فریبند!
جام مِی درنظرگاه حافظ، آگاهی بخش است وبه آدمی توان دیدن چیزهایی را می دهد که به چشم عادی نمی توان دید، به انسان بصیرت می بخشد وچشم دل رابینا می سازد.
به سرّجام آنگه نظرتوانی کرد
که خاک درمیکده کُحل بَصَرتوانی کرد.
هرآنکه رازدوعالم زخطِّ ساغر خواند
رموزجام جم از نقش خاک ره دانست
خطّ ساغر: جام شراب خواری در قدیم برای اینکه وظیفه ی ساقی قدری آسان ترشود، با هفت خط به هفت قسمت، تقسیم می شده است. بنابه تشخیص ساقی که فردباتجربه وماهری بوده، برای هرکس تا خط مشخصی شراب می ریختند که توانایی برداشت آن را داشته باشد تا عیش دیگران را خراب نکند. نام این هفت خط به این شرح وترتیب بود:
۱-فرودینه ۲-کاسه گر۳-اشک ۴- ازرق ۵-بصره ۶- بغداد۷-جور
این درجات و استفاده از آنها در جرگه ی باده خواران، کاملاً رعایت می شده و ساقی یا جام گردان برآن نظارت می کرد.
"فرودینه" نخستین خطّ جام باده خواری، برای تازه کاران و جوانان و " جور" هفتمین خط جام ،حد نهایی برای کهنه کاران اختصاص داشت. هر کسی که میتوانسته هر هفت خط یعنی تا خط جور را بنوشد به«هفت خط» مشهورمی شده است. یعنی آنها افرادی صاحب ظرفیت و زرنگ بوده و به کلیه ی رموز و فنون شرابخواری تسلط کامل داشته اند.
"جام جم" کنایه از جامی افسانه ایست که گویند در اختیار کیخسرو بوده و با نگریستن در آن، از وضعیّات هفت کشور آگاه میشده است! این جام با نامهای:جام کیخسرو، جام گیتی نما، جام جهاننما، جام جهانبین، جام جمشید، درادبیّات ماشناخته می شود. این جام خیالی بوده و نمادی برای مضمون سازی درعرصه ی شعربه شمارمی رود.
معنی بیت:
هرکسی که توانست راز دو عالم را ازخطوطِ جام شراب دریافت کند. یعنی درباده نوشی آنقدرتبحّرپیداکند وآنقدرظرفیّت داشته باشد که تاخطِّ هفتم(جور) بنوشد، وپی به ناپایداری این جهان وپایداری آن جهان بَرد، چنین شخصی قطعاً هنگامی که به خاکِ راه می نگرد، رمز وراز "جام جم" را نیز درخواهد یافت. امّاچگونه؟
برای آنکه چشم دلش بینا می گردد و درمی یابد که آن جام، افسانه ای بیش نبوده است. چرا؟
زیرا می بیند که صاحبان جام جم: جمشید وکیخسرو و...... نابودشده وتبدیل به خاک راه شده اند پس آن جام خرافه ای بیش نبوده که نتوانسته صاحبانش را ازگزندِ روزگار درامان نگاهدارد.
بنابراین جام شرابِ آگاهی بخش ِ حافظ، ازجام جم نیز قدرتمند تراست. چراکه کسی که جُرعه ای ازاین جام سرمی کشد هم به رموزدوعالم پی می برد هم پی به افسانه ای بودن ودروغین بودن آن جام می برد.
ساقی بیارباده وبامحتسب بگو
انکارمامکن که چنین جام جم نداشت
وَرای طاعتِ دیوانگان ز ما مَطلب
که شیخ مذهبِ ما عاقلی گنه دانست
وَرا: یعنی پشت، دراینجا به غیراز، بیشتراز.
طاعت: بندگی وعبادت
امّاطاعتِ بیگانگان چگونه طاعتیست؟ ازمنظر شریعت، دیوانگان ازحساب وکتاب آخرت مستثنی هستند. حافظِ رند گوشه ی چشمی به این نکته داشته وازاینطریق باچاشنی طنز به زاهدان ومتشرّعین می گوید که ازما دیوانگان عشق، توقّع نداشته باشید که به سبکِ خودتان بندگی وعبادت کنیم. ما عاشق ودیوانه ایم وبه سبکِ خاص خویش خدارامی پرستیم.
معنی: بیشترازبندگی ِدیوانگان ازمارندان انتظار نداشته باشید، ما عقل را قبول نداریم ما براساس عشق ودلدادگی بندگی وعبادت می کنیم. رهبر وسالار ما (پیرمغان) عاقلی را خطا می داند. آنچه که ازنظرما حق است وحقیقت عشق است وبس.
مارا زمنع ِ عقل مترسان ومی بیار
کان شحنه درولایتِ ما هیچکاره نیست
دلم ز نرگسِ ساقی امان نخواست به جان
چرا که شیوه ی آن تُرکِ دل سیه دانست
نرگس ساقی: چشم ساقی، سیاهی درون گل نرگس به سیاهی چشم تشبیه شده است.
امان نخواست به جان: تقاضای رحم ومروّت نکرد
تُرک دل سیه: یغماگر سیاه دل
"سیاه دل" دراینجا به معنای سیاهیِ درون چشم است نه به معنای سیه قلبی وبد ذاتی. اشاره به مردمک چشم که دردرون و دلِ چشم قراردارد، همانگونه که لکّه ی سیاهی دردلِ گل نرگس (درون آن) قراردارد. حافظِ خوش ذوق به مددِ نبوغ خویش، بگونه ای این واژه را بکاربسته که هردومعنی را درهم آمیخته است تا جوینده خود به فراخور فهم خویش واردِ این هاله ی ایهام شده وحقیقت را کشف واز آن لذّت ببرد. حافظ هرگز به معشوق خویش سیه قلب نمی گوید. قطع یقین اگرمعنای "مردمکِ چشم" ازواژه ی "دل سیه" تولید نمی شد،حافظ این واژه را هرگزبرای معشوق بکارنمی بُرد.
معنی بیت: وقتی چشمان یغماگرتورادیدم که قصدِ جانم راکرده بود، دلم می توانست پای وساطت درمیان نهد،میانجیگری کند وازتوبخواهد که برجانم رحم کنی، امّا چون دلم باشیوه ی یغماگری سیه چشمان آشنایی داشت میانجیگری نکرد دانست که وساطت اوفایده ای ندارد وهیچ چیزنمی تواندمانع ازیغماگری چشمان تو باشد.
چشم مخمور تو دارد زدلم قصدِ جگر
تُرک مست است مگرمیل کبابی دارد؟
ز جورکوکبِ طالع سحرگهان چشمم
چنان گریست که ناهیددیدومه دانست
جور: ستم
کوکب طالع: ستاره ی بخت واقبال، ستارهیی که به هنگام تولدِ هر کس طلوع میکند و سَعد (خوشبختی) و نَحس (بدبختی) اورا رقم می زنند.
شاعردراین بیت، یک باورعموی رامبنی براینکه: رُخدادها ووقایع تحتِ تاثیر ستارگان رقم می خورند، دستمایه ی خویش قرارداده ومضمونی زیبا خَلق کرده است.
معنی بیت: نمی دانم ازتاثیرکدام ستاره هست که این چنین درتنگنای درد ورنج واندوه قرار گرفته ام. سحرگهان چنان گریه می کردم که سیّاره های ناهید وماه نیزمتوجّه شدند.
گفتم مگربه گریه دلش مهربان کنم
چون سخت بود دردل سنگش اثرنکرد
خوش آن نظرکه لبِ جام وروی ساقی را
هلالِ یک شبه و ماهِ چارده دانست
ای خوشا برآن بینش وآن نظر که لبِ جام شراب را به هلال یکشبه وروی ماهِ ساقی را به ماهِ تمام وشب چهاردهم تشبیه کرد. این نگرش چه نگاهِ زیباوخیال انگیزییست!
آن شد ای خواجه که درصومعه بازم بینی
کارمابارخ ساقیّ ولبِ جام افتاد
حدیث حافظ و ساغر که میزند پنهان
چه جای محتسب و شحنه پادشه دانست
حدیث: داستان وماجرا
مُحتسب: مامور امربه معروف ونهی ازمنکر
شحنه: داروغه ومامورحکومتی
معنی بیت: ماجرای حافظ وشرابخواری پنهانی اش برمَلا شده،نه تنها مامورین حکومتی وداروغه ها که خودپادشاه هم اطلاع دارد.
زباده خوردنِ پنهان ملول شد حافظ
به بانگِ بربَطِ ونی رازش آشکاره کنم
بلندمرتبه شاهی که نُه رَواق سپهر
نمونهای ز خَم ِ طاق ِ بارگه دانست
نه رواق سپهر: نه آسمان، نه از افلاک که درهیئت قدیم عبارت بوده است از فلک الافلاک یا عرش، فلک البروج، زحل، مشتری، مریخ، خورشید، زهره، عطارد وماه.
خَم ِطاق: قوس ِسقف
طاق بارگه: سقفِ بارگاهِ سلطنتی
این بیت درادامه ی بیتِ پیشین است که فرمود پادشاه هم ازباده نوشی حافظ آگاه است. حالا همان پادشاهی که:
معنی بیت : شاهِ بلند جایگاهی که، نُه آسمان ِ فلک الافلاک، تنها یک نیم دایره ی ِسقفِ بارگاه ِ با عظمتِ اوست.
مبالغه است. حافظ درمَدح پادشاهان به عَمد آنقدرغلّوبه کارمی برد که ازیک منظر،پادشاه احمق نشان داده شده وتعریف ازاوبه تمسخرکشیده می شود! شاید خودِ پادشاهان که سرمستِ قدرت وشوکتِ پوشالی هستند متوجّه این موضوع نباشند،لیکن نکته دانان وجویندگان حقیقت ازاین نکته ی باریک ونغز به خوبی آگاهند که حافظ رندانه درتوصیفِ قدرت وشوکتِ شاهی، بگونه ای مبالغه می کند که گویی،آدم احمق ِ ساده لوحی را به سُخره گرفته است!
فلک جنیبه کش ِ شاه نصرت الدّین است
بیاببین مَلکش دست در رکاب زده !
- ۹۹/۰۹/۳۰
- ۳۳۸ نمایش