حال دل با تو گفتنم هوس است
جمعه, ۲۸ آذر ۱۳۹۹، ۰۴:۰۲ ق.ظ
حال دل با تو گفتنم هوس است
خبر دل شنفتنم هوس است
این غزل ،همانگونه که خودِ خواجه ی عزیز نیز درمقطع غزل اشاره کرده ازرندانه ترین غزل های حافظ به شمار می رود.
وقتی شاعر،اساس وبنیان ِغزلی اینچنینی راتعمّداً رندانه وچند وجهی،پی ریزی می کند،روشن است که قصد دارد مطلبی رابیان نماید که به هردلیلی نمی تواند به صراحت بیان کند. چون درجامعه ای نفس می کشد که افراطیّون ِدینی حاکمیّت دارند، براساس تجربیّاتِ تلخی که ازمتعصّبین ِ یکسویه نگردارد،احتمال می دهد که گفتارش دردسر دیگری رارقم زند واورا به بهانه های واهی گرفتارسازد.
خاصّه اینکه چیزی را که قصدِ بازگوییِ آن نموده،عواطف واحساساتِ شخصی هست وآنقدرارزش ندارد که درقبالِ بیان آن تاوان ِسخت وسنگینی رابپردازد. ازطرفی نمی تواندنگوید وتاوان هم نپردازد! چه کند شاعراست وطبع درون می جوشد ودلش می خواهد آن را درقالبِ غزلی به دوستارانش هدیه کند. بنابراین سعی می کند حرفِ دلش را درلفّافه ی تمثیلات وکنایه وایهام به پیچد وبیان نماید تا درشرایط ویژه ودرصورتِ تحریک شدن ِ افراطیّون وتنگ شدنِ عرصه، توانسته باشد گفتارخودرا بااستناد به وجهِ دیگر معنا توجیه کند وبدینوسیله شرّ متعصّبین راخنثی سازد. وگر نه اگرشرایط مساعد ووفق مُراد می بود که شاعرنیازی به درپرده سخن گقتن نداشت......
آنها که اصراردارند ازاین غزلِ کاملاً رندانه نیز برداشتِ عارفانه کنند،براین عقیده اند که حافظ دراین غزل دریکی ازشبهای قدر، باخدارازونیازکرده وسپس احساسات خودرا درآئینه ی این غزل منعکس نموده است!! پس آنجا که می فرماید: "باتو تاروزخفتنم هوس است" منظورش این است که شب رابه یاد تو زنده داری کرده وبه عبادت پرداخته ام وحالا که خسته وبی خواب شده ام دوست دارم درخواب نیزذکروثنای تو بگویم باتووبایادِ توبوده باشم!!!
آخراین چه تعبیریست؟ اگرحافظ حقیقتاّ چنین هوس کرده بوده که درخواب نیز ذکرخدابگوید وعبادت را تادل روز تداوم بخشد! چه نیازی داشته این مطلب را رندانه ودرلفّافه بگوید؟ ازچه کسی می ترسیده که ناگزیر به بیان سخن به رمزو اشاره بوده باشد؟ مگراین آرزو وخواسته یِ شخصی به کجای افراطیّون ،زاهدان وعابدان برمی خورده که آن رابرنتابند.!؟
اگرحافظ درزمان حاکمیّتِ رژیمی ضدِّ دینی، چنین شعری می سرود،شایدپذیرش این تعابیر آسان ترمی شد. امّا یادمان باشد که حاکمیّتِ جامعه دردستِ متشرعیّن وزاهدان بوده وبنظر نمی رسد که آنها باچنین آرزوهایی مخالف بوده باشند، زیرا اینکه حافظ درشبِ قدری باخداوند درد دل کند یانکند برای آنها خطر وضرری وارد نمی کرد. بنابراین حافظ به راحتی می توانسته عواطف واحساساتِ درونی را ساخته وپرداخته کرده ودرقالبِ غزلی به مراتب بهترازاین بیان کند. نتیجتاًاگرچنین نکرده وشعررندانه سروده، مطمئناً بازی دیگری درسرداشته وخواسته چیزی بگوید که به مذاقِ افراطیّون زیادخوشآیندنبوده است. از همین رو حرفهای خودرا درلفّافه پیچیده وغزلی رندانه، خطاب به معشوقی زمینی سروده وتقدیم دوستاران خود کرده است.
معنی بیت: ای محبوب ومعشوق من، هوس کرده ام احوالاتِ دل خودرا باتوبازگوکنم، ازاشتیاق وعلاقه ام بگویم، با توازبی تابی ها وبی قراری هایم بگویم ومتقابلاً ازاحوالاتِ دلِ توباخبرشوم، توازخودت بگویی ومن سراپاگوش باشم وبشنوم. (تاکی باید درحسرت گفت وشنید با تو درآتش حرمان واشتیاق بسوزم وبسازم)
مگردیوانه خواهم شد دراین سودا که شب تاروز
سخن با ماه می گویم پری درخواب می بینم
طَمع خام بین که قصّه ی فاش
از رقیبان نُهفتنم هوس است !
این بیت نیزدلیلی روشن وقانع کننده، برای این ادّعاست که غزل معنای عرفانی ندارد. چراکه هیچ دلیلی ندارد کسی رابطه ی خود باخدا را از دیگران پنهان سازد. این موضوع یک مسئله ی کاملاً شخصی هست وبه هیچ کس ارتباطی نداردکه دیگری چگونه رابطه ای باخدای خویش برقرارنموده است. تنها عشق های زمینی هستند که عاشق مواظبت می کند تا عشق خودراپنهان سازد. ضمن آنکه، خداوند نگاهبان و مراقب ندارد که کسی بخواهد عشقش را ازمراقبین مخفی نگاهدارد.
طمع خام: توقع بی مورد و نابجا.
قصّه ی فاش: راز آشکار شده.
رقیبان: مراقبین و نگاهبانان
معنی بیت: قصّه ی دلداگی ودل سپردگی من به تو، برمَلا وآشکارشده وهمگان براین موضوع آگاه و واقف هستند. توقّع بی مورد ونابجای مرا ببین که چه ساده لوحانه قصد دارم مراقبین توازعشق من باخبر نشوند! (درحالی که تمام مردم شهر ازاین قضیّه اطلاع دارند! راست گفته اند که عشق وسُرفه را نمی توان پنهان داشت!)
همه کارم زخودکامی به بدنامی کشیدآخر
نهان کی مانَد آن رازی کزوسازند محفلها
شب قدری چنین عزیزوشریف
با توتا روزخفتنم هوس است
شب قدر: شبی ازشبهای نیمه ی سوّم ماه رمضان که گویند در آن شب تمام قرآن یکجا بر پیامبراسلام نازل گردیده است.
آنها که گمان می کنند این غزل زبانحال شاعر در شب قدر بوده، سخت دراشتباهند! دراین غزل، منظورازشب قدر، آن شبی نیست قرآن نازل شده است. برای حافظ، هرشبی را که بامعشوق سپری کرده باشد،شب قدراست وبه همان میزان شریف وعزیزاست.
معنی بیت: درشبِ شریف وعزیزی که با توبوده باشم، هوس آن دارم که تا دلِ روز درآغوش یکدیگربخوابیم وساعاتِ بیشتری را درهمآغوشی باتوبگذرانم.
چوپیراهن شوم آسوده خاطر
گرش همچون قبا گیرم درآغوش
وَه که دُردانهای چنین نازک
درشبِ تارسُفتنم هوس است
دُردانه : دلبرظریف ونازپرورده، نازنین
سُفتن: سوراخ کردن. آنها که دربرداشت معنای عارفانه دستی قوی شعبده بازدارند،براین باورند که حافظ دراین شب، قصدِ سُفتن مرواریدِ واژه های عرفانی دردل خویش دارد!! آخر سُفتن مروارید معانی، مگرشگفتی دارد که حافظ اینگونه به وجد وشعف آمده است.!؟ قطعاً این وجد وشادمانی دلیلی دیگر دارد.
معنی بیت: وای...شگفتا که من چه چیزی هوس کرده ام!سُفتن ِ گوهری ناب! دراین شبِ تاریک، هوس ِ کامجویی... ازپیکر لطیفِ دلبری نازپرورده وظریف را درسرمی پرورانم!!! (فوت وفن کار راچنانکه من دانم وشما وچند رند دیگر....)
به کام وآرزوی دل چودارم خلوتی حاصل
چه فکرازخُبثِ بدگویان میان انجمن دارم
ای صبا امشبم مَدد فرمای
که سحرگه شکفتنم هوس است
شکفتن: شادی ازروی توفیق وموفقیت ِ اَمری خاص
معنی بیت: ای بادِ صبا امشب هوای مرا داشته باش ومرا یاری کن، به من دلگرمی بده که شب بسیارمهمّی درپیش دارم. توکه باپیچیدن به لابلای غنچه ها، آنهارا درشکوفندگی کمک می کنی، به همان سیاق به من نیزیاری برسان تاشرمسار نباشم! می خواهم فردا که صبح بردمید من نیزشکوفایی راتجربه کنم، هوس شکفتن دارم!
خون شددلم به یادتوهرگه که درچمن
بندِ قبای غنچه ی گل می گشاد باد
از برای شرف به نوکِ مژه
خاک راهِ تورُفتنم هوس است
رُفتن: جارو کردن
معنی بیت: برای آنکه کسبِ شرافت وغرور وافتخارکنم،آرزو دارم که خاکِ راهِ تورابا مژگانم جارو کنم.
گرچنین جلوه کندمُغبچه ی باده فروش
خاکروبِ درمیخانه کنم مژگان را
همچو حافظ به رغم مدعیان
شعر رندانه گفتنم هوس است
به رغم: برخلافِ میل، به کوری چشم،.
مدّعیان: دراینجاادّعا کنندگان درعرصه ی شاعری که بی مایه وتوخالی هستند و برای خودمزیّتی قائلند.
رندانه: چند وجهی، ایهامدار وزیرکانه.
حافظ مثل همیشه، دربیتِ پایانی ، خودرا از چشم دیگران می بیند.
معنی بیت: برخلافِ میل بی مایگانی که هیچ هنری ندارند ومزّیتی هم برخودقائلند، هوس کرده ام همانندِ حافظ شعر رندانه وچندمعنا وایهام داربسرایم بی آنکه ادّعایی داشته باشم وبی آنکه به تصوّرات وبرداشت های دیگران به ویژه بدگویان وکینه توزان اهمیّتی دهم.
همیشه پیشه ی من عاشقیّ ورندی بود
دگربکوشم ومشغول کارخودباشم
- ۹۹/۰۹/۲۸
- ۲۲۱ نمایش