http:google-site-verification: google44dbf53098ef50a8.html google-site-verification: google44dbf53098ef50a8.html google-site-verification: google44dbf53098ef50a8.html

حافظانه

شرح غزلیات حافظ

حافظانه

شرح غزلیات حافظ

برداشتهای شخصی من از غــزلهای پیامبر عشق و ادب حضــرت حافـظ

دنبال کنندگان ۳ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
بایگانی
آخرین نظرات
  • ۲۴ آبان ۰۴، ۱۷:۵۹ - مهسا
    عاالی
  • ۴ مرداد ۰۴، ۲۳:۵۵ - نیک
    درود

چه مستیست ندانم که رو به ما آورد؟

جمعه, ۲۸ آذر ۱۳۹۹، ۰۴:۰۹ ق.ظ



چه مستیست ندانم که رو به ما آورد؟

که بود ساقی و این باده از کجا آورد؟

این چه حالت مستانه ایست که به ما دست داده است؟ 
باتوجّه به ادامه یِ غزل،شگفتیِ شاعراز کیفیّتِ عالیِ باده می باشدکه نوشیده وسرمست شده است. شاید هم درعالم رؤیا وشهود یاخیال چنین حس مطلوبی راتجربه کرده، چشم دلش بینا گوش جانش شنواشده واینک عواطف واحساسات خودرابه قالب این غزل ناب ریخته است. 
البته همانگونه که قبلا  گفته شده، مجازی یاحقیقی بودنِ  باده ومستی درغزلیاتِ حافظ بیشتربستگی به برداشتِ شخصیِ خوانندگان شعر دارد. حافظ به مدد نبوغ خویش، طوری سخن می گوید که مخاطبانش درهرسطح ازدانش وآگاهی که هستند توانسته باشند به قدر وسع خویش فیض برده وهیچ طبقه وگروهی دست خالی نمانده باشند. 


 معنی بیت: نمی دانم این چگونه مستیست که  به ما دست داده است؟ تاکنون چنین شراب گیرا ومستی بخشی ننوشیده بودم! این ساقی که بود؟ و این باده ی ناب را از کجا آورده بود؟
می ایی درکاسه ی چشم است ساقی رابنامیرد
که مستی می کندباعقل ومی بخشد خماری خوش

  
چـه راه می زند این مطرب مقام شناس

کـه  درمـیان  غزل  قول   آشنا  آورد! 


راه:آهنگ،پرده، شیوه
مقام شناس: آنکه دستگاههای موسیقی را خوب می شناسد.
قول:آواز- قوّال آوازه خوان 

گویااتفاق عجیبی برای شاعررخ داده است همانگونه که درحال تجربه ی یک نوع مستی ناب هست درحال شنیدن آهنگی دلپذیر نیزهست که تاکنون بگوشش نخورد است! چنین حالی وصف ناپذیر معمولا برای روشن ضمیران ودل آگاهان فرزانه همانند حافظ رخ می دهد وآنهاگهگاه حالات معنوی بسیار فرحبخشی راتجربه می کنند. اگر آدمی بتواند بدون قضاوت وپیشداوری، صرفا به عنوان شاهدبی طرف، به وقایع پیرامونی بنگرد لحظاتی شیرین ووصف ناپذیر تجربه می کند، ناگهان درمی یابد گردوغبار چشمانش به کناری رفته وچیزهای جدیدی می بیند چیزهای تازه ای می شنودکه تابحال ندیده ونشنیده است.دانسته ها وکلمات وپیشداوریها همانندغباری جلوی چشمان مارا گرفته ومانع ازدیدن حقیقت هامی شوند.

 اگر هرکسی بتواند سوابق ذهنی، شناختگی ودانستگی هایش را مثلادر مورد درخت یاهرچیزی درطراف خود، به کناری نهد وگویاکه برای اولین باراست آن رامی بیند به چنین حس ناب ومعنوی می رسد.  

معنی بیت:
شگفتا این نوازنده ی ماهر و مقام شناس چه آهنگی می نوازد؟ اواین سخنان آشنا را به چه شیوه و در چه پرده ای اینچنین زیبا ودلنشین می خواند!؟
چه سازبود که درپرده می زدآن مطرب
که رفت عمروهنوزم دماغ پر زصداست؟ 


تو نیز باده به چنگ آر و راه صحرا گیر

که مرغ نغمه سرا ساز خوش نوا آورد


عبوس نشستن وغمگینانه زیستن هیچ استعداد ونبوغی لازم ندارد. همین که درپائین ترین سطح آگاهی باشیم خودبخود غمناک واخم آلود وجدّی خواهیم بود ذهن ما همیشه برای دلمردگی واندوهباری چیزی پیداکرده وماراملول وافسرده خواهدنمود بنابراین هراحمق وابلهی می تواند عبوس وجدّی وتندخوبوده باشد  اما به سبک رندان ِبه ظاهرلااوبالی؛ شادمانه زندگی کردن هنرحقیقیست هنری که نبوغ وفهم زیادلازم دارد برای بانشاط بودن وطنزآلودرفتارکردن باید درسطح بالاتری ازآگاهی ومعرفت باشیم. حافظ دراینجا مارابه شادمانگی ودرلحظه ی حال زیستن دعوت می کند ومی فرماید:
معنی بیت: تونیز همانندِ من باده به دست گیر و راهِ دشت و دَمن را پیش گیر که مرغِ نغمه سرا(قاصد) آهنگ خوب و دلنشینی را می نوازد .
بخواه دفتراشعاروراه صحراگیر
چه وقت مدرسه وبحث کشف کشّاف است


دلاچوغنچه شکایت زکار بسته مکن

که  باد  صبح  نسیم  گره گشا آورد



نفَس پیوسته ازما می خواهدتا شبیه آن دیگری باشیم تاازدیگران بیشترداشته باشیم اغلب ما درمیان این همه خواهشها اصل خودمان را فراموش می کنیم و گم می شویم. ازهمان کودکی خانواده؛ آموزش وپرورش ومذهب مارا منحرف کرده ودرگوشمان تلقین کرده اندکه زندگی یک مسابقه هست باید سعی کنی نفراول باشی باید بزرگ وباعزت وثروتمندباشی وچون این امکان برای همگان میسّرنیست درنهایت چیزی جز یأس و ناامیدی وحقارت نصیبمان نمی شود نفس آدمی سرچشمه ی همه ی بدبختیها ورنج وملالتهاست. حافظ می خواهدما راازاین گمگشتگی نجات دهد تا اصل خودمان راپیداکنیم. خوش وخرم وبی خواهش وآرزو زیستن رازعظیم سعادت ونیکبختیست. حافظ دراین بیت نیز مارا به رهایی ازشکوه وشکایت می خواند. 
معنی بیت: ای دل همانندِغنچه ازفرو بستگیِ روزگار شِکوه و شکایت مکن که بادِ صبا خبرهای  خوب وامیدبخشی با خود آورده است.
چوغنچه گرچه فروبستگیست کارجهان
توهمچوابربهاری گره گشامی باش


رسیدنِ گل و نسرین به خیر و خوبی باد

بنفشه شاد و کَش  آمد سَمن  صفا آورد

کَش: دلپذیر،مطبوع،خوش
روشن است که شاعر بااین غزلِ فرحبخش،به استقبالِ بهار ویا به تعبیری به استقبالِ معشوق رفته است درنظرگاهِ حافظ معشوق باآمدنش  بهار برپامی کند وباآمدن فصل بهارنیز شاعر چنین می پندارد که معشوق آمده است.
 معنی بیت:
شکفته شدنِ گلِ سرخ و نسرین رابه فال نیک می گیرم،یادآورخوبی ونیکی هست، بنفشه شادوخندان آمده وسمن صفاو شادمانی آورده است.
زدستـــبردِ صباگردِگل کُــلاله نگـــر
شکنج گیسویِ سنبل ببین به روی سمن


صبا به خوش خبریِ هدهدسلیمان است

که مژدی طرب  از گلشن  سبا آورد


صبا با این خبر های خوب وخوش ، همانندِ مرغ سلیمان است که نویدِشادی بخشی از سرزمینِ سرسبز سبا ( گلستان امروزی) آورده است .
ای هدهد صبا به سبا می فرستمت
بنگرکه ازکجا به کجا می فرستمت


علاجِ ضعف دل ما کرشمه یِ ساقیست

بر آر  سر که  طبیب  آمد  و دوا آورد


درمان رنجها و سختی های این چند سال هجران، باغمزه وکرشمه یِ ساقی (که دراینجاهمان معشوق است)برطرف می شود. ای عاشقِ سردرگریبان،ای دلِ خونین سر برآور خوش باش که طبیبِ دردهای تو آمده ونوشدارو آورده است.
علاج ضعف دل مابه لب حوالت کن
که این مفرٌح یاقوت درخزانه ی توست


مرید  پیر مغانم زمن مرنج ای شیخ

چرا که وعده توکردی واو به جا آورد


پیرمغان:
بعضیهامعتقدند مقصود ازپیرمغان همان زرتشت میباشدکه بسیارمورد احترام  ومقبول حافظ بود.
گرچه این ادعا به روشنی اثبات نشده اما باکمی تحقیق دراشعارآنحضرت، بنظر چنین میرسدکه ممکن است منظورحافظ ازپیر مغان « همین حضرت زردتشت » بوده باشد. 
مغان جمع مغ به معنی روحانیان مذهب زرتشت است. درمذهب زرتشت برخلاف سایرمذاهب شرابخواری انکارنشده است  جنگ وخونریزی هیچ جایگاهی ندارد سخنانی که اززرتشت باقی مانده است همه در راستای عشقورزی ، راستی، مهرورزی ومهربانیست. سخنانی که حتا درحقوق بشرامروزی جایگاه ویژه ای دارند.بسیاری ازاندیشمندان وفیلسوفان جهان مثل نیچه و...... احترام خاصی به زرتشت قایل هستندودربرابر اوکلاه ازسربرداشته وسرخم می کنند.پس دور ازانتظارنیست که حضرت حافظ نیزهمانند اندیشمندان جهان نسبت به این  «ابرانسان» بی مثال ذرات نداشته باشد. بی شک بااستنادبه ابیات روشن زیادی که ازحضرت حافظ درمورد زرتشت وآئین اوباقی مانده می توان چنین نتیجه گرفت که پیرمغان حضرت حافظ هم اوبوده باشد. 
 ازآن به دیرمغانم عزیزمی دارند
که آتشی که نمیرد همیشه دردل ماست. 
کنون که لاله برافروخت آتش نمرود
به باغ تازه کن آیین دین زردشتی
حضرت زرتشت دربین بنیانگذاران دینی، تنهاپیام آوریست که زندگانی ونعمتهای دنیوی راستوده ومردم رابه جشن وخوشی وسرور دعوت کرده است. اوهرگز گریه وسوگواری راتوصیه نمی کند اوباشراب ورقص وآواز مخالفتی ندارد اوزندگی راضیافت می داند وجشن وضیافت راسپاسگزاری ازهستی. درمیان همه ی روشن ضمیران وپاک باطنان زرتشت منحصربفرداست. اوهیچ جنگی راخوب نمی داند وهمگان رابه مهرورزی ومحبت وشفقت فرامی خواند. این درحالیست که تمام مذاهب لذات دنیوی راممنون کرده ووعده ی چندین برابری آن را به پس ازمرگ ودردنیایی دیگرموکول کرده اند. 
گفتم شراب وخرقه نه آیین مذهب است
گفت این عمل به مذهب پیر مغان کنند
به هرحال پیرمغان حضرت حافظ ،هرکه بوده باشد یک انسان کامل ومرشد دانا وفرزانه هست که حافظ اینچنین عاشق وشیداوفرمانبردار اوست. 
معنی بیت: 
ای شیخ من پیروتونیستم،تووعده می دهی وبجانمی آوری من پیروِ انسان فرزانه و کاملی چون پیرمغانم ازمن دلگیر مشو زیرا وعده های تو دروغین است ولی او وعده های راستین میدهد. شیخ وعده ی شراب دربهشت رامی دهد اما زرتشت درهمین دنیا شراب را مجازاعلام کرده وهمه رابه صلح ودوستی وعیش ونوش دعوت می کند. 
ازآستان پیــرمغان سر چـــرا کشیم ؟
دولت درآن سراوگشایش درآن دراست


به تنگ چشمیِ آن ترک لشکری نازم

که حمله بر من درویش یک قبا آورد


تنگ چشمی: کوته نظری، اندک بینی. محبوب که ازغرور وتکبّر به زیردستان نگاه نمی کرد اینک چه شده که اینگونه اندک بین شده وبه من درویش لاقباحمله می کند!؟ شایدمرا بزرگ وقوی می پندارد! 

با طنز وطعنه والبته باتفاخرمی فرماید: 
بنازم به تُرک تازه به دوران رسیده یِ غارتگرِعشوه گری که برمن درویشِ ناتوان حمله کرده است. (توّجه نموده و دلم رابه غارت برده است)
فغان کین لولیان شوخ شیرین کار شهرآشوب
چنان بردند صبراز دل که ترکان خوان یغمارا


فلک غلامیِ حافظ کنون به طوع کند

که  التّجا  به  در  دولت  شما  آورد


معنی بیت: 
از این به بعد چرخِ فلک (روزگار) همچون غلام مطیعی فرمانبردار حافظ خواهد بود. چراکه حافظ در پناهِ ولایتِ  شما (پیرمغان ) هست.
منم که گوشه ی میخانه خانقاه من است
دعایِ پیرمغان وردِ صبحگاه من است.


  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۹۹/۰۹/۲۸
  • ۳۲۵ نمایش
  • رضا ساقی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی