http:google-site-verification: google44dbf53098ef50a8.html google-site-verification: google44dbf53098ef50a8.html google-site-verification: google44dbf53098ef50a8.html

حافظانه

شرح غزلیات حافظ

حافظانه

شرح غزلیات حافظ

برداشتهای شخصی من از غــزلهای پیامبر عشق و ادب حضــرت حافـظ

دنبال کنندگان ۳ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
بایگانی
آخرین نظرات
  • ۲۴ آبان ۰۴، ۱۷:۵۹ - مهسا
    عاالی
  • ۴ مرداد ۰۴، ۲۳:۵۵ - نیک
    درود

چرا نه در پی عزم دیار خود باشم

جمعه, ۲۸ آذر ۱۳۹۹، ۰۴:۲۸ ق.ظ





چرا نه در پی عزم دیار خود باشم

چرانه خاک سر کوی یارخودباشم

عزم: قصدِ چیزی کردن
گویندکه حافظ اهل سیروسفر نبوده وسفرهایش بیشتر درونی،معنوی وذهنی بوده است. او درتمام عمرخویش،دو بارسفرکرده که یکی ازآنها اجباری (تبعید به یزد)ودیگری نیزبه هندبوده که ظاهراً آن نیزناتمام مانده وبه سببِ بروز مشکلات ونامساعدبودن هوا ازنیمه ی راه به شیرازبازگشته است!. اکراه وامساکِ حافظ ازسفرکردن باتوجّه به استنباطی که ازغزلیّاتِ او می شود به حدّی شدیدبوده که این ظن وگمان راایجادمی کند که احتمالاًحافظ بیماریِ "هراس ازسفر" داشته است. دراین غزل نیز به صراحت به این موضوع اشاره کرده است.


معنی بیت: چرانباید به دنبال رفتن به ولایت وشهرخودم باشم،چه دلیلی وجوددارد که من ازتلاش برای بازگشت به وطن بازمانم؟ بایدبکوشم وعزم خودراجزم کنم که به شهرودیارخویش برگردم. چرانباید خاکِ سرکویِ یارخویش که دروطنم هست نباشم. جزدرکوی یار درهیچ جای دیگربرای من جاذبه ای وجودندارد وبهترین نقطه ی دنیا برای من جائیست که یاردرآنجا ساکن است.
 بااینکه به عمرخویش به اختیارسفر نکرده ام امّااگردرراه عشق تو باشد طالب سفر ورنج وغم غربت هستم.
من کزوطن سفر نگُزیدم به عمرخویش
درعشق دیدن تو هواخواهِ غربتم

غم غریبی وغربت چو برنمی‌تابم

به شهرخود روم وشهریارخودباشم

اسطوره ی عشقبازی روانشاداستاد "شهریار" تخلّص ِ خودرا ازاین بیت گرفته بود. 
معنی بیت: من که غم واندوهِ غریبی ورنج و مشقّاتِ غربت را برنمی تابم وتحمّل نمی کنم، مجبورنیستم که خودرا آزاردهم ودرغربت بمانم پس به شهر خودمی روم ودرآنجا شهریار وسلطانِ خویش می شوم.
دگرزمنزل جانان سفرمکن درویش
که سیرمعنوی وکُنج خانقاهت بس


زمَحرمانِ سراپرده ی وصال شوم

ز بندگان خداوندگار خود باشم

سراپرده ی وصال: خلوتگاه معشوق
خداوندگار: کنایه ازمعشوق است.
معنی بیت: به شهرخودبازمی گردم ودرکوی سرمنزلِ مقصود، ساکن می شوم .به خلوتسرای یارخود دسترسی پیدامی کنم ودر بارگاه دوست بندگی می کنم. دوست خداوندگارمن است ومن افتخاربندگی اش راپیدامی کنم.
چوخسروان ملاحت به بندگان نازند
تودرمیانه خداوندگارمن باشی


چوکارعمرنه پیداست باری آن اولی

که روز واقعه پیشِ نگار خود باشم

روز واقعه: روزی که جان به جان آفرین تسلیم کنم
معنی بیت: درشرایطی که چندان اعتباری به دوام زندگانی وعمرنیست وهر لحظه ممکن است آدمی بامرگ روبروگردد، بهترآنست که درروزمرگ درکناریار ودوست خویش باشم.
به خاک پای تو ای سرونازپرورمن
که روزواقعه پا وا مگیرم ازسرخاک

زدستِ بختِ گران خواب وکار بی‌سامان

گرَم بُوَد گِله‌ای  رازدار خود باشم

معنی بیت: درشهرخودم شرایط برای زندگی ایده آل است. اگرهم ازبختِ خواب آلوده وبی سروسامانیِ اوضاع گله وشکایتی داشته باشم رازدار خودمی شوم وتحمّل می کنم وغم خویش رابا کسی درمیان نمی گذارم تا آبرو وحیثیّتم محفوظ ماند.
رازی که برغیرنگفتیم ونگوئیم
بادوست بگوئیم که اومَحرم رازاست


همیشه پیشه ی من عاشقیّ ورندی بود

دگر بکوشم و مشغول کار خود باشم


 حافظ دلی عا‌شق پیشه داشت وعشق ازنظراو قائم به شخص مشخصی نبود ودرحقیقت هرازچندی اززیارت عشقی به زیارت عشقی دیگر وازقلّه ای به قلّه ی دیگرمی رفت واندرون خویش راباعشقبازی، لطف وصفایی دیگرمی بخشید وطبع جوشان وعواطف خودرا دچارچالش احساسات برانگیزمی نمود. شاعری همچون حافظِ شیدا وبیقرار، بایدکه زندگانی خودرابرمدارعشق ودلدادگی نهاده وروزهای زندگی راعاشقانه سپری کند تاتوانسته باشد شعربسراید، آوازبخواند وفشارهای روزمرّه ی زیستی راتحمل کند. 
درنظرگاه حافظ اگرچه طریق عشق طریقی خطرناک وصعب العبور ودردانگیز است لیکن باید  زندگی راعاشقانه سپری کرد چاره ی دیگری نیست چراکه زندگانی براساس مصلحت گرایی ومنطق وعقل هیچ لطفی ندارد. اگرزندگانی بربسترعشق جاری شده باشد خواهی توانست جاودانگی وسعادتمندی رادرلحظه لحظه ها تجربه کنی،دل عاشق بسان رودخانه ای ازشعرهای جهان، زیبائیها ولطافتهای خیال انگیزی بی مانندی دارد ومی تواند پیرامون خویش رانیز لطف وصفایی دیگرببخشد.
معنی بیت: من آدم عاشق پیشه ای هستم ورندی درسرشت وذاتم هست،پس به شهرخود بازمی گردم تابه عشق وعاشقی ورندی بپردازم وازپرداختن به مسایل حاشیه ای بپرهیزم.
عیبم مکن به رندی وبدنامی ای حکیم
کاین بود سرنوشت زدیوان قستم


بُوَد که لطف اَزل رهنمون شودحافظ

وگر نه تا به ابد شرمسار خود باشم

بُود: امیدوارم
معنی بیت: امید وارم که لطف ومرحمتِ خداوند شامل حالم شود وازاین گرفتاریِ غربت خلاص گردم. درغیراینصورت تا اَبدازخودم شرمسارو خجالت زده خواهم بود.
ناامیدم مکن ازسابقه ی لطف اَزل
توپس پرده چه دانی که چه خوبست وچه زشت

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۹۹/۰۹/۲۸
  • ۴۴۳ نمایش
  • رضا ساقی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی