چو آفتابِ می از مشرقِ پـیـاله بر آیـد


چو آفتابِ می از مشرقِ پـیـاله بر آیـد
ز باغِ عارضِ ساقی هزار لاله بر آیــد
آفتاب می : شراب از جهتِ درخشندگی به آفتاب تشبیه شده است که ازشرقِ پیاله سربرآورده وپرتوافشانی می کند.
عارض : چهره ، رخسار
باغِ عارضِ ساقی : رخسارِساقی به باغی تشبیه شده که گلگون و لاله زار است،سرخ رنگ است.
در این غزل ناب تشبیهِات بکرو زیبایِ حافظانه
ای رقم خورده وارزش ادبی غزل راصدچندان نموده است.
معنی بیت:
وقتی شراب را در جام و پیاله میریزند سطحِ دایرهوارِ شراب به آهستگی بالا میآید، همانگونه که خورشید آرام آرام از سمتِ مشرق بالا می آید ، وقتی که شراب در جام ریخته میشود پرتوِ رنگِ شراب در چهرهیِ ساقی منعکس میشود و چهرهاش گلگون و قرمز میشود ، یا ساقی هم در اثر نوشیدنِ شراب چهرهاش گلگون و سرخ میشود...... .
خورشید می زمشرق ساغرطلوع کرد
گربرگ عیش می طلبی ترک خواب کن
نسیم در سرِ گل بشکند کُلالهیِ سنبل
چو از میانِ چمن بویِ آن کُلاله بر آیـد
کُلاله:کاکُلِ مجعّدوپیچیده، زلفِ مجعّد ، دستهای از مویِ جلو سرکه بر بالای پیشانی بندند ، یک دستهگل
معنی بیت:
هنگامی که بویِ زلف یار در باغ و بوستان بپیچد، نسیم آن زلف معشوق را به رخِ گل میکشد (تویِ سر گل میزند) که ببین این بویِ فرحبخش زلف یار است تو دیگر باوجود این عطروبو دم از خوشبویی نزن .
آن نافه یِ مرادکه می خواستم زِبخت
درچینِ زلفِ آن بتِ مشکین کلاله بود
حکایتِ شبِ هجران نه آن حکایتِ حالیست
که شِمّه ای زبیانش به صد رساله برآید
حکایت : داستان ،شرح ، توصیف
شِـمّـه :اندک، یک بار بوییدن ،
رساله : نامه یِ تشریحی ، مقاله ، در اینجا به معنی کتاب
برآید : شرح داده شود، بگنجد
داستان شب هجران ازآن شرححال هایی نیست که حتی اندکی از آن رابتوان در صد کتاب بگنجانید این حکایت شرح دادنی نیست کلمات ازبیان حس وحال این شب طاقت سوز عاجزند هرکسی که تجربه کرده باشدفقط اومی تواند درک کند ولی نمی تواندچگونگی آن رابه دیگران شرح دهد به هرزبان وهربیانی توضیح داده شود بازهم ناقص ونارسا خواهدبود فقط بایدتجربه کرد.
هرشبنمی دراین ره صدبحرِآتشین است
دردا که این معمّا شرح وبیان ندارد
ز گِردخوانِ نگونِ فلک،طمع نتوان داشت
که بی ملالت صد غصّه یک نواله بر آیـد
گِردخوان : سفرهیِ گرد ، سینی
"گِردخوانِ نگونِ فلک" : آسمان به سینی یا سفرهیِ گِردی تشبیه شده که واژگون گردیده است.روشن است که سفرهای که واژگون شود چیزی در آن نمیماند.
نواله : لقمه ، یک وعده یِ غذا برای یک نفر ،
معنی بیت:
از سفرهیِ گردِ واژگون گشته یِ چرخِ گردون، نمیتوان امیدوانتظار داشت که یک لقمه نان،به راحتی و بدونِ تحمّلِ رنج و غصّه به دست آید. مقام عیش میسّرنمی شودبی رنج بلی به حکم بلابسته اندعهد الست
عهدوپیمانِ فلک رانیست چندان اعتبار
عهدباپیمانه بندم شرط باساغرکنم
به سعی خودنتوان بردپی به گوهرِمقصود
خیال باشد کاین کار بی حواله بر آید
گوهر : گنج
مقصود : مراد ، آرزو
حواله : برات ، الهام شدن،بهره ای که شخصی بخاطرِشایستگی می برد.
معنی بیت:
بعضی کارهابا تلاش و کوششِ شخصی به نتیجه نمی رسدمثلِ عاشقی، یاشاعری وسرودنِ شعر، حتما لازمست که استعدادوذوقِ شعرگفتن اعطا شده باشد کسی باتلاش نمی تواندونخواهدتوانست یک بیت شعر همانندِ حضرت حافظ بسراید؛مگراینکه موردِعنایت واقع شده باشد. در چنین اموری خیالِ اینکه کسی باتلاشِ خود به گنجِ مراد خواهد رسید، توّهم و تصوّری محال بیش نیست ، این کار بدونِ عنایت و حواله یِ خالقِ بی همتا امکان پذیر نیست .
زاهد ار راه به رندی نبرد معذوراست
عشق کاریست که موقوف هدایت باشد
گرت چونوحِ نبی صبرهست درغمِ طوفان
بلا بـگردد و کام هــزار سـاله بـر آیــد
بلا بگردد : بلا رفع شود
کامِ هزارساله : کامرانیِ مطلق، ضمنِ آنکه اشاره به هزارسال(950) سال پیامبریِ نوح نیزهست .
معنی بیت:
اگر همچون نوح که متحمّلِ رنج ومشقّتِ فراوان شدو صبر و شکیبایی پیشه کرد، بتوانی در غمِ هجران ومصائب زندگی صبر اختیارکنی بلاها وموانع اندک اندک مرتفع می شوند وتو به مراد و آرزویِ خویش خواهی رسید. به عبارتی دیگردرعشق یاهرکاردیگری اگرآستانه ی صبروتحمّلِت بلندبوده باشد کامیابی وموفقیت دورازدسترس نخواهد بود. صبروبردباری مارا وادارمی کندبه جاهایی درناخودآگاه خودواردشویم که بدون صبروتحمل هرگزنمی توانستیم ونمی دانستیم که چنین جاهایی دردرون ما وجود دارد درختی که می خواهدتاهمچون درختان بهشتی بشکفد وثمردهد بایدریشه های خودرادراعماق جهنم صبرمحکم کند.
ساقی بیاکه هاتفِ غیبم به مژده گفت
بادردصبرکن که دوا می فرستم
ز خاک کالـبـدش صد هـزار لاله بـر آیــد
در ادبیات فارسی لاله در اغلب موارد مظهر رنج و گداز عشق است. گاه به خاطر سیاهی مدوری که چون داغی در وسط جام آن است به دل سوختهٔ عاشق تعبیر شدهاست. در بسیاری جاها زخم خونآلود را بدان تشبیه کردهاند. در معدودی موارد به نشانه قدح و می به کار رفتهاست. به جهت سرخی و لطافت، گاهی صورت معشوق به آن تشبیه شدهاست. در تعبیرات شاعرانه لاله از خون میدمد و شگفتی اینجاست که لاله بر گورها فراوان میروید،چنانکه از خون فرهاد هنوز لاله دمید.
معنی بیت:
اگر شمیمِ روح نوازِ گیسوانِ تو برخاکِ تربتِ حافظ عبور کند، ازخاکِ جسمِ من لاله هایِ خونینِ فراوانی میرویند، خونِ دلی که از عشقِ توخوردهام خاکِ تربتِ مرا مستعدساخته وهربارکه بویِ خوشِ زلفِ تو وزیدن آغازد، هزاران لاله سربرآورده ومزارم رالاله زارمی سازند.
زِحالِ ما مگرآگه شود دلت وقتی
که لاله بردَمد ازخاکِ کشتگانِ غمت
- ۹۹/۰۹/۲۸
- ۱۷۷ نمایش


