حافظانه

شرح غزلیات حافظ

حافظانه

شرح غزلیات حافظ

برداشتهای شخصی من از غــزلهای پیامبر عشق و ادب حضــرت حافـظ

دنبال کنندگان ۳ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
بایگانی
آخرین نظرات

تویی که برسرخوبانِ کشوری چون تاج

جمعه, ۲۸ آذر ۱۳۹۹، ۰۱:۴۸ ب.ظ



تویی که برسرخوبانِ کشوری چون تاج

سزد اگر همه دلبران دهندت باج

ازآنجاکه هیچ اسم ونشانی ازکسی بُرده نشده به درستی معلوم نیست که این غزل درمدح چه کسی سروده شده است. آنچه که روشن است این که غزل درمدح معشوقی زمینیست وبرداشت عرفانی ندارد.
سزد: شایسته است
باج: خراج،مال و اسبابی باشد که پادشاهان بزرگ به سببِ قدرت وشوکت وشکوهِ بیشتر از پادشاهان زیردست می گیرند و همچنین سلاطین از رعایا می ستانند.باج دادن کنایه ازاطاعت وپیرویست.
معنی بیت: ای معشوق وای سلطان خوبان، این توهستی که برسرهمه ی خوبان کشوربسان افسری. توازهمه زیباتری وشایسته ی تواین است که خوبان دیگرهمانندِ پادشاهان صغیر به تو که پادشاهِ کبیر هستی باج وخراج بپردازند وازتوپیروی کنند.
امروزجای هرکس پیداشود زخوبان
کان ماه مجلس افروزکاندر صدارت آمد

دو چشم ِشوخ تو برهم زده خَتا و حَبش

به چینِ زلفِ تو ماچین و هند داده خراج

چشم شوخ : چشم ِگُستاخ،فتنه گر، شَهلا ودلستان 
خَتا: ازشهرهای ترکستان است که زیبا رویان سپیدروی اَش مشهوربوده اند حبش: شهرحبشه که زیبارویان سیاه پوست دارد. حافظ دراینجا یک ولایت به نمایندگی اززیبارویان سپیدروی آورده ویک ولایت به نمایندگی ازسیاه پوستان، تاتضادحافظانه ی مورد علاقه اش  خَلق گردد. ضمن آنکه حاصل این تضاد این خواهدبود که معشوق حافظ کلّ جهان رابه هم ریخته است.
ماچین :مملکتِ چین بزرگ
خراج : مالیات،باج
معنی بیت: دوچشم دلستان وآشوبگر توشهرهای خَتا وحبشه راکه خوبرویانِ سپید وسیاهِ آنها مشهور جهانند آشفته کرده وفتنه ها برانگیخته است. چین وشکن زلف تو آنقدر خیال انگیزند که کشورهای بزرگی چون هند و چین، خودراموظّف کرده اند تا باج وخراج بپردازند.
هرکونکندفهمی زین کلکِ خیال انگیز
نقش اَش به حرام اَرخود صورتگر چین باشد


بیاض ِ روی توروشن چو عارضِ رُخ روز

سوادِ زلفِ سیاه تو هست ظلمت داج

بَیاض : سفیدی ، زیبایی
عارض : چهره ، رخسار
سواد : سیاهی
داج : سیاهی بیش ازحد
معنی بیت: سپیدی رُخسارتوبه لطافت روشنی روز دلگشا وچهره ی توچون خورشید نورانیست و متقابلا ًسیاهی زلفِ دلکش توبه سیاهی ظلمتِ شب جادویی وگیراهستند.
سوادِ زلفِ سیاه توجاعل الظلمات
بیاض روی چوماه توفالق الاصباح


دهانِ شَهدِتوداده رواج آب خِضِر

لب چو قند تو بُردازنبات مصر رواج

شهد: عسل ،انگبین
رواج دادن،: گرمی ورونق دادن
آب خِضِر: آب زندگانی که گویند فقط خضر  توفیق نوشیدنش راپیداکرد. دراینجا باید به منظور رعایتِ وزن شعر، "خضر" باکسره ی ضِ خوانده شود.
نبات مصر:درآن دوره قندوشکر ونبات مصرشیرین ترومعروف تربودند.
معنی بیت:دهان شیرینِ همچون عسل توآب زندگانی درخود دارد وسببِ گرمی بازارآب حیات شده است. (آب حیات که دردسترس همگان نیست وچشمه ی آن ناپیداست ازیادهافراموش شده بود لیکن آب دهان توکه همان آب حیات است وزندگانی می بخشد دوباره آن رابه یادها انداخته است وهمه به دنبال آب حیات می گردند. درمصرع دوِم:
لب توآنقدرشیرین است که قند ونباتِ مصر راازرونق ورواج انداخته است.
گفتم خراج مصرلبت می کندطلب
گفتا دراین معامله کمترزیان کنند


از این مَرض به حقیقت شفا نخواهم یافت

که از تو دردِ دل ای جان نمی‌رسد به علاج

معنی بیت:
ازاین مرض ِ عاشقی وشیدایی کارم به جنون خواهدکشید زیرا توالتفاتی به عاشق خود نمی کنی تادردم مداوا گردد. نه تنهاعلاج دردم نمی کنی که هرلحظه غمی به غمهایم می افزایی.
رنج مارا که توان بُرد به یک گوشه ی چشم
شرط انصاف نباشد که مداوا نکنی


چرا همی‌شکنی جان من ز سنگ دلی

دل ضعیف که باشد به نازکی چو زُجاج

جان من: ای معشوق من
زُجاج : شیشه
معنی بیت: ای محبوب چرا همواره با نامهربانی وجورجفا درپی شکستن ِ دلم هستی، مگرنمی دانی که دل ضعیف وشکستنی همچون شیشه هست.
گرتوفارغی ازما ای نگارسنگین دل
حال خودبخواهم گفت پیش آصفِ ثانی


لب توخِضرودهانِ توآبِ حیوان است

قدِتوسَرو ومیان موی وبرَبه هیئتِ عاج

میان: کمر 
میان موی: کمرباریک چون مو  
بَر : تن ، سینه، اندام
عاج: عاج فیل،جنس دندان، دراینجا منظور سپیدی عاج است.
به هیئتِ عاج : به سفیدی عاج 
معنی بیت: لبان نوشین وآبدار تومثل خودِ حضرت خضر ودهان شیرین توآب حیات درخود دارد،چشمه ی آب زندگانیست. قدوقامت تومانندِ سرو است وکمرتوبه باریکی موی وسینه واندام تو به سپیدی عاج است. همه جای توخوش وزیباست.
ای همه شکل تومطبوع وهمه جای توخوش
دلم ازعشوه ی شیرین شکرخای خوش


فتاددردل حافظ هوای چون توشَهی

کمینه ذرّه ی ِخاکِ درتوبودی کاج

هوی : میل،هوس،آرزو 
کمینه : ناچیزترین، کمترین ، کنایه ازغلام ودربان بارگاه بودن
در: درگاه 
کاج : کاش
معنی بیت: ای معشوق ،ای پادشاه خوبان، درسرحافظ میل وآرزوی چون توسلطانی افتاده است. حال که به وصال تو دسترسی نیست آرزومندم  که دربارگاهِ تو دون پایه ترین نگهبان وغلام بودم تااز اینکه درحوالی تو ودربارگاهِ توهستم احساس سعادت می نمودم.
صبا ازعشق من رمزی بگو با آن شه خوبان
که صدجمشید وکیخسرو غلام کمترین دارد.

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۹۹/۰۹/۲۸
  • ۱۸۲ نمایش
  • رضا ساقی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی